بدنهای تا کمر فرو رفته در سطلهای زباله تقریبا در سراسر ایران به منظرهای آشنا و طبیعی بدل شده است. این پدیده تا چندی پیش مختص شهرهای بزرگ بود. اکنون اما در کوچکترین شهرستانهای ایران هم زبالهگردی، پدیدهای است که با زندگی شبانه و روزانه گروهی از مردم در هم تنیده.
در پسِ چهرههای درهمشکسته، بیگانهشده، خسته و بیزارِ کارگران «اقتصاد آشغال»[1]، نظامی مبتنی بر استثمار و گردش مالی دامنهداری در جریان است.
گردش مالی زبالهگردی
رسانههای رسمی داخلی ایران، آمارهای مختلف و قابل تأملی از گردش مالی اقتصاد زباله ارائه میدهند. طبق آمارهای ارئهشده از سوی سازمان بازیافت کشور، در سال بیش از ۲۱ میلیون تن زباله در کشور تولید میشود. در بازارهای جهانی قیمت هر تُن زباله حدود ۲۵۰ دلار تخمین زده شده است. صنعت بازیافت و تولید کالای ارزانقیمت از پسماندهای تفکیکشده، بازار پرسودی به راه انداخته است.
آمارهای رسمی میگویند در ایران تنها ۲۰ درصد از زبالهها بازیافت میشوند، در حالی که میانگین جهانی این نرخ، ۷۰ درصد است. با وجود این، ایران یکی کشورهایی است که سهم بالایی در تولید زباله دارد. روزنامه تفاهم[2] از تولید روزانه ۵۰ هزار تُن زباله در ایران خبر میدهد. طبق شاخصهای سازمان بهداشت جهانی، سرانه تولید جهانی زباله در هر روز به ازای هر نفر ۳۰۰ گرم است؛ در حالی که این نرخ در ایران ۷۱۰ گرم به ازای هر نفر است.
سهمِ افراد و گروههای اجتماعی مختلف در تولید زباله یکسان نیست. پولدارها بیشتر از فقرا زباله تولید میکنند و مرکزنشینان بیشتر از پیرامونیها.
از ۵۰ هزار تُن آشغالی که روزانه در کشور تولید میشود، نزدیک به ۱۰ هزار تُن مربوط به شهر تهران است. این رقم حتی با احتساب تفاوت جمعیت ساکن در تهران هم تفاوت فاحشی با سهم دیگر نقاط کشور نشان میدهد. تهرانیها به طور میانگین روزانه ۷۹۰ گرم به ازای نفر، زباله تولید میکنند. این نرخ، ۵,۲ برابر متوسط جهانی است.
این گونه آمار میتواند نشان از تفاوت معنادار مصرف، قدرت اقتصادی و سبک زندگی اکثریت مرکزنشینان به نسبت دیگران باشد. وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی میگوید گردش مالی تفکیک زباله در تهران بیش از ۲ هزار میلیارد تومان در سال است. از این رقم، ۲۰۰ میلیارد تومان سهم شهرداری و ۳۰۰ میلیارد سهم نیروی کار است و مابقی به جیب دلالان میرود.
زحمتکشان پسماند
جمعآوری و انتقال زباله به مراکز بازیافت، بر عهده افراد بینام و نشانی است که از روی بیچارگی زندگیشان با بوی تعفنِ زباله پیوند خورده است، کسانی که با چرخها و کیسههایشان گوشه گوشه شهر را میگردند برای جمع کردن زباله.
منبع درآمد این گروه از زحمتکشان سطل آشغالهای شهرهاست. دستکشها، ماسکها و لباسهای پاره آنها مانع از نفوذ انواع بیماریها به بدنهایشان نمیشود. چرا که شبانهروز در جستوجوی زباله سرشان را در سطلها فرو کردهاند.
نظام پیمانکاری
همین کار طاقتفرسا هم برای این گروه از کارگران خالی از دردسر نیست. هر قسمتی از شهر بین عدهای پیمانکار زباله و شهرداریها تقسیم شده و هر محدوده هم بین عدهای. یک زبالهگرد نمیتواند حتی آزادانه به هر سطل زبالهای سرک بکشد.
صنعت زباله یکی از منابع اصلی درآمد شهرداریها است. بسیار پیش آمده که نیروهای شهرداری شبانه مانع از کار یک زبالهگرد غیره در منطقهای خاص میشوند. آنان گاه در ازای دریافت مبلغی پول از پیمانکار زباله، منطقهای را به شکل غیررسمی به او واگذار میکنند، گاهی هم کارمندهای شهرداری خودشان شخصا نقش پیمانکار را بازی میکنند.
اما رونق کار همه آنان متکی است به زحمت زبالهگردها، آنهایی که به سفارش کارگاههای بازیافت و مافیای زباله، آشغالهای جمعآوریشده را تفکیک میکنند و بنا به نیاز، تحویل مشتریهایشان میدهند. این افراد اغلب سهم بسیار کوچکی از اقتصاد آشغال میبرند. در حالی که چندین برابر سهم و مزد خودشان برای دلالان و کارخانههای پسماند ارزش اضافه تولید میکنند. برای مثال تنها قیمت یک بطری آب معدنی در نظام اقتصادی پسماند، بیشتر از ۵۰۰ تومان تخمین زده شده.
یک کارگر پسماند میتواند روزانه صدها بطری و دیگر انواع زباله جمعآوری کند. اما در نهایت این دلالان و مافیای قدرتشان است که سهم اصلی را از طلای کثیف میبرد.
دلالان پسماندهای جمعآوریشده توسط کارگران زباله را کیلویی میخرند. بدون این که تفاوتی در نوع آن قائل باشند. اما خود آنها زبالهها را به صورت تعداد و با قیمتهای مختلف به صورت عمده میفروشند.
نظام قیمتگذاری در بازار پسماند طوری تنظیم شده که قیمت بار عمده بیشتر از خرده باشد. یعنی محصول کار کارگران پسماند که نقش خردهفروش را دارند، در این بازار بسیار کمتر محاسبه میشود. بررسی قیمتها در بورس بازیافت، این تفاوت قیمت را نشان میدهد.
استثمار و خویشفرمایی
ظاهر کار کارگران پسماند چنین مینماید که آنها به صورت خویشفرمایی کار میکنند. در حالی که در یک نظام تقسیم کار از پیش تعیینشده مشغولند که آنها را در موضع پاییندست قرار داده است. این خویشفرمایی ظاهری اتفاقاً آنها را به عامل تشدیدکننده استثمار خویش تبدیل کرده است. کارگران گمان میکنند ـ یا به آنها القا شده ـ که هر چه بیشتر کار کنند درآمد بیشتری دارند؛ یا این که درآمدشان به میزان کار خودشان بستگی دارد. همین تصور باعث میشود کارگر پسماند بدون این که در ظاهر کسی به او زور بگوید، از صبح تا اواخر شب مدام زباله جمع کند. اما در اصل این مناسبات اجتماعی و اقتصادی حاکم است که او را وادار به چنین تلاش بیهوده و مضری کرده. او به طور میانگین هیچگاه دستمزدی بیشتر از یک کارگر در دیگر حوزههای کاری کسب نمیکند.
داغ ننگ
سلامت جسمی و روانی کارگر پسماند به طور دائم در معرض خطر است. او از لحاظ جسمانی در معرض انواع بیماریهاییست که منشأ آنها کار در محیط کثیف است. همچنین از جنبه روانی هم او باید مدام از کارش خجالتزده شود. کارگران در حین کار همواره حواسشان به این هست که آشنایی آنها را نبیند، چرا که کارشان از لحاظ شأن اجتماعی در مرتبهای پست قرار دارد. کارگر پسماند به طور دائم در معرض نگاههای تحقیرآمیز رهگذران و مردم کوچه و خیابان قرار دارد. عدهای به او چشم موجودی که خودش زاید است و منظره خیابان را خراب میکند، مینگرند.
دلالان و پیمانکاران پسماند در موقعیت دیگری قرار دارند. آنها پول دارند و از قشر رؤسا هستند. همچون همه دیگر پیمانکاران، از زحمت کارگرانی تغذیه میکنند که مولد اصلی ثروتاند. مناسبات کارفرمایی سرمایهمحور، زبالهها را هم از سود و چرخه انباشت در امان نگذاشته است. در این میان، بیشترین تبعیض و فشار بر روی کارگرانی است که در این حوزه کار میکنند. آن هم کاری که پیشاپیش داغ یک ننگ اجتماعی بر آن حک شده است.
––––––––––––––
پانویسها
[1] ابداعی مفهومی است از اصغر ایزدیجیران، مردمنگار مسائل حاشیهنشینان
[2]. ۲۴ مرداد ۱۴۰۲