جهش‌‌های چند صد درصدی اجاره بهای مسکن در تهران، جمعیت بزرگی از مهاجران «شهرستانی» را از داشتن سرپناه محروم کرده است. ماشین‌خوابی، پشت‌بام‌خوابی، اتوبوس‌خوابی و دیگر نوع آوارگی‌ها راه‌حل‌هایی از روی ناچاری بوده‌اند که برخی‌ها در پیش گرفته‌اند.

برخی که دیگر توان پرداخت اجاره بها نداشته‌اند به مهاجرت معکوس روی آورده اند. اما این راه‌حل‌ها برای بسیاری امکان‌پذیر نیست. مردان جوان مجرد مهاجر جویای کار در شهر تهران، نوع متفاوتی از سکونت موقت و بی‌کیفیت را تجربه می‌کنند: پانسیون‌خوابی. این گزارشی است از وضعیت سکونت و زندگی آن‌ها در پانسیون‌های کارگری شهر تهران.

https://www.radiozamaneh.com/772844

جاذبه و فشار کلان‌شهر

برای بسیاری از جوانان و نوجوانان گوشه و کنار ایران، تنها نام و جاذبه «تهران» کافی است تا یار و دیارشان را ترک کنند و به سمت آن بروند. دنبال کار و پول می‌روند. «شهرستان»‌ها عموما فرصت‌های کاری کمتری دارند.

این کلان‌شهر اغواگر تهران است که همه‌چیز را در خود قورت داده. همگان در نهایت به آن وابسته‌اند و باید چشمشان به آن جا باشد.

اما این جاذبه فریبنده که صدای دورِ دهل است، به زودی به فشاری همه‌جانبه تبدیل می‌شود که بر سر مهاجرانش آوار می‌شود. اولین و ابتدایی‌ترین نیاز کسانی که برای یافتن کار به این شهر سفر می‌کنند، سرپناه است. جایی برای خوابیدن و بازتولید توان نیروی کار. فضایی برای حفاظت از خود. برای رفع نیازهای زیستی و بهداشتی، برای آرامش و استراحت.

نیاز اضطراری نیروی کار مهاجر به سرپناه، برخی مالکان مسکن را به فکر درآمدزایی چندبرابر از این نیاز انداخته. آن‌ها به جای این که یک خانه چندخوابه را به یک خانواده اجاره دهند، آن را به اتاقک‌های بیشتری تقسیم می‌کنند و به ده‌ها نفر اجاره می‌دهند. به این صورت مالکان، اجاره‌ای چند برابری دریافت می‌کنند.

اما اغلب خلاء همین نیاز اولیه به بزرگترین کابوس جمعیتی بدل می‌شود که برای کار راهی پایتخت شده‌اند. قیمت‌ها سرسام‌آور است. فاصله دستمزدهای نیروی کار مهاجر با قیمت مسکن بسیار زیاد است. تقریبا اگر همه پولی را هم که در می‌آورند پرداخت کنند باز هم نمی‌توانند خانه‌ای برای خود اجاره کنند؛ به‌ویژه که بیشتر کارهایشان «موقتی» است و بدون در نظر گرفتن نیازشان به مسکن. بسیاری از جوانان مهاجر تهران، حتی از قبل بدون هماهنگی شغل به آن سفر می‌کنند. می‌روند تا حضوری در آن‌جا کاری بیابند. بدون آن که بتوانند فکری برای ماندن در آن داشته باشند.

Ad placeholder

پانسیون‌های کارگری

نیاز اضطراری نیروی کار مهاجر به سرپناه، برخی مالکان مسکن را به فکر درآمدزایی چندبرابر از این نیاز انداخته. آن‌ها به جای این که یک خانه چندخوابه را به یک خانواده اجاره دهند، آن‌را به اتاقک‌های بیشتری تقسیم می‌کنند و به ده‌ها نفر اجاره می‌دهند. به این صورت مالکان، اجاره‌ای چند برابری دریافت می‌کنند. این نوع خانه‌های بزرگ به خوابگاه‌هایی موقتی برای مهاجران تبدیل می‌شوند.

هر خانه‌ای که به یک پانسیون تبدیل می‌شود حداقل به ۱۰ اتاق تقسیم می‌شود؛ اتاق‌هایی کوچک. در هر اتاق بین ۵ تا ۱۰ تخت‌خواب قرار می‌دهند. اجاره بهای هر تخت شبانه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است. به این ترتیب اگر به طور میانگین برای هر اتاق ۶ تخت ۳۰۰ هزار تومانی هم در نظر بگیریم، اجاره بهای هر اتاق در این خوابگاه‌ها نزدیک به دو میلیون تومان می‌شود. یعنی هر پانسیون ۱۰ اتاقی شبانه حدود ۲۰ میلیون تومان برای مالکانش درآمد دارد. در ماه می‌شود حدود ۶۰۰ میلیون. این در صورتی است که مالک به صورت مستقیم خانه‌اش را به پانسیون تبدیل کرده و آن را شخصاً مدیریت کند. در مواردی واسطه‌هایی این کار را به صورت پیمانکاری بر عهده می‌گیرند. ماهیانه پول مشخصی به صاحب ملک می‌دهند، بخشی از آن را صرف هزینه‌های خوابگاه می‌کنند و بقیه را به عنوان سود دریافت می‌کنند. اما در همین حالت هم درآمد حاصل از این خوابگاه‌ها هم برای مالک و هم برای پیمانکار، بالای ۱۰۰ میلیون در ماه است.

Ad placeholder

ناآسوده‌گاه

وضعیت این خوابگاه‌های عمومی پایتخت، به هیچ وجه مناسب زندگی انسانی نیست. افراد در آن آسوده نیستند و نمی‌توانند پس از یک روز کاری در آن استراحت کنند. تراکم جمعیت در آن‌ها بسیار بالا است. تقریبا همیشه شلوغ و بی‌نظمند. نظارت خاصی بر آن‌ها وجود ندارد.

مشتریان این پانسیون‌ها اغلب کارگران جوانند. کارگرانی از همه رسته‌های شغلی. از راننده‌‌ اسنپ‌های مهاجر گرفته تا کارگران شیفتی رستوران‌ها و کارگران ساختمانی فصلی. گاهی هم گذر کسانی به آن‌جا می‌‌افتد که برای درمان یا یک کار اداری ناچارند چندشبی را در تهران سپری کنند، اما هزینه اقامت در هتل و مسافرخانه‌ها را ندارند.

در اصل این پانسیون‌ها برای سکونت و استراحت ساخته نشده‌اند. تنها برای این که عده‌ای مجبور نباشند شب را در خیابان بمانند و از این راه پولی نصیب مالکان خانه‌ها شود. حضور ده‌ها نفر تنها در یک اتاق، مسائل مختلفی به دنبال دارد. اگر حتی یک نفر از آن‌ها هم شب‌ها خر و پف کند، خواب بقیه را می‌گیرد. برخی‌ها تا دیر وقت با صدای بلند با تلفن صحبت می‌کنند و برای دیگران مزاحمت ایجاد می‌کنند. برخی دیگر بلندبلند می‌خندند و شب را بر دیگران تلخ می‌کنند. تخت‌ها اغلب کثیفند و به موقع شسته نمی‌شوند. شلوغی اتاق‌ها و هجوم صدها نفر مختلف به این پانسیون‌ها، معمولا بوی آزاردهنده تولید می‌کند. بوی پا، بوی عرق و غیره. هر واحد چند اتاقی، تنها یک سرویس بهداشتی دارد. برای حمام باید دنبال فرصتی بود تا خلوت شود. راهروها شلوغند و پر سر و صدا. کسی هم نمی‌تواند به چنین وضعیتی معترض باشد. چون همه آن‌هایی که به این خوابگاه‌ها می‌آیند می‌دانند که توان پرداخت هزینه چند میلیونی هتل‌های خلوت و تمیز را ندارند. چرا که هزینه همین پانسیون‌ها هم بر دوش آن‌ها سنگینی می‌کند.

برای مثال یک راننده اسنپ که از شهر دیگری به امید کسب درآمد بیشتر به تهران می‌آید، اگر یک روز کامل کار کند، یک میلیون درآمد کسب می‌کند. از این مقدار، حدود ۳۰۰هزار تومانش را باید برای هزینه بنزین و استهلاک ماشین خرج کند. اگر ۳۰۰ هزار تومان هم تنها برای اجاره شبانه یک تخت هزینه کند، نصف درآمدش را صرف سکونت بی‌کیفیتش کرده است. مشتریان این پانسیون‌ها اغلب کارگران جوانند. کارگرانی از همه رسته‌های شغلی. از راننده اسنپ‌های مهاجر گرفته تا کارگران شیفتی رستوران‌ها و کارگران ساختمانی فصلی. گاهی هم گذر کسانی به آن‌جا می‌‌افتد که برای درمان یا یک کار اداری ناچارند چندشبی را در تهران سپری کنند، اما هزینه اقامت در هتل و مسافرخانه‌ها را ندارند. برخی‌ها که بیشتر در این خوابگاه‌ها مانده‌اند، به عضو ثابت آن‌ها تبدیل شده‌اند. همدیگر را می‌شناسند، با هم درباره شغل و مسائل‌شان درد دل می‌کنند و از سرنوشت هم آگاه می‌شوند.