جنگ داخلی سوریه هنوز هیچ پیروزی ندارد. بشار اسد همچنان خود را رئیس جمهور سوریه میداند و واحدیهای “ارتش عربی” اش را برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته به جنگ با شورشیان مسلح تشویق میکند.
از سوی دیگر کشورهای نفتی خلیج فارس هر روز کمکهای نقدی و تسلیحاتی بیشتری را روانه سنگر شورشیان سوریه میکنند. در این میان حضور نیروهای حزبالله لبنان از یک سو موازنه را به سود جریان موسوم به “محور مقاومت” افزایش داده است و از سویی موجب خشم وغضب دولتهای عربی شده است.
روز دوشنبه،هفدهم ژوئن، برخی رسانههای منطقهای خبر از حضور سیدحسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در شهر تازه بازپس گرفته شده “قصیر” دادند. شهری در ۱۵۰ کیلومتری شمال دمشق و نزدیک به مرز لبنان. این شهر سی هزار نفره که برای نیروهای دولتی و مخالفان مسلح اهمیت استراتژیک دارد و برای مخالفان اسد گلوگاه تهیه سلاح و مهمات به شمار میرود؛ چند روز پیش و طی یک عملیات نظامی مشترک از سوی نیروهای ارتش سوریه و حزبالله لبنان از دست شورشیان باز پس گرفته شد.
سوریه و لبنان از لحاظ تاریخی، جمعیتی و مذهبی پیوندها و در هم پیوستگیهای زیادی با یکدیگر دارند و از این جهت، رویارویی سنیها با علویان و مسیحیان به سرعت در لبنان انعکاس پیدا کرد.
به گفته علی هاشم خبرنگار المیادین که در شهر قصیر به سر میبرد، دبیر کل حزب الله لبنان آمده بود تا از نزدیک از قصیر و روستاهای اطراف آن بازدید به عمل بیاورد و از سربازان خود قدردانی کند. در واقع میتوان این حضور را به نوعی نمایش قدرت حزبالله نیز توصیف کرد.
حسن نصرالله که معمولاً زندگی مخفیانهای دارد و از طریق تلویزیون با مخاطبان خود سخن میگوید، این بار خود شخصاً پای در میدان نبرد سوریه گذاشت و از آنجا بازدید کرد.
کمتر از یک ماه پیش، سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شد و جنگ سوریه را جنگ حزبالله دانست. او گفت: ” این جنگ از آن ماست و من به شما وعده پیروزی میدهم.”
سوریه و لبنان از لحاظ تاریخی و جغرافیای جمعیتی و مذهبی پیوندها و در هم پیوستگیهای زیادی با یکدیگر دارند از این رو حوادث سوریه و رویارویی جمعیتهای سنی با علویان و مسیحیان به سرعت در لبنان انعکاس پیدا کرد. از ان زمان تاکنون بارها در مناطق مختلف لبنان درگیریهای مسلحانه خونین میان هواداران و مخالفان بشار اسد رخ داده است.
شهر سنینشین طرابلس در شمال لبنان از مراکز اصلی حامیان مخالفان بشار اسد محسوب میشود و در جنوب لبنان شیعیان این کشور طرفدار بقای حکومت بشار اسد هستند. سلفیهای لبنان و گروه ۱۴ مارس به رهبری سعد حریری که از متحدان عربستان سعودی و غرب محسوب میشوند از شورشیان سوری حمایت میکنند. حزبالله لبنان متحد ایران و برخی گروههای مسیحی نیز از ارتش سوریه و حکومت بشار اسد حمایت میکنند.
سلفیهای لبنان و گروه ۱۴ مارس هم برای حامیان خود در سوریه سلاح، پول و حتی نیروی انسانی میفرستند اما حضور حزبالله لبنان در سوریه از آن رو چشمگیرتر است که از قدرت نظامی بالاتری در میان همه گروههای لبنانی برخوردار است.
هم سلفیهای لبنان و هم گروه ۱۴ مارس برای حامیان خود در سوریه سلاح، پول و حتی نیروی انسانی میفرستند. حضور حزبالله لبنان در سوریه اما از آن جایی چشمگیرتر است که این گروه شیعی از قدرت نظامی بالاتری در میان همه گروههای مختلف لبنانی برخوردار است و حضورش میتواند موازنهها را در میدان جنگ سوریه تغییر دهد.
روز جمعه و همزمان با رأی گیری انتخابات ریاست جمهوری در ایران، حسن نصرالله یک بار دیگر از حضور در جنگ داخلی سوریه دفاع کرد و گفت: “ما در سوریه دخالت کردیم و آن را به صراحت نیز بیان کردیم و آن را پنهان نکردیم. ما جوانانمان را به سوریه نفرستادیم و بگوییم ما پتو و شیر توزیع میکنیم و اگر کشته شدند آنها را در سوریه دفن کنیم و خانواده آنها را در لبنان ساکت کنیم.”
حزبالله لبنان همواره حضور نظامی خود را دفاع از اماکن مقدس به ویژه اماکن مقدس شیعیان؛ حفاظت از کارخانههای اسلحه سازی و نیفتادن انها به دست سلفیها – به عنوان رقیبان مذهبی حزبالله – و البته کمک به روستاهای شیعهنشین سوریه عنوان کرده است. رهبران حزبالله همچنین با اشاره به حضور جنگجویان خارجی در سوریه، حضور نظامی خود در این کشور را توجیه میکنند.
از نگاه حزبالله لبنان سوریه هم اکنون آوردگاه رویارویی محور مقاومت (سوریه، ایران و حزبالله) با ائتلافی آمریکایی، اسرائیلی، سلفی است. از همین رو است که ابراهیم امین روزنامه نگار حامی حزبالله لبنان در روز ۲۱ ماه مه و در روزنامه الاخبار لبنان مینویسد:” آن چه حزبالله در سوریه انجام میدهد، بخشی از مبارزهٔ وسیع نیروهای مقاومت علیه جبههٔ نیروهای ارتجاعی و مرگبار است که مرکز آن در اسرائیل قرار دارد.”
حزبالله لبنان همواره حضور نظامی خود را، دفاع از اماکن مقدس به ویژه اماکن مقدس شیعیان؛ حفاظت از کارخانههای اسلحه سازی و نیفتادن انها به دست سلفیها و کمک به روستاهای شیعهنشین سوریه عنوان کرده است.
آن گونه که “رامی عبدالرحمن”، مدیر دیده بان حقوق بشر سوریه میگوید هم اکنون مناطق شیعه نشین در ریف قصیر در استان حمص و زینبیه در دمشق به خصوص منطقه پیرامون بارگاه حضرت زینب توسط نیروهای حزبالله لبنان اداره میشوند.
بسیاریها جنگ سوریه را جنگ لبنانیها ندانسته و پیامد حضور حزبالله در سوریه را افزایش تنشهای فرقهای در کشور کوچک لبنان میدانند؛ کشوری که برای ۱۵ سال در جنگ داخلی ویران شد و اکنون سایه این جنگهای داخلی یکبار دیگر بر سر این کشور بال افکنده است.
واکنش عربی – اروپائی
حضور نظامی حزبالله در سوریه اما بی پاسخ نماند. شورای همکاری خلیج فارس حزبالله را گروهی “تروریستی” لقب دادند و اعلام کردند که در خصوص گنجاندن نام این گروه در فهرست تروریستی خود تصمیم خواهند گرفت. آنها همچنین حزبالله را به انجام اقداماتی تنبیهی تهدید کردند و از اقداماتی نظیر لغو تابعیت شیعیان لبنانی ساکن در کشورهای خلیج فارس و یا تحریمهای تجاری و مالی با حزبالله لبنان و شیعیان لبنانی در این کشورها سخن به میان آوردند.
گرچه هنوز این تصمیمات به طور رسمی اتخاذ نشده است، اما از این واکنشها آنچه که بر میآید خشم و عصبانیت شدید کشورهای حوزه خلیج فارس از حضور نظامی حزبالله در میدان جنگ سوریه است.
حضور نظامی حزبالله در سوریه بی پاسخ نمانده و شورای همکاری خلیج فارس حزبالله را گروهی “تروریستی” لقب داده است.
محمد مرسی، رئیس جمهور اسلامگرای مصر نیز روز پانزدهم ژوئن علاوه بر به تعلیق درآوردن روابط قاهره – دمشق و فراخواندن دیپلماتهای مصری از سوریه انتقاداتی شدیدی را نیز متوجه حزبالله کرد.
او که در اجتماع هواداران خود سخنرانی میکرد گفت که ما در جنگ ۲۰۰۶ در کنار حزبالله لبنان و در مقابل اسرائیل ایستاده بودیم اما امروز ما به خاطر سوریه در مقابل حزبالله ایستادهایم.
روز دوشنبه ۱۷ ژوئن حماس نیز در بیانیهای خواستار خروج متحد پیشین خود، حزبالله لبنان از سوریه شد. حماس ارسال نیرو از سوی حزبالله را موجب افزایش تنش فرقهای و جنگ مذهبی در منطقه خواند و از حزبالله خواست تا سلاحهای خود را برای رژیم صهیونیستی ذخیره کند.
آن گونه که برخی از رسانههای اسرائیلی حکایت میکنند در عملیات بازپسگیری القصیر پنج تن از نیروهای عضو حماس که به طرفداری از شورشیان سوری مبارزه میکردند به اسارت درآمدند و حسن نصرالله دستور برچیده شدن هستههای حماس در جنوب لبنان را صادر کرد.
حماس مهمترین گروه فلسطینی بود که همواره مورد حمایت مالی و نظامی ایران، سوریه و حزب الله لبنان قرار میگرفت. کشمکشها در سوریه اما موجب شد تا حماس بر سر دو راهی حمایت از اسد و یا ماندن در کنار سایر کشورهای عربی، دومی را برگزیده و از همین رو روابط ایران و حزبالله با این جنبش رو به سردی نهاد.
حماس ارسال نیرو از سوی حزبالله را موجب افزایش تنش فرقهای و جنگ مذهبی در منطقه خوانده و از حزبالله خواسته تا سلاحهای خود را برای رژیم صهیونیستی ذخیره کند.
دولت سوریه نیز سال گذشته دفتر حماس در دمشق را مهر و موم و اعضای آن را از این شهر اخراج کرد. این روزها نه محور مقاومت بلکه رقبای این محور یعنی “محور میانهروی” به رهبری عربستان و مصر بر حماس نفوذ دارند.
فراتر از خاورمیانه، دولتهای بریتانیا ، آلمان و فرانسه در تکاپو هستند تا شاخه نظامی حزبالله لبنان را در لیست سیاه تروریستی اتحادیه اروپا قرار دهند موضوعی که اکنون علاوه بر اسرائیل و برخی کشورهای اروپائی، حمایتها و چراغ سبزهایی از جهان عرب نیز با خود دارد. گرچه سرسختیهای ایرلند و سوئد همچنان مانع چنین اقدامی شده است.
از گروهی کوچک تا جنبشی مشروع
در دهه ۹۰ میلادی و پس از حملات اسرائیل به لبنان تحت عنوان عملیات ” تصفیه” در ۱۹۹۳ و عملیات “خوشههای خشم” در ۱۹۹۶ سازمان ملل، حزبالله لبنان را به عنوان یک جنبش مقاومت به رسمیت شناخت و این جنبش از یک تشکیلات غیر رسمی به یک جنبش مشروع مقاومتی تغییر جایگاه داد.
سرکوبهای رژیم اسد فرصت را به برخی کشورهای عربی موسوم به “محور میانهرو” داد تا حزبالله لبنان ایران و سوریه را به شدت مورد آماج حملات رسانهای و لفظی خود قرار دهند.
بیرون راندن سربازان اسرائیلی از مناطق عمده جنوب لبنان و جنگ ۲۰۰۶ و مقاومت ۳۳ روزه حزبالله لبنان موجب محبوبیت گسترده این جنبش و رهبر آن در میان افکار عمومی جهان عرب شد. این محبوبیت بیشتر از آنجا ناشی میشد که کشورهای عربی هر بار که درگیری با اسرائیل داشتند بازنده جنگ بودند، اما این بار یک گروه مقاومتی توانسته بود در برابر ارتش اسرائیل ایستادگی کند.
شروع درگیریهای خونین سوریه و سرکوبهای اولیهای که رژیم بعث حاکم در سوریه آغاز کرد، فرصت را به برخی کشورهای عربی در گروه رقیب ” محور مقاومت” یعنی کشورهای موسوم به “محور میانهرو” داد تا حزبالله لبنان ایران و سوریه را به شدت مورد آماج حملات رسانهای و لفظی خود قرار دهند.
ایران به عنوان اصلیترین کشور این محور این روزها در شدیدترین تحریمها و انزوای جهانی رو به روست و علاوه بر مشکلات و چالشهای گسترده خارجی در درون کشور نیز به مشکلات حادی دست و پنجه نرم میکند.
حکومت اسد هم اکنون بر بخش عمدهای از سوریه حاکمیت خود را از دست داده است و حزب الله لبنان که حامیان خود را در مخمصه و تنگنا میبیند بیم آن دارد که سقوط حکومت سوریه و روی کار آمدن اسلامگرایان سنی موجب شود تا این گروه عرب شیعه مذهب در دریای عربهای سنی خاورمیانه غرق شود.
آقای فرهمند
همه ماجرا از فردای جنگ سال ۲۰۰۶ آغاز شد. حزب الله در تمام جهان عرب محبوبیتی شگفت انگیز یافت و سید حسن نصرالله را همه آنهایی که سالها بود در سوک غرور این جهان ماتم گرفته بودند, با شور وشعف جمال عبدالناصر دوم می خواندند, از همه جا مهمتر مصر بود که دولت گروهی بزرگ را به عنوان تشکیلات حزب الله باز داشت کرد. تمامی کمونیستهای عرب با نصرالله پیمان برادری بستند. او برخلاف دروغهای***, مردی آزاد اندیش *** است. خطر تبدیل حزبالله به جریانی ملی و نه مذهبی, آرامش حاکمان جهان خوار شدهی عرب را به شدت مختل می کرد. آنها هرگز موفق نشدند که رژیم سوریه را فریب داده و آن را از حمایت حزب الله باز دارند. تظاهرات خیابانی دو سال پیش در سوریه دستمایهی دشمنان کینه توز حزب الله شد. هدف از جنگ در سوریه نابودی حزب ا لله و رام کردن جمهوری اسلامیست. این امر ساده ای نیست. حزب الله با هوش ترین و مدنی ترین جریان مردمی در تمامی خاور میانه است. یک جریان پر غرور ملیست که صمیمانه و عاقلانه مذهب همیشه شورشی شیعه را جوشن مردم پیش از این تحقیر شدهی جنوب لبنان کرده است. مسیحیان و سکولارهای آزاده لبنان , مصر, عراق و سوریه حزب الله را به شدت دوست داشته و آن را پشت و پناه خود می دانند. حزب الله در سوریه بیش از اینکه از اسد دفاع کند, از موجودیت و کرامت همیشه در خطر ملت خود دفاع می کند. شما بهتر از بنده می دانید که حزب الله لبنانی و ایرانی تنها در نام شبیه همند. امید و آرزو اینکه بیشتر و جامع تر بنویسید. با تقدیم احترام و تشکر.
اپوزیسیون از ۲۳ بهمن ۵۷ / 20 June 2013
Trackbacks