تجربه هر شهروند ایرانی در صورت بازداشت توسط ضابطان قضایی یا تحمل دوران محکومیت بسته به عوامل متعددی از جمله نهاد بازداشتکننده، محل بازداشت (شهر محل سکونت)، موقعیت اقتصادی، باورهای مذهبی و هویت جنسی و گرایش جنسیتی فرد دارد.
در این میان افراد کوئیر و ترنس با اتهامات متعدد، از فعالیت مدنی تا ارتکاب جرائم عمومی بازداشت و به تحمل دوران حبس محکوم میشوند. با وجود آنکه افراد ترنس در صورت طی کردن مراحل بازتایید جنسیت و یا اخذ مجوزی موسوم به مجوز پوشش میتوانند با پوشش منتسب به جنسیت خود در خیابان تردد کنند.
البته آنها در صورت بازداشت و انتقال به بازداشتگاه و زندان، با فضایی که بیشباهت به جهنم نیست، روبرو میشوند. نه تنها افراد ترنس بلکه شهروندانی با بیان جنسیتی متفاوت نیز در صورت دستگیری با مشکلات متعددی مواجه هستند.
در این گزارش شهادت سه شاهد عینی را بخوانید از آنچه بر افراد کوئیر در زندانهای ایران میگذرد.
روایت نخست، باران: «توی این سرما پتوی اضافه برایت نداریم»
آتنا دائمی، فعال حقوق بشر ایرانی که در سال ۱۳۹۶ برای مدتی به زندان قرچک در ورامین منتقل شده بود، در زمان نگهداری در بند قرنطینه با باران آشنا شد. باران (تمام دیگر نامهای این مطلب مستعار است)، زن ترنسی است که در آن زمان حدودا ۳۵ ساله بود.
او ابتدا با حمایت مادرش روند بازتایید جنسیت را آغاز کرده بود اما با بروز مشکلات مالی و نهایتا طرد از سوی خانواده، بیخانمان شده بود. باران نخست برای گذران زندگی به فروش موادمخدر روی آورد اما به مرور زمان خود نیز مصرفکننده این مواد شده بود. او را در زمستان ۱۳۹۶ برای چندمین مرتبه بازداشت و این بار به زندان قرچک منتقل شده بود.
باران، همچون سایر بازداشتشدگان و زندانیان ورودی جدید برای مدت سه روز در بند قرنطینه این زندان نگهداری شد. او علاوه بر مشکلات معمول زندانیان همچون کمبود بهداشت و عدم ارائه تسهیلات پزشکی در پروسه ترک موادمخدر، به واسطه هویت جنسیتی خود نیز با معضلات دیگری دست به گریبان بود.
توهین، بی احترامی، تهدید به تبعید به بند چهار (بندی متعلق به زندانیان متهم به جرائم خشن) و اغلب تمسخر از سوی مسئولان زندان امری پنهانی نبود.
آتنا دائمی در این خصوص میگوید:
یک شب هوا خیلی سرد بود و چیلرها (وسیله تهویه هوا مانند کولر) که روی پشت بام بودند یخ زده و در عوض گرم کردن، باد سرد از آنها به داخل بند میآمد. به همه زندانیها از جمله خود من یک پتو بیشتر نداده بودند. باران از سرمای هوای چندین بار شکایت کرد و میگفت به ما پتو بدید و این چیلرها رو روشن کنید. خب برای او که اصطلاحا زمان ترک داشت فیزیکی پس میداد و بدن درد شدیدی هم تحمل میکرد، تحمل این سرما سختتر هم بود. در آن مدت به دلیل برف سیگار هم نرسیده بود و هیچ چیزی برای آرام کردن دردش نبود.
به گفته دائمی افسر نگهبان در عوض رسیدگی و ارائه وسایل گرمایشی، شروع به توهین و بی احترامی به باران کرد. این فعال حقوقبشر بر توهینهایی که هویت جنسیتی باران را نشانه رفته بود، تاکید میکند. توهینهایی که نهایتا منجر به بروز درگیری لفظی میان افسر نگهبان و دائمی شد که به دفاع از باران برخاسته بود.
دائمی گفت: «افسر نگهبان به باران میگفت معلوم نیست دختری یا پسری، شماها رو باید کشت، تو اصلا انسان نیستی و توهین و تحقیرهای دیگری بخاطر اعتیاد و بیخانمانی.»
بعد از انتقال هر دوی آنها به بندهای جداگانه، دائمی یک بار دیگر موفق به دیدن باران میشود:
برای آخرین بار در بند مادران (که ما مدتی قبل به آنجا منتقل شده بودیم) باران را دیدم که تمام صورتش سوخته بود. به من جوابی نداد که چه اتفاقی افتاده. وقتی پرسیدم چی شده گریه کرد و رفت. اما رایکارها (زندانیان شاغل در زندان) گفتند که در بخش خدمات و نظافت زندان کار میکرد و با ریختن جوهرنمک روی خودش قصد خودکشی داشت.
این فعال حقوق بشر، در خصوص زن ترنس دیگری که تنها در بهداری موفق به دیدن او شده بود نیز میگوید:
خودم با او صحبت نکردم اما وکیل بند بعدها به من گفت پرسنل زندان و پرستارها همه رفته بودند بدنش را نگاه کرده بودند تا ببینند بدن او که عمل جراحی شده چه شکلی است. حتی داخل بند هم از سمت سایر زندانیان چنین اتفاقی افتاده بود که خب همه اینها مصداق آزار است.
روایت دوم: ازدواج اجباری یک لزبین در اتاق اجرای احکام زندان
چند سال پیش، دو زن زندانی در بند زنان زندان لاکان رشت با هم آشنا شدند و رابطه عاطفی آنها شروع شد. این ارتباط همچون بسیاری از زندانیان مشابه آنها پس از آزادی از زندان نیز ادامه پیدا کرد. به نحوی که نه تنها سایر همبندیها، حتی خانواده یکی از آنها نیز تا حدودی از آن مطلع بود.
مدتی بعد یکی از آنها مجددا بازداشت و به تحمل حبس محکوم شده بود.
آتنا دائمی که مدتی از حبس خود را به صورت تبعیدی در زندان لاکان رشت سپری کرده است، دراینباره گفت:
تعداد این روابط تقریبا در همه زندانهای عمومی بالاست اما به معنای عادی بودن شرایطشان نیست. چیزی که نهایتا خیلی باعث ناراحتی من شد، زمانی بود که دادستان فومن که گویا از همجنسگرایی این زندانی خبر داشت، شرطش برای اعزام به مرخصی او را ازدواج گذاشته بود. این فرد هم جز پارتنرش کسی را بیرون زندان نداشت و کلا در پرورشگاه بزرگ شده بود. نهایتا در دفتر اجرای احکام زندان به صورت صوری با برادر پارتنرش عقد کرد تا به این روش به مرخصی برود.
روایت سوم، آدینه: “مرد که اینقدر لوس صحبت نمیکند“
سمانه (نام مستعار) یک فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق دیگر که در سال ۱۳۹۷ مدتی را در زندان قرچک ورامین سپری کرده بود، از وضعیت زندانیان ترنس روایت های مشابهی بازگو کرد.
آدینه، زن ترنسی بود که بیش از چهار ماه به بهانه هویت جنسیتیاش در اتاقی جدا از سایرین در بند قرنطینه زندان قرچک ورامین نگهداری شد. او پیش از این و قبل از تغییر مدارک شناسایی یک بار دیگر هم بازداشت و به زندان تهران بزرگ منتقل شده بود.
سمانه درباره او میگوید:
آدینه تا جایی که من اطلاع دارم همچنان در تلاش بود تا داروهای هورمونش را داخل زندان بیاورد، چرا که با ورود هورمون به زندان مخالفت میشد. قصد داشتند او را به بند ترنسهای زندان اوین منتقل کنند که نهایتا همین اتفاق هم افتاد اما تا آن روز در شرایط قرنطینه بود که همه از مشکلاتش مثل نبود بهداشت و رعایت نشدن اصل تفکیک جرائم خبر داریم. به علاوه هر زندانی مدتی که در قرنطینه است، دسترسیاش به تلفن نسبت به بندها محدودتر است و ملاقات هم ندارد. خرید کردن از فروشگاه هم با مشکل روبروست.
زندان اوین تاکنون دستکم دو فضا را به عنوانِ بندی مختص افراد ترنس در نظر گرفته است. نخست بند ۲۴۰ که زندانیان و بازداشتشدگان ترنس در فضایی مشابه با سلول انفرادی، در معرض توهین و ضرب و شتم توسط مسئولان زندان، محروم از حق هواخوری و خرید از فروشگاه در کنار رفتارهای ترنسستیزانه مسئولان زندان نگهداری میشدند.
همچنین در سالهای اخیر سالن یک زندان اوین به زندانیان ترنس اختصاص داده شد. چندی قبل گروه هکری عدالت علی ویدئوهایی از دوربینهای نظارتی آنجا که حاکی از شرایط نامناسب نگهداری آنها بود، منتشر کرد.
در این سالن نیز، علیرغم دسترسی به هواخوری و امکان خرید گاه و بیگاه از فروشگاه مشکلات دیگر همچون محرومیت برخی از زندانیان از دریافت داروهای هورمون و توهین و ضرب و شتم توسط مسئولان زندان کماکان ادامه دارد. (گفتنی است بسیاری از افراد ترنس پس از آغاز پروسه گذار اقدام به مصرف داروهای هورمون میکنند. توقف ناگهانی این قرصها میتواند منجر به بروز افسردگی و یا بازگشت ویژگیهای ثانویه جنسی ناخواسته شود.)
آدینه به اتهام ضرب و شتم یک مرد بازداشت شده بود اما تا آن زمان هنوز حکمی برای او صادر نشده بود. به گفته این شاهد عینی مشکلات او بیش از کمبودهای بند قرنطینه بود:
او را اصلا به عنوان یک زن به رسمیت نمیشناختند. اگر با مسئولان زندان صحبت میکرد، آقا خطابش میکردند و میگفتند فاصلهات را با ما حفظ کن. حتی وقتی کارگران تاسیسات وارد بند میشدند و به همه دستور رعایت حجاب میدادند اما با آدینه کاری نداشتند. در چند مورد مسخرهاش هم کردند که مثلا مرد نباید اینقدر لوس حرف بزند!
او در خصوص برخورد سایر زندانیان میگوید:
زندانیهایی که مسنتر بودند که اتفاقا تعدادشان هم کم نبود اگر به حمام میرفتند و آدینه آنجا بود، با داد و فریاد بیرونش میانداختند اما به نسبه جوانترها چون بیشتر دیده بودند، رفتارشان هم بهتر بود.
روایت چهارم، معمای مردانگی (Masculinity) در زندان زنان
در کنار زندانیان زن ترنس، افراد کوئیر و مردان ترنسی هم بودند که یا اقدامی برای گرفتن مجوز بازتایید جنسیت نکرده بودند یا در میانه این روند قرار داشتند اما هنوز پروسه بازتایید جنسیتشان برای دریافت مدارک هویتی مطابق با هویت جنسیتیشان تکمیل نشده بود.
مرتضی، مرد ترنسی در زندان قرچک ورامین مانند دیگر افراد ترنس با فشار و تحقیرها افسر نگهبانها و ماموران زندان مواجه میشد. او بخشی از عملهای مورد نظر خود را انجام داده اما دستگیر شده و فرصت اتمام آن را نداشت.
سمانه در خصوص کلیت شرایط آنها میگوید:
کلا داشتن موی کوتاه، یعنی کوتاهتر از حدی که خودشان به عنوان متعارف تعریف میکردند، در زندان ممنوع بود. تراشیدن موی سر و پوشیدن لباس مردانه هم به همین شکل. هر بار زیر پا گذاشتن این ممنوعیتها هم بسته به میزان تکرار مساوی با محرومیت از تلفن از یک روز تا یک هفته بود. بیشتر از آن ممنوعالملاقاتی و مرحله آخر باز شدن پرونده در دادسرای شهر قدس بود.
او افزود:
نگاه مسئولان زندان به اینها همراه با تمسخر و جدی نگرفتن بود. مسخره میکردند که فلانی تو اگر مردی چرا هر ماه از ما نوار بهداشتی میگیری. یعنی فقط میخواستند تحقیرشان کنند. یا مثلا پیج میکردند آقای ایکس و سریع اصلاح میکردند نه این خانومه. این زندانیان هم قطعا خیلی عصبانی میشدند و این مدل آزارها میتوانست به درگیری فیزیکی با افسر نگهبان هم ختم شود.
از سوی دیگر ایجاد رابطه عاطفی و جنسی در میان زندانیان بیسابقه نیست. اما در زندان قرچک ورامین به دلیل ممنوعیت نصب پرده برای تختها، برقراری روابط دشوار و شناسایی آنها از سوی افسر نگهبان یا وکیل بندها به راحتی ممکن است.
به گفته این فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق «زندانیها اگر در حین رابطه دیده شوند به صورت تنبیهی و برای سه روز به انفرادی برده میشوند. اخیرا شنیدهام که حلقههایی را به این دیوار سلول ها نصب کردهاند و زندانی در طول مدتی که آنجاست با دستبند و پابند به دیوار بسته میشود.»
روایت پنجم، شروینا و شبهای انفرادی
زهرا صادقی، زندانی سابق که او نیز بخشی از سال ۹۸ و ۹۹ را به صورت تبعیدی در زندان قرچک ورامین سپری کرده بود، از خاطرات شروینا، زنی ترنس در جریان بازداشتهای متعدد و شرایط بازداشتش میگوید.
شروینا علیرغم انجام عمل جراحی و اخذ مدارک هویتی متناسب با هویت جنسیتیاش در عوض انتقال به بند عمومی و یا نگهداری در کنار سایر زنان بازداشتی در سلول انفرادی نگهداری میشد.
خانم صادقی در این باره گفت:
تا جایی که از صحبتهایش به خاطر دارم حداقل یک بار در اصفهان و همچنین یک بار در تهران در بازداشتگاه وزرا در سلول انفرادی نگهداری شده بود. اما الزاما حتی محل نگهداریاش جایی نبوده که مختص بازداشتشدگان بود و برای همین منظور اختصاص داده باشند. محیطهایی کثیف و آلوده که حتی به گفته خودش در یک مورد کف سلول خیس بود. نگهداری در شرایط انفرادی یک مساله است و فراهم نکردن یک سلول تمیز و متناسب با شأن انسان مسالهای دیگر.
بیقانونی، سلیقههای شخصی و نبود ضوابط سراسری در زندان
باور عمومی در ایران بر آن است که وضعیت افراد ترنس در قانون دقیقا مشخص شده است، اما در حقیقت جز پرداخت مختصر به وضعیت کلی قانونی آنها در لایحه حمایت از خانواده هرگز به تفصیل به این موضوع پرداخته نشده و همهچیز در هالهای از ابهام باقی مانده است که راه را برای سلیقههای شخصی باز میکند.
بسیاری از شهروندان ترنس این بیقانونی و نبود ضوابط سراسری یکسان را در روند دریافت مجوز تطبیق جنسیت و تغییر مدارک شناسایی هم تجربه کردهاند و آن را به کشورداری ملوک طوایفی تشبیه میکنند که سلیقه قاضی یا مسئول هر بخش در سهولت و سرعت روند دریافت مجوز نقش اصلی را بازی میکند.
با بررسی روایتهای متعدد از بازداشت و چگونگی شرایط نگهداری از افراد ترنس نیز چیزی جز نبود ضوابط یکسان برای چگونگی و محل بازداشت افراد ترنس به چشم نمیآید. تفاوت رفتار با شهروندان ترنس در بازداشتگاههای گوناگون یا شرایط نگهداری متفاوت در یک زندان واحد اما در سال های مختلف نمایانگر نبود ارادهای برای سامان دادن به شرایط موجود است.