دیدگاه

در آذر ۱۴۰۱، در اوج اعتراضات خیابانی جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، اخبار تکان دهنده‌ای از «مسمومیت‌های دانش‌آموزان» در چندین مدرسه دخترانه منتشر و به سرعت در رسانه‌ها منعکس شد، در اولین روزهایی که این پدیده بی سابقه در ایران افکار عمومی را به خود جلب کرده بود، طبیعتا بازار شایعات پیرامون آن گرم شده بود. نویسندگان این نوشتار به بررسی بی‌طرفانه مستندات، نظرات غالب و گزارش‌های مسمومیت دانش‌آموزان در ایران پرداختند و بزودی دریافتند که این گونه گزارش ها در نقاط دیگری از خاور میانه و آسیای مرکزی نیز، بویژه در چهار دهه اخیر ثبت شده اند.

با توجه به فقدان گزارش‌های شفاف و قابل اعتماد در مورد پدیده اتفاق افتاده در ایران، که بر عهده بوروکراسی عریض و طویل ولی بی کفایت دولتی جمهوری اسلامی بود، موجی از شایعات جناحی و سیاسی مبنای گپ‌های کوچه بازاری شد و در رسانه‌های اجتماعی در ایران و سایر نقاط جهان به سرعت گسترش یافت.

مخرج مشترک عمده این گفت‌وگو ها فرضیه «توطئه» بود. حاکمیت و مخالفان آن، هر دو به دسیسه ای برعلیه نوجوانان اشاره می کردند که عامل و آمر آن سوی دیگر بود؛ یک طرف می گفت: «رژیم دارد از دختران جوان شرکت کننده در جنبش مهسا انتقام می گیرد» و سوی دیگر ادعا می کرد: «مخالفان نظام می خواهند بذر بدگمانی نسبت به نظام و آشوبی گسترده تر را در کشور بپاشند»[1].

با این حال، و پس از گذشت ماه ها، شواهد مستند و معتمدی از مسمومیت شیمیایی یا بیولوژیکی گسترده ای یافت نشد.  بیشتر گزارش‌ها اشاره به استشمام بوی میوه‌ و سبزیجات فاسد، محصولات پاک‌کننده یا اسپری فلفل داشتند.  افزون بر این، دعوی دخیل بودن “مواد بسیار پیچیده شیمیایی که ترکیب آن کار افراد عادی نیست”[2] نیز به گوش می رسید، البته بدون اینکه به فرمول شیمیایی یا بیولوژیکی این مواد اسرار آمیز کوچکترین اشاره ای شود. این گونه دعاوی تردید نسبت به فیزیکی بودن عوارض مشاهده شده را بیشتر می کنند.

نگارندگان نتیجه‌گیری‌های خود از بررسی وضعیت میدانی و مقایسه ان با نمونه های مشابه منطقه‌ای را در یک فضای مجازی معتبر برای تبادل نظرات علمی که توسط دانشکده روابط بین‌الملل و عمومی دانشگاه کلمبیا اداره می‌شود؛ گزارش کردند.[3] در اینجا گزیده‌ای از پست اولیه منتشر شده در دوم مارس امسال (سه ماه پیش) را بازنشر می کنیم:

یادداشت آغازین برای تبادل نظر

چگونه ممکن است که در میان چنین طوفان ترس و سردرگمی، کوچک ترین سند و مدرک معتبری در باره ماده مسموم کننده و هویت مرتکبین، آشکار نشده باشد؟

بگذارید ببینیم چه کسانی می توانسته اند برای چنین جنایتی انگیزه ای داشته باشند. به عبارت دیگر، مظنونین دم دست چه کسانی هستند؟ 

  • مظنون شماره یک/ رژیم ایران: 

سوال: ایجاد چنین وضعیت پر هرج و مرجی چه نفعی برای یک رژیم تضعیف شده (به جهت جنبش مهسا) به همراه خواهد داشت؟ نظامی که هم اکنون نیز دچار خشم و نفرت فراگیر بخش عمده ای از جامعه شده و با پویایش اعتراضی و فراگیر در سرتاسر کشورش رو به رو است. حتی اگر عامل و آمر این عارضه نیروهای بیگانه باشند نیز نخستین انگشت اتهام به سوی حکومت نشانه خواهد رفت که از وقوع چنین حوادثی در درون مرزهای خود ناتوان بوده است.

سوال دوم این است که چرا حاکمیت ایران چنین مجازاتی را به طور یکسان بر تمامی جامعه، اعم از طرفداران وفادار خود در محلات مذهبی ، شهرهای کوچک یا حتی مناطق روستایی نیز روا دارد و بخش همراه با حکومت

یا بی اعتنای به آن را بر علیه خویش بشوراند؟

  •  مظنون شماره دو/ دولت های خارجی:

سوال: کدام دولت خارجی از چنین حمله بی‌رحمانه‌ای بر علیه جمعیت جوان غیر مسلح کشور طرفی خواهد بست؟ کدام استراتژیست و طراح امنیتی ولو در یک دولت متخاصم، ریسک یکدست شدن ملت ایران با دولت آن در صورت افشای این جنایت و نیز روبرو شدن با محکومیت های گسترده جهانی و تحمل مجازات های حقوقی بین المللی پس از افشای احتمالی توطئه اش بر علیه زندگی و امنیت دختران جوان کشوری دیگر را تحمل خواهد کرد؟!

  • مظنون شماره سه/ متعصبان مذهبی:

سوال: چرا عناصر بنیادگرا به چنین شیوه های پر هزینه و بی فایده ای رو آورده باشند؟ اگر یک گروه رادیکال عقیدتی بخواهد خودنمایی کند و قصد اثبات باورهای مخرب خود  را داشته باشد، چرا به چنین اقدامات محدود و با نتایجی کوتاه مدت و ملایم بسنده کند؟ اگر آنها امکان مسمومیت خفیف دختران دانش اموز را در گستره ای بزرگ دارند مگر از ریختن خون انسان ها ابایی دارند که دست به کشتار گسترده در مدارس دخترانه نزده و به ایجاد مسمومیت های جزئی اکتفا کنند؟ و اگر این فرضیه درست است، چرا این بنیاد گرایان به مدارس سنتی در شهرهای کوچک و روستا ها متعرّض شوند؟”

به نظر می رسد که هیچ یک از مظنونین فوق نمی توانسته‌اند انگیزه قابل قبولی برای این گونه عملیات داشته باشند. بنابراین ما توجیه دیگری را ارائه می کنیم:

ترکیبی از عارضه‌های تصادفی اولیه و پخش گسترده آن در قالب “مکانیسم تلقین و تقلید اجتماعی” در مناطقی دور و متفاوت از محل بروز وقایع ابتدائی.  بدین ترتیب اوضاع عمومی و نابهنجار کشور که مسئول نهایی آن شیوه حکمرانی ورشکسته جمهوری اسلامی است باعث بروز پدیده گسترده‌تری که در زبان انگلیسی به عنوان (Mass socio-genic illness) نام دارد، شده است؛ این مفهوم در نشریه استاندارد‌های پزشکی کانادا به این صورت تعریف شده: شیوع سریع علائم بیماری که اعضای یک گروه یکپارچه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از اختلال در سیستم عصبی ناشی می‌شود، و علائمی نظیر تحریک، از دست دادن یا تغییر عملکردهای بدن را دربرمی‌گیرد؛ به طوری که عارضه های جسمی که ناخودآگاه آشکار می شوند دارای علت شیمیایی متناظری نیستند.[4]

جالب اینجاست که سه مورد دیگر از این پدیده روان-تنی در چهار دهه اخیر در غرب آسیا گزارش شده اند: در فلسطین، چچن و افغانستان. در موارد فوق، معمولا جناح های متخاصم و رقیب یکدیگر را به دست داشتن در توطئه مسمومیت مدارس متهم کرده اند ، اکثریت قریب به اتفاق قربانیان آن اتفاقات دختران نوجوانان مدارس بودند و شواهدی دال بر حضور سموم شیمیایی یا عوامل بیولوژیکی در هیچیک از موارد فوق یافت نشده. همچنین، هیچ مدرکی داّل بر ساختگی بودن و تمارض عمدی در میان قربانیان یافت نشده است.

ادامه بررسی

توضیح بیشتری که در این فرصت می توان افزود این است که در مورد کرانه باختری، مرکز کنترل بیماری آمریکا از طریق وزارت امور خارجه ایالات متحده درخواستی دریافت کرد تا تیمی از پزشکان را برای بررسی یک “مشکل فراگیر بهداشتی” در آن منطقه اعزام کند. داده‌های جمع‌آوری و منتشر ‌شده در این تحقیقات نشان داد که عوامل روانی-اجتماعی باعث اپیدمی گسترش یافته در کرانه باختری بوده اند.[5]

به گفته مقامات در چچن، مسئولین آموزشی، مدارس بخشی از یک منطقه را پس از بروز مسمومیتی مرموز که حداقل ۷۰ دانش آموز را در بر گرفت، تعطیل کردند. شورشیان و دولت روسیه هر دو طرف مقابل را به جنایات جنگی متهم کردند اما هیچ مدرک محکمی دال بر حضور ماده مسموم کننده و برنامه مسمومیت سیستمیک و برنامه ریزی شده یافت نشد.[6]

در افغانستان، زنان و دختران جوان در مدارس بطور جمعی از گونه ای بیماری‌ مرموز جمعی رنج می‌بردند. پزشکان در مورد عامل بیماری با یکدیگر و با مقامات دولتی اختلاف داشتند. حکومت افغانستان طالبان را مسئول این عارضه دانست. اما طالبان از قبول مسئولیت خودداری کردند. برابر با مقاله ای که نشریه نیوزویک تحت عنوان: “آیا طالبان دختران مدرسه ای را مسموم می کنند؟ مستندات.” منتشر کرد و نتیجه گرفت: “سازمان ملل و و سازمان بهداشت جهانی دعاوی مسمومیت ها در افغانستان را از سال ۲۰۰۹ به بعد زیر نظر داشته … و با اینحال، با وجود آزمایشهای مکرر، کوچکترین سندی مبتنی بر حضور مواد مسموم کننده نیافته است.”[7]  در غیاب شواهد مستند، مانند موارد دیگر، ‌ نظریه‌ غالب به شیوع آرام  یک « عارضه اپیدمیک روانی/جمعی» (Quiet Epidemic of Mass Psychogenic Illness) متمایل شد.[8]

روشن است که ناظران منصف نمی‌توانند از وجوه مشترک جامعه‌شناختی در چهار مورد بالا چشم پوشی کنند: آسیب‌پذیرترین بخش های جوامع بحران زده (دانش آموزان و بخصوص دختران نوجوان)، در کوران ترسی مشروع از تهدیدات حاد و مزمن محیط زندگی شان و با چشم انداز مشترک تیره اقتصادی و سیاسی خود تسلیم نشانگان یک عارضه جمعی می شوند، عارضه ای که مظهر رنج های درونی آنهاست.

در حالی که این تبیین ، پرده توهم توطئه و پندار دسیسه-محور را کنار می زند و اتهام دخالت مستقیم رژیم ایران یا رقبای مختلف و مخالف آن در اقدامات مرموز مسمومیت را غیر محتمل می داند، اما بدون تردید حکمرانی معیوبی که ایران در چنبره آن لغزیده را مسئول اصلی بروز سرخوردگی و ناامیدی گسترده موجب این نشانگان می شناسد. عوامل رژیم ولایت فقیه که بخصوص در طول دوره بروز پویش اعتراضی اخیر به منظور ارعاب و ایجاد وحشت در میان معترضان به اقدامات سرکوبگرانه گسترده دست زده اند، در تشدید فضای سرخوردگی اجتماعی و عواقب گوناگون آن، از جمله عوارض مدارس مقصر اصلی هستند. 

شوربختانه کار حکمرانی بد و رفتار مستبدانه رژیم به جایی رسیده است که جوان‌ترین، آسیب پذیر ترین و معصوم ترین بخش شهروندانش، دچار نشانگانی شوند که در چهار دهه گذشته تنها در بحرانی ترین، مصیبت زده ترین، و بی صاحب ترین مناطق آسیای غربی و خاور میانه دیده شده اند: کرانه باختری فلسطین (۱۹۸۳)، چچن (۲۰۰۵) و افغانستان (۲۰۲۱)!

• نویسندگان مقاله: محمود صدری، استاد جامعه‌شناسی، و علیرضا قندریز تحلیل‌گر مسائل ژئوپلیتیک است.

––––––––––––––––––

پانویس‌ها

[1] در این مورد نظر مراکز بهداشتی مجموعا به نامعلوم بودن منشا عوارض مشاهده شده کفایت کرده اند اما مقامات رسمی رژیم دشمنان کشور را مسئول این پدیدار دانستند. بنا به گزارش “فارس” ابراهیم رییسی رییس جمهود مسمومیت مدارس را ناشی از برنامه دشمنان برای ناامید کردن مردم از جمهوری اسلامی قلمداد نمود.

 همچنین، “کمیته حقیقت یاب مسمومیت دانش آموزان” در مجلس شورای اسلامی سیزدهم  در این حکومت “یکدست” منشا نشانگان مشاهده شده را مسمومیت، و عامل آن ها را دولت های خارجی یا “افرادی پشت صحنه” اعلام کرده اند. (منبع)

[2] “Who is Poisoning Iran’s Schoolgirls? Stimson Center Report by an “anonymous author”, reported in Gulf2000 list-serve, ([email protected].)Apr. 27, 2023.

[3] حاصل تأملات ما در سایت تخصصی اینترنتی با نام “گلف۲۰۰۰”  که از سوی دانشگاه کلمبیا اداره می شود در دوم ماه مارس همین سال منتشر شد. با فاصله کمی از گزارش ما مقالات تامل انگیز دیگری در رسانه های بین المللی منتشر شد که ظن ما را تایید می کردند.  

[4] Weir, Erica. “Mass Sociogenic Illness.” CMAJ, January 4, 2005. 

[5]   “Epidemic of Acute Illness–West Bank.” Centers for Disease Control and Prevention. Accessed May 31, 2023: Link

[6] Al Jazeera. “Poisoning Hits Schools in Chechnya.” News | Al Jazeera, December 21, 2005.

“Mystery Illness in Chechnya: Poison or Hysteria?” NPR, March 22, 2006.   

[7] “Are Taliban Poisoning Afghan Schoolgirls? The Evidence”, Matthieu Aikins, Newsweek, September 9, 2012.

[8] Undark Magazine. “In Afghanistan, a Quiet Epidemic of Mass Psychogenic Illness.” Undark Magazine, July 29, 2022.