قرار است در تیر سال جاری، آبگیری سد چپرآباد انجام شود. با آبگیری سد چپرآباد که بر روی رودخانهی چپرآباد احداث شده، چندین محوطهی تاریخی زیر آب خواهد رفت. از سال ۹۹ تا امروز تقریبا هر سال بحث افتتاح و آبگیری این سد در بین بوده، اما ظاهراً این بار قرار است واقعاً به بهرهبرداری برسد. مدیرعامل شرکت آب منطقهای آذربایجان غربی گفته است: تا هفته دولت ۱۴۰۲ سد چپرآباد اشنویه به بهرهبرداری خواهد رسید.
گفته میشود که هدف از احداث سد چپرآباد تامین آب شرب شهرستانهای نقده، اشنویه و شهر نالوس و تامین حقابه یک هزار و ۵۳ هکتار از باغات و مزارع منطقه است. معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار آذربایجان غربی هم گفته است: از اهداف احداث سد مخزنی چپرآباد اشنویه، انتقال آب از رودخانههای لاوین و کانیرش به دریاچه ارومیه است و با لایروبی بستر رودخانه کانیرش و گدار، علاوه بر افزایش راندمان انتقال آب، گذر آب در مسیر رودخانه تا دریاچه تسهیل شده.
استان آذربایجان غربی حدود ۷۲۳ هزار هکتار زمین زراعی دارد که ۱۵۵ هزار هکتار آن زیر کشت آبی و بقیه زیر کشت دیم قرار میگیرد. به عبارت دیگر، با بهرهبرداری از این سد، قرار است هم آب به مزارع و باغهای پاییندست برسد و هم اندکی از تشنگی عمیق دریاچهی ارومیه کاسته شود اما به چه قیمت؟
همزمان با نزدیک شدن به افتتاح و آبگیری سد چپرآّباد، باستانشناسان درباره زیر آب رفتن یک محوطهی مهم تاریخی هشدار دادهاند. باستانشناسان در محوطه پیش از تاریخ چپرآباد (تپه گَرگَرو) در استان آذربایجان غربی، روستایی کوچک کشف کردهاند که قدمت آن به نیمه دوم هزاره پنجم قبل از میلاد یعنی حدود هفت هزار سال پیش میرسد. بنا به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا) و به گفته حنان بحرانیپور، سرپرست دومین فصل کاوش نجاتبخشی محوطه پیش از تاریخ چپرآباد (تپه گرگرو) در اُشنویه آذربایجان غربی، محوطه باستانی چپرآباد که در حدود ۸ کیلومتری جنوبشرقی شهر اشنویه استان آذربایجانغربی و در بخش نالوس واقع شده، نزدیکترین محوطه باستانی به سد چپرآباد بوده و فاصله آن تا تاج سد حدود ۵۰۰ متر است و با اطمینان میتوان گفت که در اولین مرحله آبگیری سد، این محوطه به زیر آب خواهد رفت.
اهمیت محوطهی تاریخی چپرآباد
با آبگیری سد چپرآباد، چنان که حتی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اشنویه نیز هشدار داده، دستکم ۱۳ محوطه باستانی زیر آب میرود. اهمیت منطقه از نظر باستانشناسی به حدی است که امکان چشمپوشی وجود نداشت و همانطور که کار ساخت سد رو به اتمام بود، سرانجام در سال ۱۴۰۰ اولین فصل کاوش در منطقهی چپرآباد شروع شد.
فصل دوم کاوشها در ابتدای سال جاری شروع شد و در پایان فصل دوم، حنان بحرانیپور، سرپرست هیأت باستانشناسی محوطه پیش از تاریخ چپرآباد، علام کرد: نتیجه کاوشها در این فصل نشان میدهد که محوطه چپرآباد روستایی کوچک به نیمه دوم هزاره پنجم قبل از میلاد مربوط بوده است. در این معنا میتوان گفت روستایی هفت هزار ساله از دل خاک بیرون آمده است. به گفته این باستانشناس ویژگی برجسته این محوطه این است که بر اساس مجموعه سفالیِ بهدست آمده، چپرآباد به فاز انتقالی دو دورهی مهم پیش از تاریخ در توالی فرهنگی شمالغرب ایران، یعنی دورههای «دالما» و «پیزدلی» مربوط است. این دوره به حدود ۷ هزار سال قبل برمیگردد. دورهی تپه دالما به دوران مسسنگی هم شناخته میشود. مسسنگی، عصر مس یا عصر فرانوسنگی، دورهای بین نوسنگی (عصر حجر) و عصر مفرغ است که در آن از سنگ و ابزارهای مسی استفاده میشده است. همچنین دورهی تاریخی پیزدلی به دورانی مربوط میشود که آثاری از آن دوران در تپه پیزدلی، در روستای شیخ احمد شهرستان نقده به دست آمده است.
مهناز شریفی سرپرست هیأت باستانشناسی که کار اکتشاف را در تپه کهنه صوفیان انجام داده، درباره جزئیات کاوش در این محوطهی باستانی، گفته است: تپه کهنه صوفیان شامل دو تپه ۱ و ۲ است. تپه کهنه صوفیان ۱ مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش و متعلق به «فرهنگ دالما» یا مس و سنگ قدیم است. او با اشاره به اینکه صوفیان یکی از مراکز مهم هزاره پنجم قبل از میلاد در دشت اشنویه است، گفته است: نتایج کاوش تپه صوفیان نشان میدهد که صوفیان از محوطههای ارزشمند حوضه جنوب دریاچه ارومیه بوده و به عنوان یک محوطه کلیدی در شمال غرب و یک استقرار مهم از دوره مس و سنگ قدیم مطرح است که فاصله زیادی با تپه دالما ندارد، بنابراین تغییراتی در سنت فرهنگی این منطقه در کاوش مشاهده شد. شریفی همچنین از کشف یک سکوی خشتی در این کاوش خبر داد و در ادامه گفت:
نکته بسیار مهم دیگر در این کاوش کشف سازهای (احتمالا کوره، یا سازه حرارتی) است که این ساختار نیز در نوع خود بینظیر بوده و تاکنون در محوطههای همزمان گزارش نشده است.
همچنین روناک تاسا، رئیس اداره میراث فرهنگی اشنویه، نیز خبر داده بود که در فصل دوم کاوشهای نجاتبخشی چپرآباد، طی یک ماه ۱۱۱ شیء تاریخی از دورههای مس و سنگ، مفرغ، عصر آهن و اسلامی کشف شده است.
او نیز تاکید کرده بود که کاوشهای صورتگرفته در محدوده سد چپرآباد میتواند نقطه عطفی در باستانشناسی جنوب آذربایجان غربی محسوب شود. بنابر اعلام اداره میراثفرهنگی اشنویه، سال ۱۴۰۰ نیز عملیات کاوش نجاتبخشی چهار محوطه محدوده آبگیری سد چپرآباد، از جمله شیخ رش ۱ و ۲، کانیحوا و تپه چپرآباد توسط ۱۰ کارشناس در قالب چهار گروه باستانشناسی انجام شده بود. باستانشناسان بر این عقیدهاند که نتایج این کاوشها با توجه به قدمت هفتهزارساله محوطه و آثار یافتشده، نقطه عطفی برای باستانشناسی جنوب آذربایجان غربی محسوب شود.
کشاورزی سنتی و هدررفت آب
اهمیت تاریخی و باستانشناسی محوطهی چپرآباد به کنار، وضعیت آبی منطقه و معیشت و زیست کشاورزان را نباید از نظر دور داشت. یکی از مصادیق کمآبی منطقه، خشک شدن دریاچهی ارومیه است که به خوبی تنش آبی آن محدوده را نشان میدهد. ضمن اینکه کشاورزی در منطقهی دشت اشنویه بیشتر به صورت باغداری است و نیاز به آب غیر قابل انکار است. به عبارت دیگر از یک سو محوطهی تاریخی قرار دارد که با آّبگیری سد، برای همیشه مدفون خواهد شد و در سوی دیگر زمینهای زراعی، باغها و کشاورزی منطقه قرار میگیرد که نیاز به آب دارند. گفته میشود که با بهرهبرداری کامل از سد، میزان برداشت از رودخانه گدار کاهش یافته و امکان تأمین و انتقال ۲۳۷ میلیون متر مکعب آب از طریق این رودخانه به دریاچه ارومیه فراهم میشود. در حال حاضر برداشت از رودخانهی گدار چنان زیاد است که سهم بسیار ناچیزی به دریاچهی ارومیه میرسد. یکی از راههای احیای دریاچهی ارومیه، کاستن از برداشت از رودخانهی گدار تعریف شده بود که در صورت آبگیری سد چپرآباد این مهم ممکن خواهد شد.
اکنون دیگر روشن شده که کشاورزی سنتی از جمله مهمترین دلایل هدررفت آب در کشور است. در حالی کشورهایی که با تنش و کمآبی دست و پنجه نرم میکنند، به سرعت به سمت کشاورزی مکانیزه، گسترش گلخانهها و آبیاریهای هوشمند حرکت میکنند، مسئولان به دلیل سوءمدیریت منابع آبی از این امر غافل ماندهاند. در ایران هنوز کشاورزان مایلاند که با بیل جهت آب را تعیین کنند، بلکه مسئولان از اساس درک درستی از کمبود و تنش آبی ندارند.
چندی پیش عباسعلی نوبخت، معاون وزیر جهاد کشاورزی و رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور گفته بود:
ما با حکمرانی درست آب و در نظر گرفتن بارندگی سالانه و تکیه بر آن و احصا نیازها میتوانیم آب مورد نیاز دو میلیارد نفر را تأمین کنیم. برای همین سهم کشاورزی مکانیزه و آبیاری هوشمند در کشور ناچیز است و استان آذربایجان غربی هم از این شرایط مستثنا نیست.
به گفته جواد کرمی، معاون هماهنگی امور اقتصادی استاندار آذربایجان غربی «مکانیزاسیون نیاز اصلی کشاورزی آذربایجان غربی» است. این جمله به گونهای استفهامی نشان میدهد که کشاورزی در استان آذربایجان همچنان به روش سنتی و کمبازده صورت میگیرد. اگر روزی در این سرزمین با روشهای سنتی محصولات کشاورزی کفاف جمعیت ۳۵ میلیون نفری را میداد، اکنون دیگر چنین نیست. هم منابع آبی کم شده، هم دورههای گرمایی طولانیتر شده و هم جمعیت بسیار بیشتر شده است. عجیب است که چرا تاکنون برنامهای برای تغییر الگوی کاشت ارائه نشده است. اگر الگوی کاشت با توزیع و فراوانی آبهای سطحی و زیرسطحی هماهنگ میبود، اگر اصرار و ابرام بیدلیل بر خودکفایی در هر محصولی گریبان بخش کشاورزی را نگرفته بود، چه بسا میشد هم دریاچهی ارومیه را از مرگ نجات داد و هم قید ساخت سد را زد. تردیدی نیست که ساخت سد امروز در جهان در اولویت قرار ندارد. در کشورهای توسعه یافته، دیگر ساخت سدهای بزرگ، با توجه به عوارض مهیب زیست محیطی و بازدهی اندک از دستور کار خارج شده است. ضمن اینکه برخی سدها از مسیر رودخانه برداشته شدهاند تا رود به حالت طبیعی خود برگردد. از سال ۲۰۱۲ تاکنون بیشتر از ۱۷۰۰ سد در آمریکا جهت حفظ محیط زیست برچیده شده است. در سال ۲۰۲۰ نیز نزدیک به ۷۰ سد در سرتاسر آمریکا تخریب شدند تا جریان عادی در طبیعت حاصل شود. به اعتقاد متخصصان حذف سدها نه تنها به بقای جانوران به ویژه ماهیها کمک بسیاری کرده، بلکه موجب تامین پایدار آب سالم برای مناطق شهری و روستایی اطراف هم شده است.
سدسازی و ضربههای چندجانبه
کوتاه زمانی بعد از پایان جنگ ایران و عراق، تب سدسازی در کشور بالا گرفت. سدسازی آنچنان رونقی یافت که سوال برانگیز شد. در جریان سدسازیها، هم پای مافیا به میان آمد و هم حیف و میل شدید منابع و سرمایهی کشور. مافیای سدسازی، رشتهی امور را در دست گرفت و شد آنچه که شد. نه فقط سدهای برزگ، که سدهای متوسط هم برای مافیای سدسازی وسوسهانگیز بوده است. ساخت سدهای متعدد در برخی نقاط اکوسیستم منطقه را دگرگون کرده و پوشش گیاهی پایین دست سد را از بین برده است. برای مثال در تحقیقی تحت عنوان «بررسی آثار سد حنا بر تغییرات سطح کشت و کاربری اراضی» نشان داده شده سد حنا که در سال ۱۳۷۵ به بهرهبرداری رسید، صرف نظر از اینکه برای آبگیری بالغ بر ۷۰۰ هکتار از بهترین زمینهای زراعی از بین رفت، کوتاه زمانی بعد از ساخت سد، زمینهای مشروب شده از آب سد، بعد از ۱۰ سال ابتدا به ۶۹ درصد و بعد از پانزده سال به ۳۶ درصد کاهش یافت. به بیان دیگر، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت، مخزن سد بتواند زمینهای بیشتری در پاییندست را سیراب کند، اما در درازمدت شاهد معکوس شدن آن هستیم. از نظر زیست محیطی هم ساخت سدها اما و اگرهای فراوان دارد. یکی از تلخترین تجربههای سدسازی در کشور ما به ساخت سد نساء بر روی رودخانهی فهرج مربوط است. در استان خشک کرمان، جانوران آن منطقه به خوبی با خشکی محیط آموخته شده و دورههای بارش و خشکی را از سر میگذراندند. با ساخت سد نساء الگوی بارش و خشکی برای جانوران پایین دست سد به هم خورد و امروز شاهد فاجعهی تلف شدن حیوانات بسیار در منطقه هستیم.
با آبگیرى سدکارون۳ در خوزستان، تعداد زیادى از آثار و یادگارهاى کوچنشینى و استقرار در دورهی عیلامى به زیر آب رفت. سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى هنگامى وارد عرصه شد که فرصت کافى براى نجات آثار یادشده از دست رفته بود. شهرام زارع مدیر پیشین پروژهی مطالعات باستانشناسی نجاتبخشی سد چمشیر، گفته بود: در محدودهی آبگیر سد چمشیر بیش از ۱۴۰ اثر و محوطه شناسایی شده که همه این آثار پس از آبگیری کامل سد زیر آب خواهند رفت.
تا چندی دیگر سد چپرآباد آبگیری خواهد شد و منطقهی تاریخی برای همیشه به زیر آب خواهد رفت. نکته اینجاست که باستانشناسان از مسئولان خواستهاند آبگیری سد را تا پایان کاوشها به تعویق بیندازند اما تاکنون درخواست آنها بیپاسخ مانده است.