با وجود تمامی انگها و تبعیضهای پیرامون جامعه الجیبیتیکیو (LGBTQ یا افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس، نانباینری، کوییر و مانند آن) در ایران، و با توجه به امواج پیشروی تغییر که با انقلاب ژینا اوج گرفتهاند، آیا جامعهی کوئیر فضای امنی در این انقلاب پیدا خواهد کرد؟ و افراد این جامعه چه نقشی در جنبش زن، زندگی، آزادی دارند.
در جنبش ژینا پیش از مهاجرت
قبل از خروج از کشور در تظاهرات روزهای اول انقلاب شرکت میکردم. در تمام جمعها و دورهمیها، صحبت از حضور در اعتراضات و امیدها به تغییر بود. بهرغم تمام ناملایمتیها، انگ و تبعیضهای متمرکز بر افراد جامعه الجیبیتیکیو که همان روزها هم کمابیش شاهدش بودیم و همچنان در فضای مجازی علیه افراد کوئیر مطرح میشود، به عنوان یک فرد کوئیر، این دوره از اعتراضات را فرصتی بزرگ برای تغییری مثبت میبینم.
دهم آذرماه ۱۴۰۱ روز بزرگی برایم بود، روزی که به اجبار ایران را ترک کردم. از همان دوران نوجوانی و بلوغ بهعنوان یک همجنسگرا، تمام تلاشم را کردم تا اندک فضایی آرام و امن برای خودم ایجاد کنم اما میدانستم که گزینه آخر برای خلاصی از این همه ظلم و تبعیض مهاجرت است. بااینحال هیچوقت تصور نمیکردم روزی که قرار بر بستن چمدان و خداحافظی از عزیزانم برسد، اینطور آشفته و مردد باشم و حتی تا مدتها بعد از خروج از ایران را با عذاب وجدان سر کنم.
غم جدایی از دوستان همحسم، تنها کسانی که میتوانستم کنارشان جدای از احساس آرامش و امنیت، تصویری از خود واقعیام نشان دهم یک طرف، عذاب وجدان جدایی از پدر و مادر سالخورده و نیازمند همدم طرف دیگر، و از همه مهمتر ترک ایران در این موقعیت حساس و جنگیدن برای آزادی در کف خیابانهای شهر، روی دیگر این عذاب وجدان بود.
این اولین بار نیست که مردم در اعتراضات سراسری علیه سیاستهای رژیم به خیابانها آمدهاند. سال ۱۳۸۸ قیام بزرگی رخ داد، همینطور اعتراضات آبان ۱۳۹۸ که منجر به قتل عام بیش از ۱۵۰۰ نفر توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی شد. بااینحال، برایم این مرتبه حس متفاوتی دارد. این مرتبه، مردم و بهویژه جوانان بیشتر از بیعدالتیهایی که توسط رژیم اتفاق میافتد و بخصوص از تبعیضهایی که جامعه الجیبیتیکیو با آن روبروست، آگاه هستند. من به انقلاب به عنوان یک نقطه عطف احتمالی برای تحقق حقوق بشر و به ویژه حقوق افراد جامعه کوئیر نگاه میکنم.
در این روزها که شهروندان ایرانی با پیوستن به جمع تظاهراتکنندگان در داخل و خارج از کشور برای تغییر سیاسی گرد هم میآیند، امیدی برای آینده ایرانی جدید و فراگیر بعد از چهار دهه ظلم و ستم جمهوری اسلامی ایجاد شده است. ما، گروههای بهحاشیهراندهشده، احساس میکنیم که برای نخستین مرتبه، یک جنبش اعتراضی نماینده آنهاست. اما اعتراضات سراسری ایران چقدر فراگیر است؟ آیا اعضای جامعه الجیبیتیکیو از شرکت در آن استقبال میکنند؟
جمهوری اسلامی؛ قوانین جرمانگارانه، انگ و تبعیض علیه جامعه الجیبیتیکیو
جامعه الجیبیتیکیو هرگز در حکومتهای ایران به رسمیت شناخته نشده و از هر نوع حق آزادی، صلح و عدالت محروم است. تصور کنید به دلیل گرایش یا هویت جنسی خود، خطر محرومیت از دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزش، و از دست دادن شغل را دارید و در کنار آن با جرایم ناشی از نفرت روبرو هستید.
این بخشی از زندگی روزمره شما به عنوان یک فرد الجیبیتیکیو در ایران است. این بیعدالتی و تبعیض برای زنان کوئیر، حتی سختتر است، زیرا این گروه توسط رژیمی که ما اکنون به آن اعتراض میکنیم، به واسطه فرهنگ مردسالار غالب در جامعه همیشه مورد ظلم مضاعف قرار گرفتهاند. بعضی از این ظلمها به اخبار رسانهها راه پیدا میکند، اما عمده آنها هرگز گزارش نمیشود.
رژیم جمهوری اسلامی همجنسگرایی را جنایتی علیه خدا میداند. بر اساس قانون مجازات اسلامی، آمیزش جنسی با یک فرد همجنس (لواط) در شرایطی خاص میتواند مجازات اعدام داشته باشد. جدای از مجازات اعدام که هیچ وقت آمار دقیقی از آن توسط حکومت اعلام نشده، خطر آزار و اذیت و دستگیری توسط پلیس و نیروهای امنیتی به دلیل نقض قوانین کشور یا دیدگاههای شخصی آنها برای افراد این جامعه همیشه وجود دارد؛ مانند قوانین اسلامی که میخواهد هر جنبهای از رفتار انسان را تا لباسی که میپوشد مدیریت کند.
سال ۱۳۹۲، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یک مهمانی خصوصی در غرب کشور یورش برد. بنا به گزارش وبسایت سپاه نبیاکرم، شاخهای از سپاه پاسداران، «یک شبکه چند ده نفری همجنسبازی [لفظ تحقیرآمیز علیه همجنسگرایان] و شیطانپرستی در شهر کرمانشاه متلاشی شد.»
در اقدامی دیگر در سال ۱۳۹۶، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در یک حمله خشن به یک مهمانی خصوصی در شهر اصفهان ضمن تیراندازی، ۳۰ نفر را به «اتهام لواط، نوشیدن مشروبات الکلی و مصرف مواد روانگردان» بازداشت کرد. بنا به گزارش سازمان دگرباشان ایران (ایرکو)، «دستگیرشدگان برای انجام آزمایشات معقدی و ارائه گواهی به دادگاه به پزشکی قانونی ارجاع داده شدند» و دستگیر شدگان «مجبور شدند که اسامی دوستان همجنسگرای خود را نوشته و آنها را گزارش دهند تا شاید تخفیف جزایی برایشان در نظر گرفته شود.»
انقلاب ژینا؛ فرصتی برای شنیدهشدن و انتظار دادخواهی در فردایی روشن
در این مدت با دوستان کوئیرم صحبتهای زیادی داشتهام، در مورد اینکه چقدر امیدوار هستند، چه فرصتهایی را میبینند و آیا واقعاً در این دوره از اعتراضات فرصتی برای شنیدن صدای ما وجود دارد یا نه. در اینباره نظرات متعدد و متنوعی را جمعآوری کردم.
وجه مشترک ما این است که همگی برای دسترسی به شرایط زندگی بهتر و احترام به حقوق بشر به خیابانها میآییم. بسیاری احساس میکنند که این زمان مهمی برای مطالبه حقوق است. ما از انگ و تبعیض رنج میبریم و سنگ بنای این انقلاب، خواست برابری، آزادی و عدالت است، بنابراین باید این فرصت را به ما بدهد که به دور از انگ و تبعیض و در امنیت و صلح زندگی کنیم. بااینحال، هرکسی ایده متفاوتی از موثرترین استراتژی دارد.
برخی استدلال میکنند که به جای مقابله با انگ و تبعیض علیه جامعه الجیبیتیکیو، بهتر است ائتلافهای قوی با سازمانهای جامعه مدنی و احزاب سیاسی ایجاد کنیم که میتوانند مجازات اعدام برای همجنسگرایی را لغو کنند و یا حتی به طور کلی نسبت به جرم زدایی رابطه با همجنس اقدامات موثری انجام دهند، مجازاتی که به عنوان بخشی از قوانین مجازات اسلامی به طور مستقیم افراد الجیبیتیکیو را هدف قرار میدهد.
برای مثال، پیوستن نیروهای کوئیر به جنبش زنان در مطالبه حقوق اولیه بشر میتواند رویکردی کم خطرتر در جامعهای باشد که از نظر اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی علیه همجنسگرایی تعصب دارد. جنبش کوئیر و جنبش زنان ایران برای رهایی از قوانین سرکوبکننده منافع یکسانی دارند و اهداف زنان برای بسیاری از ایرانیها مقبولتر است. اما پیوستن به این نیروها لزوماً آسان نیست. بسیاری از مدافعان حقوق زنان و مدافعان حقوق بشر در ایران در مورد جامعه الجیبیتیکیو بیاندازه محافظهکار هستند و نگرشهای ضدهمجنسگرایانه حتی در این گروهها نیز گسترده است. بااینحال، حمایت از مسائلی که در نهایت به نفع جامعه الجیبیتیکیو خواهد بود، برای بسیاری انتخاب ارجح است.
برخی دیگر استدلال میکنند که اکنون زمان تجمع برای مطالبه حقوق جامعه الجیبیتیکیو نیست، زیرا در حال حاضر موضوع اعتراضات مسئله دیگری است. آنها میگویند که در تظاهرات به عنوان یا در ظاهر افراد الجیبیتیکیو شرکت نمیکنند، بلکه به عنوان یک ایرانی به دنبال تغییر هستند.
عده دیگر کسانی هستند که معتقدند اگرچه اکنون زمان فشار برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه الجیبیتیکیو نیست، اما باید حداقل مشارکت خود را مستند کنیم تا وقتی که درنهایت زمان مناسب برای گفتگو در مورد حقوقمان فرا رسید، بتوانیم ثابت کنیم که ما از ابتدا بخشی فعال از جامعه ایران بودهایم.
بخش زیادی از این گفتگو و مشارکت در شبکههای اجتماعی مستند شده است؛ به خصوص در توییتر بسیاری از الجیبیتیکیو شروع به اشتراکگذاری خواستههای خود در طول اعتراضات کردهاند. رسانههای اجتماعی به عرصهای برای به اشتراک گذاشتن مبارزههای ما تبدیل شده است؛ فضایی برای بیان اینکه ما میخواهیم احساس امنیت کنیم و بخشی از جامعه ایران هستیم، میخواهیم مورد احترام قرار بگیریم و میخواهیم از تبعیضهای نهادی و اجتماعی در امان باشیم.
پیام ها بسیار واضح است: ما بخشی از این کشور، جامعه و جریان انقلاب هستیم و به عنوان افراد الجیبیتیکیو میخواهیم مورد توجه و احترام باشیم. این حق ماست که آزادی داشته باشیم، در صلح زندگی کنیم و با ما با عدالت رفتار شود.
اما صرف نظر از اتفاقاتی که در رسانههای اجتماعی میافتد، وضعیت در خیابان بسیار متفاوت است. الجیبیتیکیو ایرانی نگران شناساییشدن در ملاء عام، از جمله در اعتراضها و تحصنها است. خطر واقعی آزار و اذیت یا حمله در طی اعتراض و تحصن و پس از آن، ورای تمام خطرهای رایج دیگر، برای افراد این جامعه وجود دارد.
ما راه زیادی برای مبارزه با جرمانگاری، انگ و تبعیض، و در راستای حقوق برابر، حقوق شهروندی، پذیرش و اهمیت تنوع در پیش داریم. با این حال، جامعه الجیبیتیکیو در تلاش است تا خود را ثابت کند و حقوق خود را مطالبه کند. امید من این است که با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تشکیل یک دولت غیرنظامی بتوانیم فضای امنی برای به اشتراکگذاشتن زندگیهایمان داشته باشیم و بدون ترس از حمله دولت قابل مشاهده باشیم، البته این تنها تازه ابتدای راه است تا آینده برای همه ما روشنتر باشد.
خوب و واقع نگرانه
ادگار / 12 May 2023