این روزها کارِ برنامه تالارهای عروسی در ایران، شلوغ است. مردم این فرصتِ کوتاه میانِ ماههای ممنوعه حکومتی را برای برگزاری مراسمشان غنیمت میشمارند. بنای تالارها، زیرساختی جدید را برای برگزاری مراسمها فراهم کرده است.
زحمتِ اصلی برگزاری مراسمها بر دوشِ کارگرانِ خدماتی است. آنهایی که همیشه «موقتی» آنجا هستند اما همواره هر کاری با حضور و تلاشِ آنها جلو میرود. گزارشی از وضعیتِ شغلی و ستمی که بر آنها میرود.
مشخصههای کارگری در تالارها
کارگرانی که در تالارهای عروسی در ایران به کار گرفته میشوند، مشخصههای زمینهای مشابهی دارند. آنها نوعا کارگران فصلی به شمار میروند. در طول دو سال تعطیلی ناشی از همهگیری کووید ۱۹، بدون هیچ حمایتی بیکار بودند. در طول سال هم زیر فشار ساز و برگهای ایدئولوژیک حاکمیتی چند ماهی بیکار میشوند، در محرم و صفر و رمضان. به همین دلیل است که این روزها کارشان بسیار سنگین است. به لحاظ سنی اغلب، نوجوانند و جوان. یا دانشآموزانی هستند که به صورت شیفتی و گاهی در تعطیلات کار میکنند، یا دانشجویانیاند که برای تهیه هزینههای روزمرهشان، چند روز در هفته را آنجا کار میکنند. دانشجویان اغلب در روزهای پنجشنبه و جمعه و به صورتِ روزمزد در تالارها کار میکنند. علاوه بر جمعیتی که به صورتِ روزانه کار میکنند، دستهای هم کارگرانِ ثابتِ تالارها هستند. یعنی کسانی که در قالبِ قراردادهای چند ماهه مشغول به کار میشوند و بیشترِ روزهایشان را آنجا هستند.
یک ویژگی دیگر کارگران تالارها، مهاجر بودنِ آنها است. به ویژه در شهرهای بزرگ مهاجرپذیر.کارگران از گوشه و کنارِ ایران برای کار به این شهرها میروند.
دانشجویانِ شاغل در تالارها هم اغلب همان دانشجویانِ خوابگاهی هستند. از شهرهای دیگر برای تحصیل رفتهاند و در خرجِ زندگی و تحصیل ماندهاند. دانشجویانی که در شهرهای خودشان مشغول به تحصیلاند، کمتر دست به چنین کارهایی میزنند. آنها معمولا جاهای بهتری برای کار سراغ دارند.
زمانِ طولانی کار
کار در تالارها سختیهای خاصِ خود را برای نیروی خدماتی دارد. سختتر از همه ساعت طولانی کار است. یک دانشجوی تازهکار در این زمینه میگوید:
روزهایی که مراسم باشد، از صبح ما باید آماده باشیم. فرقی هم نمیکنه مراسم برای ناهار باشه یا شام. باید بچههای سالن، نظافتو انجام بدن. کارگرای آشپزخانه هم باید غذا را آماده کنند. از اول صبح هم که شروع میکنیم، کارمون ۲ و ۳ نصف شب تموم میشه.
یک نوجوان هم میگوید:
سرِ پا ایستادنِ طولانی خیلی اذیتمون میکنه. بیشترِ بچههای قدیمی اینجا واریس میگیرن کمکم. رگهای پاشون باد میکنه. خودِ من همیشه دنبالِ یه فرصتِ کوچیک میگردم که فقط بشینم یه کم استراحت کنم ولی نمیشه.
روالِ کار به این صورت است: از صبح باید بساطِ پذیرایی آماده شود. از نظافت تالار تا آشپزی و چیدن میز و صندلی. در مراسم شام، از عصر به بعد کمکم، میزبانها میرسند. سپس مهمانها هم میرسند. فرایندِ پذیرایی شروع میشود.کارگران سالن، مدام در مسیرِ میانِ آشپزخانه و سالن، در حال رفت و آمدند. آشپزها و دستیارهایشان هم سخت مشغولِ تهیه شام و چایی و پذیراییاند. تدارک عرضهٴ شام باید سریع انجام شود. خود شام خوردن تا ساعتهای آخرِ شب طول میکشد. تا مهمانها بخواهند کامل تخلیه کنند، ساعت به ۱ بامداد میرسد. شست و شوی بعد از مراسم و جمع کردن هم ۲ ساعتی طول میکشد. یعنی رویهمرفته نزدیک به ۱۶ ساعت زحمت بر دوش کارگران است. فرایندِ کار هم طوری است که امکانِ نشستن و استراحت وجود ندارد. لازمه انجام کار، سرِ پا ایستادن است و آمد و شدِ مداوم. همین، سختی کار را چندبرابر میکند.
مسئولیت سنگین، دستمزدِ کم
شیوه پرداختِ مزد، در تالارهای پذیرایی متفاوت است. برخیها بر اساس تعدادِ مهمان، حقوقِ کارگران را تعیین میکنند و برخی دیگر روزانه بدون توجه به تعداد مهمان، حساب میکنند. اما کارفرماها هر طور هم حساب کنند، باز هم حقوق کارگران را حتی به حداقل دستمزد تعیینشده رسمی هم نمیرسانند.
کارفرماها در توجیه دستمزد کم، داستانهای مختلفی تحویل کارگران میدهند. مثلا میگویند نباید چشمشان تنها به حقوق باشد. باید «زرنگ» باشند و از مشتریها پاداش بگیرند. نقد را از آنها میستانند به امیدِ واهی نسیه. در ازای دستمزد کمی که به آنها میدهند، نواع مسئولیتها را روی دوش آنها میگذارند. برای مثال به جای این که برای نظافت و شست و شو کارگرانی دیگر استخدام کنند، همان کار را به وسیله کارگران بخش پذیرایی انجام میدهند. تجربه یک کارگر در این زمینه اینگونه است:
اولش تلفنی یه چیزی به ما گفتن، بعد که اومدیم یه چیز دیگه بود. قرار بود وظیفه ما فقط پذیرایی و جمع کردن باشه تو سالن. ولی روز اولی که اومدم اینجا یک تِی دادن دستم گفتن اول برو اون دستشوییها رو بشور تا بگیم چکار کن!
این وضعیت برای کارگرانِ مهاجر دائم آزاردهندهتر است. مالکان و مدیران تالارها همچنین بهانههای دیگری برای استثمار کارگرانشان دارند. یک کارگر مهاجر در تهران میگوید:
اینجا هر چی میگیم فورا بحثِ جای خواب و غذا رو پیش میکشن. میگن ما هم به شما غذا میدیم هم جای خواب. میدونن ما اینجا نمیتونیم خونه اجاره کنیم سوءاستفاده میکنند.
سکونت و زندگی بیکیفیت
غذا و جای خوابی هم که مدام بر سرِ کارگران میکوبند تعریفی ندارد. در برخی تالارهای لوکسی که غذای لوکس میدهند، غذای کارگران جدا است. کارگران تنها در وعده رسمی مراسم، غذای مراسم را میخورند. برای بقیه وعدهها از بیرون برای آنها غذاهایی ساده همچون استانبولی میآورند که ارزانتر است.
جای خوابشان هم مجموعه تختهایی به هم چسپیده است که صرفا جای خواب است نه زندگی. کارگران در این اتاقکها تنها میتوانند پس از ساعات طولانی کار و خستگی بخوابند و فردا دوباره مشغول کار شوند. فضا و زمانی برای تعاملِ خارج از کار و استراحت ندارند.
کارگری ساکنِ یکی از همین خوابگاهها میگوید:
اینجا واقعا بد میگذره. بیشتر کارگرا اصلا همدیگه رو نمیشناسیم هرکی از یه جایی اومده. هرکی به یه سازی میرقصه. وقتایی هم که زمان استراحتمونه اصلا نمیدونیم چجوری میگذره.
هم سکونتشان سخت است و هم کارشان. به همین دلیل هم اغلب هیچکدام زمان زیادی در این کار نمیمانند. همه گمان میکنند «این کار موقتی است و شغل نمیشود». اما پس از رفتن آنها هم عدهای دیگر جای آنها را میگیرند و «موقت» کار میکنند تا چرخِ تالار بچرخد. اما به قیمتِ استثمار و فلاکتِ کارگران.
تمام مقالە را با تمام گوشت و خون احساس کردم، وقتی در دوران دبیرستان مجبور بودم بعد کلاس ها بە تالار بروم و تا دیروقت کار کنم را یادم اورد، از همە بدتر ان نگاە های تحقیر آمیز بعضی از مهمان ها ازارندە است.
انونیم / 06 March 2023