پیروز، یوزپلنگ ایرانی، به دلیل مشکل کلیه مُرد. اما این تنها مشکلی نبود که در حول و حوش مرگ این جانور عیان شد.
در سندی که پس از مرگ پیروز در «خبرآنلاین» منتشر شده، مقامها از دست کم خرداد سال جاری میدانستند که حیوان نارسایی کلیه دارد. اما در عوض رسیدگی به آن و اقدام سریعتر برای علاجاش، از پیروز یک سلبریتی تلویزیونی ساختند و حیوان را به عاملی برای تحریک ملیگرایی یا جذب بودجه بدل کردند.
حالا یک قلاده دیگر از یوز آسیایی رو به انقراض تلف شده است؛ حیوانی که تنها باقیمانده گونهاش در فلات ایران از شمار انگشتان دو دست تجاوز نمیکند. به ما میگویند ایران، یوزپلنگ ماده ایرانی و مادر پیروز بار دیگر حامله است و نگران نباشید. اما نه تنها سازمان حفاظت محیط زیست این موضوع را تأیید نکرده و گفته که «فقط جفتگیری موفق» این حیوان را تأیید میکند، بلکه سرنوشت تولههای قبلی ایران باعث میشود هر چه بدبینتر باشیم.
این بدبینی برای بیعملی نیست، برای مطالبهگری زیستمحیطی لازم است تا شاید بتوانیم جلوی انقراض یک گربهسان دیگر ایرانی را بگیریم.
تراژدی چه طور رقم خورد؟
تا زمانی نه چندان دور، ایران زیستبوم ۱۰ گربهسان بود. از میان آنها شیر ایرانی، نماد پرچم ایران تا چند دهه قبل، و ببر مازندران منقرض شدهاند و پلنگ و یوزپلنگ ایرانی در آستانه انقراض قرار دارند.
یوزپلنگ آسیایی که حالا چندین سال است به نمادِ طبیعت ایران ــ یا طبیعت در حال از دست رفتن ایران ــ بدل شده، در معرض خطر جدی انقراض است. ۲۰۱۶ تخمین زده بودند که تنها ۴۰ قلاده از آن بر جای مانده. اکنون میگویند شمار یوزها در ایران احتمالاً ۲۰ قلاده است اما حتی آمار هم دقیق نیست و سال گذشته معاون تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست گفته بود تنها ۱۲ قلاده یوز در ایران شمرده شدهاند. برای همین وقتی اردیبهشت سال جاری سه توله یوز به دنیا آمدند، اتفاق مهمی بود.
پدر تولهها نامش فیروز بود و مادر او، ایران. آنها در پارک ملی توران به دنیا آمدند. اما دو توله ظرف یک ماه تلف شدند. خبرگزاری «تسنیم»، وابسته به سپاه پاسداران، علت تلف شدن آنها را ۱۱ شهریور چنین گزارش کرد:
تولهیوزهایی که توسط مادر پذیرفته نشده بودند، مسیری سخت را برای بقا پیش رو داشتند که دخالتهای نابهجا, بیتجربگیها و بیبرنامگیها این مسیر را ناهموارتر کرد. انواع اظهارنظرها و انتقادات توسط افرادی که تخصصی در این زمینه نداشتند و یا افراد متخصصی که عمداً یا سهواً قصد تخریب پروژه احیای یوز را داشتند، در کنار بیبرنامگی و سردرگمی سازمان حفاظت محیط زیست که اولین تجربه تولد یوزپلنگ حاصل از پروژه تکثیر در اسارت را تجربه میکرد، سبب شد تا موضوع نگهداری از ۳ توله یوزپلنگ ایران، وارد حاشیه شود. متأسفانه ۲ فرد از توله یوزها در همان روزها و هفتههای اول تلف شدند و از ۳ برادر تورانی تنها یک فرد موفق شد زنده بماند.
تنها پیروز ماند که تلاشها برای زنده نگه داشتن او از همان آغاز شدت گرفت. ابتدا پیتر کالدول، دامپزشک متخصص یوزپلنگها به ایران آمد و روی پیروز آزمایش انجام داد و وضعیت او را بررسی کرد.
بر اساس سند منتشرشده، کالدول چهارم خرداد در نتیجه معاینهاش از پیروز ۲۵ روزه گفته بود که پیروز به «نارسایی حاد کلیه» مبتلاست. دیگر علامتهای بیماری که کالدول مشاهده کرده بود، از این قرارند: «کمآبی بدن؛ نفخ؛ تورم ناحیه شکم؛ تورم در سوراخ مخرج.»
او توصیه کرده بود که مسئولان محلول جایگزین شیر را برای تغذیه او کنار بگذارند زیرا هاضمه او را بدتر از این خواهد کرد.
سازمان حفاظت محیط زیست که مسئولیت نگهداری از پیروز را داشت، پس از کالدول، مراقبت از پیروز را به علیرضا شهرداری، فعال محیط زیست و تیمارگر حیات وحش سپرد. او دورههای آموزشی زیادی را برای آموختن تیمارداری در کشورهای دیگر سپری کرده است و شاید حتی زنده ماندن پیروز در همه این ماهها، حاصل تلاش بیوقفه او باشد. پیروز در پارک پردیسان نگهداری میشد.
اما اظهارنظرهای غیرکارشناسی پایان نداشت. علیرضا شهرداری با انتقاد از نمایندگان مجلس انقلابی که برای بررسی وضعیت یوزها تشکیل جلسه داده بودند، شهریور گفته بود:
نشستی در مجلس برای بررسی ابعاد این موضوع برگزار شد که در آن جلسه افرادی اظهار نظر میکردند که اگر رزومه آنها را بررسی کنیم حتی یوزپلنگ را از نزدیک ندیدهاند. در این جلسه نظراتی از جمله استفاده از شیر الاغ، و بینگونهای بودن نژاد یوزپلنگ مطرح شد که از دیدگاه متخصصین واقعی حیات وحش واقعاً خندهدار بود! گاهاً نظراتی که توسط این افراد مطرح میشود به قدری سطحی و مضحک است که متخصصین حتی این همت را در خود نمیبینند که دلایل غیرعلمی بودن این ادعاها را بررسی و اعلام کنند.
در طی این ماهها، روند سلبریتی ساختن از پیروز آغاز شد. تمام لحظههای رشد او را در بوق و کرنا کردند: پیروز پنجه بر خاک گذاشت؛ پیروز گوشت خورد؛ پیروز میدود؛ عکسهای ۷ ماهگی پیروز، ۸ ماهگی پیروز، ۹ ماهگی پیروز؛ پیروز در برابر زنبور؛ پیروز با پسزمینهی برج میلاد ….
مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی که مؤسسهاش نقشی در این کارزار تبلیغاتی سازمان حفاظت محیط زیست نداشته، درباره هدف آن میگوید:
سازمان محیط زیست شاید بتواند با استفاده تبلیغاتی از این توله یوز و همراه کردن افکار عمومی با داستانهای او، این توله یوز را به پرچمی برای جلب توجه نهادهای داخلی و بینالمللی برای سرمایهگذاری بیشتر در جهت جلوگیری از انقراض یوزپلنگ آسیایی، چه در موضوع حفاظت از زیستگاه و چه در زمینه تکثیر در اسارت یا نیمه اسارت تبدیل کند.
اما بودجه محیط زیست هر سال رو به کاهش رفته، و بودجه برای حفاظت از یوزپلنگ ایرانی هم چنین سرنوشتی داشته است. به علاوه، حفاظت از تنها زیستگاههای واقعی و طبیعی یوزپلنگ در ایران ــ مثل توران ــ ابداً در مرکز سیاستهای محیط زیست نیست.
رکنا درباره بودجه حفاظت از یوز ایرانی مینویسد: «مجموع منابع داخلی صرف شده در این زمینه حداقل ۱۰۰ میلیارد تومان (با در نظر گرفتن ارزش کنونی ریال و تبدیل اعتبارات قبلی به ارزش امروز آنها) بوده است. البته لازم به ذکر است که بسیاری از کارشناسان حیات وحش معتقدند که اگر ما واقعاً در جلوگیری از انقراض یوزپلنگ آسیایی جدی بودیم، باید هم چند برابر این مبالغ را برای حفاظت از یوز ایرانی هزینه میکردیم و هم حفاظت از این گونه جانوری مهم را مقدم بر بسیاری از برنامههای عمرانی قرار میدادیم.»
اما همزمان با سلبریتیسازی و نشان دادن وضعیت «زیبای» زندگی پیروز، ظاهراً بیماری کلیه او از همه مخفی نگه داشته بود. سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس، در «نشست خبری بررسی دلایل مرگ پیروز» گفت:
ما از جامعهی دامپزشکان انتظار داشتیم اگر توله یوز مشکل کلیوی دارد زودتر به ما یا سازمان محیط زیست اعلام میکرد.
شگفتآور است اگر سازمان حفاظت محیط زیست از چنین چیزی اطلاع نداشته؛ چرا که دست کم حاصل گزارش کالدول باید به رویت آنها رسیده باشد.
رفیعی هم گفته که بهتر بود «سلبریتیسازی» صورت نمیگرفت. و اذعان کرده که نمیتوان کمبودها را نادیده گرفت.
جالب آنکه در نشست امروز مجلس برای بررسی مرگ پیروز هیچ یک از مقامها و مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست حاضر نبودند.
فعالان نجات یوزپلنگ محبوساند
این بیتوجهی به واقعیت زندگی پیروز و سلبریتیسازی از او از سوی سازمان حفاظت محیط زیست در حالی صورت میگیرد که مهمترین فعالان نجات یوز ایرانی در زندانهای جمهوری اسلامیاند.
وقتی کوشکی، یوزپلنگ ایرانی ۱۶ ساله در بهمن ماه درگذشت، هومن جوکار، عضو هیئت بنیانگذار مؤسسه مردمنهاد حیات وحش «میراث پارسیان» و رئیس پروژه بینالمللی حفاظت از یوز ایرانی یادداشتی از سلول انفرادی نوشت.
جوکار نوشت که کوشکی ابتدا در دست خانوادهای به عنوان «بازیچه» فرزندان بوده، و در شرایطی او را مییابند که به شوفاژ زنجیر شده و در میان جمعیت زیادی هراسان و بدحال است.
جوکار در پایان نامهاش از انفرادی نوشته بود:
گوشه چشمم تر میشود و به این فکر میکنم که مرگ در آزادی بهتر از زندگی در بند است.
به همین خاطر، برای جلوگیری از فاجعههای مشابه و به طور کلی مبارزه هر چه بیشتر با تخریب محیط زیست و حیات وحش ایران، باید همصدا شویم با ۲۰ تن از زنان زندانی که روز گذشته بیانیهای برای آزادی فعالان محیط زیست زندانی دادند. آنها نوشتند:
ما همبندیان و امضاکنندگان این نامه، فارغ از تفاوت آرا سیاسی و عقیدتی در پافشاری به موازین و اصول حقوق بشر وحدتنظر و اصرار داشته و بر این باوریم که آزادی فعالان و کارشناسان محیط زیست ایران؛ سپیده کاشانی، نیلوفر بیانی، هومن جوکار، سام رجبی، مراد طاهباز، امیرحسین خالقی، طاهر قدیریان و همه بیگناهان محبوس در زندانها امری ضروری است. هر چند با آزادیشان هم، رنج و کابوسی که بر زندگی آنها و خانوادهها و جامعه ایران سایه انداخته، جبران نخواهد شد.