امروز از صبح منتظر تماسش بودیم… گوشی مامان زنگ خورد و گفتم سلام حسین. سلامش سخت بود و حرف زدنش سرد. گفت یادش نمیاد چی شده و چه اتفاقاتی افتاده. نمیدونه چرا تو زندانه، میگفت توی ذهنم یه هاله تاریک هست اما هیچی یادم نیست.
این روایت محبوبه شهروی، خواهر حسین (داریوش) شهروی زندانی سیاسی است که از روز چهارم آبان ماه در بازداشت موقت به سر میبرد.
خواهر این شهروند بازداشتی در ادامه این روایت در صفحه اینستاگرام خود، «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت داخلی و خارجی»، و «اخلال در نظم و آسایش عمومی» را دو اتهام حسین شهروی اعلام کرده است.
حسین شهروی، کارگر «کار در ارتفاع» است و اکنون به گفته یک منبع مطلع، همین شغل بهانهای برای پروندهسازی علیه او شده است. به گفته این منبع که با زمانه گفتوگو کرده، بازجویان برای اعترافگیری از حسین شهروی، علاوه بر تزریق اجباری آمپول و خوراندن قرص، او را در «اتاق مرگ» انداختهاند که در ادامه خواهیم دید چگونه اتاقی است.
کارگران کار در ارتفاع، با بالا رفتن از ساختمانهای بلند مرتبه، به وسیله بالابر و یا طناب، به کارهایی مثل رنگآمیزی و تعمیر این ساختمانها میپردازند.
منبع مطلع و نزدیک به خانواده حسین شهروی، در مورد جزئیات بازداشت این جوان ۲۸ ساله میگوید او روز چهارم آبان، به همراه صاحب کار و یکی از دوستان خود، در محله تهرانپارس بازداشت شد. ما در این گزارش، برای رعایت مسائل امنیتی، برای صاحب کار حسین شهروی، از نام مستعار «علی» و برای فردی که آن روز در خودرو آنها حضور داشت، از نام مستعار «شقایق» استفاده میکنیم.
بازداشت، به اتهام همراه داشتن سطل رنگ و آچار در خودرو
منبع مطلعی که با زمانه گفتوگو کرده میگوید:
«حسین روز چهارم آبان، حدود ساعت ۱۰ شب بعد از پایان کار، با ماشین علی صاحب کار خود به درب منزل صاحب کار او میروند. پشت ماشین، ابزارهای کار مثل تینر، بنزین، انواع آچار، سطل رنگ و بنزین بود. وقتی آنها به درب منزل علی در تهرانپارس رسیدند، او گفت میرود همسر خود را صدا میزند تا به همراه او حسین را به منزل خود برسانند.»
روز چهارم آبان، چهلمین روز مرگ مهسا امینی بود و بسیاری از شهرهای ایران، از جمله تهران، به صحنه برگزاری تجمعات گسترده تبدیل شد.
این منبع مطلع در ادامه روایت بازداشت همراه با ضرب و شتم حسین شهروی میگوید:
«همین که علی به داخل خانه خود میرود، تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی از روبهروی ماشینی که حسین داخل آن بود، رد شدند و یکی از لباس شخصیها با اشاره به ماشین پیکاپی که حسین و شقایق سوار آن بودند، گفت این ماشین مشکوک است. همان لحظه علی، صاحب کار حسین از خانه بیرون آمد. لباس شخصیها به ماشین حمله کردند و لباس حسین را روی سرش کشیده و به دستان خانم همراه آنها هم دستبند زدند. هر چقدر که حسین توضیح داد که این ماشین متعلق به صاحب کار او است و وسایل داخل آن هم وسایل کار است، فایده نداشت و لباس شخصیها پشت فرمان همان ماشین نشسته و حرکت کردند. بعدا فهیدیم شقایق، خانمی که سوار ماشین بود را وسط راه پیاده کردند که البته چند روز بعد دوباره او به همراه علی صاحب کار حسین در منزل بازداشت شدند.»
بازداشت حسین (داریوش) شهروی را حدود ساعت دو بامداد، علی با تماس تلفنی به خانواده او اطلاع میدهد. خانواده این زندانی تا صبح فردا به پاسگاهها و نهادهای امنیتی محتلف برای پیدا کردن اثری از فرزند خود مراجعه میکنند، اما بینتیجه بود. جمعه ششم آبان، یعنی دو روز بعد از بازداشت، زنگ تلفن منزل پدر و مادر حسین شهروی به صدا در آمد و صدای ضبط شدهای اعلام کرد: «این تماس از ندامتگاه تهران بزرگ است.»
از تهدید خانواده، تا «اتاق مرگ» برای اعتراف اجباری
جمعه شش آبان، تماسی که با خانواده حسین شهروی گرفته شد، پشت تلفن حسین بود که از انتقال خود به زندان تهران بزرگ، و شکنجه شدید خود خبر داد: «حسین در این تماس کوتاه گفت، خیلی کتک خوردم و نمیدانم به چه اتهامی بازداشتم کردند.»
حسین شهروی تا تقریباً دو هفته بعد در زندان تهران بزرگ نگهداری شد و بعد از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین که تحت نظارت وزارت اطلاعات است منتقل،و دوباره دوشنبه ۱۱ دی ماه، به زندان تهران بزرگ برگردانده شد.
از این منبع مطلع در مورد شکنجه جسمی و روحی حسین (داریوش) شهروی در زندان تهران بزرگ، در روزهای ابتدایی بازداشت او پرسیدیم. قرار گرفتن در «اتاق مرگ» و دادن اخبار دروغ در مورد اعتراف «علی و شقایق» علیه او تنها یکی از این شکنجهها بود:
«دو سه روز بعد از اولین تماس، حسین دوباره با حال بد با منزل پدر و مادر خود تماس گرفت. او گفت من را به یک اتاق که خود مأموران به آن “اتاق مرگ” میگفتند، بردند. اتاقی با دیوارهای سفید بود که یک صدای بلند از پشت میکروفن میگفت فرزندم تو مُردی. حسین گفت من داد میزدم که نه من نمُردم. اینها را خیلی کوتاه گفت و تلفن را قطع کرد.»
به گفته این منبع، او در همان تماس از فشار زیاد بازجویان برای اعتراف سخن گفت:
«حسین در تماسهایی که چند روز بعد با خانواده داشت، گفت بازجویان مدعی شدند از او و همکارانش فیلم و عکس در حال شعار دادن در خیابان دارند که او قبول نکرده و گفته ما در حال بازگشت از محل کار خود بودیم. به او گفته بودند تو با وسایلی که در ماشین داشتی، مثل رنگ، آچار، بنزین، تینر و… قصد پشتیبانی از معترضان را داشتی. آنها به دروغ به حسین گفتند علی و شقایق علیه او اعتراف کردند. حسین تحت فشار شکنجههای روانی و جسمی، گفتههای بازجویان در مورد اعتراف دوستانش علیه خود را باور کرده بود. تا این حد که وقتی خانواده به او گفتند، علی و شقایق آزاد هستند، تعجب کرد.»
تا تقریباً یک هفته بعد حسین شهروی حتی از اتهامات خود خبر نداشت. یک هفته بعد، یعنی در اواسط آبان ماه، دو اتهام «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت داخلی و خارجی» و «بر هم زدن نظم عمومی» از سوی شعبه دوم بازپرسی دادسرای شهید مقدسی به او اطلاع داده شد.
دهم آبان ماه، دوستان حسین که شب چهارم آبان به همراه او در خودرو بودند، بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. آنها البته چند روز بعد از زندان آزاد شدند.
حسین شهروی در تماس دیگری با خانواده از زندان تهران بزرگ، نشانههایی از تهدید پدر و مادر خود از سوی بازجویان را بروز میدهد:
«حسین در یک تماس دیگر گفت، یک برگه گذاشتند رو به رویاش و گفتند که علی، صاحب کار او در برگه بازجویی نوشته خودرو و ابزار کار متعلق به خود او است. خانواده حسین که از بازداشت علی و شقایق تا آن روز بیاطلاع بودند، به او گفتند که هیچ کدام از دوستانت بازداشت نیستند. از صحبتهای حسین پشت تلفن مشخص بود که پدر و مادر او را تهدید کردهاند. مثلا او بارها با نگرانی پرسید حال مامان و بابا خوب است؟»
بعد از آزادی علی، صاحب کار حسین شهروی و شقایق از زندان اوین، مشخص شد که آنها هیچ اعترافی علیه او نکردهاند.
حسین شهروی از ۱۷ آبان از زندان تهران بزرگ، به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او در نخستین تماس تلفنی با خانواده از زندان اوین گفت که «در یک اتاق» به صورت انفرادی نگهداری میشود.
آنگونه که این منبع میگوید، حسین شهروی دست کم دو بار از خوراندن اجباری قرص و تزریق آمپول به خود از سوی زندانبانان در زندان اوین سخن گفته است. نخستین بار تقریباً سه هفته پیش بود:
«خانواده حسین پنجشنبه ۲۴ آذر به ملاقات او در اوین رفتند. ملاقات کابینی بود. حال روحی او خیلی بد به نظر میرسید و پشت تلفن گریه کرد. خواهر او از پشت شیشه با ایما و اشاره دست پرسیده به تو آمپول میزنند؟ داریوش این موضوع را تایید کرد. دوباره خواهر او با اشاره درباره خوراندن قرص پرسیده که باز هم او پاسخ مثبت داد.»
این بار حسین شهروی از طرح اتهامات جدید به خود حرف زده بود:
«حسین به خانواده خود گفت در جلسه بازپرسی به او فشار آوردند که بپذیرد خود و همکارانش با یک تیم کار میکنند و با رسانههای بیبیسی فارسی و دیگر رسانههای خارج از کشور در ارتباط هستند.»
از روز ۲۹ آذر بازجویی حسین شهروی به پایان رسیده و بازجو وعده داده که در روزهای آینده به خانواده او برای تودیع وثیقه اطلاع داده میشود. هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است.
پایان بازجویی امّا پایان شکنجه این جوان بازداشتی نبود. حسین شهروی، کارگر زندانی مجددا سهشنبه ششم دیماه در تماس تلفنی با خانواده، از حال وخیم خود خبر داد:
«اصلا حال خوبی نداشت. از خواهرش پرسیده تو میدانی من چرا اینجا هستم؟ هاله سیاهی در ذهنم است. سرم سنگین است. خواهرش او یاداوری کرده که روز چهارم آبان در حال بازگشت از محل کار در محله تهرانپارس بازداشت شده است.»
حسین (داریوش) شهروی، از روز دوشنبه ۱۱ دی، برای بار دوم به زندان تهران بزرگ بازگردانده شد. او در تماسی با خانواده از قول زندانبانان گفته میتواند با ارائه وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شود. با این حال خانواده این زندانی که برای تودیع وثیقه به این دادسرا مراجعه کردند، با درهای بسته روبهرو شدند. از آنسو در همین روز دوشنبه ۱۱ دیماه، کیفرخواست این زندانی سیاسی با اتهاماتی که خواهر او قبلاً در اینستاگرام اعلام کرده بود، صادر شده است، امّا هیچ خبری از تاریخ و تعیین شعبه دادگاه او نیست. همه اینها به معنی تداوم بازی روانی دستگاه امنیتی با یک شهروند زندانی و خانواده او است، آن هم در روزهایی که دادگاههای فرمایشی، در حال صدور احکام سنگین برای معترضان هستند.