در هر تحولِ انقلابی معمولا کلیدواژه «مردم» در برابر ساحتِ رسمی قدرت (حاکمیت) قرار داده می‌شود. واژه «مردم» گاه «کُد»ی است برای تبیین سیاسی دسته‌های انسانی‌ای که در بافتی از ساخت‌های تاریخیِ اجتماعی و الگوهای فرهنگی و اقتصادی زندگی می‌کنند. این «مردم» ضرورتا یکدست و دارای منافع و به طبع، دیدگاه یکسانی نیستند. دوگانه دولت و ملت که معمولاً جنبه‌ای ایدئولوژیک دارد همواره این تمایزات و تفاوت‌ها و تضادها را نفی کرده است. گویی ملتی یکدست در برابر دولتی یکدست وجود دارد. در حالی که تاریخِ تحولاتِ اجتماعی خلافِ این گزاره را اثبات کرده است. هیچ ملت و مردمِ یکدستی در هیچ کشوری با ساختارهای نابرابر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نابرابر نمی‌تواند وجود داشته باشد. مردم در نظام‌های سیاسی و اجتماعی طبقاتی، متمایزند و در جایگاه‌هایی قرار می‌گیرند که «تضاد» ویژگی بنیادین آن است.

«تشکل» و تشکل‌یابی بر پایه جایگاه مشابه و منافع یکسان، مسیری معمول برای مشخص کردنِ تمایزهای واقعی در نظام تقسیم کار اجتماعی و سیستم سیاسی موجود است. جامعه توده‌ای به واسطه تشکل‌یابی فُرم می‌یابد و رقابت بر سر مزیت‌ها و منابعِ اجتماعی را تابعِ کِشاکِش‌های گروهی، اتنیکی، جنسیتی و طبقاتی می‌کند.

این نوشته با نگاه به مبارزات انقلابی اخیر در ایران، به طور مشخص سنتِ تشکل‌یابی فرودستان در کردستان را به طور خلاصه در دو دوره انقلابی، یعنی دوره انقلابی ۵۷ و وضعیت انقلابی فعلی امروز مرور می‌کند. در پایان تلاش می‌شود با نگاه به خیزِ دوباره در دوره فعلی برای تشکل‌یابی، طرحی از مسیر آینده تشکل‌یابی در کردستان ترسیم شود.

ساختِ طبقاتی کردستان

ستیزِ درونی اصلی طبقاتی کردستان طی سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷، همانا تضاد میان زمین‌داران، خان‌ها و فئودال‌ها با کشاورزان، کارگران و تهی‌دستان بود. غیابِ توسعه صنعتی در کردستان، نزاعِ اجتماعی جاری را بیشتر میان این دو طبقه برقرار کرده بود. زیر تأثیر توسعه بوروکراتیکِ دولتِ مدرن ایرانی، طبقه متوسط شهری هم در حال پیداش و تکوین بود. علاوه بر این شهرنشینی در کردستان هم در حال رشد بود و با توسعه شهرها طبقه نوپدید تحصیل‌کرده‌ای رشد کردند که با طبقه درس‌خوانده‌ اعیانی که جنبش کُرد را در یک نسل پیش در استانبول رهبری کرده بود فرق داشت.

نیروی ارتجاعی درونی هم که بعدها به پشتوانه رژیم اسلامی قوت گرفت و به کمک سرکوب جنبش کردستان آمد، بخشی از نیروی سازمان‌یافته در کردستان را تشکیل می‌داد. نیرویی که اتفاقا در تحلیل نهایی، نه تنها از لحاظ گرایش و سیاست فرهنگی متحجر بود، بلکه در زمینه سیاست اقتصادی و طبقاتی هم حافظ و حامی سنتهای استثمارگرانه مبتنی مالکیت و زمین‌داری بود.

طبقه و تشکل

طبقه حاکم در سراسر کردستان متشکل بود. از نقده و مهاباد و بوکان گرفته تا سنندج و مریوان و سقز و هورامان. طبقه فرودست اما تازه داشت در قالب دو حزب اصلی موجود و تنها به عنوان نیروی حزبی تشکل می‌یافت. نه در تشکلی «برای خود» که هدایت و راهبرد آن را خودِ کشاورزان و کارگران یا روشنفکرانِ آن‌ها بر عهده داشته باشند. در این میان اما طبقه محلی حاکم، یعنی خان‌ها و طبقه زمین‌دار در پیوند با استبداد سلطنتی مرکز، متشکل‌ترین طبقه در نبردگاه اجتماعی بودند. تزلزل و اختلاف‌هایی که به شکلی موقتی در هنگامه انقلاب ۵۷ در میان آن‌ها به وجود آمده بود، به زودی با به قدرت رسیدن جریان خمینی و مسلح کردن آن‌ها برطرف شد. پس آن‌ها تا پس از انقلاب ۵۷ هم همچنان در برابر کشاورزان و زحمتکشان کردستان، تشکل‌یافته و یکدست نگه داشته شدند.

اما سال‌ها پیش از بهمن ۵۷، مقاومت‌ها و مبارزاتی علیه سلطه و اسثمار علیه فئودال‌ها در کردستان از جانب کشاورزان و بی‌چیزان آغاز شده بود. به ویژه در شهرهای سقز، سنندج، مریوان و بانه.

در یک تقسیم ناگفته، نیروی معترض و انقلابی کردستان در آن سال‌ها بین دو منطقه با دو گرایش تقسیم شده بود. نیروی پویای تاریخی و اجتماعی در منطقه موکریان با مرکزیت مهاباد و با محوریت حزب دموکرات کردستان ایران، حولِ آرمانِ «کُردایه‌تی» تشکل یافته بودند. سنتِ روزنامه‌نگاری به زبان کُردی یا به زبان فارسی اما در رابطه با مسائل کردستان، محصول چنین فضایی بود. چهار روزنامه اصلی تأثیرگذار در این که از دهه ۲۰ فعالیتشان را آغاز کرده بودند، جزو نخستین تلاش‌های سازمان‌یافته برای روشنگری و آگاهی‌بخشی سیاسی در کردستان بودند.

نام روزنامهمدیر مسئول / صاحب امتیازوابستگی سیاسی ـ حزبیمحل انتشارتاریخ انتشار
کوردستانمحمد حمیدیحزب دموکرات کردستان ایرانمهاباد۱۳۲۵ ـ ۱۳۲۴
نیشتمانعبدالرحمان زبیحیحزب تجدید حیات کردستان (ژ. ک)مهاباد۱۳۲۳ ـ ۱۳۲۲
کوهستاناسماعیل اردلاننداردتهران۱۳۲۵ ـ ۱۳۲۳
هاواری نیشتمانصدیق انجیریحزب دموکرات کردستان ایرانمهاباد۱۳۲۵
نخستین روزنامه‌های مرتبط با مسائل کردستان

یکی از ویژگی‌های این روزنامه‌ها، کاربردِ مشترکِ مباحثی پیرامون برساختِ مردم است؛ به طوری که آن بخش از مردمِ کردستان را در مرکز توجه قرار داده‌اند که همزمان که «قربانی»‌اند، دارای نوعی سوژگی تاریخی نیز هستند. مردم در این‌جا تنها انسان‌هایی بی‌جان و روح نیستند که قرار باشد استانداردهای زندگی‌شان توسط دولت مرکزی یا حتی دولتی خودمختار تأمین شود یا بالا برود. بلکه مردمی زنده، پویا و واقعی‌اند که در آستانه یک تغییر تاریخی و اجتماعی بزرگ قرار گرفته‌اند و قرار است آینده خود را بسازند. در تصویری که از «مردم» در این روزنامه‌ها ارائه شده، آن‌ها با همان فرمِ زندگی‌شان دیده می‌شوند. یعنی به همان شکلی که در زندگی روزمره‌شان قابل مشاهده هستند. مثلا در قالب کشاورز، کارگر، جوانان، زنان، دانشجویان، کودکان و غیره. مردم در این‌جا نه با واژگانی انتزاعی همچون «امت»، بلکه با نام‌گذاری‌هایی وجود دارند که بیشترین نزدیکی را به شیوه زیست‌شان دارد. آن‌ها نه قرار است مظهرِ تحققِ «روحِ زمانه» یا «روحِ ملت» باشند و نه سیاهی‌لشکرِ آرمانی گنگ و عجیب که تنها برای سردمدارانشان شناخته شده باشد. بلکه آن‌ها سوژه تغییر هستند آن هم برای نیل به سه هدفِ مشخص: ۱. تحققِ دموکراسی در ایران ۲. تأمین خودمختاری برای کردستان ۳. تحقق عدالت اجتماعی.

ورود زحمتکشان

اما پس از گذشت حدود ۳ دهه از آن تاریخ، مبارزه بر همان محورهای پیشین در دیگر نقاط کردستان هم تداوم یافت. این‌بار در طرفی دیگر، نیروی مبارز و سوسیالیست با مرکزیت مریوان و سنندج و با محوریت «کومله» قرار داشت که رویکرد و مفاهیم و نیروی خاص خود را برای تحقق بخشیدن به مطابات مردمی در کردستان داشت. در این سو از مبارزه، نیروی تغییر دیگر ضرورتا نه طبقه متوسط شهرنشین و تحصیل‌کرده، بلکه دهقانان، کارگران، دانشجویان و زنان بودند. اگرچه هیچ مرزِ ذهنی یا عینی میان این دو موجود نبود. این دو در بسیاری از مسائل موضع و استراتژی مشترک داشتند، اما تحولات بعدی و مشخص‌تر شدن مرزبندی‌های سیاسی این دو گرایش را در مقابل هم قرار داد.

تشکل‌یابی «مردمی»؛ اداره شورایی

ریشه‌های تشکل‌یابی مردمی و از پایین، به بحران‌های ناامنی، کمبود و احساس نیاز به همیاری در دهه ۵۰ در شهر سنندج بازمی‌گردد. یعنی زمانی که دسته‌های نیمه‌مخفیانه‌ در جمع‌های شبانه و در مسجدها با هدف سازمان دادن کارهای جاری محل زندگی تشکیل می‌شد. این دسته‌های اجتماعی مسئولیت‌ها و کارهای مختلفی را بر عهده می‌گرفتند. از جمله تقسیم نفت و مواد خوراکی و تأمین امنیت محله‌ها.

از دلِ چنین گردهم‌آیی‌هایی برای نخستین‌بار «شورای محلات» پدید آمد. کم‌کم قشرهای تازه‌ای همچون بازاریان، کارمندها و معلمان به آن پیوستند و هرچه بیشتر، به یک تشکلِ جدی شباهت یافت. در یک حرکت و تصمیمِ عمومی اعضاء مختلف این شوراها بر آن بودند که در سایه فساد گسترده حکومتی و ضعف و غیاب خدمات‌رسانی رسمی، اداره عرصه‌های مختلف زندگی شهری را بر عهده گیرند. برای دستیابی به چنین هدفی قشرهای مختلف شورا در دوران نخست‌وزیری شاپور بختیار، تصمیم داشتند در یک روز پس از نماز جمعه هیئتی متشکل از ۵۰۰ نفر نماینده محله‌ها و قشرهای گوناگون در مسجد جامع سنندج گرد هم آیند و ۲۵ نفر را به عنوان «شورای شهر» به دولت بختیار تحمیل کنند. شورا با چنین تصمیم و دورنمایی مصمم بود که سازمان‌های هدر دهنده منابع همچون فرمانداری، اداره فرهنگ، شهربانی و خدمات بهداشتی را حذف کند و خود مسئولیتهای آن‌ها را با پشتوانه مردمی و بومی، بر عهده گیرد.

این شوراها در دوره انقلابی سال‌های ۵۷ و ۵۸ به صورت «بُنکه» (کانون)های محلات درآمدند و برای مدتی بازنماگر دموکراسی مستقیم و دخالت توده‌ای در نظم بخشیدن به زندگی روزمره محله و شهر بودند. این شوراها فرصت عمل چندانی نیافتند. طی رویدادهای منتهی به قدرت گرفتن اسلامی سیاسی ساقط شدند و با کمیته‌های اسلامی مختلف جایگزین شدند.

یک «بنکه» (کانون) شورایی در شهر سنندج، ۱۳۵۸
یک «بنکه» (کانون) شورایی در شهر سنندج، ۱۳۵۸

 اما همچون یک گزینه و یک سنتِ مردمی اداره خودمختارانه فضای زندگی جمعی درتاریخ اجتماعی کردستان به یادگار ماندند. اتحادیه خبازان سنندج هم که در همین دوره تشکیل شد، به یک تشکل ماندگار در چانه‌زنی طبقاتی سنندج بدل شد.

همزمان با ساقط شدن نظام سلطنتی پهلوی هم در مهاباد و سپس در سنندج هم جمعیتی با نام «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» تشکیل شد. همچنین «جمعیت راه رهایی زحمتکشان کردستان ایران» هم که تشکلی مشابه و نزدیک به «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» بود در سقز و مهاباد و با پیشتازی افرادی همچون علی آشناگر، فاروق مدرسی، جعفر حسن‌پور، محمد مصری، خلیل بلوری، سلیمان خرمی و دیگران به وجود آمد.

در مریوان از حدود یک دهه پیشتر، مبارزه دهقانان علیه مالکین و سیستمِ باج و ستمِ طبقاتی آغاز شده بود. روستاهای دارسیران، بیلو، کانی‌میران، گاگل، سرنژمار و بندول از جمله روستاهایی بودند که در آن‌ها مبارزه‌ای بی امان میان «ده‌ره‌بگ» (فئودال)‌ها و دهقانان آغاز شده بود. طی یکی از اقدامات جمعی این مبارزات، در ۱۳۵۳ حدود ۳ هزار دهقان از دارسیران و دیگر روستاهای اطراف مریوان به سمت مرز باشماخ که محل استقرار پاسگاه مرزبانی بود راهپیمایی کردند. آن‌ها به مدت ۱۰ روز تا رسیدن به مطالباتشان مقابل پاسگاه مرزی تحصن کردند. آن‌ها پس از این تحصنِ موفق، با سند نسق‌های کشاورزی مهر و امضاشده به محل زندگیشان بازگشتند. سرانجامِ مبارزات و اتحادهایی این‌چنینی به تشکیل اتحادیه دهقانان مریوان در سال ۵۷ با پیشتازی کاک فواد مصطفی‌سلطانی منجر شد. این اتحادیه بعدها در سامان‌دهی و شکل دادن و هدف‌مند کردنِ مبارزت دهقانان و حل مشکلات آن‌ها بسیار تأثیرگذار واقع شد. پس از این اتحادیه کارِ خود را در اتحادیه‌ای مشترک با نام «اتحادیه دهقانان و روشنفکران» که متشکل از روشنفکران چپ دانش‌آموخته دانشگاه‌ها و نماینده‌های ۶۶ روستا بود، گسترش داد. نماینده‌های این اتحادیه بعدها حتی در حمایت از دهقانان روستاهای صوما و برادوست در ارومیه هم اقدام کردند و عازم آن‌جا شدند.

«اتحادیه زنان» در مریوان هم از جمله ابداعات دیگری بود که با پیشروی چپ در جامعه کردستان تشکیل شد. این اتحادیه از همان آغاز علیه حجاب اجباری حکومت اسلامی بیانه صادر کرد و راهپیمایی‌های خیابانی به راه انداخت. اتحادیه زنان در این تاریخ، مقدمه‌ای بود برای حضور فعال زنان در عرصه سیاست در کردستان.

تنها در شهر مریوان به دلیل بافتِ طبقاتی آن که بیشتر آن را دهقانان، کارگران روزمزد و بی‌ثبات‌کاران تشکیل می‌دادند و همچنین تأثیر فعالیتهای حزبی و روشنفکری چپ، حدود ۸ تشکل فعال توده‌ای حضور داشتند. کانون دانش‌آموزان و دانشجویان، شورای عشایر، اتحادیه کارگران بیکار، جمعیت دفاع از حقوق و خلق کرد، سازمان پیشگام، شوران زنان، شورای شهر و اتحادیه دهقانان از جمله اصلی‌ترین تشکل‌های فعال و حاضر در سیاست و اجتماع مریوان و کردستان بودند.

در تابستان سال ۵۸ جمهوری اسلامی مصطفی چمران را برای مذاکره به کردستان می‌فرستند. چمران پس از گفت و گویی کوتاه با کاک فواد مصطفی‌سلطانی گفته بود: «ما برای رزم آمدیم، نه برای بزم». جنگ‌طلبی حکومت تازه‌تأسیس اسلامی نماینده‌های سیاسی و توده‌ای شهر مریوان را به واکنش وا می‌دارد. هیئت نمایندگی و شورای شهر تصمیم می‌گیرند پیش از حمله رژیم به مریوان، یک کوچ همگانی ترتیب دهند. پس از فراخوان عمومی و اعلام تصمیم با بلندگو، یک پشتیبانی تاریخی از تصمیم به کوچ اعلام می‌شود. مقدمات کوچ به زودی فراهم شود. هدف اصلی جلوگیری از کشتارِ مردم و همزمان تقویت اتحاد و همبستگی مردمی برای دستیابی به هدف‌های انقلابی بود. مردمِ مریوان به پشتوانه سازمان زحمتکشان کردستان (کومله) به محلی در نزدیکی روستای کانی‌میران می‌روند تا دشمنشان را با شهری خالی از جمعیت روبه‌رو کنند. انتشار خبر این کوچ تاریخی، بلافاصله مردم شهرهای سقز و سنندج را به پشتیبانی از مردم مریوان وامی‌دارد. جمعیتی ده هزار نفری از شهرهای سقز و سنندج طی یک پیاده‌روی ۶ روزه خود را به مردم متحصن در مریوان می‌رسانند. زنان آزاده در این راهپیمایی در صف مقدم بودند.

تجمع مردم سنندج برای راهپیمایی به سمت مریوان: میدان اقبال، ۱۳۵۸
تجمع مردم سنندج برای راهپیمایی به سمت مریوان: میدان اقبال، ۱۳۵۸

Ad placeholder

تکرار تاریخ؟

وضعیت‌های انقلابی، ظرفیتی بی‌نظیر برای تشکل‌یابی در اختیار نیروهای پیشرو جامعه قرار می‌دهند. تشکل‌هایی که ضمنِ هموار کردن راه برابری و آزدی می‌توانند پس از فروکش کردن وضعیت انقلابی هم ضامن دست‌آوردها و مبارزات باشند. جامعه کردستان قبل و پس از انقلاب ۵۷، یکی از تشکل‌یافته‌ترین اجتماعات انسانی بود. مجموعه تشکل‌هایی که بر مبنای مطالبه به رسمیت شناختن حق حاکمیت سیاسی، اداره شورایی جامعه و برابری‌طلبی تشکیل شده بودند.

 اکنون پس از ۴ دهه سرکوب و خفقان، بار دیگر در سراسر ایران وضعتی انقلابی به وجود آمده است. کردستان زادگاه ژینا امینی، آغازگر جرقه اعتراض‌های خیابانی سراسری و اعتصاب‌ها بود و در طول ۴۵ روز یکی از کانون‌های اصلی و پیشرو در مبارزه علیه حاکمیت اسلامی بوده است. بار دیگر فرصتی برای ظهور «سیاست مردمی» فراهم شده است. به تناسب آن، بار دیگر یک خیز عمومی برای تشکل‌یابی و میل به همیاری و همبستگی و خودمدیریتی مشاهده می‌شود.

شعارنویسی «جوانان انقلابی محلات مریوان»
شعارنویسی «جوانان انقلابی محلات مریوان»

این‌بار با محوریت جوانان و زنان، زمینه‌های تشکل‌یابی در کردستان روی شانه‌های فضای سیاسی و تاریخی کردستان در حال شکل‌گیری است. نخستین کمیته موسوم به «جوانان انقلابی محلات سنندج» یک هفته پس از شروع اعتراض‌ها به قتلِ حکومتی ژینا (مهسا) امینی تشکیل شد و به زودی رد پای خود را در سطح میدانی فعالیتهای اعتراضی بر جای گذاشت. ۹ روز پس از آن، تشکلِ مشابهی در مریوان با همان نام اعلام حضور کرد. این تشکل هم با دیوارنویسی و شعارنویسی‌های شبانه و همزمان تلاش میدانی برای محله‌محور کردنِ اعتراض‌های خیابانی با پشتوانه‌ای ملموس و مادی پا به عرصه گذاشت. یک روز پس از آن، در شهر سقز هم تشکل «جوانان محلات سقز» تشکیل شد.

برآیندِ اجتماعی این سه تشکل که به شکلی ناآشکار فعالیت می‌کنند، در نهایت در کارگروهی مشترک با عنوان «شورای انقلابی محلات کردستان» نمود عینی یافت. پس از تشکیل این کارگروه مشترک، بلافاصله اطلاعیه‌ای مشترک از جانب این شورا و تشکل‌های «دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان» و «ائتلاف دانشجویان تبریز» در روز پنج‌شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱ با مضمون فراخوان به اعتراض و اعتصاب منتشر شد. متن اطلاعیه به این شرح بود:

اطلاعیه و فراخوان مشترک
«زنان و مردان آزادیخواه ایران، دانشجویان، کارگران، دانش آموزان و جوانان انقلابی برای جانباختگان خود عزا نمی‌گیرند، راهشان را ادامه می‌دهند.
ما جوانان و مردم مبارز ایران به این اعتراض می‌پیوندیم؛
-اعتراض به کشتار در سیستان بلوچستان
– اعتراض به قتل عام خونین اوین،
– اعتراض به حمله وحشیانه به کودکان مدرسه شاهد اردبیل، کشتن اسرا دختر دانش آموز و زخمی و بازداشت کودکان بیشتر،
– اعتراض به میلیتاریزه کردن شهرهای کردستان،
– اعتراض به بازداشت‌های مکرر فعالین سیاسی، فرهنگی، جوانان و کودکان مدارس،
-اعتراض به تهدید، احضار، بازداشت و حمله به دانشجویان .
ما به اشکال مختلف اعتصاب عمومی، تعطیلی مدارس و تجمع اعتراضی معلمان، تجمع و اعتراض خیابان و محلات به جنایات بیحد و مرز سرکوبگران جواب می‌دهیم.
وعده ما شنبه ۳۰ مهر ماه با اعتراض و اعتصاب در سراسر کردستان همزمان با سراسر ایران همگام و همصدا با دانشجویان دانشگاهها.
جوانان انقلابی محلات سنندج، مریوان و سقز
دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان
ائتلاف دانشجویان تبریز
پنج شنبه ٢٨ مهر ١۴۰».

Ad placeholder

پیشتازی جوانان در تشکل

روندِ تشکل‌یابی در وضعیتهای انقلابی و شبه‌انقلابی می‌تواند به سرعت تکثیر شود. همزمان با «انقلابی» شدن وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور و به درازا کشیدن حضورِ اعتراضی در خیابان‌ها، نزاعِ افق‌های سیاسی هم آشکارتر می‌شود و تمایز و مرزبندی‌های گوناگون هم لابد خود را نشان می‌دهند.

تشکل جوانان انقلابی محلات متناسب با سطح آمادگی نیروها، توازن قوای محلی، تعداد محلات و‌ جمعیت شهری، و تاریخ و بستر سیاسی-اجتماعی هر شهری می‌تواند متفاوت باشد. اما در نهایت فلسفه اصلی این تشکل تقویت سازماندهی از پایین و بازگرداندن اراده‌ سیاسی به توده‌ها است. شوراهای محلات اکثریت جامعه را از موقعیت رأی‌دهندگان و تماشاگران عرصه‌ی سیاست شهری و تولید‌کنندگان و مصرف‌کنندگان فاقد ارده‌ عرصه‌ی تولید به موقعیت ارگان‌های خودگردان اجتماعی و مجامع عمومی و کنترل کارگری در کارخانه ارتقا می‌دهند. یکی از اهداف جوانان انقلابی محلات تقویت افق حاکمیت شورایی، تاکید بر تشکل‌یابی مستقل و بازگرداندن تعیین سرنوشت سیاسی به دست اردوی کار و زحمت است که در ادبیات اطلاعیه‌های جوانان انقلابی منعکس می‌شود.

در اطلاعیه‌ی شماره ۳ جوانان انقلابی محلات مریوان با عنوان: «شبکه‌های مخفی جوانان انقلابی محلات را گسترش دهیم» می‌خوانیم:

«این شبکه‌ها متشکل از سه الی پنج نفر یا حتی ده الی پانزده نفر تشکیل می‌شوند و مبارزات انقلابی را رهبری می‌کنند. در این شبکه‌ها شکل‌های مختلف مبارزه و امکانات لازم را تدارک می‌بینیم، جمع بندی تجارب و نقاط ضعف و قوت را به اطلاع عموم می‌رسانیم، اخبار، عکس و فیلم مبارزات را رسانه‌ای می‌کنیم تا بتوانیم بیشتر از همدیگر بیاموزیم و انرژی بگیریم. ضروری است اعضای این شبکه‌ها مواظب همدیگر باشیم، به یاری هم بشتابیم، به فکر محلی برای مداوای زخمی‌ها باشیم، به فکر تامین وسایل درمانی و ارتباط گرفتن با پزشکان متعهد و پرستاران معتمد باشیم، صندوق مالی را برای تامین نیازها تشکیل دهیم و نهایتا نیروها و امکانات لازم را برای جدال‌های بزرگتر و نبرد نهایی تدراک ببینیم.
مطمئنا با توده‌ای‌تر شدن این اعتراضات، زمانی که جمعیت دهها هزار نفری به میدان بیاید و توازن قوا هم در سطح محلی هم در سطح سراسری بیش از پیش به نفع جبهه‌ی مردمی تغییر کند شرایط لازم برای به هم پیوستن علنی این شبکه‌ها بوجود می‌آید و بستر اداره و کنترل محلات و کل شهر توسط جوانان انقلابی فراهم می‌شود. جوانان! بیایید با تقویت آلترناتیوهای پیشرو و مترقی هم در مقابل رژیم حاکم هم در مقابل خطر دست به دست شدن قدرت از بالای سر توده‌ها ایستادگی کنیم.»

«زن، زندگی، آزادی / کار، مسکن و شادی»؛ شعارنویسی «جونان انقلابی مریوان» : پارک شانو
«زن، زندگی، آزادی / کار، مسکن و شادی»؛ شعارنویسی «جونان انقلابی مریوان» : پارک شانو

«شورای انقلابی محلات کردستان» که ریشه در نیازها و بینشِ سیاسی فرودستان و زحمتکشان دارد، در کردستان، همزمان دست‌آوردهای مبارزاتی مادی خود را هم کسب کرده‌اند و ابتکار عمل را به دست گرفته‌اند.

گروه‌های «جوانان انقلابی» به طور مشخص در کردستان، شبکه‌های مخفی محلات را در میان رفقا، هم‌محله‌ای‌ها و هم‌فکران قابل اعتماد خودشان ایجاد می‌کنند. این تیم‌ها تلاش می‌کنند با فعالیت‌هایی همچون شعار نویسی، پخش تراکت، راه انداختن اعتراض و جنگ و‌گریز محله‌محور، بردن شعارهای مترقی به میان تجمعات خیابانی، کمک به زخمی‌ها، مطرح کردن مطالبات توده‌ای، کمک به تشکل‌یابی مستقل در میان زنان، والدین، دانش‌آموزان، دانشجویان، کارگران، بیکاران و با ابتکارات دیگری همبستگی طبقاتی کارگران را در کارخانه و‌ خیابان مستحکم کنند و فضای اعتراضی و شور انقلابی را شعله‌ور سازند. در عین حال این تیم‌ها خود را برای نبردهای جدی تر آماده و‌ مجهز می‌کنند. شورای انقلابی جوانان محلات کردستان (سنندج، مریوان، سقز) متکی بر تاریخ و اندیشه‌ حامی زحمت‌کشان و ستم‌دیدگان در کردستان شکل گرفته است و پایه‌های تاریخی مشخصی دارد که آن را «ریشه‌دارتر» از جنبش «سرنگونی‌طلبی» صرف می‌کند.

در نتیجه انتظار می‌رود که تیم‌های مجزایی با الگو گرفتن از جوانان محلات بوجود بیایند و به تقویت تشکل‌یابی توده‌ای کمک کنند. همچنان که در اطلاعیه شماره ۶ جوانان انقلابی محلات شهر سنندج با عنوان «فراخوان به سازمان‌یابی جوانان» می‌خوانیم:

«ما ضمن آنکه باید چشم انداز روشنی از پیروزی بر حکومت این زالو‌صفتان و سرکوبگران داشته باشیم، باید بدانیم که مهمترین وسیله و ابزار پیشروی ما سازماندهی و تشکل است. با سازماندهی مناسب نیروهایمان در محل کار و زیست است که می‌توانیم به قدرت واقعی خود پی ببریم. ما با اتکا و پشت بستن به همین روابط و پیوندهایی که در بین جوانان در محلات شهرها، دانشگاهها و در مدرسه‌ها شکل گرفته است می‌توانیم سازمان و تشکل خود را بوجود آوریم. ما با پشت بستن به همین روابط و پیوندهای رفیقانه و دوستانه در یک ماه گذشته خیابان و دانشگاه و مدرسه را به میدان مبارزه و مقابله با حملات مزدوران حکومتی تبدیل کردیم. اکنون زمان آن است که همین شبکه روابط و پیوندها را که دستاورد مبارزات ما در این دوره هستند را به سازمان تکامل یافته تری تبدیل کنیم. اکنون زمان آن است که به فکر ایجاد کمیته‌ها و شورای محلات، شورای دانشجویان در دانشگاهها و شوراهای دانش آموزان در مدارس باشیم. فراخوان ما به سایر بخش‌های جامعه تشکیل کمیته‌های و شوراهای محل کار و زیست است. شکل علنی و مخفی این تشکیلات بنا به توازن قوا و تشخیص جوانان انقلابی و مردم آزادیخواه در محل تعیین میشود. حرکت شورایی و تلاش برای ایجاد آن، به جنبش ما چنان قدرتی می‌دهد که در کنار جسارت و فداکاری‌های جوانان و مردم، امید به پیروزی را تقویت می‌کند، سرکوب را برای سرکوبگران سخت کرده و هزینه‌ی مبارزه را کم تر می‌کند».

Ad placeholder