۳۰ سپتامبر برابر با ۸ مهر، روز جهانی ناشنوایان است. اطلاع دقیقی درباره شمار ناشنوایان در ایران وجود ندارد اما بر اساس آمار سازمان بهزیستی، تا سال گذشته حدود ۲۳۰هزار ناشنوا در این سازمان پرونده داشتهاند؛ گرچه خانوادههای بسیاری فرزندان ناشنوایشان را در بهزیستی ثبت نمیکنند.
ناشنوایان نیز مانند دیگر افراد دارای معلولیت، از گزند بحرانهای اقتصادی در امان نماندهاند. قوانین حمایتگر وجود دارند اما برای اجرای این قوانین تضمینی در کار نیست. قوانین موجود هم آنطور که شایسته است زندگی را برای ناشنوایان تسهیل نکردهاند.
به مناسبت روز جهانی ناشنوایان، زمانه با عفت ماهباز، بنیانگذار انجمن «شهرزاد» در شهر لندن و کلن و کنشگر اجتماعی و فعال در حوزه ناشنوایان درباره وضعیت ناشنوایان در ایران و چالشهایی که جامعه ناشنوایان با آن مواجه هستند، گفتوگو کرده است.
به گفته عفت ماهباز، به جامعه ناشنوایان تبعیض مضاعف اعمال میشود. با توجه به قوانین ایران باید سه درصد از اشتغال کشور به افراد دارای معلولیت اختصاص داده شود اما متاسفانه در عمل این اتفاق نیفتاده است و روشن نیست که این سهمیهها کجا میروند
گفتوگوی کامل با عفت ماهباز را در لینک زیر بشنوید:
عفت ماهباز معتقد است جامعه ناشنوایان ایرانی جامعهای روشنفکر است و با وجود فشارهایی که به ناشنوایان و تمام مردم ایران وارد میشود، ناشنوایان ایران نسبت به ناشنوایان کشورهای دیگر یکی از پیشرفتهترین و پرتوانترین جامعههای ناشنوایان در جهان است.
قوانین و بازار کار
آیا قوانین موجود، زندگی را برای ناشنوایان در ایران هموار و تسهیل میکند؟ وضعیت بازار کار برای ناشنوایان چگونه است؟
در قوانین ایران امکانات و تسهیلاتی وجود دارد اما برخی از آنها اصلا اجرا نمیشوند. مثلا قانون سهمیه سه درصدی اشتغال وجود دارد اما اجرا نمیشود.
به گفته عفت ماهباز، تبعیض و استثمار در بازار کار برای تمام مردم وجود دارد و برای ناشنوایان بیشتر وجود دارد چون تسهیلات کمتری به آنها داده میشود و از امکاناتی که قانون تصویب کرده، در عمل به تمامی استفاده نمیکنند.
تحصیل در ایران برای ناشنوایان رایگان است اما پس از تحصیل هیچ تضمینی برای اشتغال وجود ندارد.
به گفته عفت ماهباز، ۷۰ درصد از ناشنوایان بیکار هستند. با اینکه سهمیه آنها در اوایل انقلاب از دانشگاه حذف شد اما وجود دانشگاه آزاد و دانشگاه پیام نور، سبب شد که بتوانند تحصیلاتشان را در دانشگاه ادامه دهند.
مشکلات جامعه ایران و مشکلات ناشنوایان در هم تنیدهاند. فشارهای اقتصادی بر زندگی تمام اقشار سایه افکنده است. وزارت رفاه و وزارت بهزیستی که از سازمانهای مهم و تاثیرگذار در زندگی ناشنوایان هستند، عملکرد مثبتی ندارند.
به گفته ماهباز، کارکرد مثبت این سازمانها به افرادی که در مسند قدرت آنها قرار دارند بستگی دارد. در دورههایی که افرادی مسئول بر کرسی نشستهاند، کوشیدهاند وظایفشان را در قبال ناشنوایان انجام دهند:
«اما از خود ناشنوایان شنیدهام که میگویند افراد متخصص این صندلیها را در اختیار ندارند. مثلا در بهزیستی شهر سمنان حتی یک کارمند ناشنوا در کار نیست.»
جامعه ناشنوایان تحصیلات بالایی دارند و از نظر کیفی توانایی اشتغال آنها کمتر از دیگران نیست اما جایگاههای شغلی را به آنها اختصاص نمیدهند.
به گفته ماهباز، بر اساس قوانین ایران باید سه درصد از اشتغال کشور به معلولان اختصاص داده شود اما متاسفانه در عمل این اتفاق نیفتاده است. روشن نیست که این سهمیهها کجا میروند.
بحران اقتصادی همواره بیشتر گریبانگیر گروههای اقلیت و افراد دارای معلولیت میشود. ناشنوایان هم جزو این گروهاند. طبق آمار بهزیستی ۲۵ درصد ناشنوایان به کار اشتغال دارند. با اینکه دولت موظف است به بیکاران حقوق بیکاری دهد اما این برای ناشنوایان صدق نمیکند.
عفت ماهباز:
«آنها ۱۶۰ هزار تومان دریافت میکنند که این هم گاهی وقتها داده نمیشود. وضعیت مالی تأسفباری دارند. با اینکه ناشنوایان توانایی بسیاری دارند و تحصیل کردهاند اما کارفرماها چندان به این اهمیت نمیدهند.»
کودکان ناشنوا: آموزش رایگان با ممنوعیت تدریس زبان اشاره
یکی از نقاط قوت عملکرد حاکمیت در قبال ناشنوایان، رایگان بودن نظام آموزشی است. عفت ماهباز معتقد است که در کل وضعیت کودکان ناشنوا در ایران مناسب است چون از آموزش رایگان برخوردارند. حتی در بعضی شهرها مانند اصفهان، مدرسههای خصوصی هم وجود دارند. کودکان از چهار سالگی در مدرسههای استثنایی باغچهبان تحصیل میکنند و معلمان دلسوزی هستند که به آنها آموزش میدهند.
اما به گفته این فعال حوزه ناشنوایان، در دوران کرونا ناشنوایان از آموزش مجازی آسیب دیدند چون شبکه شاد زمانی که به صورت صوتی ارائه میشد، برای کودکان ناشنوا قابل استفاده نبود و خانوادهها مجبور میشدند از طرق مختلف کمک آموزشی بگیرند تا کودک ناشنوا از تحصیل عقب نماند.
عفت ماهباز با اشاره به تجربه خود به عنوان مترجم زبان اشاره در مدارس لندن:
«در کشورهای دیگر برای جلوگیری از ایزوله شدن، کودکان ناشنوا میتوانند در مدارس عادی تحصیل کنند و همزمان مترجم زبان اشاره در اختیار دارند. در ایران هم این آزادی انتخاب مدرسه وجود دارد اما معلم آموزش ندیده که به کودک ناشنوا درس بدهد و همزمان مترجم زبان اشاره نیز در بیشتر موارد موجود نیست. به این ترتیب کودک در این شرایط بیشتر سرخورده، ایزوله و عصبی میشود.»
در مدارس استثنایی در ایران به ناشنوایان نیز تدریس میشود. مشکل اینجا آغاز میشود که در مدارس استثنایی پس از انقلاب ۵۷ به زبان اشاره تدریس نمیشود و به جای آن از لبخوانی استفاده میشود.
به گفته ماهباز، در آلمان نیز پیشتر لبخوانی رواج داشت تا سال ۲۰۰۲ که زبان اشاره، زبان رسمی اعلام شد و در مدارس آموزش به روش لبخوانی و زبان اشاره معمول است:
«گرچه لبخوانی مزایایی دارد و سبب میشود کودکان بیاموزند از طریق صوت با هم ارتباط برقرار کنند اما ناشنوایان با یکدیگر با زبان اشاره صحبت میکنند.»
یکسویه بودن شیوه آموزش از طریق لبخوانی در مدارس و ممنوعیت تدریس به زبان اشاره در حالی که کودکان خارج از مدرسه از زبان اشاره استفاده میکنند، سبب پیچیدگی و ناکارآمدی میشود.
ناشنوایان عاملیت دارند و ترحم نمیخواهند
جامعه ناشنوایان گرچه با مشکلات در هم تنیدهای روبهروست اما عاملیت خود را حفظ کرده و ارتباط خود را با یکدیگر در قالب انجمنها و سمنها نگه داشته است.
عفت ماهباز:
«با وجود فشاری که به کل مردم جامعه وارد میشود، ناشنوایان دور هم جمع شدهاند و سمنها و انجمنهای بسیاری ایجاد کردهاند. این جامعه ترقیخواه است و اعتراضهایش را به شیوههای مختلف ابراز میکند. جامعه ناشنوایان به یکدیگر کمک میکنند و همدیگر را حمایت میکنند. مثلا مادری که کودک ناشنوا داشته، نقش مترجم زبان اشاره را در مدارس عادی ایفا میکند.»
به گفته عفت ماهباز، جامعه ناشنوایان بیش از ۸۰ انجمن فرهنگی ایجاد کردهاند و ۲۵هزار نفر دادخواستی را امضا کردهاند که زبان اشاره، زبان بینالمللی در نظر گرفته شود.
با وجود اینکه ناشنوایان تحولخواهند و مطالبات خود را نیز ابزار میکنند اما گله دارند که چرا مردم آشنایی چندانی با آنها ندارند و از آنها دوری میجویند.
عفت ماهباز:
«برخی ناشنوا را میبینند و شروع میکنند به تمسخر و ادای زبان اشاره را در میآورند و این باعث افسردگی و غم ناشنوایان میشوند. وقتی مردم با ترحم به آنها نگاه میکنند و به آنها نزدیک نمیشوند، آنها در انزوای کامل قرار میگیرند.
به گفته ماهباز، دولت مسئولیت آموزش مردم غیرناشنوا را برعهده دارد. تفاوت مردم ناشنوا با باقی مردم این است که آنها نمیشنوند و با زبان اشاره حرف میزنند یا حتی با صوتی متفاوت گفتوگو میکنند نه زبانهایی که مردم غیرناشنوا با آن حرف میزنند.
ناشنوایان چه میخواهند؟
یکی از مطالبات اصلی ناشنوایان در ایران رسمی شدن زبان اشاره است. در ۸۰ کشور در دنیا زبان اشاره زبان رسمی است و هر کشوری زبان اشاره مخصوص خود را دارد اما ایران هنوز به این کشورها نپیوسته است.
به گفته عفت ماهباز، مطالبه دیگر جامعه ناشنوایان داشتن مترجمان زبان اشاره با کیفیت است که گویا مسئولان وعده دادهاند این را محقق کنند.
استفاده از زیرنویس در صداوسیما یکی دیگر از مطالبات مهم ناشنوایان است. کمبود مترجمان خبره زبان اشاره و همزمان فقدان زیرنویس سبب شده که هم کودکان و هم بزرگسالان ناشنوا، نتوانند از برنامههای تلویزیونی استفاده کنند.
به گفته او، وقتی ناشنوایان از صداوسیما تقاضای زیرنویس کردند و پرسیدند چرا زیرنویس ندارید، پاسخ دادند که مردم عادی از زیرنویس گلهمندند.
عفت ماهباز، درباره کنشگری ناشنوایان برای به دست آوردن حق زیرنویس:
«طوماری است که ۸ هزار ناشنوا درباره زبان اشاره در صداوسیما امضا کردهاند چون زیرنویس نیست. زبان اشاره در شهرهای مختلف متفاوت است. همزمان چون زبان اشاره رسمی نشده نمیتوان درخواست داد که زبان اشاره خاصی را بهکار ببرند.»
اما ناشنوایانی که از طبقات فرودست و حاشیهای برخاستهاند با مشکلات مضاعفی روبهرویند زیرا حمایت دولتی که از طریق وزارت کار یا سازمان بهزیستی از آنها میشود، بسیار حداقلی است یا برای برخی صدق نمیکند. برای نمونه خرید سمعک و باتری سمعک برای کمشنوایان یا ناشنوایانی که توان مالی کافی ندارند، چالشی بزرگ است.
عفت ماهباز:
«در بزنگاههایی که خانواده باید تسهیلاتی را فراهم کند و کمک دولتی یا وجود ندارد یا کافی نیست، افراد ناشنوایی که به طبقات فرودست تعلق دارند، تبعیض بیشتری متحمل میشوند.»
به گفته عفت ماهباز، زمانی که شبکه شاد در مدارس استفاده میشد کودکان چنین خانوادههایی از فراهم کردن امکانات کمک آموزشی لازم برای کودکان ناشنوا محروم بودند.
از سوی دیگر قیمت سمعک بسیار گران است و باید برای خرید یک سمعک بین حدود سه تا ۱۴ میلیون تومان پرداخت. حتی باتری سمعکها نیز بسیار گران است.
عفت ماهباز درباره ناشنوایانی که توان مالی ندارند:
«باتری سمعکهای آنان ۳۰ هزار تومان شده است. قبلا بهزیستی در اختیارشان میگذاشت اما اکنون به برخی تعلق نمیگیرد. آنهایی که کمشنوا هستند نمیتوانند با استفاده از این باتریها بشنوند.»
به نظر میرسد وظیفه جامعه مدنی، کنشگران و روزنامهنگاران در قبال ناشنوایان این است که صدای ناشنوایان را انعکاس دهند تا زودتر به مطالباتشان برسند.
به گفته عفت ماهباز، کنشگران مدنی وظیفه دارند از جامعه ناشنوایان حمایت کنند:
«آنها به دلسوزی و کمک نیاز ندارند بلکه باید صدایشان را به گوش عموم مردم رساند.»
عفت ماهباز در کشور آلمان به عنوان بنیانگذار انجمن شهرزاد از ناشنوایان حمایت میکند.
انجمن شهرزاد
عفت ماهباز بنیانگذار انجمن شهرزاد است. این انجمن از اکتبر ۲۰۱۸ در شهر کلن آلمان برای یاری رساندن به پناهجویان و مهاجران ناشنوا آغاز به کار کرده است. شهرزاد کانونی غیرانتقاعی برای آموزش زبان اشاره، مشاوره، اطلاعرسانی، کاریابی، ساماندهی امور اداری، مراجعه به پزشک و نیازمندیهای دیگر است.
شهرزاد اسم همان انجمنی است که عفت ماهباز در لندن برای ناشنوایان بنیان گذاشته بود. به گفته ماهباز دلیل انتخاب نام شهرزاد برای این انجمن این بود که اکثر این ناشنوایان از کشورهای عربی، ترکیه ، ایران و فلسطین میآمدند و شهرزاد اسم آشنایی برای همه آنهاست.
عفت ماهباز درباره نام شهرزاد ادامه میدهد:
« برای خودم هم اسم شهرزاد یک نوستالژی است. قصه گویی شهرزاد و توان او برای انجام رساندن کار. اشارهای است به این که هرچند ناشنوایان حرف نمیزنند، اما در دل، داستانهای بسیاری همچون شهرزاد برای بازگویی دارند.»
در شهرزاد خدمات رایگان است و مشاورهها و آموزشها داوطلبانهاند.