۸۰ سال از زمان بنیانگذاری حزب توده ایران میگذرد. سرگذشت این حزب بخش مهمی از سرگذشت ایران معاصر است؛ به لحاظ سیاسی و فرهنگی. حزب توده ایران دربرگیرندهی شخصیتهای گوناگونی بوده است. یکی از این شخصیتها، خسرو روزبه است. در مورد او افسانه و واقعیت، و دروغ و راست درهمآمیختهاند. نویسندگان این نوشته به زودی کتابی دربارهی خسرو روزبه منتشر خواهند کرد. نوشته ی زیر به نوعی فشردهای است از آن کتاب.
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکانِ ناهمگون میزاید.
(آغاز “خطابه تدفین” اثر احمد شاملو)
خسرو روزبه به سال ۱۲۹۴ به دنيا آمد؛ در ملایر. پدرش، حسين، افسر ارتش بود. او به دوران رياست بر كارپردازى لشكر ثلاث ملاير، لقبِضياء لشکر گرفت. يک چندی نيز رياستِ ژاندارمرى آن سامان را در دست داشت. حسین مردى بود باسواد، خوشخط، درستكار و عارف مسلک كه در ارتش رضاشاهى دوام نياورد و سرانجام با رتبهى چهار ادارى به استخدام وزارت دارايى درآمد. نام همسر او را نمىدانيم. اما گفته شده است آن بانو هنگامى كه خسرو چهارده سال بيشتر نداشت، درگذشت؛ به بيمارى سرطان. وى پيش از خسرو، ابوالقاسم را به دنيا آورده بود و پس از خسرو، احمد را.
خسرو روزبه، دبستان و سه سال نخست دبیرستان را در ملایر به پایان برد. برای ادامهى دورهی دبیرستان به همدان رفت و در آموزشگاه پهلوى درس خواند. او که همواره شاگرد اول بود، دورهى شش سالهی دبيرستان را در چهار سال به پايان رساند و با معدل ۴۵/۱۸، ديپلم علمى گرفت. در رياضيات درخشان بود؛ چندان كه «… در كلاس پنجم متوسطه… رسالهاى در زمينهى حل معادلاتِ درجهى چهارم و درجات عالى از طريق تقسيم تسلسل» نوشت و «به كمک آن، مسائل شيخ بها را كه بر معادلات درجهى اول منتهى مىگرديد…» حل كرد.
با اين همه، به سبب تنگدستى نتوانست در رشتهى رياضى دانشگاه تهران نام نويسد. به دانشكدهى افسرى راه یافت. در اندک زمانى همچو يكى از برجستهترين دانشجويان رشتهى توپخانه، شناخته شد. در سال ۱۳۱۶ دانشكدهى افسرى را به پايان برد و در «هنگِ مستقل توپخانهى ضد هوايى مركز» به خدمت پرداخت. چون در برابر فساد، رشوهخوارى، قمار و… ايستاد، در تابستان ١٣١٨ به اهواز “تبعيد” شد. اما پس از دو ماه او را به تهران فراخواندند و به سِمَتِ مربى و فرمانده در رستهى توپخانهى دانشكدهى افسرى گماردند. از مهر ١٣١٨ در «كانون و قلب ارتش»، تدريس پیشه ساخت؛ نيز تأليف و ترجمهی متنهای آموزش نظامی را، از آن میان: کتاب قنداق، بالستیک داخلی، بالستیک خارجی، ریاضیات عالی، محترقهها و دیدبانی. در همين دوره است كه در دانشكدهى فنى دانشگاه تهران نام نوشت؛ در رشتهى الكترومكانيک. به نگارش و انتشار کتاب شطرنج نیز دست زد. نخستین خودآموز شطرنج را در ایران همو به چاپ رساند.
كنارهگيرى رضاشاه از قدرت به دستور دولتِ بريتانيا در سوم شهريور ١٣٢٠، فروپاشى ارتش ايران در برابر پيشروى لشکرهاى خارجى، برچیده شدن اختناق و برآمدن آزادى، “چشم و گوش” سروان روزبه را نيز باز كرد؛ همچون بىشمارانى ديگر از مردمان ايران. در همین سال ۱۳۲۰ بود و پس از چندی خودآموزى مارکسیسم که به كمونيسم روی آورد و با تنى چند از ياران و همکارانش «گروه افسران آزادیخواه» را به وجود آورد. اول فروردین ۱۳۲۲ به درجهی سروانی رسید؛ به دانشکدهی فنی دانشگاه تهران نیز وارد شد. سخنرانیهای پُرشمارش در دانشگاه تهران و دانشکدهی افسری، او را در فضای روشنفکری آن روز تهران، پُرآوازه ساخت.
با برگماری سرلشکر حسن ارفع به ریاست ارتش به سال ١٣٢٣، پیگرد افسران آزادیخواه در دستور روز قرار گرفت. بگیر و ببند گستردهی افسران ناهمساز با نظم واپسماندهی ارتش رضاشاهی، پیدایش سازمان افسران حزب توده را در پیداشت و نیز “قیام افسران خراسان” را به سال ۱۳۲۴. خسرو روزبه، اما نه به سازمان افسران حزب توده پیوست و نه به افسران شورشی به رهبری سرگرد اسکندانی؛ هر چند که آشکارا به پشتیبانی از همردیفان و همصنفانش برآمد. در مهر ۱۳۲۴ به زندگی مخفی روی آورد و به کار بیپیشینهی نوشتن و شناساندن افسران شریفی برآمد که به فرمان سرلشکر ارفع و «حزب نهضت ملی» وی تن نداده بودند. زندگینامههای جامع این افسران را نخستین بار در روزنامهی ایران ما، (۷ اسفند ۱۳۲۴) به انتشار رسانید و سپس در روزنامههای رهبر و مردم؛ با امضای خسرو روزبه. در این دوره است که پنداری به حزب توده ایران نزدیک میشود. از نمودهای این نزدیکی نگارش فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ـ اقتصادی و سیاسیست با همقلمی آرداشس آوانسیان و با نام مستعار ستخر (سروان توپخانه خسرو روزبه). این نیز نخستین کوشش ما ایرانیان است در به دست دادن دقیق معنای واژگان مدرن برآمده از غرب.
شاهکارش در این دوره اما اطاعت کورکورانه است. «این کتاب با آنکه در سال ۱۳۲۴ نوشته شده، به علت توقیف تمام مطابع و کنترل آنها از طرف حکومت نظامی در بهار سال ۱۳۲۵ منتشر گردیده…» در همین کتاب است که روزبه اختلاف بنیادین خود را با حزب توده مینمایاند:
«من حزب توده ايران را اصلاحطلب و يا به اصطلاح فرانسوىها رفرميست مىدانم. يعنى حزب توده ايران مىخواهد از طريق پارلمان و به تدريج اوضاع ناگوار اين كشور و ملت بدبخت را اصلاح كند؛ در صورتى كه من شيفتهى انقلاب هستم و ميل دارم كه با يک رولوسيون به حساب طبقهى حاكمه رسيدگى گردد…»
بازتابِ گستردهی این کتاب در روزنامهها و نشریههای سراسر کشور، نامِ خسرو روزبه را برسر زبانها انداخت و او را همچو یکی از روشنفکران چپگرای مخالف وضع موجود، به جامعه شناساند. این واقعیت در جلبِ وی به خدمت در ارتش از سوی سپهبد حاج علی رزمآراء که با نخستوزیری احمد قوامالسلطنه در جای ارفع نشست، اثر داشت. با انتشار اعلاميهی رزمآراء در ۱۵ تير ماه ۱۳۲۵ که “عفو” افسران فرارى را اعلام میكرد و آنها را به خدمت در ارتش فرامیخواند، سروان روزبه نيز از اختفا درآمد و با حُكم رئيس ستاد ارتش، به ركن سوم رفت. اما نه تنها به كار گرفته نشد، بلكه با بيرون رفتن ارتش شوروى از خاکِ ايران، كنار نهاده شدن وزیران تودهاى از دولت ائتلافى قوام (۲۵ مهر ۱۳۲۵)، لشكركشى به آذربايجان و در همشكسته شدن حكومت فرقهى دموكرات (۲۱ آذر ۱۳۲۵) و اوجگيرى موج تازهى سركوب حزب توده، روزبه بازداشت شد؛ در ۱۷ فروردين ۱۳۲۶، بىهيچ اتهامی! اما يک ماهى بيش در زندان دژبان نماند. چون بيم آن مىرفت به آذربايجان انتقال داده شود و به سرنوشت ۲۳ افسرى گرفتار آيد كه به اتهام قيام مسلحانه در ۱۲ دى ماه آن سال اعدام شده بودند، از زندان گريخت؛ به يارى همرزمانش در تشکیلات افسران آزادیخواه و در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۲۶. دادگاهى كه در غيابِ خسرو روزبه تشكيل شد، حکم به اخراج او از ارتش داد و نیز پانزده ماه حبس. این خبرها نیز وقتی از رسانهها پخش شد، دهان به دهان گشت و خسرو روزبه را بیش از پیش همچو افسری شریف، انقلابی دلیر و روشنفکری دانشورز در وجدان جامعه برنشاند.
در این زمان، مناسبات میان روزبه و حزب توده ایران رو به سردی گذاشته بود. روزبه و یارانش سخت مخالف انحلال سازمان نظامی حزب توده ایران بودند، این عمل را امتیازی نابجا به حکومت ارزیابی میکردند و نشانی دیگر از محافظهکاری و آشتیجویی حزب توده نسبت به قوامالسلطنه.
روزبه در دورهى دوم زندگى مخفى، بيش از پيش به نگارش روى آورد و نیز برگرداندن برخى كتُب تاریخی و ادبى به زبان فارسى؛ از آن میان جنگ کره، تاریخ مختصر جنگ جهانی دوم، چگونه نباید شطرنج بازی کرد، سوسیالیسم علمی و تخیلی و رز فرانس. از سازماندهی افسران آزادیخواه نیز دمی بازنایستاد و کار گروهی با یاران و همقطاران خود را همچنان ادامه داد. در این دوره از زندگی مخفی با خواهر همسر یکی از یارانش، آفاق راستکار آشنا شد و به او دل باخت. این زن مبارز شیفتهی فروتنی، صمیمیت، روحیهی انقلابی و دانش درازدامن خسرو روزبه شده بود.
ترور محمد مسعود روزنامهنویس جنجالی در شباهنگام ٢٢ بهمن ۱۳۲۶، زمینهساز دگردیسی فضای سیاسی جامعه شد. «برای تجدید رژیم دیکتاتوری سیاه، اولین قدم… برداشته شد. گلوله به جنگ قلم برخاست». کمتر وجدان آگاهی اما تردید داشت که ترور محمد مسعود ساخته و پرداختهی دربار است و کشندهی وی، از مزدوران دستگاه حکومتی. برای رد گم کردن، شماری را چند روزی به زندان انداختند؛ بیمدرکِ جرم. روزنامههای جیرهخوار (آتش، نجات ایران) و هفتهنامههای وابسته به دولت (تهران مصور، خواندنیها) که باید تنور شایعهها را داغ نگه میداشتند، چند هفتهای داستانهای مبتذل پلیسی برنوشتند، از “عناصر مشکوک و مظنون” داد سخن دادند و «احتمال مشارکت خسرو روزبه را در این قتل فجیع» منتفی ندانستند.
در ١٩ فروردين ١٣٢٧، خسرو روزبه را شکار کردند؛ در باغی در شمال شهر تهران و همراه با سرهنگ شریف و مهندس راستکار. گرچه از ارتش اخراج شده بود، مأموران شهربانى او را به دژبانى سپردند تا در دادگاه نظامى محاكمه شود. رفتار خلافِ قانون دادستانى ارتش كه شتابزده میکوشید در روز جمعه دادگاه را برگزار کند، آن هم در پُشت درهاى بسته، به اين شايعه دامن زد كه شاه دستور داده است براى روزبه حكم اعدام صادر كنند. اعتراض بسیارانی از روشنفكران کشور، شخصيتهاى دموكرات و وكلاى مجلس شورای ملی به روند دادرسى، سبب شد كه دادگاه درهایش را به روى رسانهها بگشاید. و گفتنی اینکه کلامی دربارهی ترور محمد مسعود به میان نمیآید. کیفرخواست هم به این ترفند تبلیغاتی و سلاح جنگ روانی بر ضد روزبه اشارهای نمیکند. و نیز گفتنیست دفاعيهى دليرانهى خسرو روزبه و انتشار گستردهی آن در سطح جامعه نیز سبب شد که وجدانهای بیدار به پشتیبانی از او برخیزند. دادگاه سرانجام، روزبه را به ۱۵ سال حبس محكوم کرد. در تیر ماه همین سال با آفاق راستکار در زندان قصر تهران ازدواج کرد. روزبه در زندان بیكار ننشست. كتابها خواند؛ کتابها نوشت؛ زبان آموخت؛ شطرنج ساخت؛ و به طرحهاى تازه و نقشههاى نو در زمینهی اين ورزش فكرى درانداخت.
ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در برابر دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران، اعلام حکومت نظامی در پایتخت، غیرقانونی کردن حزب توده، حمله به دفتر روزنامهها و کانونهای آن حزب و دستگیری چهارده تن از رهبران و شمار بزرگی از کادرها، فضای سیاسی را تنگتر از پیش کرد. روزبه از این فرصت سود جست. با رهبران زندانی حزب توده از در گفتگو درآمد؛ و سپستر آشتی. کنگرهی دوم آن حزب در اردیبهشت ۱۳۲۷ و غیرقانونی شدنش در ۱۶ بهمن همان سال که گونهای گرایش به چپ را در حزب پدید میآورد، بیتردید در این آشتی نقش داشت. گرچه به يقين دانسته نيست بهبود مناسبات روزبه و رهبران زندانی حزب، تا چه حد بر همگرايى سازمان افسران آزادیخواه ايران و حزب توده کارگر افتاد، يقين است كه “فرار بزرگِ” خسرو روزبه و ۹ تن از رهبران حزب توده در ۲۴ آذر ۱۳۲۹، رهآورد همگرايى افسران با حزب بود.
پس از “فرار بزرگ”، خسرو روزبه اسطوره شد. انقلابی اندیشمند که بارها و بارها از چنگ دشمن گریخته بود و سران و پایوران را برآشفته و شگفتزده برجای نهاده بود. با اينكه از همه سو مورد پيگرد پليس بود، به ترک ايران تن نداد. با جدیت و قدرت، مسئوليتِ شعبهى اطلاعاتِ تشكيلاتِ افسران آزادیخواه ايران را به دست گرفت؛ نيز شعبهى اطلاعاتِ كل حزب توده را. به اين ترتيب حزب توانست روشمندتر از گذشته به درون وزارتخانهها و ادارههاى دولتى نفوذ كند، یک شبکهی منظم اطلاعاتی به راه اندازد و به دادههای دست اولی دست یابد دربارهی طرحها و تحرکات شهربانى، ژاندارمرى و رکن دوم ارتش. به این سان نه تنها چندین مورد فساد دولتى، رشوهخوارى و باندبازی را رو کرد، که حتا توانست بسيارى از اعضاء و کادرهای حزب توده را نیز از بازداشت، زندان و مرگ برهاند. از رهگذر همین شبكه هم بود که خسرو روزبه خود توانست پس از كودتاى ٢٨ مرداد ١٣٣٢ از چنگِ مأموران فرماندارى نظامى جان سالم به در بَرد و فرار سومش را ممکن سازد.
روزبه پس از كودتا نيز تسلیم هیئت اجرایی و کمیتهی مرکزی حزب نشد که پاپیاش شده بودند تا از كشور خارج شود و هرچه زودتر در يكى از كشورهاى سوسياليستى سكونت گزيند. در ايران ماند و با همهى توش و توان كوشيد كه به گسترش سازمان نظامی حزب توده ايران همت گمارد و جنبش مقاومت در برابر کودتا را سر و سامان دهد.اما اين شاخه از حزب توده که هنوز با فضای حکومت نظامی ناسازگار بود، پس از يک سال و يک ماه به دام فرماندارى نظامى تهران افتاد (شهريور ۱۳۳۳) و بيشتر رهبرانش دستگير شدند. اگرچه بسيارى از آنها زندان و شكنجههاى توانفرسا را تاب آورند، اما تنى چند نيز از پا افتادند و راه رخنهى پليس را به درون تشكيلات نظامى هموار ساختند.
روزبه از آن موج بلند بازداشتها نيز سالم برجست. در اين دوره، گردآورى نيروهاى پراكندهی سازمان نظامی را پی گرفت. نیز پیشبرد سیاست هیئت اجرائیه حزب (نورالدین کیانوری، دکتر محمد بهرامی، دکتر یزدی، دکتر حسین جودت، دکتر مرتضی یزدی، احمد قاسمی) را در زهر چشم گرفتن و “ترور انقلابی” چهار نفر از اعضای حزب که تن به خیانت و همکاری با فرمانداری نظامی داده بودند.
بيش از پیش نیز به نوشتن و ترجمه كردن پرداخت؛ در خانهی امن که زندهیادان جمیله صدیقی و ملکه محمدی یار و یاورش بودند. تا پيش از دستگيرى واپسيناش، شمار تأليفها و ترجمههايش در زمینهی فلسفه، تاريخ، تئورى ماركسيستى، رمان و آموزش كودكان، تا شطرنج و خودآموز زبان، به ۳۵ جلد رسيد؛ از آن میان: بازی عشق و مرگ (رومن رولان)، خودآموز زبان روسی، رفقا (ای. مِتِر)، غنچههای پژمرده.
خسرو روزبه در نيمروز شنبه ۱۶ تیر ۱۳۳۶ شناسايى شد؛ در خيابان و در حالى كه چشم به راه يكى از يارانش بود. پس از اينكه به پا و آرنج دستش تير زدند، به مقاومت مسلحانه دست زد. وقتی تیری به پائين قلبش شلیک کردند، از پا افتاد. او را نخست به بيمارستان ارتش و سپس به زندان زرهى بردند.
روزبه چند ماه زیر بازجویی بود. سپس دور از چشم دشمن به نگارش دفاعیهی خود میپردازد و آن را مخفیانه به خارج از زندان میفرستد. سندی بیهمتا دربارهی زندگی و زمانهی روزبه و حزب توده تا سال ۱۳۳۷.
خسرو روزبه: از بازداشت تا اعدام
بازداشت خسرو روزبه در روزهایی روی میدهد که حزب توده ایران سرگرم برگزاری «پلنوم چهارم وسیع» خود بود؛ در یک استراحتگاه دولتی در حومهی مسکو.
در این برش زمانی، حزب توده با چالشهای عملی مهمی روبهرو بود: بازسازی تشکیلات در بلوک شرق و اروپای غربی، تصمیم دربارهی گسترش فعالیت در درون کشور و یا پایان دادن به آن، ارتباط دوباره با بدنهی هواداران و اعضا در داخل و خارج و… فزون بر اینها، پلنوم چهارم فرصتی بود برای طرح پارهای از اختلافات و انتقادهای کادرها نسبت به عملکرد رهبری حزب از بدو شکلگیری حزب در مهر ماه ۱۳۲۰ تا نیمهی دوم دههی ۱۳۳۰خورشیدی.
هرچند فعالیتهای حزبی خسرو روزبه، بهویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از اهمیت بهسزایی برخوردار بود، چند و چون مسئولیتهایش کمتر در اسناد به جا مانده از پلنوم چهارم به چشم میخورد. در مفصلترین سند مکتوب دربارهی بحثهای درونی پلنوم که اکنون در دسترس همگان قرار دارد، یعنی تندنویسیهای که سرگرد هوایی پرویز اکتشافی در مصاحبه با حمید احمدی ارائه داده است، نشانی از روزبه در بحثهای پلنوم و پلاتفرمهای متفاوتی که در نشستها پیشنهاد شد، نمیبینیم. استناد به روزبه در مذاکرات پلنوم چهارم، محدود است به متنهایی که فرجالله میزانی (جوانشیر) ـ از کادرهای حزب در داخل کشور ـ به نیابت از هیئت رهبری داخل با خود به پلنوم آورده بود. به گفتهی بابک امیرخسروی، دو نوشته از روزبه به وسیلهی میزانی به پلنوم آورده شده بود: ۱) حاشیههایی که او بر گزارش مشترک هیئت اجرائیه داخل (علی متقی و میزانی) نوشته بود، و ۲) نامهای که برای سرگرد سقایی تحریر کرده بود. امیرخسروی دربارهی حاشیهنویسیهای روزبه، تنها به این نکته بسنده میکند: «حواشی خسرو روزبه […] دربارهی (احمد) قاسمی بود. به قاسمی گفته بود خائن است و دستهبند و غیره». فرازهایی از نامهی روزبه به سقایی سالها بعد در نشریهی توده، ارگان سازمان انقلابی حزب توده ایران منتشر شد؛ در یادبود خسرو روزبه. در این نامه روزبه انتقادهای تندی به رهبری حزب در مهاجرت میکند:
«بدبختانه تمام افراد رهبری و عده کثیری از کادرهای درجه اول که ممکن هم بسیار پُرمدعا بودند در برابر گرفتاری و خطر، زبونی غیر قابل تصور از خود نشان دادند و این زبونی و پستی در روحیه افراد ساده و مردم تأثیر بسیار نامطلوبی بخشیده است».
در بخش دیگری از همان نامه میخوانیم:
«شما دور هستید و نمیدانید کثافتکاری و ضعف عدهای از (رهبران) چقدر انعکاس بد داشته و ایجاد نومیدی و یأس کرده است. من وظیفهی خود میدانم به قیمت جان خود این سقوط روحیه را جبران کنم».
این انتقادهای تند نسبت به رهبری حزب، با واکنش منفی پلنوم روبهرو نشد. در همان پلنوم چهارم، خسرو روزبه به عضویتِ کمیته مرکزی حزب توده ایران برگزیده شد. البته حزب توده تنها پس از اعدام روزبه، عضویت او را در کمیته مرکزی تأیید کرد و نخستین اشارهای که در مطبوعات حزبی به اتخاذ چنین تصمیمی در پلنوم چهارم شد، پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ صورت گرفت.
گفتنیست تا چندین ماه پس از پلنوم چهارم، حزب توده واکنشی به بازداشت روزبه از خود نشان نداد. و این سکوت ادامه داشت تا آخرهای آذر ماه ۱۳۳۶و زمانی که سرلشکر آزموده، دادستان نظامی وقت تهران، در یک کنفرانس خبری از “اعترافات” روزبه به هنگام بازجویی داد سخن داد. بنا به ادعای آزموده، روزبه اعتراف کرده بود که عامل اصلی قتل محمد مسعود، خبرنگار نامدار و مدیر مسئول روزنامه مرد امروز، کسی جز خود وی و ” گروه هشت نفری وابسته به وی” نبودند «همه پروردهی مکتب حزب توده». آزموده، روزبه را «تهیه کنندهی طرح اجراء این قتل و معاون این قتل و ناظر و شاهد عینی انجام عمل» قلمداد میکند.به این ترتیب آزموده کوشید داستان ناتمام پروندهی گشودهی قتل مسعود را ببندد. داستان ناتمامی که هنوز و همچنان در هالهای از ابهام بود، تکلیف آن روشن نشده بود و به هیچ دادگاهی راه نیافته بود.
چندی پس از نشست خبری آزموده، نوشتهای پنج صفحهای با عنوان «توضیحی چند دربارهی بیانات دادستان نظامی» توسط کمیته مرکزی حزب توده ایران تنظیم میشود. دربارهی تاریخ دقیق نگارش، شیوهی انتشار و پخش “توضیحات” اطلاعاتی در دست این نگارندگان نیست. اولین اشارهی علنی به آن در مصاحبهی معروف فریدون کشاورز با شاهرخ وزیری که به زبان فرانسوی انجام شده است آمده؛ در پیوست کتاب
Le Petrole et le Pouvoir en Iran
و پس از آن در ترجمهی غیر رسمی فارسی، من متهم میکنم....
“توضیحات” هیچ اشارهای هم به عضویت خسرو روزبه در کمیتهی مرکزی حزب توده ندارد. البته نام خسرو روزبه چندین بار در این پنج صفحه آمده است. بار نخست در صفحهی اول و به صورت «رفیق حزبی ما»، و از آن پس تنها به صورت «خسرو روزبه» و یا «رفیق روزبه».
خوانش دقیق “توضیحات…” جای تردید نمیگذارد که دلنگرانی اصلی نویسندگان این سند تکذیب دخالتِ کمیته مرکزی حزب توده ایران است در قتل محمد مسعود و پنج تن از اعضای پیشین حزب توده؛ یعنی اتهام اصلی آزموده به حزب توده. در عوض “توضیحات” ادعای آن را دارد که «…دستگاه پلیسی و رکن دو، دست به ساختن پروندهها و جعل یک سلسله اسناد علیه حزب توده ایران زد و کوشید تا حزب ما را با انتسابِ اتهاماتی از قبیل آدمکشی، دزدی و تروریسم لکهدار نماید». سپس روی اظهارات روزبه مبنی بر ماهیت «افراطی، تند و احساساتی اعضای گروه هشت نفره» تأکید میکند و نظر آنها را دربارهی “محافظهکاری” رهبری حزب برجسته مینماید که «نمیخواهند یا قادر نیستند تصمیمات تند و شدید بگیرند». برپایهی تحلیل کمیته مرکزی، «اظهارات آزموده» نمونهی آشکار «جعل اتهامات علیه حزب توده ایران» است. نتیجهگیری توضیحات این است که «اتهاماتِ منتسب به کمیته مرکزی حزب توده ایران، چه از لحاظ دلایلی که از طرفِ دادستان ارتش اقامه شد، و چه از نظرعدم انطباق آنها با اصول مرامی حزب ما [یعنی اعمال ماجراجویی و ترور فردی حریفان خود] مردود است»، و انتساب قتلهای مسعود و لنکرانی به حزب را به شکل قوی تکذیب میشود. در پایان پنج صفحه، کمیته مرکزی حزب توده از از مردم میخواهد تا خواستار «دادرسی علنی رفیق روزبه» شوند: «بهترین راه کشف حقیقت و نجات جان روزبه علنی شدن این دادرسی است. افکار عمومی قادر است دولت را وادار به تغییر تصمیم خود کند».
چند روز پس از نشست خبری سرلشکر آزموده، نامهای به امضای کمیته مرکزی حزب توده ایران، در شمارهی ۱۳ دسامبر ۱۹۵۷ (برابر با ۲۳ آذر ۱۳۳۶) روزنامهی یونیتا (L’Unita)، ارگان حزب کمونیست ایتالیا، منتشر شد. در این نامه اشارهای به اتهامات دادستان نظامی ایران علیه روزبه دیده نمیشود. اهمیت نامه در این است که برای نخستین بار و آشکارا به عضویت روزبه در کمیته مرکزی حزب توده ایران اشاره میشود.
از قول شکنجهگران روزبه نیز گفته میشود که او «مردی است با روحیهی خاص، چون سنگ! نتوانستیم حتا او را وادار به یک ناله کنیم». سپس نامه از آغاز کار قریبالوقوع دادگاه نظامی سری روزبه خبر میدهد و از همراهان غربی حزب توده ایران میخواهد تا از هیچ تلاشی برای نجات جان روزبه فرونگذارند. به گمان ما، این نامه به احتمال قوی پیش از نشستِ خبری آزموده تهیه و تنظیم شده است؛ یعنی آنگاه که دستگاه امنیتی در ایران هنوز بازجویی از خسرو روزبه را به پایان نرسانده بود.
به هر رو پس از نشست خبری آزموده است که رهبری حزب توده در مسکو به این نتیجه میرسد روزبه به اعدام محکوم خواهد شد. در نتیجه بر آن میشوند که کارزار تبلیغاتی علیه این امر سازمان بدهند. در تاریخ ۱۴ فوریه ۱۹۵۸ (جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۳۶) روزنامهی دیلی ورکر (Daily Worker)، ارگان حزب کمونیست بریتانیا، مصاحبهی کوتاه فیلس رسنر، خبرنگار نامدارِ خود را در برلن شرقی، با آفاق، همسر خسرو روزبه به انتشار میرساند؛ همراه با عکسی از او. آفاق روزبه در این گفتگو فاش میسازد که: گرچه یک دهه از زمان ازدواج او با روزبه میگذرد، او به ندرت بخت دیدن همسر خود را داشته است. در همین گفتگوست که خبر میدهد در ۱۵ دسامبر ۱۹۵۷، در نامهای به دبیر کل ملل متحد خواستار پیوستن این شخصیت عالیمقام به کارزار نجات جان روزبه شده است؛ درخواستی که هنوز بیپاسخ مانده است. خانم رسنر هشدار میدهد که اگر سطح اعتراض عمومی (در خارج از ایران) افزایش پیدا نکند، «او [روزبه] به شکل سری محاکمه میشود و قطعاً به مرگ محکوم خواهد شد».
کمتر از دو هفته پس از این رویداد، روزنامهی یونیتا در شمارهی ۲۷ فوریه ۱۹۵۸ [۸ اسفند ۱۳۳۶] خبر کوتاهی میدهد با این عنوان: «روزبه قهرمان، به مرگ محکوم شده است». در شرح خبر نیز مینویسد که روزبه، همراه سه تن دیگر از اعضای حزب توده محکوم به اعدام شده است. بر پایهی نوشتهی یونیتا، «محاکمه پُشت درهای بسته صورت گرفته است و هر چهار زندانی از شاه درخواست فرجام کردهاند.(رونوشت این فرجام هرگز دیده نشده است) اما از آنجا که شاه تقاضای فرجام! محکومین به اعدام را نپذیرفته است، به احتمال زیاد سرنوشت محکومین اعدام است.»
انتشار خبر یونیتا با درج گزارشی در روزنامهی Neues Deutschland، ارگان مرکزی حزب متحد سوسیالیست جمهوری دموکراتیک آلمان، همزمان بود. گزارش حاکی از آن بود که خسرو روزبه و ابوالحسن عباسی به اعدام محکوم شدهاند؛ در حالی که گزارش یونیتا از محکومیت چهار عضو حزب توده سخن میگفت و تنها نام روزبه را به کار میبرد. هم Daily worker و هم یونیتا، به روشنی تمام بیان میداشتند که روزبه از اعضای حزب توده ایران است. تفاوت دو گزارش تنها در این بود که ارگان حزب کمونیست بریتانیا از روزبه همچو عضو executive committee (کمیته/ هیئت) اجرایی نام برده بود و یونیتا او را یک «مقام حزبی» نمایانده بود؛ درست برخلاف گزارش آذر ماه که در آن از روزبه به عنوان عضو کمیتهی مرکزی یاد شده بود.
پنج روز پس از انتشار گزارشهای Neues Deutschland و یونیتا، روزنامهی فرمان در تهران، از نشریات مرتبط به فعالیتهای مطبوعاتی فرمانداری نظامی، در نوشتهی کوتاهی، آفاق روزبه را متهم کرد که به «دستور حزب کمونیست شوروی برای نجات جان شوهرش» به تکاپو افتاده است. در ادامهی همین نوشته هم به جنب و جوش احزاب کمونیست پرداختند که «… که با اطلاع از جنایاتی که روزبه در ایران مرتکب شده است و خیانتهای گوناگون علیه منافع میهنی و اجتماعی، صدور حکم اعدام را برای او قطعی و عادی میدانند و به همین جهت اصرار دارند وسایلی برای نجات او و تبدیل مجازات اعدام به زندان ابد برانگیزند.» پیداست که فرمان قرار بود وانمود کند که هنوز ـ یعنی در نیمهی اسفند ۱۳۳۶ـ حکم اعدام روزبه صادر نشده و کارزاری که احزاب کمونیست اروپا به راه انداختهاند بخشی از تبلیغات “کمونیسم جهانی” علیه کشور پادشاهی ایران است.
در اواخر سال ۱۳۳۶ حزب توده ایران، نخستین نشریهی برون مرزی خود را به انتشار میرساند. شمارهی اول نشریهی صبح امید در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۳۶ پراکنده میشود. صبح امید در دو صفحه، با شعری از حافظ از چاپخانه بیرون میآید، «برآی ای آفتاب صبح امید». روزنامه در ظاهر از هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است و نشانی از حزب توده بر خود ندارد. ایجاد یک “جبههی فراگیر” علیه حکومت پهلوی را تبلیغ میکند. مسئول آن، بر اساس اسناد سازمان امنیت “آلمان دموکراتیک” پیشین، اشتاسی، کسی جز احمد قاسمی نیست؛ رقیب دیرینهی خسرو روزبه. چه بسا به همین سبب است که اولین اشاره به وضعیت خسرو روزبه در شمارهی ۴، این نشریه رُخ مینماید؛ به تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۷. «موج اعتراض» به «موج عظیمی از اعتراضاتی… که پس از… دادرسی خسرو روزبه، میهنپرست و آزادیخواه مبارز ایرانی که در پُشت درهای بسته انجام گرفت، و محکومیت وی به مرگ» اشاره دارد. این نوشته در ادامهی گزارشی آمده است در پیوند با شعارهای اصلی کمپینهای متفاوت برای نجات جان روزبه در بلوک شرق و نیز توسط احزاب کمونیست غرب. اما در همان شمارهی صبح امید، خبر ناگوار اعدام او نیز آمده است؛ به کوتاهی و زیر عنوان «اعدام یک مبارز استقلال و آزادی ایران». توضیح:
«در حالی که روزنامه [صبح امید] تحت طبع بود، خبر رسید که ارتجاع ایران حکم جابرانهی اعدام را دربارهی خسرو روزبه اجراء کرد و چراغ زندگی یک ایرانی آزادیخواه و غیور و دلاور را خاموش ساخت. تردیدی نیست که ملت ایران خاطرهی خسرو روزبه را هرگز فراموش نخواهد کرد و نامش را در زمرهی کسانی جای خواهد داد که قهرمانانه در راه استقلال و آزادی وی جانفشانی کردهاند. افتخار باد به روان فرزند دلاور خلق ما ـ خسرو روزبه».
این متن کوتاه اولین واکنش حزب توده است به خبر اعدام خسرو روزبه. در شمارهی بعدی صبح امید نیز همان صورتبندی شگفتانگیز به چشم میآید. این بار به نقل از یک روزنامهی چینی مینویسند: «میهنپرست نامدار ایرانی که تنها جنایت وی مبارزه در راه استقلال ایران و به خاطر مصالح مردم ایران بود» به جوخهی اعدام سپرده میشود. زمان اعدام او نیز ارتباط پیدا میکند با مسافرت شاه به آمریکا و «مقارن با انعقاد قرارداد غارتگرایانهی جدید نفت با کمپانی آمریکایی».
هیچ یک از نوشتههای صبح امید دربارهی خسرو روزبه به یک نکته اساسی اشاره ندارند، و این همانا باور خدشهناپذیر خسرو روزبه به آرمان کمونیسم است. در اطلاعیهی شمارهی ۱۱۰ دادستانی ارتش که اندک زمانی پس از تیرباران روزبه انتشار یافت، عضویت در “حزب منحله توده” و “سازمان نظامی حزب منحله توده” به روشنی بیان میشود؛ حال آنکه صبح امید، تنها از اعدام یک «میهنپرست» شکوه سرمیدهد و افسوس میخورد.
فزون بر این، در بند مربوط به اتهامهایی که علیه روزبه ردیف میشود و حکم اعدام وی را به همراه میآورد، از «شرکت و دخالت در قتل چند نفر به اسامی (حسام لنکرانی، داریوش غفاری ـ محسن صالحی ـ پرویز نوائی و فاطری)» یاد میشود، بدون هیچ اشارهای به دخالت روزبه در ترور محمد مسعود. این تناقض آشکار میان “افشاگری” آزموده در نشست خبری ۲۰ آذر ۱۳۳۶ و اعلامیهی وی پس از اعدام روزبه، بیانگر آن است که اتهام ترور محمد مسعود به دست خسرو روزبه، داستانسرایی توخالیای بیش نبوده است و دروغی بزرگ برای بدنام کردن یک انقلابی اندیشمند. نیز شستن دست دربار از یکی از شرمآورترین جنایتهایش. اما نه در صبح امید، و نه در هیچ یک از اعلامیههای حزب توده، اشارهای به این ضد و نقیضگوییها نیست، حتا در اطلاعیهها و نوشتههایی که سالها و دههها بعد به انتشار رساندند. تلاش صبح امید برای «میهنپرست» نمایاندن خسرو روزبه تا به آنجا پبش رفت که در نوشتهی «روزبه در آستانهی مرگ» که در تاریخ سوم تیر ماه ۱۳۳۷منتشر شد، پس از آوردن این نکته که «…با وجود مواظبت مقامات دولتی، حقایقی دربارهی رفتار روزبه در آستانهی مرگ، خواه در جراید و خواه در میان مردم نشر یافت…»، مینویسد: «به گواهی روزنامهی آمریکایی نیویورک هرالد تریبون [خسرو روزبه] با فریادهای زنده باد ایران و با دادن شعارهای میهنپرستانه تیرباران شد». اما نیویورک هرالد تریبون، به نقل از خبرگزاری Associated Press و روایت یک منبع ناشناس ارتش ایران اظهار داشته است که: روزبه هنگام تیرباران «شعارهای کمونیستی سر داد و فریاد برآورد».
(اصل مطلب چنین است: An army source said Ruzbeh shouted Communist slogans before being shot).
تنها صبح امید بود که از اعلام وفاداری روزبه به آرمانهای همیشگی خود تا آخرین نفس خودداری کرد.
پنجشنبه ۱۴ اکتبر ۲۰۲۱/ ۲۲ مهر ۱۴۰۰
سرچشمهها:
خواندنیها ۱۳۲۵، ۱۳۲۶، ۱۳۲۷، ۱۳۳۳، ۱۳۳۴، ۱۳۳۵، ۱۳۳۶؛ تهران مصور ۱۳۲۵، ۱۳۲۶، ۱۳۲۷، ۱۳۳۳، ۱۳۳۴، ۱۳۳۵، ۱۳۳۶، ۱۳۳۷، ۱۳۵۷، ۱۳۵۸؛ ترقی ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷؛ امید ایران ۱۳۳۷، ۱۳۵۸؛ روشنفکر ۱۳۳۶، ۱۳۳۷؛ صبح امید ۱۳۳۶، ۱۳۳۷؛ توده (ارگان سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور) «یادی از روزبه»، اردیبهشت ۱۳۴۵؛ اطلاعات و کیهان ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۷؛ آتش ۱۳۲۶، ۱۳۲۷؛ فرمان ۱۳۳۶، ۱۳۳۷؛ نیویورک هرالد تریبون، ۱۲ می۱۹۵۸ (۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۷)؛ یونیتا از دسامبر۱۹۵۷تا مه ۱۹۵۸؛ دیلی ورکر از دسامبر۱۹۵۷تا مه ۱۹۵۸و…
ابوالحسن تفرشيان، قيام افسران خراسان، نشر اطلس، تهران، ۱۳۷۶؛ احمد شفایی، قیام افسران خراسان و ۳۷ سال زندگی در شوروی، کتابسرا، ۱۳۶۵؛ محمدحسين خسروپناه، سازمان افسران حزب تودهی ايران ۱۳۳۳ـ۱۳۲۳، نشر پيام امروز، تهران، ١٣٨٠؛ كامبيز رزمآرا و كاوه بيات، خاطرات و اسناد سپهبد حاجعلى رزمآرا، شيرازه، تهران، ١٣٨٢؛ خسرو روزبه، زندگىنامه و آخرين دفاع، انتشارات حزب توده ايران، ١٩٧٠؛ خسرو روزبه، اطاعت كوركورانه، انتشارات عسكرى، تهران، ۱۳۳۶؛ منوچهر روزبه، خسرو روزبه (زندگى خانوادگى ـ نظامى و مبارزات سياسى)، آرش، تهران، ۱۳۵۷؛ جلال مساح، خسرو روزبه را بشناسيد، چاپ نقش جهان، محل انتشار؟، تاريخ؟ ؛ ملكه محمدى، مردى كه فسانه شد؛ ويژهنامهی دنيا (نشريه سياسى ـ تئوريک كميته مركزى حزب تودهی ايران، آلمان فروردين ۱۳۵۷؛ بینام، کمونیسم در ایران (یا تاریخ مختصر فعالیت کمونیستهای ایران)، ناشر؟، محل انتشار؟، ۱۳۴۳؛ مسائل حزبی, ش ۴، بهمن ۱۳۳۶؛ خاطرات سیاسی ایرج اسکندری، به کوشش بابک امیرخسروی و فریدون آذرنور؛ جزوهی «توضیحی چند دربارهی بیانات دادستان نظامی»، کمیته مرکزی حزب توده ایران، بی. تا و…
با تشکر از ارسال خلاصه کناب که پر از مستندات است ،چند روزی است مشغول خواندن کتاب another view of Stalin هستم که توسط Ludo Marten نگارش شده است. به هر حال برای اینکه ایده ای و عمل و اداعایی را ترد و رد کنی و آن را جهنمی نشان دهی ابتدا صاحب ابن ایده را باید ترد کنی. این آن چیزی است که مخالفان روزبه آن توکل کرده اند. همان کاری که در باره استالین نیز انجام داده اند. تشکیل اولین کشور شورا ها که او سهم بسزایی به انجام رسیدن آن دارد. برای اینکه سوسیالیسم را محکوم کنی باید استالین را شیطانی جلوه دهی. برای از بین بردن حقیقت نسبی باید عاملان و باور اندیشان این حقیقت نسبی را ترد منفی و ضد بشر نشان داد. البته انکار نباید مرد که اشتباهاتی هم رخ میدهد. خب همه انسانند و اشتباه نیز جزو خصلت انسانی است. ولی ترس از اشتباه جلوی حرکت را نباید بگیرد. سخنم را کوتاه میکنم و تشکر دوباره
محمود برخدایی / 22 October 2021