آنیتا روچا دا سیلویرا در ریودوژانیرو متولد و بزرگ شده است، سه فیلم کوتاه “خون آشام ظهر”، “هندبال” و “مردگان زنده” را نوشته، کارگردانی و تدوین کرده است. اولین فیلم او، “لطفا مرا بکش” (۲۰۱۵)، در جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به نمایش درآمد. “مدوسا” دومین فیلم سینمایی روچا دا سیلویه است. این فیلم در بخش دو هفته کارگردانان جشنواره کن به نمایش در میآید.
دوهفته کارگردانان در سال ۱۹۶۸ همزمان با اعتصابهای سراسری فرانسه که به لغو برگزاری جشنواره کن در آن سال انجامید آغاز بهکار کرد. این بخش به رادیکالترین بخش جشنواره کن مشهور است و به معرفی فیلمهای بلند و کوتاه فیلمسازان جهان میپردازد.
داستان “مدوسا” که در برزیل معاصر اتفاق می افتد، ماجرای ماریانا ۲۱ ساله را روایت میکند که به دنیایی تعلق دارد که در آن زنان باید همیشه عالی به نظر برسند. در فیلم میبینیم که او و دوستانش تمام تلاش خود را میکنند تا همه چیز و همه کس را در اطرافشان کنترل کنند، حتی از طریق راههای افراطی مانند ضرب و شتم زنانی که از مسیر درست منحرف شدهاند.
“ماریانا، من جایی خواندهام دخترانی که اسمشان با حرف میم شروع می شود، زنانی بدخواه هستند”
در لحظات اول شروع فیلم، یکی از دوستان ماریانا در گوش او زمزمه می کند:
خود کارگردان در مصاحبهای فیلمش را اینگونه معرفی می کند:
«مدوسا یک فیلم ترسناک موزیکال تخیلی است، اما داستان آن بسیار به واقعیت نزدیک است، فیلم درباره یک زن جوان است که در یک محیط فوقالعاده محافظهکار بزرگ میشود، جایی که از او انتظار میرود تمام جنبههای زندگیاش را کنترل کند و البته برای کنترل خود، کنترل سایر زنان اطراف او هم بسیار حیاتی است.»
مدوسا پس از زخمی شدن صورتش و احساس خطر از دست دادن یکی از ویژگیهای اصلیاش در جامعه، یعنی زیبایی، از آنچه به عنوان رفتار استاندارد شناخته میشود، فاصله میگیرد و پس از آن، به یک جلسه ویژه راه پیدا میکند. این تجربه به جای تبدیل کردن او به سنگ، احساسات و خواستههای جدیدی در او بیدار میکند و تمایل به فریاد زدن و نهایتا مقابله با جهان با خشمی که سالها در او وجود داشته است.
در معروفترین نسخه اسطوره مدوسا، او به عنوان دوشیزهای زیبا و نگهبان معبد آتنا توصیف شده است. او با پوزئیدون، خدای دریا، در معبد آتنا همبستر شد و به این ترتیب عبادتگاه آتنا را ملوث کرد، آتنا هم برای تنبیه او، موهایش را به مارهایی کریه و چندشآور تبدیل کرد تا او به زشتترین و منفورترین موجودات تبدیل شود. مدوسا به دلیل پاک نبودن مجازات شد.
میزان بالای خشونت در میان نوجوانان برزیلی همواره خبرساز و از برخی لحاظ تکاندهنده بوده است. بر اساس مطالعات سازمان غیردولتی “امنیت عمومی” در برزیل، تنها در سال ۲۰۱۴ پلیس برزیل در هر ۱۱ دقیقه یک مورد آزار جنسی ثبت کرده است. به طور کلی در هر سال نیم میلیون آزار جنسی در برزیل ثبت میشود. در یکی از این موارد ۳۰ مرد به دختری ۱۶ ساله تجاوز کرده بودند. بر اساس گزارش سازمان “امنیت عمومی” خشونت در برزیل در بحران همهگیری کرونا نزدیک به ۵۰ درصد افزایش یافته است. در “مدوسا” این واقعیتها با دنیای اساطیر درمیآمیزد و بیان سینمایی پیدا میکند.
آنیتا روچا دا سیلویرا درباره تلفیق افسانه و واقیت در این اثر میگوید:
“با تلفیق افسانه و واقعیت خشونت بالای نوجوانان در برزیل، به ذهنم خطور کرد که حتی با گذشت قرنها، زنانی که میخواستند یکدیگر را کنترل کنند، بخشی از بنیان این تمدن شدند و شاید این تنها راهی است که ما میتوانیم کنترل خود را حفظ کنیم.”
او در ادامه به نمته قابل تاملی اشاره میکند: محرکهای مردانه که زنان در رفتارهای خود درونی کردهاند:
“من به عنوان سازنده این اثر، میخواهم که مردم بعد از دیدن این فیلم در مورد نحوه کارکرد موتورهای بسیار مردانه در وجود همه ما و همچنین در مورد تاثیر دیدگاههای محافظه کارانهی دینی بر جوانان، که نه تنها در برزیل بلکه در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد، تأمل کنند.”
مدوسا در همان حال فیلمی هم هست با هدف انتقاد از دین به عنوان یک نهاد، کاوش در روشهایی که تقوای سازمان یافته به عنوان ابزاری سیاسی برای حمایت از تعصب از قبیل زنستیزی و همجنسگرایی مورد استفاده قرار میگیرد.
این پیامها در عین حال که به شکلی صریح و واضح در فیلم بیان میشوند، اما همچنین به گونهای ارائه میشوند که کارکرد سرگرمکننده و قصهگوی فیلم به قوت خود باقی بماند.
“مدوسا” حرفهای زیادی برای گفتن دارد و گواهی بر نویسندگی و کارگردانی قوی است که میتواند مفاهیم زیادی را بدون از دست دادن پویایی و جذابیت فیلمش روایت کند.
فیلمبرداری عالی این فیلم یک تجربه بصری زیبا و متنوع ارائه میدهد که کاملاً نشان دهنده تنش موجود در زیر پوست جامعهای است که با شور و حرارت مذهبی اداره میشود. نظامی که حتی بیضررترین تعاملات نیز در آن از خشونت ذاتی غالباش بینصیب نمیمانند. این فیلم به گفته منتقدان “رنگارنگ و به موقع (فرزند زمانه خود) ” بود و “یک پیام فمینیستی قوی” داشت.
و نهایتا کارگردان فیلم هدف دیگری را هم دنبال میکند:
“با این حال، بیش از همه من میخواهم “مدوزا” خنده، تنش، شادی و کمی شهوت برای مردم به ارمغان بیاورد. من میخواهم مردم کنترلی را که دیگران (جامعه، دولت و گروههای مذهبی) بر آنها دارند کنار بگذارند، اگر شده حتی برای چند ثانیه و کمی لذت ببرند.”