الهه قربانی، کارشناس ارشد مطالعات زنان و جامعه‌شناس در ایران در پژوهشی‌ میدانی تجربه زیسته و شرایط زندگی دختران کار در شهر تهران را بررسی کرده است. او در این پژوهش با حدود ۵۰ نفر از دخترانی که میانگین سنی آنها بین ۶ تا ۱۶ سال بوده است و در خیابان‌ها کار می‌کردند، مصاحبه کرده‌ است. 

به گفته الهه قربانی، نتایج این پژوهش به دلایل مختلف کار کردن دختران در محیط عمومی و خیابان‌ها را نشان می‌دهد. فقر و ناتوانی خانواده در تامین معاش، از هم گسیختگی خانوادگی و داشتن والدین بدسرپرست یا بی‌سرپرست، نهادینه شدن موروثی کار به صورت یک فرهنگ پذیرفته شده از سوی خانواده و مهاجرت از جمله عوامل کار دختران است.

بیشتر کودکانی که در تهران و در جریان این پژوهش با آنها مصاحبه شده مهاجرانی از شمال ایران و تعداد زیادی هم افغان و بلوچ بودند. 

به گفته این پژوهشگر این دختران به اندازه یک فرد بزرگسال تا ساعت ۱۰ بعدازظهر و پاسی از شب کار می‌کنند، گرچه  نوع و حجم کارهایی که انجام می‌دهند سبک‌‌تر است.

نتایج این پژوهش همچنین حاکی از وجود نوعی ارتباط حمایتگرانه میان کودکان کار و به ویژه در میان گروه‌های قومی است و نشان می‌دهد که رابطه میان کودکان ایرانی و افغانستانی خوب نبوده و کودکان افغان به شدت مورد اذیت و آزار کودکان ایرانی قرار می‌گیرند.

خیابان، آزار و تقسیم کار جنسیتی

الهه قربانی پژوهشگر این مطالعه در مصاحبه با ایسنا می‌گوید که در میان کودکان کار یک تقسیم‌بندی جنسیتی وجود دارد و شغلی مثل زباله گردی یا جمع کردن ضایعات به هیچ عنوان به دخترها داده نمی‌شود. دخترها به کارهایی مانند دستفروشی، فال فروختن، اسپند دود کردن، وزنه همراه خود داشتن برای وزن کردن، آدامس و گل فروختن و… مشغول هستند.

این پژوهشگر همچنین به آزارهای جنسی دختران هنگام کار در خیابان اشاره کرده و گفته است: 

«اکثر بچه‌ها می‌دانستند که در معرض خطر قرار دارند و خیلی از دزدیده شدن و اینکه بلایی سرشان بیاید، می‌ترسیدند. تمام بچه‌هایی که از آنها مصاحبه گرفتم از دزدیده شدن آگاهی داشتند و از همدیگر حمایت می‌کردند؛ مثلا اگر احساس می‌کردند مورد مشکوکی وجود دارد به دوستان‌شان گوشزد می‌کردند و اطلاع می‌دادند، حتی در برخی موارد دخترها خودشان را شبیه پسرها می‌کردند، موهایشان را کوتاه می‌کردند و تا جایی که می‌توانستند لباس پسرانه می‌پوشیدند تا امنیت بیشتری داشته باشند.»

به گفته قربانی این کودکان گرچه درمورد آزارهای جنسی به سختی صحبت می‌کردند ولی همه می‌دانستند که برای کدام دوستشان، چه اتفاقی افتاده است.

آزار کلامی نیز در میان کودکان تجربه‌ای شایع است و متلک شنیدن و نگاه تحقیرآمیز آنها را آزار می‌دهد.

نتایج این پژوهش همچنین نشان داده که کودکان کار به ویژه دختران برای در امان ماندن از آزارهای کلامی یا جنسی روش‌هایی حمایتی در میان خود به وجود آورده‌اند: مثلا پای‌بندی به مذهب و روابط درون گروهی برای تامین امنیت در خیابان.

 «اهانت و خشونت از سوی مردم»، «کتک خوردن»، «خفت شدن» و «آزار جنسی» تنها بخشی از زندگی روزمره کودکان کار در ایران است که چند سال قبل در گزارشی از سوی «سازمان بهزیستی» به آن‌ها اشاره شده است.

یافته‌های پژوهش «سنجش رفتارهای پرخطر در کودکان کار و خیابان در ایران» که سازمان بهزیستی آن را انجام داده، نشان می‌دهد که این کودکان از سنین پایین با روابط جنسی آشنا می‌شوند، به‌گونه‌ای که میانگین سن شروع روابط جنسی در دختران  ۵ .۱۲ و در پسران ۷. ۱۳ سال است و در مجموع، ۲۱ درصد این کودکان رابطه جنسی را تجربه کرده‌اند. این پژوهشی البته مربوط به سال ۱۳۸۷ است.

در سکوت و بی‌خبری مسئولان از وضعیت روزمره زندگی کودکان کار و خیابان در ایران، این کودکان به ویژه دختران در معرض انواع خشونت‌ها قرار می‌گیرند، بی‌آنکه پناهگاه و مامنی داشته باشند. بسیاری از آنها حتی نمی‌دانند در صورت وقوع خشونت و تجاوز جنسی چطور باید اعتراض کنند. 

به خاطر خانواده نه مافیا

به گفته این کارشناس ارشد مطالعات زنان این کودکان  به دلیل مشکلات خانوادگی، نظیر حاشیه‌نشینی، فقر، مهاجرت و.. برای رفع نیازهای اولیه خانواده‌شان کار می‌کنند، نه برای باندها و اشخاص خاص گرچه چنین باندها و اشخاصی هم وجود دارند. این در حالی است که استفاده از واژه «جمع آوری» برای سرکوب کودکان کار توسط شهرداری و نیروی انتظامی، تعبیر دستگیری و زندان معتادان بی خانمان به پاکسازی چهره شهر، القای این تصور که کلیت کودکان کار ولگرد، دزد و اعضای گروه‌های مافیایی هستند، جزئی از آماده سازی اذهان برای سرکوب کودکان کار است که در فیلم و سریال‌های ساخت ایران بسط داده می‌شود. نمونه سریال «ملکه گدایان» است که به تازگی در شبکه خانگی پخش می‌شود و اعتراض مدافعان حقوق کودک را برانگیخته است.

قربانی در تحلیل خانواده‌های کودکان کار گفته که والدین این کودکان بسیار کم سن و سال هستند و به ندرت به ۴۰سال می‌رسند: «ازدواج و فرزندآوری در سنین پایین یک مساله بسیار رایج در این خانواده‌هاست. کودکان از هفت و هشت سالگی به اسم همدیگر می‌شوند و نهایتا در ۱۴سالگی ازدواج می‌کنند.»

زندگی در خانواده‌هایی که در آنها مرد دو همسر و تعداد زیادی بچه دارد و در یک اتاق کوچک تمام امور خانواده انجام می‌شود، تجربه مشترک این کودکان است که در ادامه به ازدواج‌های درون گروهی مانند ازدواج فامیلی ختم می‌شود و دختر مجبور به زندگی با خانواده شوهر می‌شود.

بنا بر این پژوهش، دختران کار از برخورد با ارگان‌هایی نظری شهرداری و بهزیستی نگران هستند و آنها را عامل مخدوش شدن هویت دخترانه‌شان می‌دانند.

آنها می‌گویند:

«بهزیستی ما را می‌گیرد موهایمان را کوتاه و کچل‌مان می‌کند.»

نهادهای ذیربط دستگیری و سرکوب کودکان کار خیابان را با ولگرد و بزه کار خواندن این کودکان توجیه می‌کنند. این در حالی است که بنا بر داده‌های آماری سازمان تامین اجتماعی، اکثریت غالب کودکان کار دارای خانواده هستند و شب‌ها به خانه باز می‌گردند.

یکی از نگرانی‌های عمده این کودکان جدا شدن از خانواده است و در عین حال، این کودکان به رغم کار در بیرون خانه، وظایف خانه‌داری را نیز به عهده دارند و بعد از کار بیرون مشغول کارهای خانه از قبیل ظرف شستن، غذا درست کردن، جارو کردن و… می‌شوند.

به گفته قربانی، این دختران دوست دارند شرایطی برای‌شان مهیا شود که دیگر مجبور نباشد به خیابان بیایند. آنها به کارهایی مانند کار در کارگاه‌های فرش‌بافی، دوختن لباس علاقه دارند.

بر مبنای این پژوهش اکثر این دختران بی‌سواد هستند و به ندرت به کلاس پنجم می‌رسند، در حالی که کودکان کار افغانی بیشتر درس می‌خوانند و تا مقطع هفتم و نهم تحصیل می‌کنند. در معرض مواد مخدر قرار داشتن و بیماری‌های دهان و دندان، تهوع و سردرد از مسایل مشترک این گروه از کودکان است.

این گزارش در حالی منتشر شده که آمار معتبری از کودکان کار در ایران وجود ندارد. مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در اواخر خردادماه ۱۳۹۸ شمار کودکان کار در ایران را در حدود ۵۰۰ هزار نفر اعلام کرد حال آن که منابع مستقل و تشکل‌های حامی این کودکان، از وجود میلیون‌ها کودک کار در ایران می‌گویند.