از مقدمه پژوهش:
هر تحقیق اجتماعی با هدف فهم و درک کنش اجتماعی معنادار انسانها صورت میگیرد. پدیدهها در بستر مناسبات اجتماعی موجود در مکان و زمان خاص قابل بررسی هستند و هر چند که تاریخچه این پدیدهها و آنچه قبلا اتفاق افتاده در تحلیل یافتههای تحقیق بسیار موثر است. بدون درنظر گرفتن این مناسبات و تاریخچه هر پدیده، تحقیق نتیجه لازم را به دست نخواهد داد.
بحرانها، مناسبات و نظم موجود را بر هم میزنند و ضمن آن که فشارهای طاقتفرسایی بر عموم مردم وارد میکنند، در عین حال فرصتی فراهم میشود تا مردم از شکافهای ایجاد شده و شرایط بحرانی بتوانند به نفع خود استفاده کنند و تغییرات بزرگ و کوچکی را در جامعه و زندگیشان به وجود آورند و یا حداقل در این راستا حرکت کنند. ایجاد تغییر، مشروط به داشتن آگاهی، برنامه و ساز و کار لازم است و پروسهای طولانی است، اما میتوان گفت در هر بحران، حداقل زنگهای هوشیاری برای فراهم آوردن الزامات استفاده از فرصتها به صدا در میآید.
در شرایط کنونی نیز بحرانی گسترده و عمیق زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دنیا و ایران را تحت تاثیر قرار داده است که مانند همه بحرانهای دیگر، مصایب و نواقص نظم حاکم را به خوبی نمایان کرده و میکند.
بررسی نگرش زنان نسبت به زندگیشان، آسیبهای زیادی که متحمل شدند، بر هم خوردن نظم موجود و چگونگی امکان استفاده از این بحران به نفع خودشان، امری ضروری است. اما سوالی اساسی به ذهن متبادر میشود: آیا شرایط زنان در نقاط مختلف جهان در مواجهه با این بیماری یکی است، مثلا شرایط زنان ایران و افغانستان با زنان نروژ و ایسلند یکی بوده است؟ آیا تاثیر کرونا بر زنان کارگر و کشاورز با زنان طبقه متوسط و مرفه به یکسان دیده میشود؟ دلایل این همه فشار و استرس و محرومیت زنان در شرایط کرونایی چیست؟
بیشک زاویهی دید هر فرد به این بحران خاص متفاوت و بسیار مهم است چرا که تاثیرگذاری بیماری کرونا بر انسانها بر اساس جایگاه آنان در طبقه، جنسیت، قومیت و. .. متفاوت است.
ضرورت پژوهش در این عرصه
زنان که در نقشهای متعددی ظاهر میشوند، در شرایط همهگیری کرونا مشکلاتشان در همه زمینهها دو چندان شد: وظایف خانهداری آنان چند برابر شد، با تعطیلی بنگاههای اقتصادی در سطوح مختلف، زنان در صف اول اخراجها و تعدیل نیرو قرار گرفتند، میزان خشونت خانگی در نبود سازمانهای حمایتی و با اتکا به قوانین زنستیز موجود افزایش یافت و قرنطینه و قطع روابط اجتماعی، در کنار سایر فشارها، سبب گسترش افسردگی، اضطراب، وسواس و سایر مشکلات روانی در بین زنان شد.
از سوی دیگر، در ابتدای این همهگیری، جنبشهای مختلف اجتماعی دچار سردرگمی شدند، از جمله میتوان به وقفه ایجاد شده در اعتراضات خیابانی جلیقه زردها اشاره کرد که پیش از همهگیری بیش از یک سال ادامه داشت، در این میانه جنبش زنان نیز مستثنا نبود.
از آنجایی که خود ما به عنوان زن، محقق و بخشی از فعالان جنبش زنان در همین شرایط زندگی میکنیم، از نزدیک با مسایل و مشکلات آشنا هستیم و به عنوان یک انسان تبعات نظام ناعادلانه موجود را لمس کرده و میکنیم و هم نقشهای مرسوم زنانه را بر عهده داریم و هم به عنوان یک فعال جنبش زنان دغدغه تلاش برای تغییر شرایط را داریم، میخواستیم بدانیم که برای پاسخگویان، چه مسایلی کلیدی است، چه چیزهایی برایشان مهم است، چگونه آن را تشریح میکنند و آیا زبان مشترکی بین زنان وجود دارد؟
برای ما مهم بود بدانیم که در چنین بحرانی، آیا فعالان جنبش زنان میتوانند روزنههای کوچک ایجاد شده را ببینند، بیابند و تلاش کنند این روزنهها را بزرگ کرده و تبدیل به شکافی کنند تا نوری بر جنبشهای اجتماعی و به تبع آن زندگی عموم مردم بتابد؟ آیا میتوانند با تکیه به تجربههای قبلیشان در برآمدهای اجتماعی سالهای گذشته به خصوص چند دهه اخیر، در برآمدهای قابل پیشبینی پیش رو تاثیرگذار شوند و از انفعال قابل مشاهده در سالهای قبل و دنبالهروی از موج حوادث دوری جسته و خود ایجادکننده موج شوند؟ و اینکه چه وظایفی را در این مقطع برای خود قائل هستند و چشم اندازشان چیست؟
موارد فوق انگیزهای شدکه تاثیر بحران ناشی از ویروس کرونا را بر روی رویکردهای فعالان جنبش زنان و تحلیل و برنامه احتمالی آنها و نیز تاثیر این بحران بر زندگی زنان از دیدگاه خودشان بررسی کنیم. با این امید که حاصل این جستار راهگشای فعالان جنبش زنان در انتخاب تاکتیکهای مناسب در آینده باشد.
◄ دانلود کنید: متن کامل پژوهش در فرمت PDF