بساط دستفروشی از عناصر ثابت خیابانهای و میدانهای تهران و شهرهای دیگر است. فراوانیشان را نباید تنها به پای شب عید نوشت. علت اصلی در تورم طاقتفرسایی ریشه دوانیده است که مدیران بیانگیزه و بیکفایت جمهوری اسلامی چند و چون آن را به مردم عادی تحمیل نمودهاند. عمق فاجعهی گرانی و تورم به حدی است که حتا آنانی که به کاری اشتغال دارند از پس هزینههای جاری زندگی برنمیآیند. درنتیجه برای جبران درآمدهای پایین خود مجبور میشوند به دستفروشی روی بیاورند. به همین دلیل هم همیشه غروبها بر شمار دستفروشان شهر افزوده میگردد.
در عین حال نباید از یاد برد که طی دو سال گذشته قریب دو میلیون نفر کارگر و مزدبگیر از کار اخراج شدهاند. چون تحریم شرایطی را فراهم دید تا بسیاری از کارگاههای کوچک و بزرگ را به تعطیلی دایمی بکشانند. آنوقت لشکری از بیکاران در هر جای کشور راه افتاد که گروههای پرشماری از ایشان هم به ناچار به کار دستفروشی در خیابانها و میدانهای شهر روی آوردند.
دستفروشان، مأموران شهرداری و مغازهداران
در ضمن آسیبهای مرگبار کرونا هم نتوانسته لشکر پرشمار دستفروشان را به خانههایشان برگرداند. ضرورتهای زندگی چنین راههایی از پول درآوردن را به همه تحمیل کرده است. این لشکر عظیم تمامی میدانهای اصلی تهران به انضمام سرتاسر پیادهروی خیابان جمهوری، انقلاب، فردوسی و ولی عصر را در انحصار خویش گرفتهاند تا شاید چارهای برای گذران خود بیابند. حتا بسیاری از این دستفروشان شبها را نیز کنار بساط خویش بیتوته میکنند تا مبادا محل ایشان به تصرف این و آن درآید.
اکنون حجم بالای این بساطیهای خیابانی تا به آنجا بالا گرفته است که شهرداری نیز ناخواسته راه و روش مماشات را با ایشان در پیش میگیرد. چون مأموران نیروی انتظامی و شهرداری چنانچه مشکلی برای بساطیها پیش بیاورند، ممکن است دستفروشان با پرداخت “شیرینی” موضوع را سر هم میآورند. اگر هم دستفروشان با پرداخت شیرینی نتوانستند گره از کار فروبستهی خود بگشایند، آنوقت از حملههای گروهی و دسته جمعی علیه مأموران شهرداری و نیروی انتظامی بهره خواهند گرفت. باید دانست که موضوع، موضوع مرگ و زندگی است و به حتم دستفروشان تهران چیزی ندارند که در این راه ببازند.
از حضور دستفروشان در کف پیادهروها، کاسبان مغازهها به ستوه آمدهاند. ولی مغازهداران در این راه، هرگز کاری از دستشان ساخته نیست. چنانکه همگی اجناس مغازهی خود را به کف خیابان میکشانند تا ایشان نیز از مزایای کار دستفروشی بینصیب نمانند. پیداست که آسیبهای کرونا و رکود اقتصادی فعلی کشور شرایطی را فراهم میبیند تا همگی از این رکود بیسابقه رنج ببرند. آنوقت همین گروه از مغازهداران نیز همانند بساطیهای کف خیابان فریاد میزنند: بدو بیا، به قیمت مغازه نخر، بیا ارزون بخر، آتش زدم به مالم.
پیش از این، دستفروشی فقط پیادهروهای خیابانهای جنوبی و میانی شهر تهران را در بر میگرفت. اما اکنون دستفروشانِ تهیدست، در تأمین معیشت خویش خیابانهای شمالی شهر تهران هم در پوشش خود گرفتهاند. چون میدان ونک، میدان تجریش، خیابان میرداماد و فضای عمومی پارک ملت هم از ماجرای کاسبان دستفروش سهم میبرند. پدیدهای که بدون تردید از گستردگی فقر و فلاکت عمومی حکایت دارد.
زنان دستفروش
جدای از این، نقشآفرینی زنان نیز بیش از هر زمانی در فضای دستفروشی پررنگتر شده است. آنان هم مجبور شدهاند برای گذران خانوادهی خویش پا به میدان بگذارند. چون فقر و فلاکت شب عید بیش از هر زمانی سیمای زشت خود را برای مردم به نمایش میگذارد. اما دستفروشان امیدی را در دل میپرورانند که شاید به اتکای دستفروشی بتوانند تا اندازهای از گرفتاریهای شب عید خود بکاهند.
بسیاری از زنان به این دلیل کار و بار دستفروشی را مغتنم میشمارند که شاید بتوانند تولیدات خانگی خود را هم در همین بازار غیر رسمی شهر به فروش برسانند. چنانکه در پیادهروها شیشههایی از مربا و ترشی هم ردیف شدهاند تا شاید نگاه مشتاق خریداری را به سوی خود بکشاند. زنان هنرمند حتا بسیاری از سازههای دستی خود را برای رهگذران به نمایش میگذارند. در ضمن، جدای از گلهای مصنوعی، انواع و اقسام گل طبیعی نیز در دیدرس مردم قرار میگیرند با این امید که با رنگ خود نگاه مشتاق خریداری را بربایند.
نوای موسیقی
نوازندگان دورهگرد و معمولی هم حضور مردم را در چنین بازاری قدر میدانند و به دنبال رزق و روزی خویش پهنای پیادهروها را به آرامی طی میکنند. نوای موسیقی همانند عطری خوش، ذهن رهگذران را به بازی میگیرد. تا جایی که گذشتهها در ذهنشان جان مییابد تا حضور جادوگرانهی خود را از نو به همگی بباوراند. دختران و پسران موزیسین نیز بین دستفروشان خیابان از نواختن و ترانه خواندن جا نمیمانند. آنان انتظار دارند تا در فضای ازدحام مردم عادی، به نوای موسیقی خود بهتر و بیشتر مشروعیت ببخشند، چیزی که کارگزاران حکومت همواره از پذیرش آن سر باز میزنند. گفتنی است که اکثر این گروه از جوانانِ نوازنده و خواننده، دانشجوی دانشگاه هستند که جدای از پول درآوردن، به گونهای روشن تقابل فرهنگی مردم را با حکومت به پیش میبرند.
تلاش برای مهار دستفروشان
دولت و شهرداری هر دو به سهم خویش با دستفروشان سر کین دارند. حوادثی از درگیری که همه روزه بدون استثنا در سطح شهر تهران اتفاق میافتد، این کینه و خصومت را بیشتر آشکار میکند. ولی مدیران دولتی از آن واهمه دارند که مبادا مطالبات عمومی مردم در همین فضای دستفروشی به هم پیوند بخورد و سپس به شورشی همگانی بینجامد، چیزی که به سهم خود میتواند کارگزاران حکومت را به چالشی بزرگ بکشاند.
شهرداری تهران هم میکوشد هویت دستفروشان را ثبت کند. تا کنون شش هزارنفر از دستفروشان شهر را در چهل بازار اختصاصی شهر اسکان دادهاند. پیداست که مستقر کردن دستفروشان در بازارهای جدید و اختصاصی شرایطی را برمیانگیزد تا احراز هویت ایشان هم ممکن گردد.
جدای از این، نمایندگان شورای شهر تهران هم سیاستی را تبلیغ میکنند که ضمن آن دستفروشان بتوانند از بانکها وام دو و نیم میلیون تومانی بگیرند. ولی وام دو میلیون و نیم تومانی در فضای کنونی کشور به شوخی بیشتر شباهت دارد. چون با دو میلیون و پانصدهزار تومان حتا نمیتوان نیاز ده روز از زندگی خانوادهای مستمند را هم سامان بخشید. تازه وام گرفتن از بانکها به همین اآسانی صورت نمیپذیرد. آنان هم از متقاضی وام مستندات لازم را میطلبند و جدای از این کسانی هم باید برای وام گیرنده تعهد و وثیقه بسپارند.
فروشندگان دورهگرد
دستفروشان تهرانی همگی در فضای پیادهروها بساط نمیگسترند. کسانی نیز هستند که در کوچهها و خیابانهای شهر به دورهگردی اشتغال دارند. بخش وسیعی از دستفروشان دورهگرد را وانتیهای شهر پوشش میدهند. وانتداران هم با وانت خود در پهنهی شهر راه میافتند و جنس خود را بین مردم به فروش میرسانند. شمار وانتیهای تهران هم هر روز بیش از گذشته فزونی میگیرد. مدیران دولتی چنان تبلیغ میکنند که وانتداران در ترافیک شهر مشکل ایجاد میکنند. چنانکه روزانه اخباری هم از درگیری وانتداران با مأموران حکومت رسانهای میشود.
گروههایی از وانتداران هم همه روزه در کوچههای شهر راه میافتند تا اجناس دست دوم مردم را از ایشان بخرند. وانتیهای این گروه نیز از بام تا شام در سطح کوچهها فریاد برمیآورند که اجناس دست دوم را خریدار هستند. آنان برای وانت خویش بلندگو نصب کردهاند و آنوقت چنین خواستی را از بلندگو به اطلاع مردم میرسانند.
بدون تردید دولت جمهوری اسلامی خود را از ساماندهی و سامانیابی چنین گروههایی متنوع از دستفروشان ناتوان میبیند در نتیجه قصد دارد تا همیشه اهداف ایذایی خود را برای دسفروشان به اتکای نیروی انتظامی و مأموران شهرداری تهران به پیش ببرد. پدیدهای که به سهم خود به بیاعتمادی مردم ازحکومت دامن میزند. ولی این بیاعتمادیها تا به حدی است که هرگز قابل ترمیم به نظر نمیرسد.
گزارشی بس محنت انگیز و سخت.
یک نوع دیگر این دستفروشی ها که با استفاده از کامپیوتر انجام میگردد و از آن حالت سنتی “دستفروشی” خارج است, فروش کتاب ها و نشریات از کتابخانه های شخصی است.
طی یک سال آخر مشاهده کرده ام که چگونه بسیاری از کتابهای نادر و نشریات کمیاب, که هیچ جا پیدا نمی شدند, اکنون در کانالهای تلگرامی کتابفروشان مختلف موجود است و به فروش می رسد.
از یکسو, از اینکه پس از سالها کتاب ها و نشریاتی را که بدنبالشان بوده ام پیدا کرده ام خوشحالم, اما آن روی دیگر سکه که چه سطحی از فقر و درماندگی مالی این افراد فرهیخته را مجبور به فروش کلکسیون کتابها و نشریات عزیزشان کرده است خیلی غم انگیز و ناراحت کننده است.
مصطفی / 08 March 2021