پوتین می‌خواهد موفقیت روسیه در سوریه را تکرار کند و نه شکست شوروی را در افغانستان. روسیه، آمریکا و دوباره روسیه. تاریخ در افغانستان دوباره تکرار می‌شود: نخست تراژدی، وسپس، بازهم تراژدی.

نمایندگان طالبان در گفت‌وگوهای مسکو-عکس: آرشیو

«آنچه بوده همان‌ است‌ كه‌ خواهد بود، و آنچه‌ شده‌ همان‌ است‌ كه دوباره‌ خواهد شد و زیـر آفتاب‌ هیـچ‌ چیـز تـازه‌ نیست.»(کتاب جامعه، ۱ : ۹)

افشاگری‌های اخیر نیویورک تایمز سه کلمه‌ کلیدی دارد: افغانستان، امریکا و روسیه.

این سه کلمه سالهاست که باهم ردیف می‌شوند و در صدر اخبار جاخوش می‌کنند،‌ از زمان تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ تا کنون.  

نیویورک تایمز افشا کرده است که  سازمان‌ اطلاعات نظامی روسیه جوایزی را به طور مخفیانه در ازای کشتن نیروهای آمریکا و ناتو در افغانستان به طالبان وعده داده است. و این، یک بار دیگر به نگرانی‌‎های عمیقی دامن زده در خصوص برنامه‌های اهریمنی پوتین نه تنها در افغانستان، بلکه برای بی‌ثبات‌سازیِ غرب. 

آن طور که زمان‌بندی این افشاگری‌ها نشان می‌دهد احتمالاً طالبان، درست همزمان با گفت‌وگوهای صلح با آمریکا در سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، پشت پرده با روسیه نیز مذاکره می‌کردند. سوال این است: چه‌ظور غرب می‌تواند تعهد گروهی به معاهده صلح جدی بگیرد که همزمان درحال زد و بند با روسیه بوده است؟ تازه همین الان هم شواهدی مبنی‌بر ارتباط  طالبان با القاعده و داعش خراسان وجود دارد.  

ماجرا وقتی پیچیده‌تر می‌شود که توجه کنیم روسیه روی صحنه حامی پرشور گفتگوهای صلح آمریکا و طالبان و توافق میان آنها بوده است.

مسکو و بازنویسی تاریخ برای تکرار آن

از فوریه ۲۰۱۴ به بعد، که پوتین تصمیم به حمله به اوکراین و الحاق کریمه گرفت، جهان شاهد روسیه جدیدی بوده است. روسیه‌ای با جاه‌طلبی‌های ژئوپلتیک. این جنگ سرد پسا-ایدئولوژیک میان غرب و روسیه در زمین کشورهای سوم تا امروز ادامه داشته است.  

«پوتین لنین را خیلی دوست ندارد،‌ اما برای استالین احترام زیادی قائل است»
عکس‌: ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در کاخ کرملین
(Yuri KADOBNOV / POOL / AFP)

در مورد افغانستان انگیزه‌های مسکو کم و بیش روشن است. روسیه در کنار پاکستان،‌  از جمله کشورهایی‌ست که بیشترین نفع را از عقب‌نشینی نیروهای ناتو از افغانستان می‌برند. عقب‌نشینی ناتو و درنتیجه گسترش روابط استراتژیک مسکو در افغانستان قبل از هرچیز به منزله جبران بخشی از ناکامی‌های شوروی در دهه ۱۹۸۰ در این کشور است. آمریکا و ناتو از افغانستان خارج شوند، روسیه می‌آید. و این یک سناریوی تکراری است. 

پس از خروج مفتضحانه شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۹، کنگره نمایندگان خلق طی قطعنامه‌ای جنگ را محکوم کرد و در طول دهه‌های بعدی نیز اجماعی عمومی وجود داشت مبنی بر اینکه یورش به افغانستان یک اشتباه استراتژیک پرهزینه بوده است.  ورق در در دومین دوره ریاست‌جمهوری ولادیمیر پوتین (۲۰۰۴-۲۰۰۸) برگشت. در مورد مداخله شوروی در افغانستان نوعی بازنگری رسمی صورت پذیرفت و همزمان تاریخ از نو بازنویسی شد. رفته رفته گفته شد که این مداخله مطابق با حقوق بین‌الملل و منافع روسیه بوده است. بازنگری در گذشته و پیشبرد منافع استراتژیک آینده رویه کلی پوتین است. برگشت به عقب و بازنویسی تاریخ برای توجیه یک مداخله خارجی در گذشته، در اینجا یعنی گشودن راهی برای مداخله‌های خارجی آتی.  

پوتین لنین را خیلی دوست ندارد،‌ اما برای استالین احترام زیادی قائل است. و در پس این احترام، چیزی نیست جز رویای بازیابی جایگاه روسیه به عنوان یک ابرقدرت جهانی. 

مداخله روسیه در سوریه از سال ۲۰۱۵ بخشی از همین رویا بود. و البته انگیزه‌های بی‌واسطه‌تری همچون دغدغه‌های امنیتیِ (موضوع پیوستن اتباعِ قفقازی‌ روسیه به گروه‌های جهادی همچون داعش)، سابقه دوستی با رئیس‌جمهور سوریه یعنی بشار اسد، و فرصت استراتژیک ضربه‌زدن به منافع آمریکا در خاورمیانه هم وجود داشت. 

مهمترین موفقیت روسیه اما پیروزی علیه تاریخ خودش بود. روسیه سوریه را بلعید، بدون آنکه هیچ‌کس بتواند تجربه ناموفق شوروی در افغانستان را یادآوری کند. 

کرملین:‌ از روی صحنه تا پشت صحنه

از ۲۰۱۴ تا امروز نقش کرملین در افغانستان چند نقش را با هم بازی کرده است:‌ میانجی صلح، ژاندارم، و اسپانسر مالی گروه‌های تروریستی. همین آخری بیش از بقیه موجب نگرانی واشنگتن بوده است.

ظاهر امر این است که روسیه به دلیل تهدید داعش حضور خود را در افغانستان پررنگ کرده است. داعش برای کرملین یک موضع امنیتی است با‌ سه چالش عمده پیش‌روی منافع استراتژیک مسکو: پیوستن برخی شهروندان روسی به آن؛ پیمان وفاداری گروه‌های تکفیری قفقاز شمالی با داعش؛ و امکان فوران افراط‌گراییِ اسلامی به درون آسیای مرکزی.  تا آنجایی که به امنیت ملی برمی‌گردد، هدف روسیه از همکاری با طالبان جلوگیری از نفوذ داعش در افغانستان است، که این درواقع یکی از بندهای گفتگوهای صلح میان طالبان و آمریکا نیز بود. 

ابعاد ماجرا اما وسیع‌تر است. روسیه متهم شده است به تأمین بودجه و سلاح برای طالبان، و این یک اتهام توخالی نیست، چراکه سلاح‌های روسیِ مجهز به‌دوربین دید در شب در دست ستیزه‌جویان طالبان دیده شده است. بنا بر گزارش‌های دیگری، روسیه اردوگاه‌های آموزشی‌ای در خاک ایران برای جنگجویان طالبان تدارک دیده است. 

سرباز روسیه در سوریه-عکس: آرشیو

برگ برنده روسیه در این دیپلماسی پشت پرده، چیزی از جنس افسانه است. و آن روایتی است که جا انداخته است: مهم نیست که شما آدم‌کش هستد یا دیکتاتور، مهم نیست عقاید ارتجاعی داردید، مهم نیست طالبان هستید، روسیه اگر متحد شما باشد، پای شما می‌ایستد. در این روایت، آمریکا برخلاف روسیه متحد غیرقابل‌اعتمادی است که دوستانش را رها می‌کند. سابقه روابط ریاض و واشنگتن به تنهایی کافی است تا نشان دهد که این روایت کاذب و دروغین است، اما خیلی از جمله‌ رژیم‌های ایران و سوریه این روایت را باور کرده‌اند. 

روسیه به پاکستان نیاز دارد، آمریکا به ایران

تا جایی که منافع استراتژیک بازیگران بین‌المللی در افغانستان حکم می‌کند: آمریکا نیازمند ترمیم رابطه‌اش با یک دشمن قدیمی یعنی ایران است. و روسیه نیز برای موفقیت در افغانستان محتاج ترمیم روابطش با یک دشمن قدیمی یعنی پاکستان.

همه چیز اما به منافع استراتژیک خلاصه نمی‌شود و منافع استراتژیک دولت‌ها را را صرفاً در رابطه با یک کشور خاص یعنی افغانستان نمی‌توان بررسی کرد.

پاکستان در دهه ۸۰ میلادی نقش مهمی در پیشبرد استراتژی آمریکا در افغانستان داشت و آن هم مشخصاً به خاطر نقشی برمی‌گشت که در تأمین سلاح و و تدارک لجیستیک برای مجاهدین افغان داشت. امروز همگرایی منافع روسیه و پاکستان در افغانستان یخ سرد روابط گذشته را شکسته است. هر دو کشور، طالبان را یکی از سهم‌دارانِ اصلی در آینده افغانستان می‌دانند. هر دو  موافق گفتگوهای صلح میان طالبان و آمریکا بودند و آن را موفقیتی سیاسی قلمداد کردند.

روسیه همراستا با گفتگوهای آمریکا و طالبان، مذاکراتی نیز را در مسکو و با دعوت از دولت‌های منطقه و رهبران مخالف ترتیب داد، که البته دولت افغانستان در این گفتگوها شرکت نکرد. پاکستان نیز حضور فعالی در نشست‌های مسکو داشت و میزبان مذاکرات سه‌جانبه‌ای نیز با حضور چین و دولت افغانستان بود.

در سوی دیگر اما، ایران و آمریکا هنوز فرسنگ‌ها با شکستن یخ رابطه فاصله دارند.

به رسمیت شناخته شدن طالبان به عنوان یک بازیگر سیاسی،‌ برای مردم افغانستان اما خبر خوبی نیست. خروج آمریکا از افغانستان درست به اندازه ورود آن خبر تلخی است.

افزایش ناامنی و امکان بروز جنگ داخلی در افغانستان موضوعی نیست که روسیه و پاکستان را نگران و ناراحت کند، بلکه در مقابل فرصتی خواهد بود برای حضور فیزیکی مستقیم در این کشور. پوتین می‌خواهد موفقیتش در سوریه را تکرار کند و نه شکست شوروی را در افغانستان. 

 روسیه، آمریکا و دوباره روسیه.  تاریخ در افغانستان دوباره تکرار می‌شود: نخست تراژدی، وسپس بازهم تراژدی.


بیشتر بخوانید: