شامگاه یکشنبه ۸ تیر ورودی پاوه با شبهای دیگر تفاوت داشت: عده زیادی از جوانان و ساکنان شهر در بلوار ورودی به انتظار ایستاده بودند که پیکر بیجان سه فعال محیط زیست به شهرشان برسد.
جلیل بالایی، مدیرکل بحران استانداری کرمانشاه در مصاحبه با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) تایید کرد که مختار خندانی، بلال امینی و یاسین کریمی، سه فعال محیط زیست هنگام تلاش برای اطفای حریق در منطقه سختگذر «بوزین» و «مرخیل» به علت وزش باد در محاصره آتش قرار گرفتند و جان خود را از دست دادند.
از پنجشنبه هفته گذشته آتش در منطقه بوزین و مرخیل شعلهور شده است. به سبب مناسب بودن سطح مرتع، محل حریق بسیار وسیع و گسترده گزارش شده است. ایلنا مینویسد ظاهراً استاندار کرمانشاه در تلاش است برای کمک به نیروهای محلی بالگردهایی را به منطقه اعزام کند، اما به دلیل «شرایط زمانی» و «هوا» تا این لحظه به بالگردها اجازه پرواز داده نشده است.
انجمن زیست محیطی ژیوای و فعالان محلی از پنجشنبه تا شنبه گذشته موفق شدند حریق را مهار کنند، اما شامگاه شنبه مجدداً زاگرس شعلهور شد. در پاوه بیش از ۷۷ هزار هکتار منابع ملی شامل جنگل و مرتع وجود دارد. منطقه حفاظتشده بوزین و مرخیل حدود ۲۳ هزار هکتار مساحت دارد و در منطقه صفر مرزی در بخش باینگان واقع شده.
با اعلام خبر جان باختن سه تن از فعالان محیط زیست، از ساعتی قبل انجمن زیستمحیطی ژیوای و سایر علاقمندان به محیط زیست فراخوانهایی صادر کرده بودند. سرانجام پیکر جانباختگان شامگاه یکشنبه ۸ تیر به شهر رسید و شمار زیادی از مردم در مراسم تشییع مختار خندانی، بلال امینی و یاسین کریمی شرکت کردند. این فعالان که سالهاست با انجمن ژیوای برای حفظ محیط زیست همکاری میکنند هنگام اطفای حریق با کمترین امکانات و به یک معنا با دست خالی در ارتفاعات بوزین و مرخیل در تلاش برای مهار آتش بودند که جان خود را از دست دادند.
مختار خندانی نوسود، از اعضای هیات موسس و سخنگوی انجمن ژیوای و یاسین کریمی نیز از اعضای این انجمن بود.
خندانی اواخر خرداد سال جاری در مصاحبه با شبکه تلویزیونی رووداو گفته بود که دستکم ۳۰۰ هکتار از مراتع پاوه دچار حریق شده است.
سازمان حقوق بشری ههنگاو تابستان ۱۳۹۷ گزارش داده بود که چهار فعال کرد هنگام اطفای حریق در مریوان که در اثر بمباران مواضع مخالفان مسلح ایجاد شده بود، جان خود را از دست دادند.
بارانهای کمسابقه اخیر که از ابتدای سال جاری، ۲۵ استان ایران را گرفتار سیل کرد، سبب رویش چمنزارها و «مراتع غنی» در جنگلهای زاگرس شده است. این مراتع به آسانی در گرمای هوا آتش میگیرند و بادهای فصلی شدید این آتش را به دیگر نقاط میگستراند. اما مهمترین عامل، عامل انسانی است.
خسارت واردآمده به منابع طبیعی زاگرس در کهگیلویه و بویراحمد از ابتدای سال جاری، با احتساب میانگین ۳۶,۵ میلیون تومان، ۱۰ میلیارد و ۲۲۰ میلیون تومان است. خسارت حریق جنگلها در کرمانشاه نیز به یک میلیارد و ۶۸۰ میلیون تومان میرسد.
با خواندن این سطور از ایلنا: “ظاهراً استاندار کرمانشاه در تلاش است برای کمک به نیروهای محلی بالگردهایی را به منطقه اعزام کند، اما به دلیل «شرایط زمانی» و «هوا» تا این لحظه به بالگردها اجازه پرواز داده نشده است.” و دلیل تأخیر که شرایط زمانی و هوا عنوان شده، یاد جوانان برومند مریوانی “شریف باجور و همراهانش” که بدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، حین اطفای حریق جنگلهای مریوان، به قتل رسیدند و در آتش سوختند، زنده کرد.
آقای استاندار نگفتند که این شرایط زمانی و هوا چه هستند که بر سوختن محیط زیست ارجحیت داشتند! و گرفتار شدن این سه جوان دیگر در آتش! آیا شاهدی وجود دارد تا صحت این مطلب ثابت شود؟ آیا پزشک قانونی این مطلب را می تواند بررسی کند که این سه جوان قبل از سوختن بیهوش و یا کشته نشده بودند؟
ضمناً آقای استاندار بفرمایند آتشی را که توسط رژیم جمهوری اسلامی روشن شده، با اجازه چه کسی میخواستند بالگرد بفرستند تا کمک به خاموش کردن آتش کنند؟
دردمند / 29 June 2020
در وداع با عزیزان، مختار خندانی، یاسین کریمی، بلال امینی
اگر بوته ای در آتش بسوزد، لانهای میمیرد
اگر درختی بسوزد، جنگلی به زاری مینشیند.
آه اگر جنگل بسوزد، باید جهانی باران بگرید
بار دیگر بازیگر شوم این جهان وارونه، برایمان غمی دیگر آفرید و سه تن از نقاشان آب و آتش و خاکستر را از ما ربود. کسانی که به رهایی جنگل و بوته و شادابی گل و نغمه پرندگان، چک چک قطرههای باران و شبنم باور داشتند. و چه بی طمع با دستان خالی نه برای کسب سودی یا نفع شخصی یا کیش شخصیتی، شتابان برای رهایی از خاکستر شدن زیباییها به جنگ شعله و آتش شتافتند.
کە خود چون شاملو می گوید: “کباب قناری بر سوسن و یاس شدند” بی گمان جهان، چهره های خوش سیما و زحمتکش عزیزان، مختار خندانی، یاسین کریمی، بلال امینی را در حافظه تاریخی یاداشت خواهد کرد، کە فداکارانه با حداقلترین امکانات برای نجات جنگلها و بوته زارها مالامال به عشقی وصف ناپذیر تلاش مینمودند. تلاشی که نمادی از انسانیت بود برای بهتر نمودن کمیت و کیفیت زندگی انسان و طبیعت.
تلاش این عزیزان همراه دیگر یارانشان، مبارزه بدون چشمداشت و بی وقفه، در عصری که انسان در درون منفعت پرستی بی حد حصر فرو غلتیده است، دال و علامتی از موجودیت انسان بودن در معنی راستین آن را بیان میکند. تجسد وظیفهای که بایستی در تک تک انسانها به وجود آید تا شاهد چنین تراژدیهایی نباشیم.
و یادآوری شود در قرن بیست و یکم با وجود ابزارهای متنوع در تقابل با آتشسوزیها نباید به دستان خالی و ابزارهای اولیه اکتفا کرد. بایستی و ضرورت دارد برای چنین حوادثی، آمادگی، هزینه و ابزار ممکن را قبل از وقوع در دسترس داشت، اما متاسفانه در همه جهان، علیالخصوص در کشورهای عقب نگهداشته شده به اندازه یک درصد جنگ افزارهای کشتار جمعی و انسان کُشی، در قبال حفظ جان انسان و طبیعت هزینه نمیشود.
ضمن ارج نهادن به جانگذشتگی این نمادهای انسانی، به همه انسانهایی که قلبشان برای رهایی از زشتیها میتپد، به خانوادههای این مبارزین رهاییبخش طبیعت و انسان تسلیت می گویم. امیدواریم با تغییر مثبت رویکرد انسان نسبت به خود و طبیعت دنیایی عاری از رنج و فلاکت داشته باشیم.
جهانگیر محمود ویسی
@chya_ngo
در وداع با عزیزان، مختار خندانی، یاسین کریمی، بلال امینی / 29 June 2020
گزاش تکمیلی در بارە مرگ سە تن از فعالین زیست محیطی پاوە
هەنگاو: سپاه پاسداران خانوادە فعالین زیست محیطی شهرستان پاوە را ناچار کرد کە شبانە بدون برگزاری هیچ گونە مراسمی پیکرهای آنها را خاک کنند.
برپایە گزارش رسیدە بە سازمان حقوق بشری هەنگاو، عصر روز یک شنبە ٨ تیر ٩٩ (٢٨ ژوئن ٢٠٢٠)، سە تن از فعالین زیست محیطی شهرستان پاوە بە نام های مختار خندانی اهل نوسود ، بلال امینی اهل منطقە ایناخی و ساکن پاوە و یاسین کریمی اهل روستای شمشیر پاوە در حین عملیات کنترل آتش سوزی ارتفاعات اطراف مرەخیل پاوە جانشان را از دست دادەاند.
هەنگاو شب گذشتە گزارش دادە بود علت مرگ فعالین زیست محیطی نه آتش سوزی بلکه ناشی از مینهای جدیدی است که جمهوری اسلامی بعد از جنگ ایران و عراق به بهانه مقابله با احزاب مخالف کردستانی کاشته است.
هرچند شماری از رسانەهای حکومتی و کانال های تلگرامی منطقە اورامانات نیز دلیل جانباختن این سە فعال را انفجار مین اعلام کردە بودند، اما پس از ساعاتی و با فشار نهادهای امنیتی خبر را از صفحات خود پاک کردند. بە گفتە یک منبع مطلع، ادارە اطلاعات پاوە با مدیریت کانالهای این شهرستان تماس و آنها را تهدید کردە است کە نباید در اینبارە خبری منتشر نمایند و تنها بگویند کە در اثر خفگی و سوختگی جانشان را از دست دادەاند.
از سوی دیگر، منابع هەنگاو انفجار چندین مین را در محل حادثە گزارش دادە و یکی از شاهدان عینی در اینبارە بە هەنگاو اعلام کرد کە، پس از آنکە صدای چندین انفجار در محلی کە بلال امینی و یاسین کریمی مستقر بودەاند شنیدە شدە، مختار خندانی نیز برای کمک بە آنها بە آنجا رفتە و هر سە نفر در حالی جان باختەاند کە صدای چندین انفجار در محل حادثە روی دادە و دیگر اعضای انجمن ژیوای نتوانستەاند کە بە کمک آنها بروند. منابعی نیز گزارش دادەاند کە جدا از انفجار مین صدای تیراندازی نیز شنیدە شدە است.
یکی از فعالین زیست محیطی کە خود در ارتفاعات مرەخیل حضور داشتە است در اینبارە بە هەنگاو اعلام کرد کە، “نیروهای انجمن زیست محیطی ژیوای مجهز بە بی سیم بودەاند، اما آن روز و درست چند ساعت قبل از این حادثە، نیروهای سپاه پاسداران بی سیم ها را ضبط و تمامی خطوط تلفن منطقە حادثە را قطع کردەاند.
این منبع در ادامە اعلام کرد، کە نیروهای سپاه در پایگاه مرخیل اجازە ندادەاند کە مردم منطقە بە کمک این فعالین زیست محیطی بروند و خانوادەهای آنها را ناچار کردەاند شبانە پیکر آنها را دفن کنند. بە گفتە شاهدان عینی “فرماندە این پایگاه علنا و در میان مردم گفتە است کە من خودم این مناطق را بە آتش کشیدە و دوبارە اینکار را خواهم کرد.”
فرماندە سپاه ناحیە پاوە شب گذشتە با انتشار بیانیەای اعلام کرد کرد مختار خندانی بە همراهی اعضای زیر مجموعە خود همراه با برنامەهای سپاه و تحت مدیریت ناحیە نقش بی بدیلی داشتە است. این سخنان در حالی است کە طی روزها گذشتە نهادهای امنیتی ضمن فشار بر فعالین مدنی بە ویژە اعضای انجمن زیست محیطی ژیوای، چندین نفر از آنها از جملە مختار خندانی را احضار و آنها را تهدید کردەاند.
از سوی دیگر، حزب دمکرات کردستان ایران با انتشار بیانیەای اعلام کردە است کە مختار خندانی و یاسین کریمی از اعضای تشکیلات مخفی این حزب بودە و جانباختن آنها را سناریوی سپاه پاسداران قلم دادە است.
@HENGAW_NEWS
گزاش تکمیلی در بارە مرگ سە تن از فعالین زیست محیطی پاوە / 29 June 2020
مردن بە سان ققنوس
بە احترام واپسین شهیدان «ژینگە»
اگر برایم اتفاقی افتاد بە بچەهایم بگویید کە پدرتان شجاع بود، بگذارید افتخارم برایشان باقی بماند.
دیالوگی آشنا و قدیمی؛ کهن بە درازای تاریخی سرشار از مبارزە. این کلام، آخرین حرفهایی است کە از «مختار خندانی» برای ما بازماندگاناش بە یادگار ماندە است. تازەترین ققنوسهای زاگرس، آنانی کە بەسان رخدادهای تاریخ میهنمان همارە وجود خود را فدای آرمانی والا کردند و از تنها سرمایەی خویش، زندگیشان، گذشتند بلکە زندگی کماکان جریان داشتە باشد.
در چنین لحظات جانسوزی دشوار است غلبە بر احساسات و فروخوردن اشکها، دشوار است نوشتن بدون گفتن در رثای کرداری کە شایستەی والاترین ستایشهاست. و از همە دشوارتر دیدن پیامهای مشمئزکنندەی حاکمینی است کە خود عامل جان باختن همزمان زیستبوم و عاشقان و کنشگران زیستبوماند و اکنون مزورانە خود را همچو بخشی از سوگ میهن بە خلایق حقنە میکنند.
حقیقت از آن واضحتر است کە فهم آن نیازی بە جد و جهد فراوان داشتە باشد؛ حاکمیتی شکستخوردە کە مملکتی را فدای یک ایدئولوژی نخنما و یک ساختار مقدسمآب مملو از رانت و فساد نمودە، مردمانی کە در گریز از فقر ناشی از «ناسیاست» این حاکمین، مستأصل گشتە و قیامشان سرکوب میشود، جامعەای کە بە سختی تحقیر شدە، و حیاتی کە دیگر نایی برای ادامەدادن ندارد. از چنین معادلەای چە تولید میشود جز ناهنجاری و گسیختگی اجتماعی؟
این وسط اما هنوز هستند آنانی کە با تمام وجود میخواهند مانع از فروپاشی کامل اجتماعی شوند، و بە حق باید اذعان نمود کە با همان شهود درونی خود بە کنه مطلب پی بردەاند: تنها با سازماندهی مجدد جامعە است کە میتوان مانع از نابودی کاملاش شد.
فعالیت زیستمحیطی در کردستان اکنون دیگر جوانی است بالغ کە نوجوانی را پشتسر گذاشتە و مسیر را یافتە است. اکنون دیگر این جنبش اجتماعی بە فهمی جامع از پدیدەی نابودی زیستبوم رسیدە و نیک واقف گشتە کە آنچە عامل موجدەی پدیدەی خطرناک مزبور گشتە، همانا سیاست و یا بهتر است بگوییم “ناسیاست”ی است کە کنترل جامعە را بە انحصار خود درآوردە و همزمان بر آدمیان و بر زیستبومشان نیز حکم میراند.
در سالیان گذشتە گاها” تصور میشد کە فعالیتهای زیستمحیطی دچار تقلیلگرایی شدە و بە نوعی در چارچوب روند زیانبار «سیاستزدایی» از جامعە عمل میکند. فارغ از درستی یا نادرستی این دیدگاه، اما دیگر دشوار بتوان چنین انتقادی را وارد دانست. یکی از آخرین مکالمات مختار خندانی کە پس از جانباختناش منتشر شدە، بە خوبی این حقیقت را بازگو میکند. او بە تشریح کامل روندی میپردازد کە منجر بە ایجاد یک رانت مالی قابل توجە در زمینەی برداشت صمغ درختان منطقە شدە است، و این رانت مشمئزکنندە نتیجەی مجموعەای از باندسازیها و باندبازیهایی است کە از طریق و بە واسطەی کارگزاران حکومتی و عقبەی رانتجوی آنان شیرەی حیات طبیعی زاگرس را میمکد و بە یغما میبرد.
و یا بە چند سال قبل و یکی از تجربەهای «انجمن سبز چیای مریوان» اگر برگردیم باز متوجه این حقیقت میشویم؛ آنگاه کە یکی از محافل رانتجوی درون قدرت درصدد احداث پالایشگاه نفت در حوزەی اصلی آبریز دریاچەی زریبار بود و انجمن چیا با افشای پشتپردەی مسألە و بسیج مردمی مانع از تحقق پروژەای شد کە مرادف بود با مرگ تدریجی تالاب بە ظاهر حفاظت شدەی زریبار.
کنشهای زیستمحیطی کردستان را میتوان و باید کنش اجتماعی و سیاسی در معنای حقیقی آن تعریف کرد کە در روند تشکیل خود بە چنان خودآگاهی جامعالاطرافی رسیدە کە توان پی بردن بە عمق مسألە و درانداختن راهکارهای جدی حل آن را در چنتە دارد (برای خواندن یک نوشتار جامع و جدی در خصوص پیشینە و خاستگاه این حرکت نگاه کنید بە نوشتار تحلیلی کاوە قریشی در این لینک: مریوان؛ چگونه محیط زیست به یک اسم رمز سیاسی تبدیل شد؟).
در حقیقت نهادهای زیستمحیطی کردستان بە واسطەی کنشگری توأم با دانشاندوزی و با تکیە بر سنت سیاسی مألوف جامعەی کردستان، درکی شگرف و عمیق از حوزەی کاری خود و عوامل خرد و کلان تخریب سیستماتیک و وسیع محیط زیست پیدا کردەاند، و این تنها سرمایەی کنشگران این عرصە برای مقابلە با سیر قهقرایی و قدرتساختەی فروپاشی اجتماعی، و پیشگیری از مرگ «امر سیاسی» در زمانەی سیاستزدایی از سپهر زندگی بشر بودە است.
این هرگز بە معنای فروکاستن کل مسألە بە قصور حکومت نیست، بلکە دقیقا” بدین معناست کە حتی سودجویی شخصی بخشی از مردم نیز ناشی از ساختار حکومتی فاسدی است کە بنیادش بر تبعیضهای چندگانە قرار گرفتە و همین امر موجب تقویت روزافزون روندی شدە کە علاوە بر تعمیق فقر مادی، اتمیزەشدن شهروندان را نیز در پی داشتە است (نە تنها در این مورد خاص بلکە در بیشتر معضلات و مسائل مبتلا بە جامعەی کنونی ایران نمیتوان نقش اساسی لحظەی تشکیل دولت-ملت مدرن ایرانی را نادیدە گرفت).
نهادها و کنشگران مزبور اگرچە با ناامید شدن از هرگونە مداخلەی مثبت قدرت حاکمە، بخش عمدەای از توان خود را مصروف آگاهیبخشی بە جامعە و بالا بردن میزان حساسیت مردمی نسبت بە زیستبوم خود کردەاند، اما از حقیقت بنیادینی کە وضعیت را بە این سطح فاجعەبار رسانیدە، غافل نبودەاند. بدون تردید عدم شناخت این عامل بنیادین بە عدم فهم مسألە انجامیدە و دیگر نمیتوان امیدی بە یافتن راهکار حقیقی عبور از فاجعە داشت.
اینچنین است کە نباید از نحوەی مواجهەی سرکوبگرانەی قدرت حاکمە با کنشگران این عرصە تعجب کرد؛ حکومت اساسا” هرگونە تشکلسازی، حتی تشکلهای خیریەی مذهبی، را رقیب خود و بە تبع آن خطرناک میداند، پس قاعدتا” کمر بە سرکوب و نابودی آنها میبندد.
در این سالها بە کرات شاهد این نحو از تعامل بودەایم؛ از دستگیری، پروندەسازی، اعترافگیری اجباری، بە زندان انداختن و حتی «خودکشیکردن!» فعالین تا تعطیلی کامل نهادها و انجمنها، بە این سیاهە باید مرگهای مشکوک را هم اضافە کرد (از جملە مرگ فعالین انجمن چیا کە چیزی بە دومین سالگردشان نماندە است).
جامعەی زیستمحیطی کردستان اکنون دیگر فیگورهای خود را نیز دارد و مردم بە حق آنان را «شهید» خطاب میکنند، واژەای کە سویەای متعالی دارد و نشانی است از وجود عقبەی اجتماعی. این جریان بخشی است از یک جنبش کلان سیاسی-اجتماعی کە وامیداردمان در بدترین لحظات این روزهای مرگزای، همچنان امیدوار باشیم؛ امید بە تداوم، بە تعالی و بە فرارفتن از وضعیتی کە حاکمین میخواهند آن را وضعی طبیعی بپنداریم.
29 ژوئن, 2020
عدنان حسنپور / 30 June 2020
مرگنامه به جای روزنامه
▪️اردوی کار: فرناز حسن علی زاده روزنامه نگار روزنامه ایران با انتشار کلیشه ای از این شماره عصر این روزنامه تبدیل روزنامه ایران به مرگنامه را یادآور شده و نوشته: «کم کم داریم به جای روزنامه، مرگنامه میشیم. گزارش فوت 3فعال محیط زیستی، رکورد فوت کرونایی تو کشور، مرگ نیم میلیون تو جهان، راز شلیک به هواپیمای اوکراینی و کشته شدن ده ها مسافر، معمای مرگ احتمالی منصوری تو این شماره
#ایران_عصر
#زاگرس_در_آتش
▪️پ.ن: جایی که به قول شاعر مرگ مائده می آفریند و نظام حاکم سرمنشا بازتولید حفره های سیاه متواتر و دایره وار مرگ است، اصلا تعجبی هم ندارد که روزنامه به مرگنامه تبدیل شود
مرگنامه به جای روزنامه / 30 June 2020
با تشکر از آقای عدنان حسنپور برای درج مطالب روشنگرانه ایشان!
نکتهای میخواستم اضافه کنم و آن اینکه؛ یکی از وظایف و یا بهتر بگویم دستورکارهای رژیم جمهوری اسلامی به خاکستر کشاندن محیط زیست استانهای مرزی کشور است. محیط زیست نادر مناطق مرزی کشور این پتانسیل را خواهد داشت تا معاش مردم منطقه را، چه از راه جذب توریست، یا تولید غذای مردم منطقه تأمین کند. این زنگ خطری برای رژیمهای استبدادی است. زیرا مردم آن مناطق از رژیم بینیاز خواهند شد.
از سوی دیگر، رژیم جمهوری اسلامی، نظامی است متکی بر قوه قهریه (نه مردم ایران!)، که توسط ابرقدرتهایی حمایت همهجانبه میشود. این ابر قدرتها به تناسب منافعی که دارند، رژیم را در برابر تندبادها واکسینه و حمایت میکنند. تکنولوژی جنگی در اختیارش قرار میدهند تا سگ هار منطقه باشد، و به جای آنها در جنگهای نیابتی بجنگد. شما شب به خواب میروی، صبح یک موشک یا جنگنده ساخت سپاه به شما معرفی میشود!!!
هر متخصصی میداند که ساخت یک جنگنده، یا موشکی که یک قمر را حمل میکند نیاز به زیر ساختهای دانشی و تأسیسانی بسیار پیشرفته دارد که سالها در کشور جا افتاده باشد، و متخصصینی تربیت کند که در این رشتهها مطالعه و تحقیق کنند. در کشور ما کدام یک از آن زیر ساختها موجود است؟
اینگونه نیست که یک شبه یک جنگنده معرفی شود، و هیچ توضیحی در خصوص موارد فنی آن وجود نداشته باشد! پس این تکنولوژی یک تکنولوژی وارداتی است، که هر زمان واردکننده نخواهد کل سیستم بلااستفاده خواهد شد، همانگونه که امروز نیروگاه بوشهر تبدیل به آهن پارهای شده که با 5 تا 10 درصد ظرفیت کار میکند.
نظامی که امروز دیگر نیاز به رأی حداکثری مردم ندارد، یعنی نظامی که پایگاه مردمی ندارد. این نظام اولویت اولش مردم و محیط زیست نیست. اولویت این نظام جلب حمایت آن ابرقدرتهاست که عروسک گردانهای آنها هستند. این نظام قادر نیست تا برای مردم آزادی و زندگی راحت فراهم کند، چون بطور طبیعی منافع مردم با منافع عروسکگردانها تضاد دارد. نتیجتاً اینکه هر کنشگر محیطزیستی یا مدنی که بدنبال منافع مردم باشد، در جهت خلاف منافع رژیم و عروسکگردانها قدم برمیدارد. این عروسکگردانها با استفاده از تکنولوژی که دارند، حتی تک تک اندیشمندان کشور را، که دل در گرو مردم و کشورشان دارند، در اقصی نقاط جهان برای عروسکها شناسایی میکنند تا در وقت مقتضی آنها را به انحاء مختلف دچار دردسر و یا حذف فیزیکی کنند.
تنها راه نجات مردم ایران، آگاهی است. آگاهی باعث انسجام مردم و ایستادگی درمقابل خیانتهای رژیم میشود. ما امروز نیاز مبرمی به عدنانها، کامرانها و دیگر روشنایی بخشان داریم، آنها قادرند راه تاریک مبارزه با استبداد شوم را با نورشان، روشن کنند. متأسفانه مانع بر سر راه ما مردم ایران، فقط رژیم جمهوری اسلامی نیست! بلکه کشورهایی که از وجود جمهوری اسلامی منتفع هستند هم سد راه آزادی ما میشوند.
زاهد / 30 June 2020
جمهوری اسلامی مسبب جانباختن فعالان محیط زیست است
[“سخن روز” – حزب کمونیست ایران]
طی دو هفته گذشته، در جریان تلاش برای مهار شعله های آتش ویرانگری که در غرب ایران به جان جنگلهای این منطقه افتاده است، چهار جوان داوطلب طی دو رویداد جداگانه جانباختند.
در رویداد نخست،“البرز زارعی” کوهنورد داوطلبی که در جریان مهار آتشسوزی جنگلهای اطراف گچساران، به شدت دچار سوختگی شده بود، روز جمعه ۳۰ خرداد ماه جان سپرد. در دومین رویداد، فاحعه دو سال پیش جانباختن “شریف باجور”، “امید کهنه پوشی”، “رحمت حکیمی نیا” و “محمد پژوهی” در مریوان، این بار در ارتفاعات شهرستان پاوه در استان کرمانشاه تکرار شد.
روز یکشنبه 8 تیرماه، “مختار خندانی”، “بلال امینی” و “یاسین کریمی” سه جوان فداکار فعال محیط زیست، در جریان تلاش برای خاموش کردن آتش در منطقه حفاظت شده “بوزین” و “مرخیل”،که از روز پنجشنبه ۵ تیرماه آغاز شده بود جانباختند. در مورد چگونگی جانباختن این سه فعال محیط زیست، گزارشهای اولیه حاکی است که علت مرگ آنها نه آتش سوزی بلکه ناشی از انفجار مینهای جدیدی است که سپاه پاسداران برای کنترل مرزها در این منطقه کاشته است.
مردمی که در محل بودند، صدای انفجار مین ها را شنیده اند.با توجه به اینکه منطقه حفاظتشده “بوزین و مرخیل” در منطقه صفر مرزی در بخش “باینگان” واقع شده است، این احتمال قریب به یقین است. سپاه پاسداران که خروش خشم مردم را در مراسم خاکسپاری جانباختگان پیش بینی می کرد، خانواده های آنها را تحت فشار گذاشته بود که مراسم خاکسپاری را شبانه انجام دهند. با مانع تراشی کاری کردند که جنازه ها شبانه به داخل شهر پاوه برسند.
با وجود این در فاصله کوتاهی هزاران نفر با خواندن سرود و سردادن شعارهای انقلابی به استقبال جنازه جانباختگان شتافتند. پیکر ها با مشایعت مردم پاوه برای خاکسپاری به زادگاه آنها در نوسود، شمشیر و سریاس منتقل شدند.
شاهدان عینی می گویند در حالیکه در طول روزهای گذشته همزمان با استقرار نیروهای زمینی سپاه پاسداران در مرزها، پهپاد ها نیز مدام بر فراز منطقه در پرواز بوده اند و از وقوع و دامنه آتش اطلاع داشته اند. با وجود این هیچ اقدامی از جانب رژیم در حد استفاده از هلیکوپترهای آتش نشان که سپاه در همین استان تعداد زیادی از آنها را در اختیار دارد، صورت نگرفت.
آنها همچنین وقوع آتش سوزی را به نیروهای سپاه پاسداران مستقر در این منطقه حفاظت شده نسبت می دهند. یک شاهد عینی گفته است: «تردد به این مناطق حفاظت شده باید با اجازه سپاه پاسداران باشد و غیر از نیروهای سپاه و هنگ مرزی هیچ کسی اجازه تردد به این منطقه را ندارد.”داوطلبان فداکار در واقع با دستان خالی به جنگ شعله های آتش در ابعاد وسیع و در چنین منطقه پر خطری رفته بودند.
طی یکماه گذشته دهها مورد آتش سوزی گسترده در جنگلهای رشته کوه زاگرس در استانهای غربی و جنوب غرب ایران رویداده است و هزاران هکتار از جنگلهای سرسبز را به کام خود فروبرده است.
نابودی این طبیعت زیبا و این مامن صدها نوع از جانوران کمیاب، در مقابل چشمان دستگاههای عریض و طویل نظامی و اداری رژیم صورت گرفته است، بدون آنکه اقدام موثری برای متوقف کردن آن صورت گرفته باشد. این تنها مردم محل بوده اند که با دستان خالی و با به خطر انداختن جان خود، هر اندازه از جنگلها را که می توانستند از چنگ شعله های آتش رها کرده اند.
خاموش کردن آتش در چنین ابعاد وسیعی جز با وسائل مدرن امروزی، از جمله هواپیماها و بالگردهای آبپاش مقدور نیست. سپاه پاسدارن و ارتش جمهوری اسلامی که هر روز در گوشه ای از ایران دست به مانورهای پر هزینه و پر سروصدا می زنند و در بسیاری مواقع خود مسبب این گونه آتش سوزیها هستند،از در اختیار گذاشتن تجهیزاتی که برای خاموش ساختن حریق در اختیار دارند، خودداری می کنند.
آنها که با شنیدن کوچکترین خبری از یک تظاهرات و حرکت اعتراضی در سریعترین زمان ممکن، خود را برای سرکوب مردم معترض به محل می رسانند، در تمام یکماه گذشته که آتش جنگلها و مراتع غرب ایران را در خود می بلعید، عکس العملی از خود نشان ندادند.
بر طبق ارزیابی فعالان حفظ محیط زیست طی ده سال گذشته حدود 4 ملیون هکتار از مجموع حدود ده ملیون هکتار جنگلهای زاگرس در نتیجه آتش سوزیها و عوامل دیگر از بین رفته اند.
در سطح کل ایران نیز در طول حاکمیت رژیم اسلامی یک سوم کل جنگلهای ایران از بین رفته اند. در حین اینکه پیشگیری از آتش سوزی جنگل ها و اطفای حریق آنها، جدی گرفته نمی شود، در همان حال بازار سوداگری تبدیل جنگل به زمین قابل فروش رونق گرفته است.
قطع درختان برای ساخت و ساز، ویلاسازی و شهرک سازی و جاده سازی و ایجاد مراکز صنعتی مدام سیر صعودی داشته است.
حفاظت از جنگل ها و اساساً توجه به همه عناصر محیط زیست و حفظ سلامتی انسان و دیگر موجودات زنده حیوانی و نباتی، یكی از اصول اساسی در بقای زندگی است ، که جمهوری اسلامی خود را در برابر آن بی وظیفه می داند.
جمهوری اسلامی مسبب جانباختن فعالان محیط زیست است / 01 July 2020
هشت شبانهروز است که جنگلهای بلوط پاوه در آتش میسوزند.
حاکمانِ کشوری که بخش عمدهی آن بیابان و کویر است در برابر نابود شدن جنگلها کوچکترین حساسیتی ندارند و از ارسال تجهیزات دریغ میکنند.
اما کافی است که چند کارگر در همین شهر پاوه اعتراض کنند تا یگانهای ضد شورش و سپاهی و بسیجی و لباس شخصی برای سرکوب گسیل شوند.
پول و امکانات هست اما برای سرکوب مردم و صیانت از طبقهی حاکم.
هشت شبانهروز است که جنگلهای بلوط پاوه در آتش میسوزند. / 02 July 2020
پنج روز پس از قتل سه دوستدار طبیعت در آتش، جنگلهای پاوه همچنان میسوزند و هیچ توضیحی هم درباره صدای تیراندازی و انفجار در محل جان باختند این سه تن داده نشده است!
آتشسوزی در جنگلهای بلوط شهرستان پاوه در استان کرمانشاه پس از حدود یک هفته و مرگ کاملا مشکوک سه نفر از فعالان محیط زیست، همچنان ادامه دارد.
آتشسوزی در مناطق «بوزین» و «مرخیل» همچنان ادامه دارد و تاکنون ۱۴۰۰ هکتار از زمینهای این منطقه در آتش سوخته است.
ادامه آتشسوزی در این منطقه در حالی است که روز یکشنبه سه نفر از دوستداران محیط زیست منطقه که برای خاموش کردن آتش به محل آتشسوزی رفته بودند، مصدوم شده و جان باختند. در محل جان باختن مختار خندانی، یاسین کریمی، و بلال امینی، سه فعال محیط زیست صدای تیراندازی و انفجار شنیده شده است. ولی تاکنون مقامات منطقه در این رابطه هیچ توضیحی نداده و مدعی شدهاند صدای انفجار مین های دوره جنگ به اهالی منطقه رسیده است.
آتشسوزی در کوهستانهای جنگلی زاگرس از اوایل خرداد امسال در استانهای کهگیلویه و بویر احمد، فارس، و خوزستان آغاز شد و به مناطق شمالی رسید. در این بین، البرز زارعی، کوهنورد و فعال محیط زیست، در تلاش برای خاموش کردن آتش در منطقه حفاظت شده خائیز به شدت دچار سوختگی شد و پس از چند روز عدم رسیدگی و اعزام به موقع جان باخت.
دو سال پیش نیز، شریف باجور، فعال محیط زیست سرشناس در مریوان، به همراه سه جنگلبان و فعال دیگر در جریان تلاش برای مهار آتشسوزی در جنگلهای اطراف این شهر به طرز کاملا مشکوکی جان باختند.
جنگلهای پاوه همچنان میسوزند / 04 July 2020
ما ایستادە میمیریم
علت مرگ: ورود بدون هماهنگی!!
اظهار نظر عجیب و خالی از هرگونه تخصص و آشنایی با محیطهای جنگلی ای که دچار آتش سوزی می شوند و احساساتی خواندن کسانی که در عدم یا کمبود حضور مزدبگیران شما، دل بە آتش می زنند تا جان بلوط های زاگرس را نجات دهند؛ نه خالی از لطف، بلکه پر از عقده و تهی بودن مغز شماهاست، شماهایی که قهرمانان زاگرس را نمی شناسید، شماهایی که جرات فوت کردن یک شمع روشن را هم ندارید، جرات قرار گرفتن در شیبی تند همراە با شعلههای آتش و بادی جهنم آسا در مغزتان نمیگنجد، حضور چهل ساعتە برای مهار آتش سوزی بدون هیچ امکاناتی با کولەای آب و نان خشک را چطور میفهمید؟
کسانی که از همه چیز خود میگذرند و به جنگل های زاگرس جان میبخشند را احساساتی خطاب نکنید، این ماییم کە با تمام وجود ارزش حتی یک برگ را می دانیم و با خود پیمان بستەایم کە شرافت زاگرس را حفظ کنیم، اگر چە با خشت جان خود.
کاربلد بودن فقط توانایی اختلاس نیست آقای مسئول، کاربلد بودن وجدان می خواهد؛ قلب بزرگ و احساس مسئولیت می خواهد، شرف می خواهد، و عزم.
ما دل بە آتش میزنیم و ایستاده مردن را بر کلام و شعار باطل ترجیح می دهیم چرا که از هر اراجیف پر زرق تکیه داده بر پست ومقام ناامیدیم.
آنانی که به شما گفته اند با شهیدان ما تماس گرفته تا برگردند دیگر چ صیغە ایست؟ جایی که این عزیزان جانشان را فدای جنگل هایشان کردند به لطف مسولان اصلا در دسترس نیست هر چند حنای این سیاه نمایی ها نیز دیگر پیش مردم رنگی ندارد.
آری؛ ما برای بلوطهایمان اینگونه میجنگیم و جان میدهیم. انتخاب کرده ایم که ایستاده بمیریم هر چند احساساتی و ناکار بلد خطاب شویم؛
ولی این نمکی که شما بر زخم می پاشید از خود آتش و واقعیت های موجود جانسوزتر است و البته که به خیر شما نیز هیچ امید نبود اما ای کاش شر نمی رساندید.
کمی بیاندیشید و چشم بسته لااقل دهانتان را به سخن نگشایید چراکه این نیروهای مردمی که شما می فرمایید بدون هماهنگی به پیکار آتش جنگلها رفته اند و این عاقبتشان شده است را در آخرین عکس قبل از اعزام به منطقه ببینید، مطمئنا متوجه خواهید شد با هماهنگی کامل اداره شما و با ماشین اداری شما به منطقه مرەخیل رفته اند، همراه با همکاران شما و فرق این است که به قلب آتش زدن، کار هر کس نیست جز قهرمانان زاگرس، جز آنان که می فهمند در برابر طبیعت و ماندگاریش فداکاری تنها راه باقی مانده است.
آقای پشت میزنشین!
شمابگویید! با این حفاظتی که شما از جنگل ها کرده اید، چندین صد هکتار تبدیل بە باغ، ویلا، مزرعە، طرحهای ویرانگرِ غارتگرانە شدەاند!؟ چندین هزار هکتار ما بیابان شده است؟
شما بگوید! شما و امثال شما کدام پتەی مافیای سدسازان و چوببران و غارتگران مواد اولیەی طبیعی را بر روی آب کشیدەاید! یا نە با توصیەهای آنچنانی دم فروبستید کە مبادا بە اِشِلِتان خط نیافتد و پشت میزتان بمیزید!
بگو تا بشماریم اعتراض شما و شماها بە شکافهای غیرقابل ترمیم جادەهای مخرب دکلهای مخابراتی، برق، گاز، باغ، ویلا، گاوداری، مرغداری و واحدهای دندان سفید و نیشکریھ ضدطبیعتی_صنعتی!
بگویید تا بشماریم پروازهای هواپیماهای آتشنشان باجرأت و سورتیهای هلیکوپترهای بالگرددارانی کە شما و اقمار شماها را بر تارک محیطبانان نستوه و واقعی میگمارند و مینصابند!
بگویید از عرضە و غیرت آتشنشانان ایدەآلتان کە جرأت (یا چە میدانم اجازە و اهتمام) ورود مستمر شبانەروزی بە جنگل بریان و یا پرواز با هواپیما و بالگرد را بر عرصەهای گداختەی کوهستان را ندارند! شماها خبرهایتان را میشنوید و ابراز نظر میکنید؛ ما بلوط های تنهای زاگرس را میبینیم و جانمان را میدهیم.
احساسی یا عقلانی عهدیست که با یاران بسته ایم و تا آخرین درخت خواهیم ایستاد.
***
#زاگرس_در_آتش
#انجمن_سبز_چیا
@chya_ngo
ما ایستادە میمیریم / 04 July 2020
دوست عزیزی که با نام “جمهوری اسلامی مسبب جانباختن” اخبار روز را کامنت میکنید!
با تشکر از شما! لازم دیدم که کامنت شما را اصلاح کنم.
آقای شریف باجور و همراهانش توسط مین کشته نشدند. آنها با تیر کشته شدند.
نیروهای امنیتی رژیم از مدتها قبل شریف باجور را تهدید به حذف فیزیکی کرده بودند. و نهایتاً در کوهستان نقشه شوم و کثیف خود را اجراء کردند.
سردار / 04 July 2020
امنیتی کردن فضای شهر #سنندج
شنبه 14 تیرماه، بنابر خبر دریافتی، فضای شهر سنندج، بویژه میدان آزادی، میدان انقلاب، دخانیات امروز بشدت ملیتاریزە بود. «سرهنگ جوانمردی» فرمانده یگان ویژه خود در میدان آزادی حضور داشت و علاوه بر سایر نیروها یک مینیبوس نیروی سرکوبگر بحالت آمادە باش در میدان مستقر شده بود. رژیم از بروز اعتراضات مردمی بشدت به وحشت افتاده است.
#کولبر_نیوز
#kolbarnews
@kolbarnews
امنیتی کردن فضای شهر سنندج / 05 July 2020