شورش و خشونت در آمریکا همواره راهی برای کسب آزادی و صیانت از آن بوده است. تحقق آزادی از طریق اعمال خشونت اما امتیازی است که تنها سفیدپوستها از آن برخوردار اند.
در آمریکا، از همان ابتدا شورشها و رتوریک و زبان خشونت شاخص وطنپرستی بودهاند. وقتی پدران بنیانگذار این کشور داشتند برای کسب استقلال میجنگیدند، فراخوان اصلیشان مبنی بر اقدام به خشونت بود. پژواکِ عباراتی نظیر « یا آزاد زندگی کن یا بمیر»، «یا آزادی بده یا مرگ»، و «شورش علیه مستبدان اطاعت از خداست» در سرتاسر این کشور طنینانداز بود، و این پژواک تا امروز نیز ادامه دارد. اعمال زور و خشونت همواره سلاحهایی بودهاند برای صیانت از آزادی، زیرا –همانطور که روزی جان آدامز با ارجاع به عملکرد استعماری بریتانیا گفت: «ما کاکاسیاه متعلق به آنها نخواهیم بود.»
با این حال، اعتراض و شورش سیاهان هرگز به طور تاریحی با سرسپردگی به دموکراسی آمریکایی جفت و جور نشده است. اینروزها، در پاسخ به سبعیت پلیس آمریکا و قتل جورج فلوید، برونا تیلور و احمد آربری، در سرتاسر آمریکا هم تظاهرات صلحآمیز صورت گرفته است و هم شورشهای خشونتآمیز. با وجود این، زبانِی که برای ارجاع به معترضان استفاده میشود، شامل الفاظی است نظیر غارتگر یا اراذل واوباش. و حتی به معترضان برچسب غیرآمریکایی بودن هم زده میشود. فلسفه اعمال زور و خشونت برای دستیابی به آزادی مدتهاست که برای سفیدپوستان جایز، اما برای سیاهپوستان آشکارا مردود شمرده و انکار شده است.
اگر خشونت را نوعی زبان سیاسی قلمداد کنیم، برای سفیدپوستان آمریکایی زبان مادری است. سیاهپوستان هم البته زبان رفتارها و کنشهای مقاومتآمیز را خیلی روان صحبت میکنند
برگردیم به ۵ مارس ۱۷۷۰، زمانی که کریسپوس آتکس، مردی با تبار آفریقایی و آمریکای بومی، اولین قربانی انقلاب آمریکا شد. آتکس یکی از چندتن معترضی بود که طی کشتار بوستون بهدست نیروهای بریتانیا بهقتل رسیدند. وکیل مدافع سربازان بریتانیایی در دادگاه جنایی آمریکا کسی نبود مگر آدامز. او در پرونده قضایی خود، افرادی که بهدست سربازها کشته شده بودند را «مشتی اراذل و اوباش شامل بچهپرروها، کاکاسیاهها، دورگهها، ایرلندیها، و ملوانهای ناجور» توصیف کرد. او مبنای دفاعش از سربازهای بریتانیایی را بر این اتهام بنا کرد که آتکس با زدن اولین ضربه، آغازگر این «کشتار دهشتناک» بوده است. با این ادعا که گروه آتکس «تحت فرمان ملوان تنومندی بود که صرف نگاهش بر تن هرکسی رعشه میانداخت»، آدامز نتیجهگیری کرد که «رفتار جنونآمیز» آتکس تحریککننده واکنش سربازها بود. علیرغم گذشت حدود ۲۵۰ سال، سخنان آدامز همچنان بیانگر حقیقت نافرمانی مدنی از نوع آمریکایی است: تحقق آزادی از طریق اعمال خشونت امتیازی تنها مختص سفیدپوستهاست. حتی در حیاتیترین بزنگاهها در تاریخ آمریکا، که تاریخنگاران آنها را میهنپرستانه توصیف کردهاند، میهنپرستی برای سیاهپوستان روا و مجاز نبوده است.
اگر خشونت را نوعی زبان سیاسی قلمداد کنیم، برای سفیدپوستان آمریکایی زبان مادری است. سیاهپوستان هم البته زبان رفتارها و کنشهای مقاومتآمیز را خیلی روان صحبت میکنند. آتکس درمقابل ستم برتانیا ایستاد. شورشهای متعدد بردگان بهرهبری گابریل پروسر، چارلز دزلوندز، و نت ترنر همگی کوششهایی بودند برای کسب آزادی به میانجی خشونت و اعمال زور. در طول قرن بیستم، آمریکاییهای سیاهپوست خود را در مقابل توده سفیدپوست، مجهز و مسلح کردند تا بتوانند راهپیماییهای آزادیشان را برگزار کنند. به همین ترتیب، هنگامی که جورج فلوید، برونا تیلور، و بسیاری دیگر به دست نیروهای پلیس کشته شدند، سیاهپوستان و متحدینشان انتخاب کردند و بر آن شدند که بهپا خیزند.
در طول تاریخ، سیاهپوستان روشهای متفاوتی را به کار بستهاند: خشونت، پرهیز از خشونت، راهپیمایی، و بایکوت. در این میان، یک چیز واضح است: هیچ فرمی از اعتراض سیاهپوستان نبوده که سطله سفیدپوستان آن را تاب آورده و تأیید کرده باشد
آمریکاییها تداعی دوران جنبش حقوق مدنی بهمنزله بزنگاهی عاری از خشونت و نافرمانی مدنی را دوست دارند. اما آن جنبش واکنشی سازماندهی شده علیه خشونت بود. خشونت در باجههای رأیگیری. خشونت در سالنهای غذاخوری. خشونتی که یک کلیسا را بههمراه چهار دختربچه خردسال سیاهپوست روی هوا برد. خشونتی که حاصل آن بهنمایش درآمدن جنازه آماسیده پسربچهای سیاهپوست در تابوتی گشوده بود. خشونتی که موجب قتل همسر و پدری سیاهپوست در مسیر ورودی خانهشان شد. این جنبش با قتل خشونتآمیز مارتین لوترکینگ خاتمه یافت و مرگ او آتش شورش را در بیش از ۱۰۰ شهر برافروخت.
ملامت کسی که سنگی به سوی دیگری پرتاب کرده کار راحتی است؛ آتکس خود متهم بود به پرتاب چوب به سمت سربازها. اما آنانی که واکنشهای خشونتآمیز به بیعدالتی را سرزنش میکنند، بهتر است از خود بپرسند: ستمدیده چگونه باید به ستمگر واکنش نشان دهد؟ یک ملت چگونه باید به مخالفت سیاسی واکنش نشان دهد؟ چگونه ستمدیده میتواند به قدرت دست یابد؟ در طول تاریخ، سیاهپوستان روشهای متفاوتی را به کار بستهاند: خشونت، پرهیز از خشونت، راهپیمایی، و بایکوت. در این میان، یک چیز واضح است: هیچ فرمی از اعتراض سیاهپوستان نبوده که سطله سفیدپوستان آن را تاب آورده و تأیید کرده باشد. سیاهپوستان کارایی گردنکشی آشوبگرانه را درک کردهاند: خشونت مستوجب واکنش است. خشونت وضعیت موجود و امکان بازگشت به کسبوکار معمول را مختل میکند. نقاط عطف تاریخی اغلب مزین به مهر خشونتاند— این موتوری است که جامعه را از سوگواری مراسم ترحیم به خشم و از رخداد لحظهای به سمت جنبش سازمانیافته سوق میٔدهد.
فردریک داگلاس: « بدتر از سرپیچی و شورش، دلیلی است که موجب آن است.»
در دسامبر ۱۸۶۶، فردریک داگلاس، از طرفداران مشهور لغو بردگی، در یادداشتی برای نشریه آتلانتیک، درنگ و تأمل کرده بود بر فواید نافرمانی و عصیان: «دلایلی وجود دارد برای قدردانی از نفس سرپیچی، چراکه عصیان آموزگاری است گیرا و تأثیرگذار، حالا گیریم یک آموزگار سختگیر و وحشتناک.» او سپس اینطور نتیجه گرفت: « بدتر از سرپیچی و شورش، دلیلی است که موجب آن است.» بسیاری از مردم درگیر این پرسشاند که آیا خشونت ابزار درستی برای ایجاد تغییر اجتماعی است. پاسخ دشوار و تاریخی این است که بله، شورشها نه تنها نمای درشتی به دست میدهند از کاستیها و شکافهای موجود در نظام، بلکه توان افرادی را نیز که بر مسند قدرت قرار دارند آشکارتر میسازند. انقلاب آمریکا با خشونت پیروز شد. انقلاب فرانسه با خشونت پیروز شد. انقلاب هائیتی با خشونت پیروز شد. و جنگ داخلی آمریکا نیز بههمچنین. انقلاب در شرایط امروزی یعنی آنکه شورشهای سراسری سیاهپوستان منجر به تحقق تمام و کمال آزادی و انسانیت برای آنها شود.
یکی از همین شبها داشتم پوشش خبری مفصل و پرجزئیات اعتراضات را تماشا میکردم. دلم میخواست آن بیرون میبودم. احساس درماندگی کردم. اما بهتازگی وضع حمل کردهام و بنابراین حق نداشتم آن بیرون در خیابان باشم. با مادرم تماس گرفتم تا از او دلگرمی بگیرم، گفت: «من در جریان شورشهای ۱۹۶۸ کالج میرفتم؛ حتماً شناس و فرصت دیگری برای حضور خواهد بود.» تاریخ به من آموخته که احتمالاً حق با اوست. شورش ممکن است خشونتی موقتی، سریع و کثیف باشد، اما میتواند تبدیل به یک انقلاب شود. و انقلاب ،هرچند آهسته و طولانیمدت، چنانچه به بلوغ برسد تغییری است انکارناپذیر.
- منبع: آتلانتیک
بیشتر بخوانید: