اغلب گفته میشود که مشکل جوامع مدرن این است که زیادی مادی هستند، به این معنا که ما انسانها علاقه زیادی به خریدن چیزها داریم. این گفته کاملا درست نیست. ما واقعا مادی هستیم اما نه به این خاطر که زیاد خرید میکنیم، بلکه به این خاطر که باور قاطع داریم خریدن چیزها اثر مثبتی بر ذهنمان دارد. ما بیش از آنکه حریص باشیم، «امیدوار»یم.
مثلا ممکن است این باور را داشته باشیم که داشتن یک حلقه خاص الماس، میتواند در دوام و هماهنگی رابطهمان اثر بگذارد یا یک لباس خاص میتواند باعث شود که دنیا به ما توجه ویژهای بکند یا نوشیدنی خاصی میتواند کمکمان کند که بر مشکلات خانوادگیمان فائق بیاییم.
اعتقاد ما این است که جاهطلبیهای پیچیده روانشناختیمان، ممکن است از طریق در اختیار داشتن یک شیء محقق شود. این، ویژگی متمایز و آشفتهکننده عصر ماست.
اعتقاد ما به ظرفیت تحول بخش چیزهای مادی، شبیه باورهای اقوام باکونگو یا سونگی حوضه کنگوست. آنها به آنچه انسانشناسان به عنوان طلسم میشناسند (اشیای چوبی کوچکی که اغلب با مبلغ بسیار بالایی معامله میشوند)، متکی هستند و معتقدند که این طلسمها قادر به مداخله در مسایل عمده زندگی روزمره هستند: درست کردن روابط آشفته، کمک به نوجوانان در سفر به بزرگسالی، بهبود حالات وخیم یا حل تنشهای خانوادگی. ما نیز مانند باکونگوها یا سونگیها امیدواریم که طلسمهایمان در تحول بخشهای پیچیده عملکرد داخلیمان موثر باشند: یک صابون ممکن است اضطرابمان را به پایان برساند، یک کیف میتواند به کسی امید بدهد، یک ساعت میتواند انسداد رابطه با یک کودک را از بین ببرد.
تقریبا همه مذاهب به نوعی از اشیای مادی استفاده میکنند. انواع خاصی از اشیا و مبلمان، لباسها، ساختمانها، مجسمهها و تصاویر را ایجاد کردهاند و آنها را به عنوان ابزاری برای رسالت معنوی خود میدانند. اما این موضوع در درون ادیان هم بدون بحث نبوده است. تکیه بر شکلهای مادی از سوی اقلیت مؤمنانی كه معتقدند تحولات معنوی فقط باید به ابزارهای معنوی نیاز داشته باشد، مطرح شده است. مادیات در پروژه شفابخشی روح از سوی منتقدان کاملا حذف میشوند.
این نوع مخالفت مذهبی با مادیات در دوران اصلاحگری در اروپا به اوج خود رسید، زمانی که غارت و ویرانگری سیستماتیک تحت عنوان نمادگرایی در انگلستان و آلمان و برخی دیگر از کشورها رواج یافت.
مخالفان معنوی ماتریالیسم لباسهای کشیشی را به آتش کشیدند، نقاشیها را خرد کردند، منبرها را به شکل هیزم درآوردند و خرد کردند و سرهای مجسمه ها را جدا کردند تا به زور این نکته را بیان کنند که هر کسی که یک هدف معنوی در ذهن داشته باشد، باید از کوچکترین علاقه به اشکال مادی خودداری کند.
با این حال، جریان اصلی اکثر مذاهب هرگز چنین قطعی و مشخص نبوده است. جالب است که در عصر مدرن (که با نمادهای خود با مصرفگرایی میجنگد)، مذاهب مکانی را برای مادیگرایی فراهم کردهاند. آنها با در نظر گرفتن احتیاطهای لازم اظهار میکنند که كه ممكن است مثلاً «مادیگرایی خوب» وجود داشته باشد.
ماتریالیسم خوب میوه جستوجوی اصیل و متعادل اشیای مادی است که به یک زندگی خوب بینجامد. این بدان معنا نیست که مانند آنچه برخی از مخالفان میخواهند، فرض کنید که همه چیزهای مادی اضافی هستند و بنابراین علاقه به آنها مسخره و مضموم است. اما به معنای این تصور هم نیست که چیزهای مادی باید قدرت شبه جادویی داشته باشند تا معضلات روانشناختی پیچیده را کاهش دهند. ماتریالیسم خوب بیانگر این است که امور مادی میتوانند کمک کنند، اما هرگز نباید جایگزین کارهای روانشناختی دشوار و ناگزیر برای دستیابی به تکامل، اتصال، هدفمندی و آرامش ذهن شود.
اشیای مادی تا جایی میتوانند کمک کننده باشند که با تمثیلهای معنوی که مستعد فراموش شدن در سر و صدای زندگی روزمره هستند، به صورت قابل مشاهده تجسم یابند و از این رو از برجستهتر شدن به شکل مادی بهرهمند شوند. به عنوان مثال، یک کاسه ذن بودایی ممکن است بیننده خود را به واسطه شکل و طرح خود به اصول مهم سیستم اعتقادی ذن برگرداند: فروتنی، پذیرش نقص و سادگی. برخی از عقاید معنوی وقتی معادل مادی آن به طور مداوم در دسترس یا جلوی چشم باشد، برای فرد عملیتر میشود. به طور مشابه، برای یک مسیحی، تزئین یک نمازخانه چوبی – با دیوارهای کمی کج و باریک و نمایش سادهای از باکره مقدس در بالای محراب – ممکن است باعث شود که ایدههای خاص فروتنی یا تلاش صبورانهتر برای او نسبت به آنچه که فقط در یک کتاب توضیح داده شده، قابل درکتر باشد. صلحی که فرد در درون به دنبال آن میگردد، ممکن است در اشیای بیرونی مشوقی قویتر بیابد. در چنین مواردی، اشیاء مادی نقش مشوق را به عهده میگیرند. طراحی آنها به یک مقصود داخلی اشاره میکند – حتی اگر یکی از مواردی باشد که همه ما نتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم.
این فلسفه درباره اشیای مادی میتواند به همان اندازه در قلمرو مصرف اعمال شود. یک شیء سکولار ممکن است – دقیقاً مانند یک موضوع مذهبی – مجموعه ارزشهای مهمیرا مجسم کند. ممکن است امید یا شجاعت، سر راست بودن یا شیرینی زندگی را القا کند. با داشتن یک شیء ارزشهای مورد اشاره در آن به ما منتقل شود و به این ترتیب فرصتی برای رشد پایدارتر، انعطاف پذیر و متقاعد کننده و ترقیبخش در تکامل درونی خواهیم داشت. یک صندلی خاص ممکن است نگرش پذیرش را در ما تشویق کند. یک جفت عینک آفتابی ممکن است به یک فرد خجالتی کمک کند تا از پس برگرداندن اعتماد به نفس به خود برآید. ممکن است نقش رنگارنگ یک تاپ، کمکی به فاصلهگیری از یک گذشته غمانگیز بکند.
بنابراین چنین نیست که اشیای مادی هیچ نقشی در تکامل ما ندارند. متأسفانه همیشه تلاش اصلی ما این است که با روان خودمان و سایرین درگیر شویم. آرامش فقط از پرواز به مقصدی خاص و حمام در فضای باز به دست نمیآید. بلکه نتیجه مطالعه منابع اضطراب دفن شده در ما در طی ماههایی طولانی خواهد بود. به همین ترتیب، دوستی به طرز جادویی از قوطی نوشابه بیرون نمیزند، بلکه مستلزم آن است که خودمان را در دسترس کسی قرار دهیم، که جرات کنیم در کنار او آسیب پذیر باشیم و بدانیم چگونه آنچه را که به ما میگوید تفسیر کنیم. و یک خانواده خوب نمیتواند با خرید یک ساعت جدید جدید معضلاتش را با نوجوانش حل کند، بلکه این کار شامل صبوری در برابر بسیاری از مراحل و بحرانهای نوجوانی و شجاعت در تعیین مرزهایی است که ممکن است به تنشها و درگیریهای کوتاه مدت بینجامد.
مدرنیته باعث شده است تا در برابر بسیاری از این موارد آمادگی کمتری داشته باشیم. ما را ترغیب کرده است که به راه حلهای شبه جادویی که از چیزهای مادی ناشی میشود، بیش از حد ایمان داشته باشیم. مدرنیته ما را ترغیب کرده که باور داشته باشیم اشیاء میتوانند تأثیری بیشتر از آنچه ممکن است داشته باشند، بر ما بگذارند. این باور به نوبه خود، در برهههای مشخص زمانی خشمیرا به وجود میآورد که خودمان را به خاطر حرص و آز خود نبخشیم. برای ذهن ما شاید خیلی مهم باشد که رنگها و اشکال موجود در مجاورت مان طور خاص باشد، که فضای و روحیه خاصی در چیزهایی که هر روز میبینیم و لمس میکنیم وجود داشته باشد. با این حال، زیبایی فقط میتواند در خدمت هشیاری باشد، نه اینکه تنها تشکیلدهنده آن باشد. باید مراقب باشیم که در تجلیل زندگی مادی زیاده روی نکنیم: اطمینان حاصل کنیم که اشیایی که روی آنها سرمایهگذاری میکنیم و خود و سیارهمان را با تولید آنها خسته میکنیم، چیزهایی هستند که بهترین فرصت را برای تشویق و الهام بخشی به طبیعت بالاتر و بهترمان فراهم میکنند.
از همین نویسنده:
ارزش خواندن کتابهایی که با آنها موافق نیستیم