هفتم تیر ماه ۱۳۶۶، ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه: سایه شوم چهار هواپیمای عراقی بر آسمان شهر کوچک، مرزی و کُردنشین سردشت میافتد. چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد که این هواپیماهای بمبافکن ارتش عراق، چهار نقطه پرجمعیت از شهر سردشت را با بمبهای شیمیایی که حامل «گاز خردل آرسنیک»اند، هدف قرار میدهند. بوی خردل به سرعت کوچههای شهر را پر میکند و مرگ، بیصدا به خانهها سرک میکشد.
این حمله شیمیایی تنها در چند دقیقه جان بیش از ۱۱۰ غیرنظامی را میگیرد و بیش از ۸ هزار نفر از ساکنان شهری که ۱۲ هزار نفر جمعیت دارد، در معرض گازهای سمی قرار میدهد و دچار مصدومیت شیمیایی میکند. این تراژدی و کشتار، نام سردشت را به عنوان اولین شهر در جهان که هدف حمله شیمیایی قرار گرفته، برای همیشه در تاریخ ثبت میکند. تاریخی که بوی خردل و خون میدهد.
بعد از گذشت ۳۲ سال از فاجعه انسانی سردشت، پرسشهای بسیاری در کنار وضعیت اسفبار مردم بیجواب ماندهاند. مردمی که در طول این سالها به حال خود رها شدهاند.
یاد فاجعه بمباران شیمیایی سردشت از سوی حکومت تنها به برگزاری مراسم سالگرد و سخنرانی مسئولانی که وعدههایشان هیچگاه محقق نشده، خلاصه شده است: تبلیغات داخلی و خارجی برای پیشبرد اهدافی خاص.
رسانههای داخلی معمولا تنها در حد تهیه گزارش کلی و بیان خرده روایتهایی از قربانیان و بازماندگان، به واقعه بمباران شیمیایی سردشت میپردازند و از اینرو، سیاستهای حاکمیت در قابل این فاجعه و بازماندگان آن، همواره مورد انتقاد بوده و هست.
امروز مردمان شهر سردشت از نبود مراکز بهداشتی و درمانی مناسب، توسعه و آبادانی، ارائه خدمات مناسب به مصدومان شیمیایی، فقدان اماکن و مراکز فرهنگی-هنری و از مهمتر فقر و بیکاری، رنج میبرند. دولت نه تنها برای این شهر و مردمانش اقدامی جدی انجام نداده، بلکه حتی سعی کرده تعریف خودش را از این فاجعه ارائه دهد که با واقعیت آن متفاوت است: تناقض در ارائه آمار تعداد مصدومان شیمیایی و تغییر تاریخ واقعی بمباران شیمیایی سردشت.
حمله شیمیایی به سردشت، روز یکشنبه ۷ تیر ۱۳۶۶ به وقوع پیوست، در حالی که دولت سعی کرده آن را ۸ تیر عنوان کند و این روز را در تقویم رسمی به عنوان «روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی» تعیین کرده است. مردم سردشت اما خواهان ثبت روز ۷ تیر به عنوان روز حادثه بمباران شیمیایی سردشت در تقویم رسمی کشور و به رسمیت شناخته شدن آن هستند.
اکنون اما مهمترین سوال مردم سردشت این است: چرا تهدید و فاجعه بمباران شیمیایی سردشت همانند موارد مشابه در دیگر نقاط جهان به یک «فرصت» برای این شهر و مردمانش تبدیل نشد؟
🔘 برای بررسی ابعاد پسافاجعه بمباران شیمیایی سردشت، زمانه با آوات رستمیانی، بازرس انجمن مردمنهاد «دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت» گفتوگو کرده است. آوات رستمیانی معتقد است رویکردهای متفاوتی نسبت به بمباران شیمیایی سردشت وجود دارد. رویکرد غالب، رویکرد حاکمیت و رویکرد سنتی است که در این سالها جریان داشته. اکنون اما جمعی از کنشگران مدنی سعی دارند از منظر رویکرد معرفتشناسانه به این واقعه نگاه کنند. به این معنی که بتوان از زاویه و دید دیگری این رویداد را مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار داد.رستمیانی میگوید:«برای اینکه بخواهیم این رویداد و تراژدیهای قرن را مورد تحلیل قرار دهیم، ناگزیر از مواجهه با روش درست هستیم. یعنی روشمند کردن موضوع بمباران شیمیایی. بدون شک قبل از هر چیز باید زمینههای فکری، دلایل و عوامل ذهنی وقوع این فاجعه به دست عامل خودکامه بعثی (صدام معدوم)، مورد تحلیل واقعبینانه قرار بگیرد. به تعبیری دیگر ما نمیتوانیم به ابعاد دیگر بمباران شیمیایی سردشت بپردازیم، در حالی که هنوز از ماهیت وقوع و زمینههای فکری آن آگاه نباشیم.»در راستای همین رویکرد رستمیانی میگوید معلوم میشود که بمبارانهای شیمیایی شهرها و روستاهای مختلف مناطق کُردنشین ایران و عراق که تحت عنوان «جنوساید کُردی» مطرح است، امری خلقالساعه و آنی نبوده. بلکه صدام حسین با پشتوانه فکری و برنامهریزی قبلی اقدام به این کار کرده است.گفتوگوی فرزاد صیفیکاران با آوات رستمیانی را در ادامه بشنوید: |
آوات رستمیانی اما رویکرد دولت ایران به بمباران سردشت را رویکردی توأم با وعده و وعیدهای توخالی و تبعیضآمیز میداند. او همچنین معتقد است حکومت نسبت به این موضوع رویکری امنیتی دارد:
«اگر یک فرد یا یک کنشگر اجتماعی بخواهد در مورد این موضوع بررسیهای واقعبینانه انجام دهد، حکومت از منظر امنیتی به آن نگاه میکند و متاسفانه دوستان زیادی از این نگاه متأثر شده و حتی میتوانم بگویم از ایران خارج شدهاند.»
رستمیانی همچنین به رویکرد سنتی نسبت به بمباران شیمیایی سردشت اشاره میکند و معتقد است که این رویکرد هم جزو ابعاد پسافاجعه محسوب میشود، زیرا سعی دارد با تظلمخواهی و مظلومنمایی صرف، موضوع بمباران شیمیایی سردشت را مطرح کند:
«رویکرد سنتی سعی میکند موضوع بمباران شیمیایی سردشت را سرنوشتی محتوم برای خودش در نظر بگیرد که تقدیر ماب است. طبیعتا به واسطه این رویکرد که غرضآلود هم نیست، بعد از ۳۲ سال از این فاجعه، نتیجه و بهرهمندی خاصی برای شهر شیمیاییزده سردشت حاصل نشده است.»
واقعه بمباران شیمیایی سردشت زوایای متعدد و پنهان زیادی دارد. از نقش دولتهای خارجی و پیگیری حقوقی در مجامع بینالمللی گرفته تا محرومیت و تبعیض داخلی و مشکلات مصدومان، که هر کدام نیازمند سببشناسی و بررسی و تحقیق جامع است. اما آنچه اکنون بیشتر از همه رخ مینمایاند، نفسهای آغشته به خون مردم شهر سردشت است که هر لحظه تنگتر میشود و ارادهای برای کمک و حمایت مناسب از آنها وجود ندارد. تهدیدی که تاکنون تبدیل به فرصت نشده است.