آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است میان سه شخصیت نام‌آشنای آمریکای لاتین: سالوادور آلنده، نیکلاس مادورو و آریل دورفمان. گفت‌وگویی در تلاقی حال و گذشته، در مرز واقعیت و تخیل، و از فراسوی مرگ و زندگی. گفت‌وگویی در مورد دموکراسی و امپریالیسم، مداخله خارجی و استبداد داخلی.

نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا و هوادارانش با تی‌شرت‌هایی با تصویر سالوادور آلنده

شخصیت نخست: نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور کنونی ونزوئلا٬ وارث هوگو چاوز و بولیواریسم آمریکای لاتین با کشوری صاحب بزرگ‌ترین ذخایر نفتی ثبت‌شده در جهان، اما به لحاظ اقتصادی و سیاسی ازهم‌گسیخته٬ کشوری در معرض مداخله نظامی خارجی و در آستانه یک جنگ داخلی تمام عیار. مادورو بارها گفته که الگو و قهرمان او سالوادور آلنده است.

شخصیت دوم:‌ سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور سوسیالیست شیلی که در فرایندی دموکراتیک به قدرت رسید، اما حکومتش در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ در جریان یک کودتای خونبار به رهبری ژنرال آگوستو پینوشه و با صحنه‌گردانی آمریکا ساقط شد و خودکشی کرد.

شخصیت سوم: آریل دورفمان، یک شخصیت ادبی؛ خالق نمایشنامه درخشان «مرگ و دخترجوان» که از جمله مشاوران  فرهنگی آلنده بود. دورفمان در شب کودتای پینوشه به طور اتفاقی در کاخ ریاست جمهوری در سانتیاگو حضور نداشت و در نتیجه، به شکلی معجزه‌آسا از مهلکه جان سالم به در برد و پس از آن به اروپا گریخت.

اگرچه میان ونزوئلای امروز و شیلی دیروز تفاوت‌های تعیین‌کننده‌ای وجود دارد، اما شباهت‌ها را هم نمی‌توان دست کم گرفت.

نظر به همین شباهت‌ها و تفاوت‌ها، در ۱۱ فوریه ۲۰۱۹، آریل دورفمان در یادداشتی تحت عنوان «سالوادور آلنده راه خروج را به ونزوئلای مادورو نشان می‌دهد»، روح رئیس‌جمهور محبوب دیروز شیلی را احضار کرده و به عنوان هوادار سرسخت آلنده و شاهد نزدیک وقایع خونبار شیلی،‌ از طرف و از زبان او، رئیس‌جمهور ونزوئلای امروز را در نامه‌ای سرگشاده مورد خطاب قرار داده و توصیه‌ها و راه‌‌حل‌هایی را برای خروج ونزوئلا از بحران و دفع خطر ارائه کرده است.

از طرف آلنده، برسد به دست مادورو، با احترام

آلنده‌ای که دورفمان فرامی‌خواند از شباهت‌ها آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که درست همچون ونزوئلای امروز، شیلی انقلابی آن روز نیز به شدت دوپاره شده بود. رو در روی حکومت قانونی و دموکراتیک شیلی، رهبران کنگره قرار داشتند که فتنه‌جویانه و تحت حمایت و تحریک بخش‌های مرفه جامعه در طلب مداخله ارتش بودند.

دورفمان می‌گوید، اگر در شیلی ۱۹۷۳ «نیکسون و کیسینجر و کمپانی‌های چندملیتی آمریکایی» علیه حکومت قانونی این کشور توطئه می‌کردند، ونزوئلای ۲۰۱۹ آماج طرح‌ها و توطئه‌های «ترامپ،‌ پنس و پومپئو (و همچنین الیوت آبرامز)» است.

و البته این همه ماجرا نیست.

آریل دورفمان

دورفمان از زبان آلنده خطاب به مادورو می‌نویسد: «علی‌رغم شباهت‌ها میان شیلی ۱۹۷۳ و ونزوئلای ۲۰۱۹، احساس می‌کنم که شما با مقایسه خودتان با من، تاریخ را زیر پا می‌گذارید و به آرمان تغییر انقلابی ضربه می‌زنید. [برخلاف شما] من در سرتاسر زندگی‌ام و تا لحظه مرگ، مدافع دموکراسی در تمام اشکال آن بوده‌ام. هرگز، در طول سه سال تصدی‌گری خود، آزادی تجمع مخالفانم را محدود نکردم، و هرگز جلوی آزادی رسانه‌ها را نگرفتم… حتی یک نفر هم به خاطر بیان عقیده‌اش در دوران من به زندان نرفت و تا من رئیس‌جمهور بودم هیچ‌کس شکنجه نشد… یک تفاوت دیگر میان من و شما هست: شما از حمایت کامل روسیه و چین برخوردارید، اما من وقتی از اتحاد جماهیر شوروی آن زمان درخواست کمک کردم٬ یک پنی هم دریافت نکردم (احتمالاً به این خاطر که مداخله شوروی در مجارستان ۱۹۵۶ و چک‌ـاسلواکی ۱۹۶۸ را محکوم کرده بودم)؛ چین هم به انقلاب آزادی‌خواهانه ما روی خوش نشان نداد و بعدتر حتی حاضر به قطع رابطه با رژیم پینوشه نشد.»

دورفمان خطاب به مادورو می‌نویسد که شما به «لولوی» آمریکای لاتین بدل شده‌اید. و سوسیالیسم را «بدنام» کرده‌اید. حالا محافظه‌کاران، پوپولیست‌های ملی‌گرا و فاشیست‌ها در شیلی، کلمبیا، آرژانتین و برزیل بولسونارو از مثال عبرت  ونزوئلای شما برای رسیدن به قدرت و عوام‌فریبی استفاده می‌کنند. حتی ترامپ هم، فریبکارانه و با بدجنسی، گفته نمی‌گذارد آمریکا مثل ونزوئلا «سوسیالیست» شود.

نهایتاً برای خروج ونزوئلا از بحران و دفع خطر مداخله خارجی و البته محافظت از میراث اصلاحات سوسیالیستی٬ دورفمان پیشنهاد می‌دهد که مادورو یک همه‌پرسی دموکراتیک برگزار کند، در واقع همان کاری که آلنده ۴۵ سال پیش می‌خواست انجام دهد اما کودتاگران فرصت انجام آن را از او گرفتند.

دورفمان نامه سرگشاده‌اش به مادورو را این طور به پایان می‌رساند: «با احترام، از سوی دیگر مرگ و تاریخ، سالوادور آلنده».

از طرف آلنده برسد به دست دورفمان، با احترام

«خودت بهتر می‌دانی، آریل دورفمان عزیز، که من به دیگران احترام می‌گذارم، اما در مورد دفاع از شرافت شخصی و کلیت منسجم عقاید و ارزش‌هایم انعطاف‌پذیر نیستم. با “تخیل” استدلال و توصیه‌های احتمالی من به رئیس‌جمهور قانونی ونزوئلا، از اعتماد من سوءاستفاده کردی؛ من هیچ کدام از آنها را به عنوان حرف‌های خود تصدیق نمی‌کنم. آنها حرف‌های تو هستند و به آنها احترام می‌گذارم. من اما در آنها سهیم نیستم و دوستانه و البته با جدیت می‌خواهم که از انتساب آنها به من خودداری کنی. در نامه‌ای که تو فرستادی سوءتعبیرها، لغزش‌ها و جرح‌ و تعدیل‌های زیادی نسبت به عقاید من وجود دارد.»

این جملات طبعاً کلمات خود آلنده نیستند. بلکه آغاز نامه‌ تخیلی دیگری اند از زبان آلنده به دورفمان، در پاسخ به نامه تخیلی آلنده به مادورو به ابتکار دورفمان.

نویسنده واقعی این جملات آتیلیو برون، جامعه‌شناس آرژانتینی و نویسنده کتاب «امپراطوری و امپریالیسم» است که در یادداشتی تحت عنوان «سالوادور آلنده: نه به نام من» از زبان آلنده پاسخ دورفمان را داده است.

کلمه کلیدی این نامه سرگشاده «امپریالیسم» است.  

آتیلیو برون از زبان آلنده می‌نویسد: «عجیب نیست که در بازسازی خیالی‌ات از افکار و عقاید من، کلمه امپریالیسم به شکلی چشمگیر غایب است؟ کلمه‌ای که من بارها آن را در طول حیات سیاسی‌ام، به ویژه در دوران ریاست جمهوری‌ام، برای نقد و محکومیت غرور و نخوت آمریکایی‌ها در خاورمیانه به کار بردم.»

نویسنده با یادآوری کمک‌ها و حمایت‌های سوسیالیستی حکومت مادورو به مردم در برابر بحران اقتصادی و ابر تورم، صراحتاْ می‌نویسد که آلنده‌ای که دورفمان تخیل کرده، از مواجهه با ریشه بحران یعنی امپریالیسم آمریکا، طفره رفته است، آن هم در شرایطی که رفتار و روش‌های آمریکا نسبت به شیلی ۱۹۷۳ بسیار مخرب‌تر و وحشیانه‌تر شده است.

کجا شیلی آلنده «تحریم‌های اقتصادی» هولناکی را تجربه کرد که امروز ونزوئلای مادورو با آن مواجه است؟ کی نیکسون جرأت کرد در قبال شیلی فرمان اجرایی‌ای‌ صادر کند،مشابه آنچه اوباما در ۹ مارس ۲۰۱۵ علیه ونزوئلا امضا کرد و این کشور را تهدیدی فوق‌العاده علیه امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا دانست؟

آتیلیو برون ادامه می‌دهد: همچون آلنده٬ مادورو نیز هرگز آزادی تجمع مخالفانش را محدود نکرده است. اگر این آزادی سلب شده بود، آیا امروز طرفداران خوان گوایدو آزادانه در خیابان اعتراض می‌کردند؟‌ آیا چنین چیزی در زمان دیکتاتوری پینوشه برای مخالفان ممکن بود؟

او از زبان آلنده می‌نویسد: «ببین آریل، زحمت بکش یک سر به ونزوئلا برو،‌ در یک هتل پنج ستاره اقامت کن و  در همان اتاقت ببین مردم ونزوئلا به چه رسانه‌هایی دسترسی دارند. می‌بینی که هیچ ممانعتی از پخش کانال‌های تلویزیونی بین‌المللی مثل سی.ان.ان، تلویزیون شیلی و… که در حال ارائه تصویری شیطانی از مادورو هستند، وجود ندارد… آیا چنین چیزی تحت یک دیکتاتوری ممکن است؟»

و به همین ترتیب، «هیچ زندانی سیاسی‌ای در ونزوئلا وجود ندارد. البته سیاست‌مداران زندانی وجود دارند،‌ اما این مطلقاً موضوع دیگری است.»

اما در مورد همه‌پرسی… برون از زبان آلنده می‌گوید:‌ آیا شک داری که حکومت آمریکا و عاملانش در ونزوئلا نه به دنبال «انتخابات» آزاد، بلکه به دنبال «تغییر رژیم» و «خروج» مادورو از صحنه سیاسی اند؟ اگر چنین نیست چرا ترامپ در آخرین لحظه مانع نهایی شدن توافقات در مذاکرات میانه سال ۲۰۱۷ و اوایل سال ۲۰۱۸ در سانتو دومینگو شد؟  

«به یاد بیاور آنچه برای من اتفاق افتاد: کودتا دقیقاً برای جلوگیری از تحقق همه‌پرسی‌ای نبود که دولت من در کاخ موندا تصویب کرده بود. آیا فکر می‌کنی در مورد رئیس‌جمهور ونزوئلا ماجرا متفاوت خواهد بود؟»

و یک چیز دیگر —در روزگاری که در برزیل از طریق صندوق رأی و به شکلی دموکراتیک،‌ یک حکومت فاشیست به قدرت رسیده است— «من همیشه یک دموکرات بودم، اما هیچ‌وقت عاشق مفهوم بورژوایی دموکراسی نبودم. من در سرتاسر زندگی‌ام یک مارکسیست بودم… و این کاملاً در نامه تو غایب است.»

***

این دو نامه خیالی به زبان آلنده، شِمای کلی دو جبهه‌ای را نشان می‌دهد که امروز عدالت‌خواهان، سوسیالیست‌ها، مارکسیست‌ها و حتی ملی‌گرایان را در قبال مسأله ونزوئلا دوپاره کرده است.

شما بصیرت تاریخی کدام آلنده را برای ونزوئلای ۲۰۱۹ موثرتر و کاراتر می‌دانید؟


در همین زمینه