محمود دولتآبادی در تالار خوارزمی شیراز فرازهایی از دو داستان خود را خواند. استقبال به حدی بود که جمعیت زیادی از مشتاقان پشت در تجمع کرده بودند. دولتآبادی گفت با انتشار نسخههای جعلی رمان او قصد داشتند او را ویران کنند. نویسنده جای خالی سلوچ زندگی یک نویسنده در ایران را به راه رفتن در سنگلاخ تشبیه کرد.
یکشنبه ۸ اردیبهشت محمود دولتآبادی، نویسنده سرشناس رمانهای کلیدر و جای خالی سلوچ به دعوت انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز در تالار خوارزمی این شهر فرازهایی از داستانهای «طریق بسمل شدن» و «بیرون در» را خواند. خبرگزاری ایرنا گزارش داده که استقبال از دولتآبادی به حدی بود که عده زیادی از طرفداران او پشت درهای بسته سالن اجتماع کرده بودند و سر و صدا راه انداخته بودند. دولتآبادی وقفهای در داستانخوانیاش ایجاد کرد و گفت:
«درها را بگشایید، بگذارید این جوانها بیایند داخل.»
داستانخوانی پرشور محمود دولتآبادی همزمان با برگزاری نمایشگاه خموده کتاب تهران برگزار شد. نشر چشمه در تهران «طریق بسمل شدن» و «زوال کلنل» دو اثر محمود دولتآبادی را برای دریافت مجوز به اداره کتاب فرستاده بود. اولی مجوز گرفت، دومی همچنان در محاق مانده است. در سال ۹۳ نسخهای جعلی از این رمان در ایران با شمارگان بالا پخش شد. محمود دولتآبادی در تالار خوارزمی شیراز گفت:
«میخواستند با پخش کردن نسخه جعلی کلنل را ویران کنند و بعد مرا ویران کنند. اما من از کلنل چیزی را قیچی نکردم و یک بار هم در حضور وزیر ارشاد گفتم این کتاب قالیچهای ابریشمی است که پشت و رویش یکی است. حتی یک کلمه از آن را نمیتوانم بزنم، شما اگر میتوانید بزنید. اما نمیشود. آنچه از کلنل در نزد من است، نه زیاد است و نه کم. اما آنچه منتشر شده کاملاً قلابی است. کلنل را موقتاً خراب کردند. اما اصلش پیش من است.»
این رمان، داستان یک سرهنگ وطندوست ارتش است که پنج فرزند دارد و هر پنج فرزندش در جریان انقلاب ایران به یک حزب و یک گروه سیاسی میپیوندند، از انقلاب آسیب میبینند و پدر را داغدار میکنند.
رمان «کلنل» نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی من در بریتانیا، نامزد دریافت جایزه ادبیات بینالملل خانه فرهنگ جهانِ برلین و نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمهشده در آمریکا با ترجمه تام پتردیل شد و ۲۳ فروردین ۱۳۹۲ در فهرست نامزدهای جایزه بهترین کتاب داستانی ترجمه در آمریکا (BTBA) قرار گرفت.
محمود دولتآبادی در آثار متعددش، از طریق درامهای خانوادگی، موقعیت دهقانان و کارگران روستایی را که از روی زمین کنده میشوند توصیف کرده است. تلاش برای جستوجوی خانه امن پدری به کنش شخصیتهای او در این آثار جهت میدهد. دولتآبادی در تالار خوارزمی شیراز با تکیه بر چنین پشتوانهای گفت:
«زمانی به من گفتند داری خلاف جریان شنا میکنی، گفتم راه من همین است. مرا دهاتی خطاب کردند. اما من نگذاشتم هیچیک از این زخمها به قانقاریا بدل شود همه را با کار و دقت و ورز دادن ذهن و زحمت کشیدن درمان کردم. کسانی که باید آثار من را میدیدند، کم دیدند. اما مردم دیدند و درک کردند و حالا یک خویشاوندی بین ما وجود دارد.»
محمود دولتآبادی (متولد ۱۳۱۹) یک نویسنده خودساخته است. او دوران کودکی و نوجوانیاش را در سبزوار، سر زمینهای زراعی گذراند. مدتی را به کارگری در کارگاههای تخته گیوهکشی و پنبهپاککنی سپری کرد و آنگاه سلمانی روستا شد. دولتآبادی سپس به تهران مهاجرت کرد و پس از راه یافتن به کلاسهای آموزش تئاتر آناهیتا زندگیاش به مسیر دیگری افتاد. او در شیراز گفت:
«راه رفتن در این کشور مثل راه رفتن در سنگلاخ است. اگر بلدی راه برو، اگر نیستی تکلیفات را از اول با این مسیرها روشن کن. من همیشه با فکر خودم زندگی کردم، نویسنده صداست، صدای عمیق جامعه است. به یاد نمی آوردم از کودکی و نوجوانی تا امروز از امیری یا وزیری چیزی خواسته باشم. به گمانم اگر بخواهم فکر کنم دیگری درباره من چگونه فکر میکند، همیشه باید فکر کنم که دیگری درباره من چه فکر میکند، از چنین آدمی نویسنده به وجود نمیآید.»
در پایان داستانخوانی و سخنرانی دولتآبادی در شیراز، جمعیت مشتاق او را رها نمیکردند. ناچار میزی در پارکینگ کتابخانه خوارزمی گذاشتند و آقای نویسنده برای مردمی که آثار او را درک کردهاند کتابهایی را به یادگار امضا کرد.
بیشتر بخوانید: