نسلهان آرول، هنرمند ساکن آلمان و متولد ترکیه است. او کارشناسی ارشد خود را در رشته فیلم و درام در دانشگاه قدیر خاص استانبول گرفت. پژوهش عملی آرول نمایش دلقک با پرسپکتیو فمینیستی بوده است. برای این پژوهش او یک اجرای تکنفره با عنوان «زن ایدهآل» خلق کرد و این پروژه را در تز دکترای خود در دانشگاه هنر برلین گسترش داد و آن را در فستیوالهای مختلف از جمله فستیوال بینالمللی نمایش دلقکهای زن در وین و فستیوال نمایشِ دلقکهایِ زنِ یاقوتِ سرخ در هلسینکی به نمایش گذاشت. او در تز دکترایش بر روی رابطه میان خنده، فمینیسم و فرمهای اجرای تکنفره پژوهش میکند. فرمهایی که او به آنها میپردازد شامل مداحی1 (فرمی از قصهگویی سنتی قهوهخانهای در ترکیه مشابه با نقالی در ایران)، استندآپ کمدی و نمایش دلقک است. او علاوه بر اجرای این فرمهای هنری، در «تئاتر حقوق بشر برلین» (Bühne für Menschenrechte)، «کالکتیو میهمان» (Gastkollektive) و «دلقکهای بدون مرز» ایفای نقش میکند.
پرسش: تو یک بازیگر تئاتر، استنداپ کمدین، دلقک، و مداح، و چیزهای دیگر هستی. چرا همه این فرمهای مختلف هنری را امتحان میکنی؟ در این فرمها به دنبال چه میگردی؟
نسلهان آرول: دلیل آغاز جستجوی من کلاسهای بازیگری بود که در آنها شرکت کردم. منظورم این نیست که تجربه بدی داشتم، عاشق بازیگری هستم و معلمان بینظیری داشتم که به من خیلی چیزها یاد دادند. اما مثل خیلی از دانشجویان بازیگری همان ابتدا با متون کلاسیک و استاندارد مواجه شدم. بیشتر این نمایشنامهها من را عصبی میکردند و من هم به عنوان یک بازیگر زن با نقشهای کلیشهای که در دسترسم بود خوشحال نمیشدم. عصبانیت من وقتی بیشتر شد که میخواستم روی صحنه بامزه باشم. این همه شخصیت زن بانمک کجا رفته بودند؟
همان زمان بود که در کارگاه یکی از دوستانم با نمایش دلقک آشنا شدم. هنوز هیجان آن روز خودم را به یاد میآورم. فوراً این احساس را داشتم که دماغ دلقک، یا همانطور که جک لکوک میگوید «کوچکترین ماسک دنیا» به من کمک کرد که بر روی صحنه آزادانهتر حرکت کنم. همینطور به من انگیزه داد که کمدی خودم را خلق کنم. بنابراین پایاننامه کارشناسی ارشدم را در قالب یک پژوهش عملی، بر روی نمایش دلقک نوشتم. برای این منظور یک اجرای تکنفره دلقک با عنوان «زن ایدهآل» را در سال ۲۰۱۳ در استانبول خلق کردم. وقتی به آلمان آمدم نام اجرا را به «زن کامل» تغییر دادم.
مزیت نمایش دلقک این است که لازم نیست از زبان استفاده کنی و بنابراین با اجرایت میتوانی آسانتر به هر کجا سفر کنی. به همین خاطر توانستم این اجرا را در فستیوالهای مختلف از جمله در وین و هلسینکی نمایش دهم. متاسفم که فستیوال دلقکهای زنِ وین دیگر برگزار نمیشود. گرچه هنر نمایش دلقک در تاریخ خودش بیشتر فرمی مردانه بوده است، زنان دلقک هم وجود داشتهاند و در حال حاضر زنان زیادی نمایش دلقک اجرا میکنند. تعداد آنها هر روز بیشتر هم میشود و مطمئن هستم که پلتفرمهای بیشتری نیز به وجود خواهند آمد که از دلقکهای زن حمایت کنند.
من در تزم به دنبال امکانهایی بودم که نمایش دلقک در پیوندگاه میان فمینیسم و کمدی به وجود میآورد. یافتهها، تجارب و بازخوردهای مثبتی که گرفتم به من انگیزه داد تا پژوهشم درباره کمدی را گسترش دهم و به همین خاطر بود که در تز دکترایم سراغ استندآپ کمدی و هنر مداحی رفتم.
▪️کارهای هنری تو بیشتر درگیر سوژههای زن توانمند بوده است. میتوان در کارهای مختلفی که کردهای تلاشهایت برای به پرسش کشیدن دینامیک جنسیت و روابط قدرت مردسالارانه را دید. اما تا آنجا که متوجه شدم رویکرد تو به هنجارهای جنسیتی با کمدی و شوخطبعی گره خورده و کمتر مستقیماً به سراغ درد و رنجهایی میروی که خشونت مردسالار بر زنان وارد میکند. آیا این یک استراتژی هنری برای تو است؟
من همیشه به کمدی علاقه داشتم. خنده و تاثیرش بر بدن من را شگفتزده میکند. از بچگی هم دوست داشتم که آدمها را بخندانم. طبعاً به عنوان یک بازیگر خودم را به اجرای کمدی محدود نمیکنم و فکر میکنم نشان دادن رنج و غم، آنهم همانطور که هست، بر روی صحنه مهم و قدرتمند است. اما معتقدم که بسیاری از مسائل میتوانند از خلال کمدی مطرح شوند. به عنوان مثال استندآپ کمدی مدتهای مدید پلتفرمی برای مردم حاشیهای بوده تا مسائل خود را از خلال جوک بیان کنند. به خصوص از موج دوم فمینیستی به این سو استندآپ برای بسیاری از فمینیستها یک سلاح بوده است. این فمینیستها ایده «شخصی سیاسی است» را دنبال میکردند و داستانها و عصبانیت خودشان از مردسالاری را از طریق این فرم اجرا بیان میکردند.
البته این موضوع را نمیتوان انکار کرد که کمدی در خدمت تاریکی نیز بوده است (لبخند).
شخصاً یک چیز که بیش از همه من را شیفته کمدی میکند، حس گذرای داشتن یک اجتماع است که در طول مدت اجرا و بعد از آن همراه با تماشاچیان ایجاد میشود. خنده به ارتباط و توانمندسازی کمک میکند. برعکس آن هم ممکن است همزمان اتفاق بیفتد. مثل خیلی چیزهای دیگر [تاثیر کمدی] ابهامهایی دارد.
▪️از اجراهای تکنفره دلقک سراغ مداحی رفتی. در ایران اجرای نقالی (که به مداحی در ترکیه شبیه است) معمولاً از سوی مردان انجام میشود. تو به این هنر سنتاً مردانه با رویکردی فمینیستی نزدیک شدی. چه باعث شد که به عنوان یک فمینیست ساکن برلین سراغ این فرم از قصهگویی رفتی؟
در ترکیه نیز همچون ایران مداحها بیشتر مرد هستند. این یک سنت است که از مرشد به شاگردش منتقل میشد و آنها همه عموماً مرد بوده اند. این خط سیر به دلایل مختلف شکسته شد که نیازمند یک بحث مستقل دیگر است. این فرم اجرا که دوران طلایی خود را در امپراطوری عثمانی گذراند بعدتر از محبوبیتش کاسته شد. در آن دوران طلائی، مداحها بیشتر در قهوهخانههایی اجرا میکردند که بیشتر مشتریانشان مرد بودند. من با این ایده کارم روی مداحی را شروع کردم که این فرم هنری بسیاری امکانهای کشفنشده برای یک اجرای فمینیستی دارد. فهمیدم که اگر داستانی معاصر بگویی این اجرا خیلی خوب با مخاطبان خود ارتباط میگیرد. خلاف استندآپ کمدی که در آن شخصیت اجراکننده در مرکز اجرا قرار میگیرد و به نظر میرسد که اجراکننده در بیشتر اوقات دارد از نظرگاه خودش حرف میزند، شخص مداح مورد توجه نیست و او همه نقشها و شخصیتهای قصه را بازی میکند و این به نظرگاههای متعددِ همزمان او کمک میکند.
در مورد امکانهای مداحی حرف زیاد میشود زد. اما وقت کم است و به همین اکتفا میکنم. باید گفت که مداحی ترکیه با نقالی ایران تفاوت دارد. در سالهای متاخرتر در سنت مداحی، جنبه شوخی و شوخطبعی نیز وارد شده است. من به این جنبه شوخطبعانه در مداحی میپردازم و آن را به موضوع اصلی تبدیل میکنم زیرا کار اصلی من کمدی است.
▪️من دو نمایش از تو دیدم که در یکی مداح و در دیگری دلقک بودی. اجرای مداح داستانی درباره یک گروه زن از نسلهای مختلف و زمینههای مختلف فرهنگی بود و داستان برخوردهای این زنان با یکدیگر را برجسته میکرد. داستان اجرای دلقک اما درباره مردسالاری و هنجارهای جنسیتی است. من تیغهای تیز نقد را که در اجرای دلقک داشتی، در نمایش مداح ندیدم. تفاوت بین این دو اجرا برای تو چه بود؟
ممنون برای سوالت. این دقیقاً همان چیزی است که در مقالهام که به زودی منتشر خواهد شد نوشتهام.
در این مقاله بر روی اجراهای تکنفره خودم و رویکردهای متفاوتی فکر کردم که این پرفورمنسها نسبت به پیوند میان کمدی و فمینیسم مطرح میکنند. امیدوارم که خوانندگان علاقهمند قادر باشند این مقاله را که به انگلیسی است بخوانند. بگذار خیلی کوتاه بگویم که در اجرای دلقک من علیه هنجارها میجنگیدم. دلقکِ «سوپر» در نمایش «زن کامل» همانطور که از نام دلقک و عنوان نمایش برمیآید به صحنه میآید و ادعا میکند که چیزی شبیه یک سوپرقهرمان است، او یک زن کامل است و شیوه بودن خود را نشان میدهد و به تماشاچیان کمک میکند که با زنانگی ایدهآل و فشار ایدهآل سازی مقابله کنند. همانطور که آنجلا مکرابی، پژوهشگر فمینیست در مقاله اش «یادداشتهایی درباره امر کامل» میگوید، «ایده امر کامل امروز به عنوان یک بردار به شدت هترونرماتیوِ رقابت میان زنان جوان عمل میکند.» یعنی تو [به عنوان یک زن] باید ترکیب کامل همه چیز باشی.
در اجرای مداح من به دنبال هنجارهای جنسی نیستم که بخواهم آنها را نقد کنم. میتوانی بگویی که با گفتن قصه یک سفرِ توانمندساز، اجازه نمیدهم که هنجارهای جنسیتی صحنه را به تسخیر در آورند. به نظر من هر دوی این رویکردها برای مبارزه فمینیستی مهم و ارزشمند هستند.
▪️فکر میکنی این اجراهای هنری مختلف به تو شخصاً به عنوان یک زن مهاجر کمک کرده اند تا بهتر بتوانی علیه مردسالاری نژادپرستانه در آلمان بجنگی (اگر به وجود چنین ساختار قدرتی قائل هستی)؟
اجرای دلقک من در استانبول خلق شد و فقط بر مسائل جنسیتی متمرکز بود. اجراهای استندآپ کمدی و مداح را در آلمان خلق کردم. بنابراین مسئله نژاد بخشی از این اجراها شد. میتوانم یک مثال بزنم که به خود من شخصاً روی صحنه کمک کرد. در روتین کوتاهی که برای استندآپ ام ایجاد کردم، ساختار اصلی یک سوال ادامه دار است که از من میپرسد، اهل کجا هستم. سپس واکنشهای پرسشگر به این پاسخ حقیقی که «اهل ترکیه ام» را بازی میکنم. وقتی این واکنشها را اجرا میکنم خندههای زیادی دریافت میکنم… بعد از اجرا یک زن ترک سراغم آمد و گفت که من را کاملاً میفهمد و از من برای صحبت کردن درباره این موضوع تشکر کرد. خوشحالم که این تجربه به هر دوی ما و شاید افراد دیگری در میان تماشاچیان احساس خوبی داد.
▪️شاید افرادی به تو بگویند که فمینیسم اینجا در آلمان به اندازه کافی دستاورد داشته است و افرادی مثل تو باید بر ایجاد آگاهی درباره مردسالاری در کشور ترکیه تمرکز کنید؛ پاسخ تو به این حرف چیست؟
اتفاقاً گزارههایی از این دست را به من گفتهاند. گرایشی وجود دارد که ضرورت فمینیسم در جغرافیاهای مشخصی را مورد پرسش قرار میدهد و میگوید که در اینجا برابری به دست آمده و بنابراین دیگر به فمینیسم احتیاجی نداریم. متاسفانه تصویر هیچ جا گلوبلبل نیست. علاوه براین فمینیسم دارویی نیست که یک دوز آن را بزنی و بعد از ناپدید شدن نشانههای بیماری آن را متوقف کنی. فمینیسم یک آگاهی است که آن را زندگی میکنی. البته به هیچ کس ربطی ندارد که به من توصیه کند کجا باید اجرا کنم و چه کار باید بکنم. اما من مداح را در ترکیه هم اجرا کرده ام، در فستیوال تئاتر بینالمللی برگاما در ماه مه ۲۰۱۸. در آنجا با تماشاچیان تجربههای شگفتآوری داشتم. به لطف برگزارکنندگان فستیوال تئاتر برگاما این شانس را داشتم که مداحی را در بازار تاریخی آراستا در برگاما اجرا کنم. این فضا با روح سنت مداحی خیلی متناسب است زیرا مداحها نیز در فضاهای بازار اجرا میکردند. بعد از پایان تز دکترایم میخواهم اگر شانس بیاورم با کارم توری در ترکیه داشته باشم. این خیلی برای من مهم است. همینطور میخواستم در فستیوال تیاتری در ایران شرکت کنم. بگذار ببینیم آیا همه اینها میسر میشود. انشاءالله!
[1] مداح یک فیگور مهم در فرهنگ سرگرمی امپراطوری عثمانی بوده است. در حال حاضر هنر مداح یک میراث سنتی در حال مرگ در تئاتر ترکیه است. مداحی در سال ۲۰۰۸ در فهرست میراث فرهنگی یونسکو وارد شد.