احمد بن حسن بن احمد بن روح الله الخمینی عمامه بر سر نهاده، به قول خودش پس از ۶ سال طلبگی. مخالفان پدرش، حسن خمینی که با اصلاحطلبان نشست و برخاست دارد، میگویند مراسمش همانند تاجگذاری و از مقوله «لاکچری» بوده (اصطلاح علما در قم به معنای تجملآمیز). آیت الله جدید در بیت امام موضوع را تکذیب کرده. در میان حزب الله بحث داغی جریان دارد.
03 May 2018
این خبر مرا به یاد مقاله ای انداخت با عنوان “ملاها و آدم ها”, نبشتهء استاد ناصر پاکدامن.
در نشریهء الفبا (دورهء دوم) شمارهء چهارم.
موجود در “آرشیو اسناد اپوزوسیون ایران”.
مهدی / 04 May 2018
از مقالهء ملاها و آدم ها – ناصر پاکدامن
“پس به دیدنش رفته بودم در قم. به دیدن آقایی که عارف مسلک بود و طریقت و شریعت را به هم آمیخته بود. از آن مظاهر معنویت افسانه ای مشرق زمین! اهل ذوق بود. شوخ طبع بود. شعر می گفت. به استقبال ملک الشعرا رفته بود. در “بهاریه” شکرالله می گوید که باریتعالی فصل بهار را فصل همخوابگی درختان کرده است. فصل تولید مثل. انار گرد نیست, شکمش آمده به جلو. و تمام باغ و بوستان و دشت و چمن, همه اش میل است و کشش و شهوت و نتایج محتوم همین امورات. جل الخالق. و این مسمط را خودشان چاپ کرده اند: اشعاری مملو از محرومیت جنسی. حرمان و محرومیت حجرهء طلاب از لفظ لفظش می ریزد. و یا این چند بیت در استقبال از غزلی از دهقان سامانی اصفهانی:
قم بدکی نیست از برای محصل
سنگگ گرم و کباب اگر بگذارد
بهر عبادت حرم مکان شریفی است
خانم زیر نقاب اگر بگذارد
هیکل بعضی شیوخ قدس مآب است
عینک پر پیچ و تاب اگر بگذارد
ساعت ده موقع مطالعهء ماست
پینکی و چرت و خواب اگر بگذارد
و یا این بیت دیگر از شعری دیگر:
سپس ز حبهء انگور سبحه ای سازم
برای رفتن میخانه استخاره کنم
حبهء انگور را تسبیح کردن و برای رفتن به بار “مرمر” با “زلیخا” استخاره کردن! خلخالی کجایی که عالم ز دست رفت و امام هم روش. واقعا که “مهدی بیا, مهدی بیا” و ترا خدا ناز هم نکن که من نمیام! آنهم با این امام.”
مهدی / 04 May 2018
هادی خرسندی
من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم …
امروز به راجر کوپر فکر ميکردم. بازرگان انگليسي که جمهوري اسلامي زنداني اش کرد به جرم لابد جاسوسي و زناي محصنه و لواط محسنه!
من اين بيچاره را ميشناختم زمان شاه. همسر ايراني داشت. با دوچرخه ميآمد سر کار در سازمان جلب سياحان. بولوار ارباب! من هم همانجا بودم.
گرفتار اسلام که بود، نوشتند راجر کوپر در زندان دارد اشعار امامخميني را به انگليسي ترجمه ميکند. زندان با اعمال شاقه؟ که
. لابد
Hi Friend, I am captured to Tattoo of Your Lip
Ok please. Englissi- dan ha hers nakhorand ..
انگليسي دانها لطفاً حرص نخورند. صدجور ديگر هم ميشود ترجمه کرد اما چه فايده؟
فکر ميکنيد ترجمه آن بنده خداي زنداني، که زبان مادري اش انگليسي بود، کمکي به حالش کرد؟ من که فکر نميکنم. دليل هم دارم:
مرحوم قطب زاده يک «هيچ چي» از حضرت امام ترجمه کرد گرفتند اعدامش کردند…..
***
در خبرها بود که ديوان اشعار آقاي پاپ (رئيس کشيش ها و کاردينال هاي بچه باز) هم منتشر شد:
من به خال لبت اي بچه گرفتار شدم
بعد با نام خدا راهي شلوار شدم …
من بهخال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سردار شدم
غم دلدار فکنده است بهجانم شرری
که بهجان آمدم و شهره بازار شدم
در مِیخانه گشائید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
مهدی / 04 May 2018