خبر کوتاه است: «منابع پزشکی اعلام کردند امروز چهارشنبه {۲۰ دی} ساعت ۸:۲۰، آقای میرحسین موسوی در مرکز قلب تهران واقع در خیابان کارگر شمالی سیتی آنژیوگرافی شدند. این عمل تحت تدابیر شدید امنیتی انجام گرفت. دکتر زهرا رهنورد، همسر مهندس موسوی که هر دو در حصر خانگی هستند وی را همراهی میکرد.»
راوی این خبر که احتمالا همزمانیاش با اعتراضات سراسری در ایران باعث شد بازتاب چندانی پیدا نکند، عیسی سحرخیز، روزنامهنگار مقیم تهران است. او که خود به عنوان زندانی سیاسی سابقه محکومیت و زندان دارد، در حساب کاربری توییترش درباره عمل قلب میرحسین موسوی، اطلاعرسانی کرده است.
همزمان با این خبر اما خبر کوتاه دیگری نیز مخابره شد که بازتاب گستردهای یافت: سفر درمانی محمود هاشمی شاهرودی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به خارج از ایران.
حضور هاشمی شاهرودی در کلینیک خصوصی پروفسور دکتر مجید سمیعی، که گفته است دانش و آگاهی سیاسی ندارد، با اعتراضات گسترده روبهرو شد و به طرح شکایت از رییس سابق قوه قضاییه ایران در دادگاههای آلمان و دادخواهی در مورد مسئولیتش انجامید. قاضیالقضات سابق در نهایت مجبور شد فرار را بر قرار ترجیح دهد و هانوفر آلمان را زودتر از موعد پیشبینی شده ترک کند تا گرفتار دادگاه و دادگاهکشی نشود؛ هر چند ایرانیان معترض در فرودگاه هامبورگ هم دست از سر او برنداشتند و تجمعی برگزار کردند تا شاید بتوانند مانع خروجش شوند.
ویدئویی از هنگام خارج شدن هاشمی شاهرودی و همراهانش از کلینک و ماشینهایی که اسکورتش میکنند تا وارد فرودگاه هامبورگ شود، در رسانههای آلمان منتشر شده. در تصاویر منتشر شده، به نظر میرسد که آیتالله هاشمی شاهرودی در تلاش است تا چهره را زیر نقابی پنهان کند.
یک کاربر توییتر درباره این ماجرا نوشته است:
جناب آیتالله شاهرودی!
شما فرار کردید، بحثی نیست، هر انسانی ممکن است فرار کند.
اما شما قاضیالقضات یک کشور بودید و از دادگاه فرار کردید، رییس دستگاه عدلیه بودید و از عدالت گریختید، یاللعجب!
در آن ۱۰سال چگونه عدالتی جاری کردهاید که از پاسخگوییاش اینگونه فراری میشوید؟
بر نشاندن این دو خبر (عمل قلب میرحسین موسوی و سفر درمانی هاشمی شاهرودی)، چه احساس و اندیشهای در مخاطب تولید میکند و چه واکنشی برمیانگیزد؟
زمانه این پرسش را با حسن یوسفی اشکوری، نویسنده، محقق و دینپژوه مقیم آلمان و عیسی سحرخیز، روزنامهنگار و فعال سیاسی مقیم ایران در میان گذاشته است.
پرسش از یوسفی اشکوری از این زاویه است که با توجه به اینکه جمهوری اسلامی خود را نظامی دینی میداند و موسوی و هاشمی شاهرودی، هر دو از مسئولان این نظام بوده یا هستند، اسلام چه نگاهی به این موضوع و ماجرا دارد؟
سحرخیز هم به عنوان روزنامهنگاری مطلع از وقایع روز در ایران و کسی که خبر عمل جراحی قلب میرحسین موسوی را منتشر کرده، مورد سوال قرار گرفته است.
حسن یوسفی اشکوری اما در پاسخ به این سوال به زمانه میگوید با معیارهای شرعی نمیتوان این دو مورد را با هم مقایسه کرد چون برای هیچکدام حکم شرعی مشخصی وجود ندارد: «اصولا در منابع اسلامی، یعنی قرآن، حدیث، سنت پیغمبر یا بعدها حتی در قرن دوم و سوم در سنت ائمه شیعه، حکم مشخصی در اینگونه مسائل ریز وجود ندارد. یعنی اینکه مثلا کسی که بیمار است چگونه باید درمان بشود، کجا باید درمان بشود یا کسی که زندانی است چگونه باید با او برخورد کرد یا فرض بفرمایید یک نفری که در حصر خانگی است …. اساسا چنین عناوینی ما نداریم. ما اساسا چیزی به نام حصر خانگی در منابع اسلامی نداریم. به هر حال یک نفر اگر اتهامی متوجه اوست شاکی دارد و این شاکی یا شاکی شخصی است، یا شاکی مدعیالعموم است.»
حصر خانگی از جعلیات فقهی و قانونی جمهوری اسلامی است. چنین چیزی نه در فقه داریم، نه در قانون داریم. ولی به هر حال جدای از این معیارها در عالم واقع چه جمهوری اسلامی باشد و چه هر حکومت دیگری باشد، به هر حال کم و بیش با تفاوتی برای آدمهای خاص خودشان، برای شخصیتها و رجال خاص خودشان امکاناتی در اختیار میگذارند که این امکانات را از دیگران به هر دلیلی دریغ میکنند.
به گفته یوسفی اشکوری قواعد فقهی یک سری قواعدی است که از قرن سوم به بعد مطرح شده و نه در قرآن و سنت در صدر اسلام و … و با نیازها و شرایط روزگاران گذشته متناسب هم بوده اما: «در دوران مدرن، دوران جدید، آیین دادرسی آمده، قانون آمده، دادگستری آمده، محاکمات آمده، وکیل مطرح شده، دادگاه اول، دوم، استیناف، دادخواست، دیوان عالی کشور و دهها موضوعات دیگر. اینها مربوط به دوران مدرن است. بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم از نظر فقهی و از نظر شرعی حکمی ما داشته باشیم که با کسی که در حصر خانگی است، از نظر پزشکی چگونه باید برخورد کرد یا یک نفری که در مقام عالی است چگونه باید برخورد کرد {چنین چیزی نداریم} و نمیشود انتظار داشت در منابع و احکام فقهی، احکام مشخصی در این زمینه داشته باشیم. این به عنوان یک نکته کلی.»
عیسی سحرخیز اما میگوید: «نکته اول این است که آقای موسوی و همینطور خانم {زهرا} رهنورد و همینطور آقای {مهدی} کروبی، این سه عزیزی که در حصر هستند، هر سه نفرشان مشکلات قلبی دارند و زمانی که من در مرکز قلب تهران بستری بودم به کرات این عزیزان را هم برای چکآپ یا مداوا یا درمان و انجام عمل میآوردند و بعد از آن هم که من آزاد شدم از زندان، این اقدام در واقع دنبال میشد و الان هم ما آخرین موردش را شاهد بودیم.»
سحرخیز موضوع سفر درمانی هاشمی شاهرودی و عمل قلب موسوی را با این موضوع پیوند میزند که اگر به خارج فرستادن افراد در حصر به عنوان یک خواست مطرح بشود، چه پاسخی برای آن وجود دارد. او میگوید: «اینکه ما فکر بکنیم این افراد را ما بیاییم بحث بکنیم که برای درمان بفرستند به خارج کشور، من فکر میکنم با مراکز درمانی بسیار مجهزی که در ایران هست و از آن مهمتر، پزشکان متخصصی که بعضی از اینها خودشان در آنور آبها هم صاحب کرسی دانشگاه هستند هم عملهای جراحی انجام میدهند یا در سمپوزیمها و کنفرانسهای بینالمللی حاضر میشوند و آخرین دستاوردهایشان را عرضه میکنند، ما بیاییم اینها را کنار بگذاریم و به بهانههای مختلف بخواهیم افراد را بفرستیم به خارج از کشور؛ این کار درستی نیست.»
عدالت بر اساس قدرت
یوسفی اشکوری اما امکان هر گونه مقایسه میان محمود هاشمی شاهرودی و میرحسین موسوی را از اساس ناممکن میداند: «در ارتباط با شخص آقای هاشمی شاهرودی یا آقای میرحسین موسوی و کروبی و رهنورد که هفت-هشت سال است که در حصر خانگی هستند، اگر بخواهیم این دو را با هم مقایسه بکنیم، قیاسناپذیرند. برای اینکه یکی در راس رهبران و مسئولان درجه تقریبا میشود گفت که اول نظام است و یکی هم به وسیله همین نظام در حصر خانگی است بدون اینکه معیارهای قانونی یا شرعی درباره او رعایت شده باشد. معیار شرعی که میگویم منظور من این است که طبق قواعد فقهی به هر حال اگر جرمی یا اتهامی متوجه کسی هست طبق قواعدی که اشاره کردم به آنها در یک محکمه به تعبیر قدیمیها رسیدگی میشود در حالی که آقای میرحسین موسوی و کروبی و رهنورد که هفت-هشت سال است در حصر خانگی هستند، نه معیارهای شرعی و قواعد فقهی درباره آنها رعایت شده و نه به طریق اولی، قانون اساسی و قوانین جاری خود جمهوری اسلامی. بنابراین دو آدم در دو موقعیت کاملا متفاوتی قرار دارند و طبعا حکم واحدی ندارند.
به گفته یوسفی اشکوری، حکومت برای آدمهای خودش، برای مسئولان و شخصیتهای خودش تمام امکانات را در اختیار میگذارد و برای کسی که در زندان است یا در حصر است، به اصطلاح امکانات معمول یا حداقلی را در نظر میگیرد.
عیسی سحرخیز نیز در همین باره به زمانه میگوید: «واقعا نمیدانم بیماری آقای شاهرودی چه بوده و آیا پزشکان نمیتوانستند در ایران آن را درمان بکنند که ضرورت داشته بروند یا نه؛ این را من نمیخواهم در موردش قضاوت بکنم، اما چیزی را که میتوانم بگویم این است: ما موارد بسیار زیادی را داریم که حتی با یک عطسه کردن و با کوچکترین بیماری، فرد خودش را مجاز میداند که بلند بشود برود خارج از کشور و خودش را چکآپ بکند. این را از صدر تا ذیل ممکلت، آنها که صاحب پول و مقام هستند، در این ۳۰-۴۰ سال گذشته به کرات انجام دادهاند. ولی خب ما میبینیم که حتی در مورد شخص رهبر پیشین جمهوری اسلامی، آقای خمینی هم هیچوقت این اقدام صورت نگرفت، با اینکه ایشان هم سرطان داشتند اما نمیدانم که آقای شاهرودی مشکلشان چیست که ضرورت داشته ببرندشان. ظاهرا مشکل معده یا روده، از این موارد بوده و لندن رفتهاند و از لندن رفتهاند به آلمان برای درمان.»
ما، بیتالمال و آنها که در مسند قدرتند
آیا امکاناتی که در داخل جمهوری اسلامی هست، جوابگوی نیاز مسئولان آن نیست؟ چه تفاوتی میان مردم و مسئولان در استفاده از خدمات و امکانات وجود دارد؟
عیسی سحرخیز در پاسخ به این سوال میگوید: «نکتهای که مهم است این است که فرق این افراد با مردم عادی چیست؟ چرا اینها میتوانند بروند و طبیعتا وقتی هم میروند هزینه یک نفر یا دو نفر را نمیدهند؛ بلکه اینها یک تیم بزرگ حفاظتی هم باید داشته باشند، مراقبت باید برود و اینها همهاش هم از طریق بودجه بیتالمال دارد انجام میشود. البته اگر واقعا ضرورت داشته بروند، نمیشود گفت کار پزشکی را کنار بگذاریم.»
حسن یوسفی اشکوری اما با طرح یک روایت فردی به توضیح تفاوت و تبعیض میان شهروندان در موقعیتهای متفاوت در جمهوری اسلامی میپردازد: «من به عنوان کسی که خودم هم سالها زندانی بودم، وقتی که میخواستم دکتر بروم، کار با زحمت بود. به این ترتیب که این را ببین، آن را ببین، خانواده دنبال کار را بگیرند و پیگیری بکنند … در آن زمان بالاخره ما بعد از مدتها دوندگی که چه بسا ممکن بود دیر هم بشود از نظر مشکل بیماری -بهخصوص من دیابت هم داشتم- از یک حداقل امکانات پزشکی و دارو و درمان برخوردار میشدیم. خب معلوم است آن زمان که من در زندان از این حداقل برخوردار بودم کسانی که در حکومت بودند، نماینده مجلس بودند، وزیر بودند، وکیل بودند، جزو ابواب جمعی حکومت بودند، از امکانات وسیعی برخوردار بودند و چه بسا برخی افراد از این امکانات برخوردار بودند که برای درمان خودشان به خارج از کشور مراجعه بکنند، اما بنده به اصطلاح زندانی از چنین امکاناتی برخوردار نبودم.»
عیسی سحرخیز اما به وجه دیگری از موضوع میپردازد: «آنچه در واقع خیلی جالب بوده و در رسانهها و شبکههای اجتماعی خیلی مورد توجه قرار گرفته است، این اشاره به صحبتهای خود آقای هاشمی شاهرودی بود که خب شما مثلا اگر چنین مشکلی دارید، بروید بست بنشینید در یک امامزاده یا توسل بجویید به یکی از این امامزادگان تا درمان بشوید که این مساله خب برای خود ایشان مطرح بود: خب اگر ما علم و پزشکی را میخواهیم کنار بگذاریم و با امامزادهها و بست نشستن و اینجور چیزها مشکل را حل بکنیم، چرا در این مورد ایشان یا خانوادهشان، خود به توصیه خودشان عمل نکردهاند. در واقع رطب خورده منع رطب چون کند؟»
مقایسه دو نمونه از نظر اخلاقی و پیامدهای ماجرا
گرچه به گفته یوسفی اشکوری، امکان «مقایسه شرعی» میان مورد محمود هاشمی شاهرودی و میرحسین موسوی وجود ندارد، اما از نظر اخلاقی و با معیارهای عدالت میتوان این موقعیتها را با هم مقایسه کرد، چرا که: «بالاخره آقای میرحسین موسوی هم روزگاری از بزرگان این نظام بوده، هشت سال نخست وزیر این مملکت بوده و تا قبل از حصر شدنش عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده. به هر حال یکی از ارکان خود همین حکومت بوده؛ بهخصوص در دهه ۶۰، در تاسیس جمهوری اسلامی، در شکلگیری جمهوری اسلامی نقش داشته یا آقای کروبی سالها نماینده مجلس بوده، رییس مجلس بوده و خیلی از مقامهای دیگر را داشته.»
یوسفی اشکوری معتقد است از دید عدالت و اخلاق اگر نگاه کنیم، باید همان امکاناتی که آقای هاشمی شاهرودی دارد، آقای میرحسین موسوی و دیگران هم داشته باشند: «فرضا اگر از نظر پزشکی نیازی به مراجعه به خارج از کشور باشد، باید به خارج از کشور مراجعه کنند، یا به بهترین دکتر مراجعه کنند. این امکانات باید برایشان وجود داشته باشد. و اگر برای آقای هاشمی شاهرودی از بیتالمال خرج میکنند برای آنها هم باید از بیتالمال خرج کنند. البته عدالت ایجاب میکند که هر دو به هزینه شخصی خودشان بروند. چه آقای موسوی، چه آقای فلان. یعنی از پول بیتالمال نباید صرف معالجه آقای هاشمی شاهرودی بشود یا حتی میرحسین موسوی بشود، یا نمیدانم حتی آقای خامنهای که رهبر نظام است بشود. بیماری شخصی آدمها مربوط به خودشان است، همانطور که خانه و زندگیشان مربوط به خودشان است. حداکثر حقوقی دارند و درآمد مشخص و مشروعی که از آن استفاده میکنند.»
به گفته این روزنامهنگار ساکن ایران اما پیامد این ماجرا از همه مهمتر است: «اگر فردی در مقام و مسئولیتی بوده و این مقام یا مسئولیت به گونهای بوده که در مقابل مردم میایستاده؛ چه در جایگاه رهبری یک کشور، چه در جایگاه مدیریت سیاسی یک کشور و چه در جایگاه مسئولیتهای قضایی یک کشور که آقای شاهرودی به هر حال به خاطر این مساله مورد توجه بوده، باید پاسخگوی اعمالش باشد.»
عیسی سحرخیز: «به دلیل آن چیزی که در دوران ریاست هاشمی شاهرودی بر قوه قضاییه در ایران اتفاق افتاده، زمانی که امثال آقای مرتضویها حاکم بودند و حوادثی پیش آمد و توی زندانها قتل صورت گرفت و برای روزنامهنگاران مشکلات فراوانی پیش آمد، روزنامهنگاران را به صورت مکرر دستگیر میکردند، مطبوعات را میبستند، به صورت فلهای هم میبستند، مسلما رییس قوه قضاییه و کسی که او را منصوب میکند، همه اینها باید به عنوان افرادی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم نقش دارند در نقض حقوق بشر، باید جوابگو باشند.»
به گفته سحرخیز این ماجرا نشان داد که اگر چنین افرادی پایشان را از ممکلت خودشان بیرون میگذارند، مورد اعتراض قرار میگیرند و درباره عملکرد آنان دادخواهی میشود: «در جامعه جهانی -چه همان ایرانیانی که مجبور شدهاند کشورشان را ترک بکنند و چه مقاماتی که وظیفه خودشان میدانند از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی دفاع بکنند- علیه آنها اعتراض میکنند و ساکت نمینشینند و اقدام میکنند برای اینکه فرد را پای میز محاکمه بکشند و در واقع مجازاتش بکنند.»
این فعال سیاسی معتقد است که شاید این مساله خودش فینفسه مهم نباشد اما امری پیشگیرانه است: «یعنی بدانند این افراد که در مسند قدرت هستند، روزی اگر حادثهای برایشان پیش آمد و مجبور به فرار از کشور خودشان شدند – همانند شاه – جایی در دنیا برایشان وجود ندارد. اگر برای درمان میروند خارج از کشور، آنجا کسانی هستند که برای کارهای خلافشان دست به محاکمهشان میزنند، آنها را به دادگاه میکشند و بابت موارد نقض حقوق بشر مجازاتشان میکنند. این امر پیشگیرانه به نظر من امریست خیر و میتواند خیلی از افراد را به تفکر وادارد و آنها را از کارهایی که انجام میدهند بازبدارد، یعنی فکر کنند کارهایی که میکنند ممکن است روزی گریبانشان را بگیرد.»
به گفته سحرخیز اما به هر حال هستند کسانی که «به قول قرآن چشم و گوش و قلبشان مهر خورده، نمیبینند و نمیشنوند و در واقع حس نمیکنند، بعد هم شاهد سرنگونی حکومتها و حاکمان مستبد، امثال صدام و قزافی و اینها بودهاند اما از آنها هم عبرت نمیگیرند تا روزی برسد که به قول معروف خودشان هم راهی زبالهدان تاریخ بشوند و به طرز فجیعی به دست مردمشان مجازات شوند.»
- مطالب مرتبط
توصييه اخوندها براىشفاوهر گونه رفع حاجات خيلى زياد است بست نشستن در امامزاده ها. دست بدامن شدن امام رضا نامه انداختن در چاه جمكران وهم چنين حديث كسا كه ظاهرا خواندنش هزار درد را شفا ميدهد اصولا در كتاب مفاتيح الجنان صد نوع نسخه براى شفاى انواع درد ومرضها بوسيله دعاهاى مختلف نظير دعاى توسل وجود دارد
حالا چرا اين عمامه بسرها خودشان استفاده نميكنند معلوم نيست حتما اعتقاد ندارند
اقايان كه همه ماشالله حداقل به هشتاد ونود سالگى هم ميرسند چرا عجله ايى براى ملاقات حوريان بهشتى ندارند وكماكان رقيه باجى خود را ترجيح ميدهند
محسن مدنى / 13 January 2018
هاشمی شاهرودی و یا موسوی، *** پدر هر دوا آدم نظام اسلامی. خدا رو شکر دوره یا سین میر حسین بازی تموم شد.
نازلی / 14 January 2018
ای کاش آقای سحر خیز می فرمودند که ۶ پزشک متخصص ایرانی تبار مقیم خارج بطور مرتب خمینی را ویزیت می کرد..کاش می گفتند که چگونه از تنها بیمارستان قلب تهران که پیش تر ملکه مادر نامید ه می شد وسایل و امکانات ر ابه جماران منتقل و به معالجه هزاران بیمار دیگر لطمه زدند…کاش … حافظه ما کم تر ضعیف بود.
ahmad / 14 January 2018
اوائل پیروزی انقلاب اسلامی کتابی به بازار آمد بنام نومانکلاتورا راجع به تبعیض در نظام شوروی سوسیالیستی که شرح مفصلی از امتیازات سران آن می دهد. با برافتادن چنان رژیمی انگار اعاظم این مملکت مبادرت به زنده نگه داشتن آن بی عدالتی ها می کنند ولو اینکه یکی از اصول مدهب مختارشان عدالت است.
سکایی راستین / 14 January 2018
این *** که به عنوان نظریه نوشتید با هیچ معیار انسانی جور در نمی آید . مگر هر کس که مریض شد و در حکومت جایگاهی داشت یا زمانی داشته باید برای مداوا به خارج برو د . یا للعجب . مسا له این است که همه باید مثل مردم عادی در کشور درمان شوند و مساوات در درمان رعایت شود . به عبارت دیگر باید همه مردم عادی به همان خدماتی دسترسی داشته باشند که مسولین دیروز و امروز دسترسی دارند . نه این آقا و نه آن آقا هیچ کدام تخم دو رزرده نگذاشته اند که شما برای اختلاف افکنی و رسیدن به اهداف ضد ایرانی خودتان یکی را با دیگری مقایسه میکنید .
حمید رضا / 15 January 2018