رب فریکن – به هردلیل زمان زیادی طول کشیده است تا زنان وحقوق آنها مورد توجه کمیته جایزه نوبل قرارگیرند. شاید اکنون که چهارنفرازپنج عضو کمیته نروژی نوبل را زنان تشکیل میدهند(که درواقع این مسئله نباید تاثیرگذارباشد)، آنها مورد توجه بیشتری قرارگرفتهاند وسرانجام توجه به این امربدیهی که زنان درکشاکش دوران جنگ وصلح به شدت آسیبپذیرند، اما با این همه درایجاد صلح، پایان دادن به جنگ وایجاد یک جامعه دموکراتیک رل مهمی بازی میکنند.
این مسائل آنقدرها هم که بهنظرمیآید بدیهی وآشکارنبودند. مثل “جنگ“ که قبلاً موضوعی مردانه به حساب میآمد و حتی مردان تنها قربانیان جنگ شناخته میشدند. ازتجاوزات جنسی گسترده درجنگ دوم جهانی تنها نامی از “دختران مغرور ژاپنی“ درحافظه جمعی باقی مانده است (زنانی که بردههای جنسی ارتش ژاپن بودند، اما تبلیغ میشد که آنها داوطلبانه خود را وقف سربازان کردهاند).
تازه در سال ۱۹۷۹ برای اولینبار حقوق زنان در یک سند بینالمللی تحت عنوان منشورزنان به رسمیت شناخته شد وعجبا که دراین منشور به مهمترین و وسیعترین نوع بیرحمی یعنی خشونت درجنگها یا درمحدوده خانهها هیچ اشارهای نشده است. اولینبار درسال ۱۹۹۳ بود که درجلسه روسای سازمان ملل در وین مسئله خشونت علیه زنان در حقوق بینالملل مورد توجه قرار گرفت. دوسال بعد به عنوان یک اقدام بزرگ کنفرانس جهانی زنان درپکن برگزارشد و درهمان زمان برای اولینباردر دادگاه بینالمللی موضوع تجاوز به زنان درجنگ یوگسلاوی و رواندا به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته شد وسرانجام این مسئله درشورای امنیت هم مطرح شد. یعنی شورایی که اکثراعضای آن مردان سیاستمدارند.
اگرچه هنوزهم نمیتوان پایان صلحآمیز جنبشهای موسوم به بهارعربی را تضمین کرد، اما بسیاری آرزو داشتند که کمیته نوبل با دادن جایزه صلح از بهار عربی تجلیل کند و با انتخاب توکل کرمان ژورنالیست زن یمنی، این انتظاربه خوبی برآورده شد
کمیته نوبل دراطلاعیه خود به قطعنامه شماره ۱۳۲۵ درسال۲۰۰۰ اشاره میکند که درآن از زنان بهعنوان قربانیان جنگ وهم گروهی که درمراحل تثبیت صلح نقش تعیینکننده بازی میکنند، نام برده میشود. البته با یادآوری این مثالها نمیخواهم بگویم که همه اقدامات ازطرف سازمان ملل انجام شده، برعکس این تجربیات زنان عادی بود که از پایین به بالا منتقل شد. دردهههای گذشته زنان بیش ازپیش و درتمام دنیا سازماندهی را برعهده گرفتهاند. گروههای زنان شبکههای خود را گسترش دادهاند. حتی دردورترین دهات آسیا و آفریقا آنها بهتدریج جای پای خود را مستحکم میکنند.
مانند داستان باورنکردنی و نفسگیرزنان لیبریا درسال ۲۰۰۳ تحت فرماندهی لیما گیووی برنده فعلی نوبل که با تظاهرات صلحآمیز،اعتصاب جنسی و پرهیزازداشتن رابطه با مردان، آنها را وادارکردند تا پیمان صلح را امضا کنند.
جایزه صلح نوبل برای بهار عربی
اگرچه هنوزهم نمیتوان پایان صلحآمیزجنبشهای موسوم به بهارعربی را تضمین کرد، اما بسیاری آرزو داشتند که کمیته نوبل با دادن جایزه صلح از بهارعربی تجلیل کند وبا انتخاب توکل کرمان ژورنالیست زن یمنی، این انتظاربه خوبی برآورده شد.
کنشگری زنانه در دیکتاتوریهای عربی کمتراز مناطق دیگر رشد کرده بود. اکنون با سرنگونی دیکتاتورها زنها موقعیتی یافتهاند تا برای خود جایی در سیستم دموکراتیک بخواهند. البته این موضوع بستگی کامل به میزان کفایت آنها و هم میزان موفقیت محافظهکاران درجامعه دارد.
به همین علت عضویت توکل کرمان دریک گروه بنیادگرای اسلامی کمی گیجکننده است. من به هیلباغ عثمان زنی اهل سومالی که درقاهره یک گروه فمینیستی را اداره میکند زنگ زدم. او جلسهای با سینفر از زنان اهل لیبی داشت و ازشنیدن خبرجایزه نوبل برای همتای یمنیاش خیلی خوشحال بود و گفت: “یک مدرک دیگر برای این که ثابت شود داشتن حجاب زنان را از مبارزه برای حقوقشان باز نمیدارد.“
پس ازجایزه نوبل برای یاسرعرفات (۱۹۹۶) اکنون یک زن عرب با حجاب و بدون اونیفورم نظامی جایزه صلح نوبل میگیرد. یعنی درواقع وقتش هم رسیده بود.
منبع:
فولکس کرانت،۸ اکتبر۲۰۱۱
در همین زمینه