برخی افراد و گروهها عنوان “آیت الله قتل عام” را ناموجه، افشاگرانه و تخریبی به شمار آوردهاند. برخی بر این باورند که استفاده از این روشها موجه نیست و هیچ کمکی به دموکراسی و حقوق بشر در ایران نمیکند. برخی دیگر، آن را اهانت به دین و خدا به شمار آوردهاند.
آیا این انتقادها وارد هستند؟ آیا کاربرد عناوینی چون “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری” دموکراتیک و اخلاقاً موجه است؟
دلایل کاربرد این اصطلاحها چیست؟
اتهام قتل عام
در مورد نقش مستقیم ابراهیم رئیسی در قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان ۱۳۶۷ جای هیچ گونه انکاری وجود ندارد. اگر شهادت بازماندگان را نادیده بگیریم، اگر نوار صوتی جلسه آیت الله منتظری با هیئت مرگ را هم انکار کنیم، این موضوع را نمیتوان انکار کرد که رسانههای سپاه پس از توجیههای اولیه، اینک به صراحت نه تنها حکم آیت الله خمینی برای قتل عام زندانیان را منتشر میسازند، بلکه اسامی تک تک افراد عضو “هیئت مرگ” را هم مینویسند (به عنوان مثال رجوع شود به مقاله “بازخوانی دستور قاطع امام خمینی برای مقابله و اعدام منافقین” مورخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ وبسایت مشرق).
مصطفی پورمحمدی هم پس از انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری اعلام کرد که ما به اجرای حکم خداوند درباره زندانیان تابستان ۱۳۶۷ افتخار میکنیم. اگر مقدمات او صادق باشند، نتیجه اش هم صادق خواهد بود. یعنی:
- الف- خدا وجود دارد.
- ب- خدا دستور داده که منافقین را اعدام کنید.
- پ- امام یازدهم شیعیان دارای فرزندی است که ۱۲ قرن عمر دارد و غایب از دید انسان هاست (امام زمان).
- ت- خداوند حق حکومت کردن را به علی بن ابی طالب و فرزندانش واگذار کرده است.
- ث- در عصر غیبت، فقیهان جانشین امام زمان در حکومت کردن هستند. حکومت حق ویژه فقیهان است.
- ج- آیت الله خمینی از سوی خداوند و امام زمان از حق حکومت کردن برخوردار بود.
- چ- آیت الله خمینی حکم داد که منافقین محارب − که با صدام حسین در یک جبهه علیه ایرانیان میجنگیدند − را اگر توبه نکردند، اعدام کنید.
حتی اگر تمامی این مقدمات را فردی صد در صد بپذیرد، باز هم آن قتل عام، از جنایت بودن خارج نمیشود. برای این که :
- الف- صدها تن از چپها به همراه اعضای سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. آنها “منافق” نبودند، کمونیست بودند.
- ب- کلیه اعضای سازمان مجاهدین خلق زندانی، قبلاً در دادگاههای غیر علنی فاقد وکیل به زندانهای مدت دار محکوم شده بودند. آنها اگر دست به اقدامات تروریستی زده بودند، مانند دیگر اعضای سازمان حکم اعدام گرفته و مثل آب خوردن اعدامشان میکردند. آنها به دلیل زندانی بودن، حتی اگر میخواستند، نمیتوانستند همراه ارتش صدام حسین نظامیان حافظ مرزهای ملی ایران را بکشند.
عنوان آیت الله
برخی از مؤمنان از سر خلوص میگویند که “آیت الله” فردی مقدس است که نمیتواند قاتل باشد. به همین دلیل صدها صفحه سیاه کرده و میکنند تا اثبات کنند که “علی خامنهای آیت الله نیست“. اما،
- الف- در “آیت الله بودن” و مرجعیت دینی خمینی هیچ شک و شبههای وجود ندارد. با این همه، آیت الله خمینی که اعلم و افقه مراجع تقلید زمانه قلمداد میشد، همین حکم قتل عام را صادر کرد. پس “آیت الله”ها هم جنایت کرده و میکنند.
- ب- حوزههای علمیه مانند دانشگاهها نیستند که دقیقا روشن باشد فرد پس از طی مرحلهای کارشناس (لیسانس)، کارشناس ارشد (فوق لیسانس) و دکتر خواهد شد. وقتی هم قرار شد استاد دانشگاه شود، باید مراحل مختلفی را طی کند تا به سمت استادی نائل شود. به عنوان مثال، فردی که به صورت حق التدریسی در دانشگاهی یک یا چند ترم درس داده، هیچ کس او را حتی “دانشیار” دانشگاه هم به شمار نمیآورد، چه رسد به “پروفسور تمام”. در حوزهها چه کسی و در چه مرحلهای حجت الاسلام، ثقة الاسلام، حجت الاسلام والمسلمین، آیت الله، آیت الله العظمی، آیت الله العظمی فی الارضین، و…- اکثر این عناوین در ۱۵۰ اخیر اختراع شده اند- خوانده میشود؟ هیچ معیار و ملاک عمومی ای وجود ندارد. پس از انقلاب، این عناوین صد در صد سیاسی و حکومتی گردید. فرد به میزانی که تابع ولی فقیه باشد، رتبهاش بالا و بالاتر میرود. به قول میشل فوکو، قدرت دانش و عنوان تولید و اختراع میکند.
- پ- همه موجودات عالم هستی، آیه و نشانه خداوند هستند. به تعبیر فیلسوفان و عارفان مسلمان، ظهور و تجلی خود خدا هستند. شانی از شئون و نعتی از نعوت خداوند هستند. از این منظر، تفاوتی میان موجودات وجود ندارد. فقیهان از سر تکبر، خودشیفتگی و خودخواهی، صنف خود را “آیت الله” میخوانند.
- ت- اگر معیارهای حوزهها و جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم، “آیت الله”های زیادی در ۳۸ سال گذشته دست به جنایات زیادی زدهاند. آیت الله محمد یزدی، آیت الله احمد جنتی، آیت الله صادق خلخالی، آیت الله هاشمی شاهرودی، آیت الله صادق لاریجانی، آیت الله خامنه ای، آیت الله علی رازینی، آیت الله علی فلاحیان، آیت الله ری شهری، آیت الله دری نجف آبادی و غیره و غیره.
- ث- ابراهیم رئیسی هم با ملاکهای مقبول حوزههای علمیه و جمهوری اسلامی، “آیت الله” است. اولاً: او را “آیت الله” میخوانند. ثانیاً: فقه و اصول را نزد اساتید حوزه خوانده و موفق به اخذ مدرک عالیترین سطح آموزشی حوزه (سطح چهار) شده است. ثالثاً: سطوح عالی حوزه را از سال ۱۳۸۰ تاکنون درس میدهد. رابعاً: سه کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)، تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی) و تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی) را منتشر کرده و سه کتاب ارث بلاوارث در فقه و حقوق، تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق، و سیر تحول در نظارت و بازرسی را در دست انتشار دارد.
به آخوندهایی که سطوح عالی حوزوی را تمام کرده و در یک یا چند باب فقهی صاحب نظر شده- یعنی به درجه اجتهاد رسیده- آیت الله گفته میشود. آیت الله- به این معنا- در فروع دین مجاز به تقلید از مرجع تقلید نیست و باید از خودش تقلید کند اما کسی نمیتواند از او تقلید کند.
ابراهیم رئیسی نیز همچون بقیه فقیهان “باستان شناس” است و برساختههای اعراب پیش از اسلام (یعنی “احکام امضایی” به تعبیر فقیهان) را میشناسد. مگر احکام سنگسار، قطع دست دزد، محاربه، ارتداد، جهاد، حج، خمس، زکات، و…چیستند که رئیسی قادر به استنباط آنها نباشد و “آیت الله” به شمار نرود؟
بدین ترتیب این مدعا که “ابراهیم رئیسی “آیت الله قتل عام” است“، مدعایی صادق و موجه است. یعنی نه تنها صادق است، بلکه برای صدق آن میتوان شواهد و قرائن کافی ارائه کرد.
افشاگری حقوق بشری؟!
فعالیت نهادهای حقوق بشری بین المللی چیست؟ آیا کار آنها جز این است که موارد نقض حقوق بشر- از جمله “جنایت علیه بشریت” و “جنایات جنگی”- را دائماً رصد و افشا کرده و میکنند؟ آیا آنها جز افشای حقیقت و اعتراض به سرکوبهای سیستماتیک و درخواست اصلاح و اجرای عدالت کار دیگری صورت میدهند؟
این افشاگری دائمی است و هیچ گاه پایان نمییابد. تا زمانی که ناقضان حقوق بشر به نقض سیستماتیک حقوق بشر ادامه میدهند، نهادهای حقوق بشری نیز به افشای جنایات آنها ادامه میدهند. عناوینی چون “افشاگری” و “گزارشهای تکراری” کار آنان را ناموجه نمیسازند.
آن همه فعالیت و اعتراض نهادهای حقوق بشری هنوز نتوانسته است نقض سیستماتیک حقوق بشر را منتفی سازد. آنها و دیگران موفق شدهاند که آرمان حقوق بشر را جهانی سازند. اما نقض حقوق بشر و افشای نقض حقوق بشر ادامه دارد. این حقیقت گویی، این نوع شفافیت، کاملاً از نظر اخلاقی و حقوقی موجه است. افشای نقش مستقیم ابراهیم رئیسی در سرکوب و قتل و عام، فعالیتی حقوق بشری است.
وقتی سیاستمداری به کاری که کرده اعتراف میکند، این اعتراف بیش از هر چیز مبنای حکم است. به عنوان مثال، اردوغان بارها گفته است که طی ماههای اخیر ۱۰ هزار نفر از “کردهای تروریست ترکیه” را کشتهایم. نهادهای حقوق بشری بین المللی نشان دادهاند که بسیاری از آنها غیر نظامیان- کودکان و زنان و مردان- بودهاند. وزیر کشور اردوغان گفته که درپی دستگیریهای پسا-کودتای نافرجام، هنوز نزدیک به ۵۰ هزار نفر در بازداشت به سر میبرند. او ادعا کرد که تمام ۲۶۰۱۱۳ نفری که به خاطر همکاری یا ارتباط با کودتای ۱۵ جولای بازداشت شدند، عضوی از سازمان تروریستی فتح الله گولن اپوزسیون آمریکا نشین هستند. وی گفت: “افرادی که هنوز تحت بازداشت هستند شامل ۷۳۲۱۰ افسر پلیس، ۷۶۴۳ سرباز ارتش، ۱۶۸ ژنرال ارتش، ۲۵۷۵ قاضی و دادستان، ۱۷۷۲۶ شهروند عادی و ۲۰۸ مسئول دولتی میشوند. از تعداد کل بازداشتیها نزدیک به ۲۴هزار نفر به خاطر نبود مدارک کافی آزاد شده و حدود ۴۱ هزار نفر نیز به قید وثیقه، به صورت مشروط خارج از بازداشت به سر میبرند”.
نهادهای حقوق بشری به این اعترافات استناد کرده و ترکیه را محکوم میکنند. ناظران اتحادیه اروپا گفتهاند که اردوغان تحت شرایط اضطراری که ماهاست ادامه دارد، رفراندوم را برگزار کرد و در آن دست به تقلب هم زده است. البته اردوغان اتهامات آنان را رد کرده و گفته اروپاییها نباید در کار ما دخالت کنند.
تجربههای گذار به دموکراسی
با خشم و کینه و نفرت و خشونت نمیتوان دموکراسی ساخت. نفرت پراکنی جوامع را از دموکراسی دور میسازد. اما در تمامی تجربههای موفق گذار به دموکراسی، دموکراسی خواهان با دیکتاتورها و جنایتکاران مبارزه کرده و جنایات آنها را دائماً افشا کردهاند. هدف عدم تکرار جنایت و خشونت است.
وقتی مخالفان توانستند از طریق سازمان یابیهای متنوع و متکثر خود را قدرتمند سازند و موازنه قدرت میان خود و رژیم سیاسی پدید آورند، در آن صورت میز مذاکرات شکل گرفته و راه آشتی ملی گشوده خواهد شد. بده- بستانها متعلق به میز مذاکرات است. قبل از آن، نمیتوان جنایات دیکتاتورها و نظام دیکتاتوری را نادیده گرفت و افشا نکرد. اما مذاکرات مخالفان و رژیم دیکتاتوری برای گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، عموماً به بخشش جنایتکاران ختم شده است (رجوع شود به مقاله “درسهای “آشتی ملی” کلمبیا برای دموکراسی خواهان ایرانی“). این اتفاق عیناً در برمه/میانمار تکرار شد (در مقاله مستقلی مفصلاً تجربه برمه را تونضیح داده ام که در نوبت انتشار است). ولی تا وقتی جنایتکاران حاکم بوده و به جنایاتشان ادامه میدهند، افشای جنایات حداقل کاری است که دموکراسی خواهان باید انجام دهند.
انتخابات ریاست جمهوری
در مبارزات انتخاباتی نظامهای دموکراتیک، تمامی سوابق نامزدها را افشا میکنند. دونالد ترامپ در مناظرههای تلویزیونی با هیلاری کلینتون، زنانی که بیل کلینتون با آنها روابط جنسی داشت را در جایگاه نشاند و به همه آمریکاییها نشان داد. او گفت که هیلاری هم دست شوهرش بوده و به جای محکوم کردن بیل، زنان قربانی را محکوم کرده است. متقابلاً هیلاری کلینتون هم نوارهای دونالد ترامپ را افشا کرد که سخنان زشتی درباره زنان گفته بود. زنانی را هم به میان آوردند که مدعی شدند ترامپ به آنها آزار جنسی رسانده است. ترامپ فسادهای بنیاد کلینتونها را مطرح کرد و کلینتون هم فسادهای اقتصادی ترامپ را. هیلاری گفت ترامپ اسبی است که پوتین سوارش شده و از او سواری میگیرد.
در انتخابات فرانسه هم نامزدها و رسانهها به اندازه کافی سوابق نامزدها را افشا کرده و میکنند.
اگر در دموکراسیهای جا افتاده این سنت جاری است، چرا در انتخابات نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی نباید سوابق سرکوبگرانه “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری“- محمد باقر قالیباف- و دیگر نامزدها را افشا کرد (رجوع شود به مقاله ““سردار گازانبری” و “آیت الله قتل عام” پیامبرانی با یک معجزه“).
مردم باید حقیقت را درباره تمامی نامزدها بدانند تا بتوانند تصمیم گیری کنند. تفکیک حوزه خصوصی از حوزه عمومی متعلق به رابطه حکومت با شهروندان و خصوصاً زندگی خصوصی شهروندان است. اما در قلمرو دولت/رژیم سیاسی، زندگی خصوصی دولتمردان، جزیی از قلمرو عمومی شهروندان است. این حکم فقط و فقط درباره زمامداران حاکم صادق است که از این “فرصت” برخوردارند تا از قدرت خود علیه فاقدان قدرت سوء استفاده کنند. برای این که رابطه، رابطه قدرت نابرابر است.
از سوی دیگر، ناقدان هیچ مسئلهای از زندگی خصوصی ابراهیم رئیسی و سردار قالیباف را افشا نکردهاند. سرکوبهای آنان امری خصوصی نبوده است و کاملا مستند به عملکرد و سخنان خود آنان است. به عنوان مثال ما براساس سخنان ابراهیم رئیسی نشان داده ایم که راه حل او برای ساختن تمدن اسلامی، خون ریزی است (رجوع شود به مقاله ““آیت الله قتل عام” خادم اسرائیل و سازنده تمدن نوین اسلامی از راه خون ریزی“).
حقیقت گویی درباره سرکوب و جنایت، نه تنها دفاع از ستمدیدگان و قربانیان است، بلکه جزیی از فرایند گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک است. براین اساس، کاربرد عناوینی چون “آیت الله قتل عام” و “سردار گازانبری” اخلاقاً موجه است. چرا که آنان همیشه در قدرت بوده و تا زمانی که جمهوری اسلامی دوام داشته باشد، در قدرت خواهند بود. چرا که این افراد قدرتمند جمهوری اسلامی خودشان به نقششان در سرکوبهایی که کردهاند اذعان کرده و به آنها افتخار هم میکنند.
اقاي اكبر گنجي يك موضوع فرعي و شكلي و ايراداتي به اصطلاح فقهي و شرعي را پيدا كرده و تلاش كرده به آنها پاسخ بدهد تا از سوال اصلي كه در برابر اوست و سرشت سياسي او را به زير سوال مي كشد، بگريزد.
از نظر شما كه احتمالا يك مسلمان سابق ولاحق هستيد، حتي اگر عنوانهايي كه داده ايد، مثل سردار گازانبري، يا آيت الله قتل عام، حتي ناسزا هم مي بود، باز در تاريخ مذهب خودتان بسيار نمونه ها هست كه حتي قران كه كتاب مقدس مسلمانان است، هنگامي كه پاي شناسايي و روشنگري در مورد مخالفان آييني و طبعا سياسي آن ايين بر مي آيد يا مشخصا آخوندهاي عصر ما را توصيف ميكند آنها را «بوزينه هاي سرافنكده» يي مي نامد كه جست و خيز ميكنند(بسيار نمونه هاي ديگر هست كه من از اهل نظر مذهبي و مسلمانان بسيار شنيده ام).
هم چنين از دوران كودكي يا نوجواني كه به مساجد و تكايا مي رفتي در روزهاي عاشورا بايد به ياد داشته باشي كه در يكي از معروفترين زيارتهاي شيعيان، فحش خواهر و مادر به قتله خانواده پيامبر داده مي شود: حرامزاده پسر حرامزاده. نمونه هاي بسيار هم چنين در فرهنگ سياسي شيعه و سني چنين است. در فرهنگ انجيل نيز مي توانيد ببينيد كه ستمگران و بهره كشان چگونه توصيف مي شوند.
(ادامه دارد-دنبال كنيد)
احمد مجد / 23 April 2017
در عصر جديد اگر نوشته ها يا نامه ها يا پلميك هاي ماركس و انگلس و لنين را بخوانيد، چه بسيار نمونه ها مي يابيد كه بيرحمانه از هر كلمه و لقبي سود مي جويند و هر توصيفي مي كنند، مثلا به نظر شما وقتي لنين كه هرگز مذهبي نبود، «كائوتسكي مرتد» را مي نويسد كه تازه يكي از مؤدبانه ترين پلميكهاي اوست چه بايد گفت؟
مشكل با شما آقاي گنجي اصلا اين نيست كه نسبت به ساحت مقدس آيات عظام و علماي اعلام و حجج اسلام حرف ناروايي زده ايد. اين ترفند پليد وزارت اطلاعات رژيم است كه در حالي كه پاسداران و بازجويانش در زندانها هر تجاوز وحشيانه حيواني و جنسي را به زنان و مردان زنداني روا مي دارند، قربانياني كه در برابر آنها اين وحشيگريها را افشا مي كنند را فقط به خاطر اين يا آن كلمه «هتاك» مي نامند. در قوانين رژيم جمهوري اسلامي كه شما خواستار بقاي آن هستيد و تنها برخي اصلاحات به سود جناح متبوع خودتان را روا مي شماريد، توهين به شماري از مقامهاي درجه اول و نهادهاي مقدس اين نظام مجازاتهاي مشخصي دارد.
از نظر من شما مي توانيد هر چه مي خواهيد درباره سران رژيم و ارگانهاي آن و كانديدهاي آن بنويسيد و آنها را هر چه شايسته مي دانيد توصيف كنيد. استدلالهايتان در اين نوشته فقط روده درازي و صفحه سياه كردن، با هدف دور زدن مسأله اصلي است. اما مسأله اصلي چيست؟ آن گربه مرتضي علي (لطفا احساس توهين نكنيد در مثل مناقشه نيست، ظرفيت داشته باشيد) كه از هر جا پايين بيندازند چهار دست و پا روي زمين مي نشيند چيست؟ و دو دست و دوپاي نامبرده كدامند:
(ادامه دارد-دنبال كنيد)
احمد مجد / 23 April 2017
1. هر بار روي دو پاي دفاع از يك جناح مشخص فرود مي آيد و هرگز ديده نشده است كه شما مثلا القابي كه شيخ حسن روحاني و شيخ اكبر هاشمي رفسنجاني و شيخ محمد خاتمي شايسته آنند و در همه جنايتهاي اين رژيم سهيم و شريك و تصمم گيرنده بوده اند را بر زبان بياوريد و براي آنها هم فكري بكنيد. اين كارتان واقعا عادلانه نيست و با دعاوي حقوق بشري و اين كه همه ابنا بشر را به يك چشم نگاه مي كنيد همخواني ندارد. گو اين كه معتقديد از ميان همه اعدامهاي اين رژيم فقط آن تعدادي كه در 67 اعدام شده اند نادرست است و بقيه حقشان بود كه اعدام شوند. مثلا نظرتان را هرگز در مورد اعدام سعيد سلطانپور و محمدرضا سعادتي و شكرالله پاكنزاد گفته ايد؟ واقعا شما معتقديد كه حسن روحاني در جنايتهاي اين رژيم و ترورهاي خارج كشوري اين رژيم كه همه را شوراي عالي امنيت اين رژيم كه او 20سال دبير و كارگردانش بوده، هيچ نقشي نداشته است؟!
2. هر بار روي دفاع از بقاي تماميت اين رژيم فرود مي آيد و هر گز ديده نشده كه شما بگوييد و بنويسيد كه در اين رژيم به رغم اين همه تجربه هاي ناكام، انتخابات يك بازي و نمايش مسخره براي تداوم بقاي اين رژيم و كسب امتيازهاي تبليغاتي براي مصرف داخلي و براي اميدوار كردن توده هاي بي خبر بر سر اين يا آن نياز و نان بخور و نمير چيز ديگري نيست و هرگز نگفته ايد كه اين جنگ و دعواها و ژست و فيگورهاي از قبيل اصولگرايي و اصلاح طلبي و بسيار ادبيات بي محتواي روضه خوانها و لومپنهاي حاكم، چيزي نيست جز درگيري مافياهاي دوگانه يا چند گانه قدرت و ثروت در اين رژيم قرون وسطايي!
روزي كه بتوانيد به اين حقيقت نزديك شويد و جرئت بيانش را داشته باشيد، حجم مطالبتان دهها برابر كمتر از اين مطول نويسي ها و براي اين مردم ستمديده يي كه زير نعلين آخوند و پوتين پاسدارها له مي شوند دلنشين و گوارا خواهد بود. قبل از هر چيز، آيا اهميتش را مي فهميد و بعد خواست و اراده اش را داريد؟ اگر اين دوتا محقق شود، سوال سوم اين است كه توانش را داريد؟ و جواب من به شما اين است كه اگر بخواهيد «هزينه» اش را بدهيد، توان و اراده و فهميدنش همه ثانوي هستند. آماده ايد؟! «هزينه»؟ از اين كلمه نمي ترسيد!؟
(پايان)
احمد مجد / 23 April 2017
اول ۳ نقل قول از آقای گنجی در مقاله:
«در “آیت الله بودن” و مرجعیت دینی خمینی هیچ شک و شبههای وجود ندارد.»
«اگر معیارهای حوزهها و جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم، “آیت الله”های زیادی در ۳۸ سال گذشته دست به جنایات زیادی زدهاند. آیت الله محمد یزدی، آیت الله احمد جنتی، آیت الله صادق خلخالی، آیت الله هاشمی شاهرودی، آیت الله صادق لاریجانی، آیت الله خامنه ای، آیت الله علی رازینی، آیت الله علی فلاحیان، آیت الله ری شهری، آیت الله دری نجف آبادی و غیره و غیره.»
«مردم باید حقیقت را درباره تمامی نامزدها بدانند تا بتوانند تصمیم گیری کنند.»
و بعد ۳ سوال در مورد این ۳ نقل قول:
شک و شبهه ای برای چه کسی و یا چه کسانی وجود ندارد؟؟؟
چرا و به چه دلیل اسامی آقایان رفسنجانی و خاتمی از این لیست بلند بالا حذف شده است؟؟؟
آیا شخص آقای گنجی در این مورد مستثنا است و آیا واقعأ ایشان در مورد سوابق فعالیتی خویش … با خوانندگان مقاله های خود صادق بوده اند و یا خیر؟؟؟
میر ز ا رضا / 23 April 2017
آقای احمد مجد
آقای اکبر گنجی روشنفکر مبارز و شناخته ای شده در داخل جامعه ایران اند. وقتی مقاله ای می نویسند یا مسئله ای را طرح می کنند صدها خواننده ایرانی هم در همه سطوح در داخل ایران دارند. نقدی که ایشان اقدام به پاسخگویی بدان کرده اند از طرف برخی گروه های ایرانی در داخل ایران به نوشته ایشان در زمینه مشخصی وارد شده است. این که ایشان بدان پرداخته اند قابل تقدیر و تشکر است.
من بر این باورم که آخوندهای “مرتبه دار” در مواردی که خود را “آیت الله” عنوان می کنند عوضی می گیرند و دچار خلط مبحث می شوند. خدای این ها اختراع خود شان است. بهتر است بگویند “آللهُ آیتهُ” مثلا:
احمد جنتی عزّ و جلّ اللهُ آیتُهُ
این یارو رئیسی اللهُ آیتُهُ
مصباح یزدی اللهُ آیتُهُ
مکارم شیرازی اللهُ آیتُهُ
و از این قبیل جماعت اللهُ آیتُهُ
با احترام
بهرنگ
بهرنگ / 23 April 2017
آقای مجد
جا دارد نکته ای را خاطر نشان شما کنم و آن این که شما جفت پا همراه شخص شخیص خودتان وارد معرکه سیاسی می شوید. منظورم از “خودتان” این که شما با ظرف و زنبیل طاقت و حوصله خودتان وارد معرکه سیاسی می شوید. سرخوردگی هاتان را هم به منزله شاهد مثال با خودتان می آورید. احتمالاً سنگی هم به سرتان خورده و به این سبب سرتان را شلیته پیچ کرده اید و بنابراین به خود حق می دهید که فراوان داد و قال کنید. از زمین و زمان هم طلبکارید. انگار خمینی از رحم گنجی بیرون زده نه از متن و بطن جامعه عقب مانده سیاسی جنابعالی و امثال جنابعالی. باری نکته ای که می خواستم به حضورتان برسانم این که شرایط مردم ایران همسان شرایط قومی است که در بازداشتگاه آشویتس بسر می برد. حجم بزرگی از خاطرات اسرای آشویتس منتشر شده است. این خاطرات را برای تراپی هم که شده بخوانید. لازم است عاقلانه رفتار کنیم. مبارزه سیاسی سر و کارش با عقل و حزم است. هیچ اسیری از ترس مرگ شعار خودکشی سر نداده است. اسرا بین زندانبانان فرق قائل می شوند. حتی بین مأمورین قتل فرق قائل می شوند. تا سر به نیست نشده اند غمخوار همند. برای زخم دیگر اسرا پی پانسمان می گردند. زندگی آن دو دو تا چهارتایی که شما فرض و گمان می کنید نیست. منطق آدم های همچون شما بسیار نخ نما و روش است. می گویید ولش کن گور بابای همش. این منطق ره به تباهی می برد. سیاسی باشید. سیاسی فکر کنید.. مثل اکبر گنجی.
با احترام
بهرنگ
بهرنگ / 23 April 2017
من فکر می کنم اگر منتظر چهره ای در عرصه ی سیاست ایران باشیم که گذشته ای پاک و بی شبهه داشته باشد قطعا در چارچوب نظام فعلی که باید قید هرگونه مشارکت سیاسی چه به شکل مسالمت آمیز. و چه غیر مسالمتآمیز را بزنیم چون تمام افراد چه در داخل حاکمیت و چه به عنوان منتقد در زندان و حصر در گذشته ی نظام. نقشی. به. عهده داشته اند، در بیرون از حاکمیت هم نه در داخل و نه در خارج هیچ فردی یا گروهی که سابق ای کاملا دموکراتیک و مبتنی بر اصول حقوق بشری داشته باشد نداریم که برجستگانشان مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هستند که تکلیف سابقه اشان روشن است. به نظر من باید امکان تغییر شخصیت و عقاید و رفتار سیاسی را برای همه ی سیاستمداران قایل بود و حداقل در سیاست ورزی. رئالیستی و پراگماتیستی ملاک را حال و وضع فعلی افراد قرار داد مگر اینکه از گذشته ی خود دفاع کنند و در عمل بدان استمرار بخشند.
محمد / 23 April 2017
آقای احمد مجد که گنجی را متهم به روده درازی میکند، خود زمین و زمان را به هم میبافد که نشان دهد — و ناموفق است – که گنجی خواهان بقای رژیم است. چرا؟ از نظر کسانی مانند آقای مجد اگر کسی مقالهٔای درباره ایران مینویسد، فقط و فقط باید به فحاشی به تک تک رهبران و کّل نظام و تاریخ آن باشد، وگرنه قابل قبول نیست. تازه حتی اگر امثال گنجی انکار را هم انجام دهند، امثال آقای مجد خواهند کشید که یک “توطئه” کشف کنند که چرا گنجی که در عنفوان جوانی در سپاه بوده، و بعد به دلیل مخالفت با ادامه جنگ با عراق و تهدید به مرگ شدن توسط محسن رضائی از سپاه خارج شده، چنین مقالهٔای نوشته است. امثال آقای مجد به جهان استاتیک هم معتقد هستند، یعنی از نظر آنها مردم هیچگاه تغییر نمیکنند. وقتی مهر “مقام جمهوری اسلامی” بر پیشانی آنها زده شد، آنها در زمان منجمد میشوند، و نه عقاید آنها تغییر میکند، و نه اهداف آنها. به همین دلیل، بعنوان مثال، کسی مثل رفسنجانی و یا روحانی هیچگاه تغییر نمیکند، و احتمال اینکه آنها هم دستکم در مرحلهای از زندگی بهخود آیند و تصمیم بگیرند که به مردم و کشور خدمت کنند صفر مطلق است. امثال آقای مجد حتی اهل خواندن هم نیستند، چون اگر بودند، نمینوشتند که گنجی “هرگز” چنین و چنان نکرده است، در حالیکه گنجی دهها مقالهٔ راجع به مافیای ثروت و قدرت در ایران منتشر کرده است.
اصغر / 23 April 2017
. در آن زمان موسوی خوئینی ها، دادستان کل کشور، موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور بودند و در تصمیم گیری ها شرکت داشتند.
مجید / 23 April 2017
چند نکته دیگر درباره کامنت آقای احمد مجد:
گنجی بود که با گزارشهای خود درباره “عالیجناب سرخپوش” مانع از انتخاب رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم شد، و بخاطر آن ۶ سال در زندان بود.
گنجی بود که از درون زندان “مانیفست جمهوری خواهی” را منتشر کرد.
گنجی بعد که با کتاب “بود و نبود خمینی” به تشریح جنایات در کشور از زمان انقلاب پرداخت.
و، سرانجام، آقای مجد آقای سید محمد خاتمی را نیز شریک در جنایات میدانند. ایشان اگر میتوانند این اتهام را ثابت کنند، باید آنرا به صورت مقالهٔای منتشر کنند، تا همه از جمله امثال من یاد بگیرند. مطمئن هستم آقای دکتر نیکفر چنین مقالهٔای را در این وبسایت منتشر خواهند کرد.
اصغر / 23 April 2017
جناب آقای اصغر:
«امثال آقای مجد به جهان استاتیک هم معتقد هستند، یعنی از نظر آنها مردم هیچگاه تغییر نمیکنند. وقتی مهر “مقام جمهوری اسلامی” بر پیشانی آنها زده شد، آنها در زمان منجمد میشوند، و نه عقاید آنها تغییر میکند، و نه اهداف آنها. به همین دلیل، بعنوان مثال، کسی مثل رفسنجانی و یا روحانی هیچگاه تغییر نمیکند، و احتمال اینکه آنها هم دستکم در مرحلهای از زندگی بهخود آیند و تصمیم بگیرند که به مردم و کشور خدمت کنند صفر مطلق است.»
فقط یک نکته در مورد نقطه نظر سرکار بدون اینکه قصد دفاع از آقای مجد در میان باشد. و آن اینکه تغییر ۱۸۰ درجه ای برای هر کسی میسر است اما دوباره سازی «اعتماد» و «اعتبار» از بین رفته به آسانی مثلأ برای کسیکه زمانی در یک سازمان مخوف جنایی و مافیایی فعال بوده و میخواهد با ابراز پشیمانی پای خود را کنار بکشد کار حضرت فیل است و بس.
میر ز ا رضا / 23 April 2017
با تشكر بسيار از دوستان و خوانندگاني كه به نكات ناقابل من توجه كردند.
موضوع مورد نظر من اصلا شخص آقاي گنجي نيست. بلكه رويكرد و سرشت سياسي نوشته هاي او مورد نظر من است. شايد بيش از چند بار گفته ام كه از نوشته هاي ايشان بسيار استقبال مي كنم و بسيار مغتنم است كه ايشان گزارشها و ديدگاههايشان را بنويسند. زيرا اين رويكرد و سرشت سياسي را تشريح مي كنند در برابر ما مي گذارند. در كنش و واكنش با تحولات و رويدادهاي سياسي، اين سرشت بيشتر و بيشتر شناخته مي شود. طبعا خود ايشان اگر از اين نقدها هراسي مي داشت، به نوشتن اين ايدها و ديدگاهها نمي پرداخت. اين هم نقطه قوت دوم ايشان است.
من هرگز نگفتم و نمي گويم كه مطالب ايشان خواننده ندارد. حتما دارد. همان طور كه كم نيستند حتي از آدمهاي تحصيلكرده و دانشگاه رفته و حتي سياسيون كه در نظام ضددموكراتيك ولايت فقيه با علم به ماهيت ولي فقيه در انتخابات اين رژيم شركت مي كنند، يا براي اين انتخابات و شركت در آن تبليغ مي كنند.
من به اقاي گنجي يادآوري كردم كه وارد گود بازي انحرافي اطلاعاتي ها نشويد كه به اين لقب يا آن عنوان و كلمه ايراد مي گيرند. نوشتم كه خودشان چه بسيار شكنجه ها و تجاوزها كه نمي كنند ولي از مثلا كاربرد لقب آيت الله قتل عام ايراد شرعي و فقهي مي گيرند. گفتم كه بي محابا و بي اعتنا به اين ايرادات آخوندي هر چه بيشتر مي خواهند به سران اين رژيم نسبت بدهند. انرژي و وقت خود را صرف پاسخگويي به ملانقطي هاي اطلاعاتي نكنند.(ادامه دارد)
احمد مجد / 23 April 2017
وارد شدن به اين بازي انحراف از اصل موضوع سياسي است. نوشتم كه عبارت آيت الله قتل عام درست است، ولي فقيه قتل عام هم براي خامنه اي درست است، رئيس جمهور قتل عام هم براي رفسنجاني درست است. اصلا هر چه به اين جماعت گفته شود درست است و نوشتم كه اگر مسلمان و شيعه باشيد، همگنان اينها كه در حكومت اند در زيارت عاشورا «حرامزاده، پسر حرامزاده» خوانده مي شوند. طبعا هيچ مسلماني نمي رود تحقيق علمي و حقوقي و قضايي بكند كه مخاطبان اين زيارت واقعا محصول چه روند شرعي و فقهي هستند! اگر يك نمونه داريد كه يك خطيب و يك فقطه شيعه كه بارها اين زيارت را خوانده تحقيق كرده باشد كه اين حرف درست است، لطفا به من اطلاع بدهيد.
بنابراين هدف اين بوده و هست كه آقاي گنجي و همگنان او اين حرفهاي فرعي وشكلي را كه تعداد و نوع مطرح كنندگانش هر چه بيشتر باشند، نشان مي دهد كه برخي مي خواهند آقاي گنجي و همين جناح حكومتي كه گنجي به آن تعلق دارد را به جاي ديگري بكشاند.
حرف سياسي جداي از هر اشاره يي كه ممكن است برخي در درستي يا روا يا نارواي آن ترديد كنند، اين است كه آقاي گنجي بتواند به جاي شرح و تفصيلهاي طولاني به روشني بگويد كه آيا خواهان پايان دادن به حيات اين رژيم هست يا نه؟ حتي اگر بگويد كه تبليغات او براي شركت در انتخابات حتي از نظر خودش در مسير پايان دادن به حيات اين رژيم است. باز پيشرفت بسيار قابل ملاحظه يي است. يعني بحث با ايشان تبديل مي شود به اين كه ايشان و همگنان ايشان چه استراتژي و چه تاكتيكهايي را براي اين هدف درست مي دانند يا غلط؟
احمد مجد / 23 April 2017
از آغاز هم من از ايشان خواسته ام كه به اين دوگانگي و يك بام و دوهوايي پايان دهند. ما چيزي به نام اپوزيسيون در داخل و خارج كشور نمي شناسيم. چيزي و كسي و حرفي يا اپوزيسيون رژيم (يعني هواخواه نبودن اين رژيم) است يا پوزيسيون (خواهان بقاي اين رژيم). بقيه اش ديگر فرعي است. يك مرز اساسي وجود دارد كه مرز مردم ايران و اين رژيم است. رژيم و ضدرژيم يا حتي غيررژيم. اين مرز در نوشته هاي اقاي گنجي ولو كه چه بسيار افشاگريها هم كرده باشد كه من شايد نخوانده باشم، چيزي را در اين مهم تغيير نمي دهد. نوشته هاي آقاي گنجي هنوز به روشني نمي گويند كه ايشان غيررژيمي يا ضدرژيمي هستند. علاقه من اين است كه ايشان و همه استعدادهايي كه به خاطر ماهيت انساني و ايراني شان از اين رژيم و جنايتهايش به هر ميزان فاصله گرفته اند به طور كامل در صف مردم ايران يعني عليه رژيم درآيند. اين تمام حرف است و بقيه فرعي است و گفتگو در باره درست يا نادرست آن چشم پوشيدني است. من تلاش كرده ام از بسياري جزييات در نوشته هاي ايشان و هر كس ديگر بگذرم و تنها بر اين جنبه متمركز شوم. رژيم يا ضد رژيم! اين يك انتخاب اساسي است.(پايان).
احمد مجد / 23 April 2017
نكته تكميلي در باره هموطنن گرامي آقاي اصغر ايراد فرمودند:
نه تنها معتقد نيستم كه آدمها هرگز تغيير نميكنند، بلكه برعكس چون معتقدم كه انسان موجودي است كه بيش از هر پديده ديگري در خلقت توان تغيير دارد. اين تغيير چگونه ميسر است؟ با انتخاب مشخص. يعني از يك موضع برخاستن و بر موضع ديگري نشستن. يعني اردويي را ترك كردن و به اردوي ديگري پيوستن.
هرگز نگفته ام و نمي گويم كه هيچ يك از سران اين رژيم هيچ تغييري نكرده اند. حتي نمي گويم كه همين آيت الله قتل عام يعني رئيسي هم تغييري نكرده است. بلكه بسيارتغيير كرده اند و مي كنند. ازجمله به روشني مشاهده مي كنيد كه در مسير و راستاي كسب قدرت و جنگ قدرت چه حرفها كه نمي زنند، از حقوق شهروندي گرفته تا دفاع از فقرا و ضعفا و .. بيش از همه شخص ولي فقيه تغيير كرده است. آن همه حرفها كه در باره اتمي زده بود و هنگامي كه فشارها را ديد كه مي تواند رژيمش را در هم بپيچد از بمب سازي عقب نشيني كرد. خود خميني بيش از هر جانور ديگري در اين رژيم تغيير پذير بود. چه حرفها كه در پاريس نگفته بود و چه چيزها كه درباره جنگ نگفته بودكه تا يك خانه در تهران باقي است به جنگ ادامه خواهم داد و چه كسي مي تواند بگويد كه سركشيدن جام زهر آتش بس تغيير خميني نيست.
اما حرف باز هم اين است كه ما در ايران و براي نجات ميهن مان ايران و براي آزادي مردم ايران به يك تغيير اساسي نياز داريم. تغيير كل اين رژيم. بنابراين تغييرهايي كه رفسنجاني و روحاني و خاتمي در مسير بقاي اين رژيم مي كنند به درد خودشان مي خورد. البته براي فريبكاري و كلاه گذاشتن بر سر ساده دلاني كه از جمله اين چيزها و حرفها را تغيير مي بينند هم خوب است. تغيير كردن براي رفسنجاني و خاتمي و روحاني همواره بسيار ساده بوده است.(ادامه دارد).
احمد مجد / 23 April 2017
هركس كه مي گويد با سيد علي خامنه اي ولي فقيه اين رژيم مخالف است و دعواي او جنگ قدرت نيست. راهش بسيار ساده است. افشاي همه جنايتهاي اين رژيم و حتي نترسيدن از اين كه نقش خودشان را در آن جنايتها بگويند. چنان كه موضعگيري اقاي منتظري به رغم همه نقشهايي كه در جنايتهاي اين رژيم داشته، احترام برانگيز است. هركس در مسير منتظري اين جنايتها را افشا مي كند و مي گويد كه مردم ايران از ولايت فقيه چندششان مي شود، قابل احترام است. اما خود منتظري هم خواهان يك رژيم ولايت فقيه واتيكانيزه بود. يعني يك دم و دستگاه آخوندي مقدسي كه كسي به آن كاري نداشته باشد و از حسابرسي حقوقي و قضايي و … بر كنار باشد و فقط نقش دولتي نداشته باشد. سرنگوني رژيم ولايت فقيه يعني آخوند و ايت الله و كارگر و دهقان و كارمند و راننده و معلم در حقوق اساسي با هم برابر باشند و هيچ تبعيض و امتياز قومي و مذهبي و جنسي و … در ميان نباشد.
احمد مجد / 23 April 2017
آقای گنجی شما تاریخ نمی دانید لذا وارد بحث های فنی هم نشوید چه کسی گفته است با خشم و خشونت دموکراسی نمی شود فرانسه در زیر فشار گیوتینها در میدانهای شهر و مصادره ی اموال فئودالها انقلاب کبیر و دموکراسی را و اولین کشور دموکراتیک پی ریزی کرد امریکا فقط در جنگهای داخلی اش بود که منشورذ آزادی را مستقر نمود تا کنون هیچ کشوری به روش ضد حقوق بشری شما که دفاع را حق طبیعی انسان به رسمیت نمی شناسد به دموکراسی نرسیده است . اگر کشورهائی مانند اوکراین و … را مثال بزنید باز هم دلیل عدم اطلاع شما از تاریخ این کشورهاست زیرا بلوک شرق قبل از رسیدن به دموکراسی دارای سیستم جوامع مدرن بود اما تکنوکراتها با انحصار بازار مانع رشد بازار آزاد بودند در حالی که حکومت ایران یک حکومت سنتی عقب مانده و حامی تولید کننده ی خرد سنتی و بازار سنتی ست و برای از بین بردن این حکومت تنها نمی توان به سرنگونی آن قناعت کرد باید به سرعت دادگستری مدرن را احیاء و دادگستری سنتی را منحل کرد باید سپاه پاسداران سنتی را منحل و یک ارتش مدرن جایگزین آم نمود و جایگزینی سپاه با ارتش مدرن فقط با اعمال خشونت و خلع سلاح سپاه پاسداران امکان پذیر است و اگر مقاومت کنند باید مقاومت کنندگان را درهم شکست . شما مردم را از خشونت و حقوق بشر می ترسانید در حالی که شما خودتان مردم را تشویق می کنید و با حمایت خشونت سپاه پاسدارزان مردم را به زیر پا گذاشتن حقوق بشر تشویق می کنید شما فاشیستها ئی مانند رئیسی را افشا گری می نمائید و این در حالی ست که سیستم فاشیستی حکومت جمهوری اسلامی حمایت می کنید مگر روحانی آیت الله برنامه ریز قتل عامها نیست ؟ چرا او افشاگری نمی شود مگر او ۲۰ سال برنامه ریز سرکوبهای جمهوری اسلامی نبوده است ؟ شما با به حاشیه فرستادن مردم تلاش دارید مسئولان حکومت اسلامی و اسلام را به فاشیست خوب و بد تقسیم کنید و از مردم می خواهید که از فاشیستهای خوب شما حمایت کنند . در حالی که همه ی تان سروته یک کرباسید .
فرهاد - فریاد / 23 April 2017
بعد از تشکر از آقای مجد در مورد حاشیه های ایشان فقط خواستم از نقطه نظر خود به ایشان اطمینان خاطر دهم که نوشته های اخیر آقای گنجی همگی حکایت بر حمایت ایشان از انتخاب دوباره روحانی برای ۴ سال دیگر دارد. پس بنابراین تصور آنکه آقای گنجی را در زمره مخالفان سرسخت رژیم خانمانسوز آخوندی بحساب آوریم به عقیده اینجانب خام و باطل است و غیر قابل دسترس. موفق باشید.
هاشمی / 24 April 2017
آقای گنجی توهین به هر کسی اشتباه است و با این روش شما باعث بیشتر شدن بی اخلاقی می شود. وقتی انسان می تواند درست حرف بزند و حرف حسابی بزند چه نیازی به توهین. شاید هم ایراد از شخص سخنگو باشد که نمی تواند صحبت های خود را مانند انسان متمدن به مردم بگوید و خوی غیر انسانیش او را راها نمی کند.
جوان / 24 April 2017
آقای جوان
آقای اکبر گنجی توهین نمی کند بلکه مثل هزاران ایرانی داغدار به فردی که مرتکب قتل عام شده می گوید: جنایتکار.
قاعده در جوامع داخل آدم بر این قرار است که یک فرد متهم را به دادگاه می برند و اتهامش را مورد بررسی قرار می دهند تا برائت یا جرمش محرز گردد. فرد مورد اتهام هم شخصاً می تواند به مراجع قضایی مراجعه کند و خواستار رسیدگی به اتهاماتش شود. در صورت عدم وجود دادگاهی که مورد قبول و وثوق عامه باشد فرد مجرم نزد افکار عمومی متهم و مجرم شناخته می شود. آقای رئیسی بدین لحاظ نزد افکار عمومی ایرانیان فردی جانی است و کاندید شدنش دلالت بر همدستی اش با مقامات جمهوری اسلامی ایران دارد و نیز اهانت به مردم ایران است.
به امید روزی که جانیانی چون رئیسی مورد محاکمه و مجازات قرار گیرند.
بهرنگ
بهرنگ / 24 April 2017
قابل توجه آقا يا خانم «جوان» (كه ما ناگزيريم اين شباهت اسمي با يكي از رسانه هاي خبري بسيچ سپاه پاسداران را كاملا تصادفي تلقي كنيم)، من اگر چه به شدت با منطق و سرشت سياسي نوشته هاي آقاي جنگي مخالفم و پيوسته در موردش روشنگري كرده ام، ايشان در مورد تعبيراتي مثل «آيت الله قتل عام» و «سردار گازانبري» به هيچ كس توهين نكرده و از اين تعبيراتشان در مورد اين اشخاص دفاع مي كنم و بايد روشن باشد كه حرف من و ما اين است كه آقاي جنگ نه زياد كه كم گفته است. اين تعبير شامل همه سران رژيم و از جمله شيخ حسن روحاني هم هست و نه فقط ابراهيم رئيسي. متأسفانه مشكل اين است كه آقاي گنجي تلاش مي كند با آدمهاي نامتمدني مثل سران هر دوجناح اين رژيم به زباني حرف بزند كه مربوط به آدمهاي متمدن است. آن چه آقاي گنجي در باره بخشي از سران رژيم مي نويسد، بارقه هاي خوي انساني او هستند. ما مي خواهيم به رغم دوستمان اقاي هاشمي كه اين خيال ما را خام و باطل و غير قابل دسترس مي يابند، آقاي گنجي خوي انساني ضديت با تماميت استبداد مذهبي در جهت براندازي رژيم جمهوري اسلامي را تقويت كنند و به طور كامل از آن جنبه هاي (… فلان…) كه جوان گفته رهايي يابند. ما برآنيم هم چنان كه زيارت عاشورا در حرامزده فرزند حرامزاده ناميدن جباران آن زمان به كسي توهين نكرده و هم چنان كه قران كتاب مقدس مسلمانان وقتي آخوندها و رهبان دوره هاي پيشين را «بوزينگان سرافكنده »ناميده به هيچ كس توهين نكرده، آقاي گنجي هم به كسي توهين نكرده و بلكه بيان اين حقايق به گسترش اخلاق انساني در جامعه استبداد زده و آخوندزده ما كمك هم مي كند.
احمد مجد / 24 April 2017
ويراستار محترم زمانه، نوشته قبلي دو اشتباه تايپي در نام آقاي گنجي داشت، لطفا اين نسخه را استفاده كنيد:
قابل توجه آقا يا خانم «جوان» (كه ما ناگزيريم اين شباهت اسمي با يكي از رسانه هاي خبري بسيچ سپاه پاسداران را كاملا تصادفي تلقي كنيم)، من اگر چه به شدت با منطق و سرشت سياسي نوشته هاي آقاي گنجي مخالفم و پيوسته در موردش روشنگري كرده ام، ايشان در مورد تعبيراتي مثل «آيت الله قتل عام» و «سردار گازانبري» به هيچ كس توهين نكرده و از اين تعبيراتشان در مورد اين اشخاص دفاع مي كنم و بايد روشن باشد كه حرف من و ما اين است كه آقاي گنجي نه زياد كه كم گفته است. اين تعبير شامل همه سران رژيم و از جمله شيخ حسن روحاني هم هست و نه فقط ابراهيم رئيسي. متأسفانه مشكل اين است كه آقاي گنجي تلاش مي كند با آدمهاي نامتمدني مثل سران هر دوجناح اين رژيم به زباني حرف بزند كه مربوط به آدمهاي متمدن است. آن چه آقاي گنجي در باره بخشي از سران رژيم مي نويسد، بارقه هاي خوي انساني او هستند. ما مي خواهيم به رغم دوستمان اقاي هاشمي كه اين خيال ما را خام و باطل و غير قابل دسترس مي يابند، آقاي گنجي خوي انساني ضديت با تماميت استبداد مذهبي در جهت براندازي رژيم جمهوري اسلامي را تقويت كنند و به طور كامل از آن جنبه هاي (… فلان…) كه جوان گفته رهايي يابند. ما برآنيم هم چنان كه زيارت عاشورا در رثاي امام سوم شيعيان و فرزندانش، با«حرامزده فرزند حرامزاده» ناميدن جباران آن زمان به كسي توهين نكرده و هم چنان كه قران كتاب مقدس مسلمانان وقتي آخوندها و رهبان دوره هاي پيشين را «بوزينگان سرافكنده »ناميده به هيچ كس توهين نكرده، آقاي گنجي هم به كسي توهين نكرده اند و بلكه بيان اين حقايق به گسترش اخلاق انساني در جامعه استبداد زده و آخوندزده ما كمك هم مي كند.
احمد مجد / 24 April 2017
یک پیشنهاد:
از برای اینکه به آدمکشان و قاتلین و مجرمینی چون رییسی و قالیباف توهین نکرده باشیم از این به بعد لغات خیلی محترمانه و دهان پر کن چون «مقام محترم» و «معظم له» و «قبله عالم» و «دامت باقیه» و از این قبیل نثارشان کنیم. مثلأ ابراهیم رییسی را جناب قبله (قاتلان)عالم رییسی خطاب کرده و قالیباف را معظم له سردار (آدمکشان زنجیره ای) بی همتا قالیباف صدا کنیم. و در ضمن چون همواره به قول اصغر آقا در کامنتشان احتمال تغییر دیو به فرشته وجود دارد از دیوان و بزهکارانی چون آن دو مرتب تقدیر به عمل آورده و کشور را از بابت خدمات جناییشان دو دستی تقدیمشان کنیم!!! ایول!!!
میر ز ا رضا / 24 April 2017
شما در بخش نظرات نوشتید کامنتهای توهین آمیز را منتشر نمیکنید اما بیشتر کامنتها حاوی متالب توهین آمیز میباشد ، به حرفی که میزنید عمل کنید
ابراهیم / 03 May 2017
درود بر قالیباف سلام بر رئیسی.لبیک یا رئیسی
علی / 22 February 2018
لبیک یا رئیسی
علی / 22 February 2018