در پی پررنگ شدن خبر مربوط به مقاومت دو زن شطرنج‌باز غیرایرانی برای تن دادن به اجبارحجاب در ایران که لازمه شرکت در مسابقات جهانی شطرنج زنان به میزبانی ایران است، بار دیگر بحث‌های مربوط به جایگاه حجاب‌اجباری در سلسه‌مراتب مطالبات زنان و موافقت یا مخالفت با فعالیت از خارج ایران در اعتراض به قانون حجاب‌اجباری، در رسانه‌های فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبان داغ شده‌ است.

Final round of the 42nd Chess Olympiad in Baku

در این یادداشت، با نگاهی به چند محور اصلی این بحث و با بررسی کمیپین آزادی‌های یواشکی به عنوان فعال‌ترین کمپین‌ اعتراض به حجاب‌اجباری در تاریخ ایران معاصر، دلایلی در مورد مشروعیت فعالیت از خارج از ایران در اعتراض به وضعیت حجاب‌اجباری در ایران و اهمیت پرداختن به مسئله حجاب‌اختیاری‌ به عنوان بخشی از مطالبات زنان ایران مطرح شده است.

قرار دادن مطالبه زن خارج‌نشین در مقابل مطالبه زن داخل‌نشین

یکی از نقدهایی که به گروهی از فعالان حقوق زنان که از خارج از ایران برای لغو قانون حجاب‌اجباری فعالیت می‌کنند وارد می‌شود این است که آنها در گوشه امن خود نشسته‌اند و دچار این توهم هستند که موقعیت زنان ساکن ایران را بهتر از خودشان تشخیص می‌دهند.

به نظر می‌رسد یکی از دلایل بروز این نقد به این تصور برگردد که صدای زنان خارج از ایران در مخالفت با حجاب‌اجباری بلندتر از صدای زنان ساکن ایران است. اما حتی اگر این موضوع واقعیت داشته باشد، دلیل اصلی آن، آزادی عمل بیشتر کسانی‌ست‌ که خارج از ایران زندگی می‌کنند و امکان بیشتری برای بروز نظر مخالف خود با حجاب‌اجباری دارند، نه بی‌اهمیتی موضوع برای زنان ساکن ایران. به سختی می‌توان منکر هزینه سنگین مخالفت با حجاب‌اجباری برای فعالان مدنی ساکن ایران شد. هزینه‌ای که فعالان شناخته‌شده‌ای چون نرگس محمدی و آتنا دائمی به جان خریده‌اند و مخالفت خود را به صورت عمومی مطرح می‌کنند.

در عین حال، خوب است پیش از متهم کردن فعالان خارج از ایران به عدم آگاهی از دغدغه زنان ساکن ایران، در نظر بگیریم که بسیاری از آنها سال‌های کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در ایران سپری‌ کرده‌اند. به این معنا، حجاب‌اجباری به عنوان یک هنجار نهادینه شده توسط حکومت در عرصه‌های گوناگون آموزش، اشتغال، ورزش، سیاست و غیره بخشی از تجربه زیسته آنهاست. با این حساب، تفاوت میان فعالیت بسیاری از زنان ایرانی که در حال حاضر ساکن کشوری غیر از ایران‌اند با خواهران و مادرانشان در ایران، بیشتر از اینکه در مورد ماهیت یک عقیده باشد، بر سر امکان بروز آن عقیده است.

حجاب‌اجباری: مشکل اکثریت یا مسئله اقلیت؟

یکی دیگر از نقدهایی که در رابطه با این موضوع‌‌ مطرح می‌شود این است که حجاب‌اجباری دغدغه اکثریت زنان ایران نیست. در عین بدیهی بودن این موضوع که مسئله اهمیت حق زنان بر بدن شان و اختیار پوشش، مفهومی است که برای جا انداختن اهمیت و تآثیرگذاری آن در جهت توانمندسازی زنان در عرصه‌های مختلف فردی و اجتماعی باید تلاش کرد، نمی‌توانیم مدعی شویم حجاب‌اجباری برای بخش جمعیتی قابل‌توجهی از زنان ایران، به ويژه زنان سکولار مشکلی ایجاد نکرده است. محدودیت‌های شغلی، تحصیلی، ورزشی، هنری، مشکلات مربوط به جذب توریست و ایجاد ترس و اضطراب اجتماعی بخش‌هایی از این مشکل فراگیر است. این استدلال که این موضوع دغدغه همه زنان نیست، پس دلیلی برای پرداختن به آن وجود ندارد، شبیه به این است که بگوییم گرفتن حق طلاق و حضانت فرزندان دغدغه تمام زنان ایرانی نیست و لزومی ندارد که روی آن متمرکز شویم.

حجاب اجباری

پاسخ دیگری که به این نقد می‌توان داد, این است که حکومت ایران در طول چند دهه، به شیوه‌های نظام‌مند و متمرکز تلاش کرده الگویی مشخص و یکسان از زن ایده‌آل که برابر با زن محجبه‌ است را جا بیندازد. در این راستا، این الگوی واحد به تمام جمعیت زنان ساکن ایران، بدون در نظر گرفتن مذهب و عقیده، از روز اول مدرسه تا روز آخر زندگی به اشکال گوناگون تحمیل می‌شود. به این ترتیب بدیهی است که در این شرایط، در فضای عمومی ایران که شامل برنامه‌های تلوزیونی، سینما، تبلیغات، نشریات مصور، ادارات دولتی، فضاهای آموزشی، دانشگاهی و … می‌شود، زن مرئي، زن باحجابِ مورد تآیید حکومت است.

در نتیجه، تنها فضایی که برای نیمه‌مرئی شدن زنانی که معترض به حجاب‌اجباری‌اند وجود دارد فضای غیررسمی کوچه و خیابان است، که آن‌هم با حضور گشت ارشاد به شدت کنترل می‌شود. اتفاقاً این واقعیت که تعداد قابل‌توجهی از زنانی که به عنوان توریست یا به دلیل مهاجرت، از ایران خارج می‌شوند و در واقع امکان مرئی شدن پیدا می‌کنند، به اشکال گوناگون، مخالفت خود با قانون حجاب‌اجباری را ابراز می‌کنند، می‌تواند یکی از ملاک‌های اندازه‌گیری این نارضایتی در حجمی وسیع باشد که در داخل ایران امکان ابراز پیدا نمی‌کند.

کمپین آزادی‌های یواشکی: سیاه‌نمایی یا آشکارسازی زنان نامریی

در کنار ایرانیان معترضی که در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران امکان بروز مخالفت خود با حجاب‌اجباری را پیدا می‌کنند، آن دسته از زنانی که به کمپین آزادی‌های‌ یواشکی پیوسته‌اند هم، بخش مهمی از جمعیت معترض به حجاب‌اجباری هستند که با استفاده از تنها رسانه‌ای که به آنها امکان مرئی شدن را می‌دهد، اعتراض خود را به شکلی خودخواسته اعلام می‌کنند. واقعیت این است که از زمان پررنگ شدن فعالیت برای ابراز مخالفت عمومی با حجاب‌اجباری، از یک سو، معترضانی چون بنیان‌گذار کمپین آزادی‌های یواشکی و حامیان این کمپین توسط گروهی از مخالفان با چوب خارج‌نشینی رانده می‌شوند و از سوی دیگر صدای اعتراض اعضای کمپین که همه ساکن ایران هستند، در هیاهوی مخالفت با شخص مسیح علی‌نژاد یا با شیوه اجرایی او برای پیشبرد این مطالبه مهم زنان سکولار، گم می‌شود.

hijab11

یکی از استدلال‌هایی که در مخالفت با کار کمپینی برای اعتراض به حجاب‌اجباری مطرح می‌شود این است که زنان ایرانی در طول سال‌ها به صورت تدریجی خط قرمزهای حجاب‌اجباری را جا‌به‌جا کرده‌اند و در آینده هم به این کار ادامه خواهند داد و بی‌نیاز از کمک اشخاصی هستند که در خارج از ایران در اعتراض به این قانون سرکوب‌گر فعالیت می‌کنند. اما این نقد در واقع جواب را در بطن خود دارد. دقیقا به همین دلیل که حجاب‌اجباری در ایران قانون است، هزینه فعالیت را برای زنان ساکن ایران سنگین می‌کند. از سوی دیگر، چرا آنطور که نقش تسهیل‌گری و ترویج‌گری فعالان مدنی در بقیه عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به رسمیت شناخته می‌شود، تنها در مورد این موضوع خاص است که جامعه باید راه خودش را برود؟ آیا یکی از دلایل بروز این نقد، روشن نبودن اهمیت حق انتخاب پوشش برای زنان و عواقب فردی و اجتماعی آن در جهت توانمندسازی پایدار زنان در عرصه‌های مختلف نیست؟

در عین حال، واقعیت تاریخی ایران معاصر نشان می‌دهد که بسیاری از جریان‌های اجتماعی که در کشور به صورت حداکثری سرکوب می‌شده‌اند، از امکان تولید و چرخش اطلاعات و اخبار که در رسانه‌های خارج از ایران وجود داشته برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده‌اند. به عنوان مثال می‌توان به نقش نشریاتی چون قانون، حبل‌المتین، پرورش و ثریا که در جریان انقلاب مشروطه در خارج از ایران منتشر و در ایران پخش‌ می‌شدند تا نقش شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور برای گردش اطلاعات و اخبار و تقویت حس همبستگی در اتفاقات مربوط به جنبش سبز اشاره کرد.

علاوه بر این، توجه به این موضوع اهمیت دارد که برخلاف سیاست‌های پوشش که در صد سال گذشته تاریخ ایران، گاهی به صورت عشق به تقلید مو‌به‌مو از الگوهای غربی (غرب‌ستایی) و گاهی به شکل مخالفت افراطی با این الگوها (غرب‌ستیزی) بروز می‌کرد، کارزار آزادی‌های‌یواشکی، به عنوان بستر اصلی فعالیت هدفمند و متمرکز بر حجاب‌اجباری، در صدد هنجارسازی برای پوشش زنان ایران نیست بلکه بیش و پیش از هر هدفی، خواسته زنان سکولار شهری در مخالفت با حجاب‌اجباری را به صورت گسترده بازتاب می‌دهد.

نگاه سلسله‌مراتبی به مطالبات زنان

نقد دیگری که بسیار زیاد شنیده می‌شود این است که زنان ایران گرفتار مسائل مهمتری چون اشتغال و خشونت خانوادگی‌اند. در پاسخ به این انتقاد باید یادآوری کرد که به‌سادگی نمی‌توان چندعاملی بودن فشارهایی که به زنان وارد می‌شود را نادیده گرفت. کم نیستند زنانی که به دلیل حجاب، موقعیت شغلی‌، تحصیلی‌ و سلامت روانشان تحت تأثیر قرار گرفته است. به عنوان مثال، رابطه میان نادیده گرفته‌شدن حق زنان بر بدن و انتخاب نوع پوشش‌شان و غیرت و ناموس‌پرستی، مسئله بسیار مهمی است که شاید بتوان مدعی شد کل جمعیت ایران با گوناگونی‌های فرهنگی‌، اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی را درگیر کرده است.

از سوی دیگر، حجاب ممکن است در سال‌های گذشته به گروهی از زنان سنتی و مذهبی امکان ورود به عرصه‌های عمومی و تخصصی چون اشتغال و تحصیل داده باشد اما این حضور اجتماعی آنقدر تقویت شده که دیگر نیازی به اعمال قید حجاب برای تمام گروه‌های جمعیتی ایران با هر عقیده و مذهبی وجود ندارد.

سخن پایانی

گروهی از فعالان زن ایرانی که چندسالی‌ست به دلایل مختلف ساکن کشوری غیر از ایران هستند، شاید برای تطبیق خود با شرایط جدید زندگی تلاش کرده‌باشند تعریف نویی از «خانه» در معنای فیزیکی آن برای خود ساخته بسازند، اما این موضوع دلیل قابل‌قبولی برای انکار تجربه زندگی و شناخت آن‌ها از مشکلات مربوط به قانون حجاب‌اجباری در زادگاه‌شان نیست. واقعیت این است که با وجود اینکه امکانات و تجربیات روزمره دو گروه ساکن داخل و خارج از ایران با هم متفاوت است اما تجربه‌ اجتماعی، فرهنگی و تاریخی آنها به عنوان زن‌ ایرانی مشترک است و در یک مدل ایده‌آل که قبل از این هم در تاریخ معاصر ایران کاربرد داشته، این دو گروه می‌توانند مکمل هم باشند.