آخرین روز اجلاس سران کشورهای اسلامی، برای ایران روز خوبی نبود. «سازمان همکاری اسلامی» در بندهایی از بیانیه پایانی خود، تهاجم به اماکن دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد را محکوم کرد و اظهارات مقامات ایرانی درباره اعدامها در عربستان را دخالت آشکار در امور داخلی عربستان خواند. در این بندها همچنین ایران به دخالت در امور داخلی برخی کشورهای منطقه و عضو سازمان مانند بحرین، یمن و سوریه و حتی به ادامه حمایت از تروریسم متهم شد.
◄ در این زمینه: کنفرانس اسلامی: به سود عربستان و ترکیه، به ضرر ایران
ظاهرا در چند سال گذشته، این تلخترین شکست حسن روحانی و وزیر خارجه دولت او، محمد جواد ظریف در عرصه دیپلماسی است. آنچه تلخی این شکست را مضاعف میکند، یکی این است که خود حسن روحانی در این اجلاس حاضر بود و دیگر این که او و دولتش نقش چندانی در برخی موضوعات یادشده در بندها ندارند. در واقع، دولت روحانی را نمیتوان مسبب همه وقایع مورد اشاره (مانند حمله به سفارت عربستان) و موافق با آنها دانست؛ ولی در همان حال، مسئولیت بینالملی و حقوقی آنها با او است.
چوب دو سر طلا
قرائن نشان میدهند که دولت روحانی با بسیاری از سیاستهای خارجی نظام همراه نیست ولی قادر به ایجاد تغییر در این عرصه هم نیست. تعیین سیاستها و خط قرمزهای کلان نظام با رهبر نظام اسلامی است. او و دستگاههای زیر نظرش به دقت رفتار سیاسی دولت روحانی را رصد میکنند و هر از گاهی به او هشدار میدهند و در بسیاری از مواقع، مانع گشایش در سیاست خارجه کشور میشوند. دولت روحانی، آخرین هشدار از رهبر نظام اسلامی را در همین ماه جاری یعنی در آغاز سال جدید شمسی دریافت کرد اندکی بعد از آن که روحانی از برجامهای دیگری سخن گفت که یکی از اهداف آنها تنشزدایی با کشورهای همسایه و جهان است. علی خامنهای با اشاره به طرح روحانی گفت: «معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسی که … به آن پایبند است صرف نظر کند. از فلسطین و حمایت از مقاومت در منطقه صرف نظر کند. از مظلومان منطقه مانند مردم یمن، بحرین و غیره پشتیبانی و حمایت سیاسی نکند … معنایش این است که همچنانی که امروز برخی از دولتهای عربی با کمال وقاحت دست دوستی به سمت دشمن صهیونیستی دراز می کنند جمهوری اسلامی هم آشتی کند.»
بدین ترتیب، دولت حاضر تبدیل به «چوب دو سر طلا» شده است و از طرفی در داخل کشور از سوی کانون اصلی قدرت برای دنبال کردن همان سیاست و رفتار گذشته با کشورهای همسایه و جامعه جهانی تحت فشار و به سازشکاری و کوتاه آمدن از آرمانهای انقلاب متهم است و از طرف دیگر، در خارج از مرزها، در مجامع جهانی، به اتهام تندروی و در پیش گرفتن سیاست بسته خارجی محکوم است.
حسن روحانی و محمدجواد ظریف در ماههای اخیر، بسیار کوشیدند تا با سخنان مسالمتجویانه و حاکی از تمایل دولت ایران برای رفع کدورتها با کشورهای همسایه مثل عربستان تحرکی در این زمینه از خود نشان دهند؛ ولی ظاهرا سخن به تنهایی کافی نبوده و برای مقامات آن کشورها جذابیتی نداشته و تاکنون موجب گشایش نشده است. در همان حال که حسن روحانی و محمد جواد ظریف از دوستی و برادری با کشورهای عرب میگویند، بخش دیگر نظام اسلامی ـ مانند نظامیان و امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه ـ بر طبل خود میکوبند و راه خود را میروند. آنها مانورهای تحریکآمیز نظامی برگزار میکنند، گاه همسایگان را به صورت کلامی تهدید میکنند و حتی مرگ طبیعی سران کشورهای عرب را در تریبونهای رسمی تبریک میگویند. شاید مقامات کشورهای طرف ایران نیز دریافتهاند که روحانی و ظریف را در آسمان سیاست ایران نمیتوان خیلی جدی گرفت و محمد جواد ظریف در حقیقت، تنها مسئول اداره بخشی از دستگاه دیپلماسی ایران است و بخش مهم، از کنترل او بیرون است.
کارشکنیهای عمدی رهبر نظام
با این حساب، کلید حسن روحانی به قفل درهای فولادی نظام جمهوری اسلامی نمیخورد و شاه کلید در دست کسی دیگر است و او هم اراده کرده تا این کلید را گاهی و به صورتی کاملا حساب شده و گزینشی به دست او بدهد.
در سیاست داخله نیز شاه کلید تا آنجا به دست روحانی خواهد افتاد که دولت او ـ دولتی که مورد حمایت متنقدان داخلی نظام است ـ موفق جلوه نکند. همه ابزارها، چه نظامی(مانند مانورهای موشکی بیموقع) و چه غیر نظامی (مانند عزم نمایندگان مجلس فعلی بر حذف یارانهها) به کار گرفته میشود تا دولت خیلی تند نرود و برگ برندۀ درخشانی در کارنامه خود نیندوزد.
وضعیت معیشتی و رفاهی مردم به خصوص پس از برجام به شدت وابسته به گشایش در روابط با دیگر کشورها و جلب همکاری و سرمایه خارجی است. اما موضوع رفاه هم یکی از ابزارهای هسته مرکزی قدرت در ایران برای محدود کردن قدرت رقیبان از جمله دولتهای اصلاح طلب و معتدل است. رفاه، هرچند موقت و گذرا باشد، از مهمترین فاکتورهای رأیآور برای دولتها در جمهوری اسلامی است و اینک که به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشویم، روز به روز حساسیت بیشتری پیدا میکند.
بدین ترتیب، میتوان یکی از انگیزههای ممانعت دستگاه رهبری نظام اسلامی از بازگشایی روابط خارجه ایران در حال حاضر را محروم کردن دولت روحانی از مشارکتهای اقتصادی و سیاسی خارجی و ابزارهای موفقیت در سیاستهای رفاهی دانست. و اینجا است که این مسئله ایجاد میشود که اساسا آیا دستگاه رهبری ایران، همان گونه که تظاهر میکند واقعا با رفاه مردم موافق است؟ به هر حال، دولت حسن روحانی در سال جاری با وضعیت دشواری رو به رو است؛ او در همان حال که ابزارهای اصلی گشایش اقتصادی و رفاهی را در دست ندارد، باید پاسخگوی آن باشد و به صورتی پیوسته خطاب و عتاب رهبر نظام اسلامی را بشنود که «به وضعیت اقتصادی مردم برسید.»