Opinion-small2

از صادق لاریجانی به عنوان رهبر احتمالی آینده نظام نام می‌برند. به همین خاطر هم که شده باید در حوزه آخوندشناسی در باب لاریجانی‌شناسی سعی بیشتری کنیم.

آیت الله صادق لاریجانی پیش از هر چیز یک آخوند پرگو است. مهمل‌بافی لاریجانی نشان از یک ذهن ابتدایی دارد که اگر بر مسند قضاوت بنشیند، می‌تواند میان هر چیز بی‌ربطی ارتباط برقرار کند و این، عین فاجعه در یک سیستم قضائی است. حال تصور کنید که او رهبر یک نظام شود!

Sadegh_Larijani

قوه قضائیه ایران و تفکیک قوا به سبک ایرانی

از سابقه نه چندان خوب قوه قضائیه ایران که بگذریم، دوره صادق لاریجانی نقطه عطفی برای این قوه است. همان روز که روی کار آمد، هم درجه حوزوی و هم، نام عوض کرد: او تبدیل به «آیت الله آملی» شد. تبدیل از «لاریجانی» به «آملی» و از «حجت الاسلام» به «آیت الله». در جمهوری اسلامی، ارتقای درجه حوزوی، درجه نظامی و حتی درجه تحصیلی دانشگاهی در یک شب، سابقه داشت؛ ولی تغییر نامِ یک‌شبه، یک نوآوریِ نوبرانه بود. و گویا برای آن بود که برادریِ رییس دو قوه(علی و صادق)، دست کم در ظاهر توی ذوق نزند. در سال ۹۴، حکمت و فلسفه این نوآوری اندکی نمایان شد، چون ترکیب «آیت الله آملی» به صورتی مکرر در اخبار تلویزیون و رادیوی نظام اسلامی، شنیده و سخنان او نقل شد. او بسیار پُرگو است و تغییر نام، دست کم برای مجریان خبر رسانه‌های ایران، این فایده را داشت که آن‌ها را از رنج تکرار ملال‌آور کلمه «لاریجانی» برای دو نفر(و حتی سه نفر یعنی به اضافۀ محمدجواد) خلاصی ببخشد.

صادق لاریجانی در سال ۱۳۹۴، پیوسته در مراسم مختلف و جلسه‌های اداری و قضائی از همه چیز گفت؛ از سیاست داخله، سیاست خارجه، اقتصاد، فناوری: از هر دری، سخنی. در جلسات قضائی حتی  دولت‌های همسایه را تهدید و تحقیر کرد. نگاه کنید که تنها در یک جلسه (مسئولان قضائی کشور) که باید صرف حل مشکلات قضائی مردم شود، از چه چیزها که سخن نگفته: «نیازی به سعودی‌ها و اربابانشان نداریم؛ قدرت موشکی ‌ما قابل مذاکره نیست؛ تمدن نوین اسلامی موضوعات مهمی در ابعاد نظری و عملی در بردارد و اقتضا می‌کند اهل فکر و نظر نسبت به این مسئله توجه ویژه‌ای داشته باشند؛ آنچه که دولت‌های اقتدارگرا در قالب آن از جنایتکاران در دنیا حمایت می‌کنند همان چیزی است که در طول قرون مختلف در راستای تمدن غربی به وجود آمده ….»

مهمل‌بافی

سخنان صادق لاریجانی، لحن، ادبیات، دغدغه‌ها و موضوعات و از همه مهمتر شیوه استدلال‌ و نتیجه‌گیری‌ و داوری‌ او (که رکن امر قضا است)، بر وخامت وضعیت قوه قضائیه ایران گواهی می‌دهد، قوه‌ای که سلامت، استقلال و عاقل بودن آن، از شروط سلامت و توسعه قوای دیگر است.

اجازه بدهید از باب نمونه و برای روشن شدن ادعای صاحب این قلم، سخنان او را در یکی از آخرین جلسات قوه قضائیه (۲۴ اسفند ۱۳۹۴) در سالی که گذشت بررسی کنیم:

لاریجانی در آغاز جلسه از «حضرت زهرا» می‌گوید و او را با ولایت (به معنای مورد نظر جمهوری اسلامی) پیوند می‌زند و با ادبیات طلبگی مخصوص به خودش، از ضرورت ترویج الگوی فاطمی در جامعه حرف می‌زند:

«حضرت زهرا به‌راستی در حمایت از ولایت پیشتاز بودند و به دنبال اثبات ولایت و امامت در صحنه جامعه بودند. گرچه سیاست نمی‌تواند بیانگر تمام ولایت ولیّ الله باشد؛ ولی این را باید بدانیم که اجرای امر حکومت و سیاست در عالم خارج، بخشی از وظایف ولیّ الله است.»

سپس سراغ مسئله نفوذ می‌رود و از آن سخن می‌گوید:

«مقام معظم رهبری مسئله نفوذ را به تفصیل بیان کردند چرا که این مسئله امری مهم است و در جریان انتخابات اخیر هم شاهد پاره‌ای آثار نفوذ بودیم. بنابراین نفوذ موضوعی مهم است.»

او در توجیه‌تراشی برای اصرار آیت الله خامنه‌ای بر مسئله «نفوذ»، مسئولان اجرایی کشور را هدف اتهام قرار می‌دهد: «دشمنان … به دنبال نفوذ در کشور هستند و نفوذ در تصمیم‌گیری سیاستمداران یکی از روش‌های آنان است.»

بخش عمده سخنان لاریجانی در هر جلسه، بازگویی، تبیین و تفسیر سخنان آیت الله خامنه‌ای است. اما گاهی از خود ابتکاراتی هم به خرج می‌دهد، مثلا در همین جلسه، موضوع «نفوذ در اعتقادات مردم» را ابداع می‌کند، چیزی که به ذهن آیت الله خامنه‌ای هم نرسیده:

«مردم ما به قانون اساسی رای دادند که مبنایش دین اسلام است. به همین دلیل به آرمان‌های انقلاب، حضور در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی[اسلام] و این مسئله که اسلام می‌تواند جامعه را اداره کند اعتقاد و اذعان دارند و این مسائل جزئی از باورهای مردم ما است و به همین دلیل دشمن به دنبال هجوم علیه این باورها و تغییر در نگرش مردم است.»

مهمل‌بافی لاریجانی در این استدلال‌ها و صغری ـ کبری‌های ابتداییِ طلبگی و پر از مغلطه‌، نشان از یک ذهن ابتدایی دارد که اگر بر مسند قضاوت بنشیند، می‌تواند میان هر چیز بی‌ربطی ارتباط برقرار کند و این، عین فاجعه در یک سیستم قضائی است.

«اقتصاد مقاومتی» موضوع دیگر سخنان لاریجانی در این جلسه است که آن هم از اصطلاحات برساخته آیت الله خامنه‌ای است و به واقع، تاکنون معنای دقیق و روشنی، جز تعاریف شعری و شعاری و حماسی از آن ارائه نشده. اساسا از ویژگی‌های این گونه اصطلاحات (که آیت الله خامنه‌ای مانند بسیاری از رهبران انقلاب‌های دنیای ما، در ساخت و ساز آن‌ها مهارت دارد) همین بی‌تعریفی و کلی‌گری است. خاصیت این اصطلاحات آن است که چون تعریف دقیق و تحدید شده‌ای ندارند، راهی به اجرای دقیق و ارزیابی عینی هم ندارند. می‌توان آن‌ها را به هر چیز و هر کس نسبت داد و یا در همان حال، سلب نسبت کرد. هر گاه بخواهید، می‌توانید ادعا کنید که اقتصاد مقاومتی اجرا شده و هر گاه بخواهید می‌توانید بگویید که اجرا نشده. اصطلاح نفوذ نیز چنین ماجرایی دارد. نسبت دادن نفوذ با معنای کلی و نامعلوم آیت الله خامنه‌ای به یک جریان یا شخص، در سیستم قضائی لاریجانی نیازمند محاکمه و محکمه و بیّنه نیست و برای همین، در رفتن از زیر برچسب آن بسیار دشوار است و اگر به شما اتهام «نفوذی» زدند، تنها می‌توانید «بی‌خیالِ» آن شوید(البته اگر بتوانید). نفوذ به واقع، تنها به عنوان یک اصطلاح سیّال، مهمل و مبهم دست به دست می‌شود تا بر پیشانی هر کسی که با جریان حاکم اختلاف نظر دارد، بچسبد. در اینجا تعریف جرم به گونه دقیق و تحدید شده انجام نمی‌گیرد و اثبات آن نیازمند مدرک و بیّنه نیست. به واقع، همان ماجرای دیالوگ فیلم «اسب حیوان نجیبی است» در اینجا جاری است: «ما که بگیم کردین، دیگه کردین!»

اصطلاح «مصونیت فرهنگی» نیز که موضوع دیگر سخن لاریجانی در این جلسه است، از همین دست اصطلاحات است. نهایت تعریف او برای چنین اصطلاحاتی آن است که «مصونیت فرهنگی، مهم است.» این تعریف او و آیت‌الله خامنه‌ای را برای دیگر اصطلاحات نیز بارها شنیده‌ایم چنانکه لاریجانی درباره نفوذ می‌گوید: «نفوذ موضوعی مهم است.» یا درباره مصونیت فرهنگی می‌گوید: «مصونیت فرهنگی امری بسیار مهم و ضروری است» و آن گاه دلیل علیلی را هم همراه آن می‌کند: «چرا که ما امروز شاهد فعالیت سایت‌ها، ماهواره‌ها و شبکه‌های اجتماعی با مضامین مختلف هستیم.»

استقلال قوه قضاییه!

رؤسای پیشین قوه قضائیه ایران، در باب تفکیک و استقلال قوا، دست کم، ظاهر را نگاه می‌داشتند؛ کاری که صادق لاریجانی یا از عهده آن برنمی‌آید و یا اصرار بر ترک آن دارد  و می‌خواهد وضعیت باطنی و واقعی قوه قضائیه ایران را به صورت عریان نشان ‌دهد و نفس ها را در سینه حبس کند و انتقادها را در نطفه خفه کند و بگوید ما همینیم که هستیم؛ همان گونه که در همین جلسه آشکار و صریح می‌گوید: «همه مسئولان موظف به اجرایی کردن منویات رهبری هستند. به همین منظور باید … به مسئله اولویت سنجی‌های ایشان توجه ویژه‌ای شود.» او عامدانه و عالمانه از تفکیک قوا به سبک ایران سخن می‌گوید؛ کشوری که بالاترین مقام آن بر همگان ولایت دارد و «اولی من انفسکم» است و مسئولان سه قوه کشور را مستقیم یا غیرمستقیم همو منصوب می‌کند و همه «موظف به اجرایی کردن منویات» اویند و او هم مسئولیت عواقب هیچ تصمیمی را بر عهده نمی‌گیرد و هیچ سوالی از او نمی‌شود و گویی  جای خدا نشسته است که به تعبیر قرآن: «لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ: کسی خدا را بازخواست نمی‌کند و او مردم را بازخواست می‌کند.»


بیشتر بخوانید: در باب صادق لاریجانی