قبل از انتخابات ۷ اسفند ۱۳۹۴ مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان ایران، آنچه برای بخشی از رایدهندگان ایرانی لیست امید بود، توسط صاحبان قدرت لیست انگلیسی خوانده شد. با گذر چند روز فاصله از انتخابات، موضوع تخریب انتخابات مطرح شد، به صرف آنکه رای مردم مانع ورود چند چهره نامآشنای صاحب قدرت به دو مجلس شده است.
در همین راستا، یکی از شاخههای سپاه، علیه مردم تهران بیانیه صادر کرد و آنان را مردم کوفه خواند. چهرههای مختلف سیاسی خواستار تحقیق در موضوع تخریب انتخابات شدند. در کمتر از یک هفته از اعلام نتایج انتخابات در تهران، نرمافزار تلگرام به سانسورهای رسانههای داخلی ایران اضافه شد و همزمان، محمد خاتمی از شرکت در عروسی دختر موسوی و رهنورد منع شد و شایعه حبس خانگی او شدت گرفت.
با تمامی اینها، آنچه بخشی از مردم ایران در نقض مکرر حقوق شهروندیشان در انتخابات گذشته تجربه کردند، مانند اینکه مردم کوفه خطاب شدند و رای آنها تخریب انتخابات خطاب شد، تجربهای آشنا برای جامعه دگرباشان جنسی ایران است که نه سهمی در میان کاندیدهای انتخاباتی دارند، نه اجازه داده میشود تا مصائب و مشکلات آنان در انتخابات مطرح شود و برایشان راهحلی سنجیده شود.
هرچند دگرباشان جنسی با مانع جرمانگاری روابط جنسیشان در قانون جدید مجازات اسلامی روبهرو هستند، ولی این جامعه قربانی این جرمانگاری نشده است و در دهه گذشته تلاش کرده است تا بحث افراد همجنسگرای مرد و زن، دوجنسگرایان، تراجنسیها و میانجنسیها را به بحثهای داخل کشور تزریق کند.
همانطور که اینترنت راهگشای رای آوردن «لیست امید» در شهرهایی مانند تهران بود، در یک دهه گذشته، اینترنت به دگرباشان جنسی ایرانی اجازه داده است تا فضایی برای حضور خود در میان بحثهای جامعه ایرانی بیابند. ولی آیا در انتخابات گذشته، فضا برای مطرح کردن مشکلات این بخش از جامعه ایرانی باز شده بود؟ آیا دولت حسن روحانی اجازه داده است تا این بخش از جامعه ایرانی بتواند جلو بیاید و بگوید ما وجود داریم، بایستی وجود داشتن ما دیده بشود، باید بگذارید تا خوب یا بد، درباره ما صحبت بشود؟
فضای ناامید کننده بدتر میشود
در نگاهی کلی، فضا برای جامعه دگرباشان جنسی ایران آنچان بسته و ناامیدکننده است که در موضوع شهروندان ایرانی این جامعه و مطرح شدن مسائل آنان در انتخابات گذشته، زینب پیغمبرزاده از وبسایت دوجنسگرا میگوید: «بهنظرم فضای سیاسی رسمی ایران آنقدر بسته است که اصلا این بحث برایم به کل بیمعنی است.»
فردریک پدرام از وبسایت همجنسگرا حتی معتقد است فضا از آنچه پیشتر بود هم بدتر شده است: «در دوران احمدینژاد، حتی در اوج بگیر و ببندهای سیاسی، هنوز جلساتی در مورد اقلیتهای جنسی در مراکز بهزیستی ایران تشکیل میشد و ما به عنوان فعالان همجنسگرا در آنجا جولان میدادیم. هنوز اینجا و آنجا هرازگاهی مصاحبهای از متخصصی در ایران منتشر میشد که در مورد همجنسگرایان اطلاعات درستتری ارائه میکرد؛ وبنویسی اقلیتهای جنسی در اوج خود قرار گرفته بود و خلاصه اینکه هنوز جامعه اقلیتهای جنسی حرکتی رو به جلو از خود نشان میداد.»
هرچند فضا با آمدن روحانی تغییر کرد، به گفته پدرام کیفیت وبنویسی افت کرد: «به فاصله کمی پس از روی کار آمدن دولت روحانی موج دستگیری و انتشار عکس از افرادی که به جرم عضویت در گروه “همجنسبازی و شیطانپرستی” بازداشت شده بودند به راه افتاد.» او در ادامه میگوید: «خواندن بخش آگهیهای دوستیابی سایت همجنسگرا با بیش از ۵۷هزار آگهی به من نشان میدهد که تصویر انسان همجنسگرا در حال رنگ باختن و تبدیل شدن به یک وسیله جنسی است که خود را زن پوش یا فاعل معرفی میکنند. این یعنی بازگشت همجنسگرایان به دوران قاجار در ایران.»
پدرام البته نگران کارآمدی برخی چهرههای اصولگرای مجلس شورای اسلامی مانند علی مطهری و محمدرضا عارف است: «این افراد کارآمد، ضدِ همجنسگرایان و خواهان اسلامیزه کردن جامعه ایران هستند. با این تفاوت که بر خلاف افراد تندرو که فقط میتوانستند شعار دهند و اقداماتشان معمولا نتیجه عکس حاصل میکرد، شخصیتهایی مانند علی مطهری حقیقتا این ظرفیت را دارند که با میانهروی و تدبیر، ایدئولوژی اسلامی را با موفقیت در ایران گسترش دهند و از جمله سیاستهای همجنسگراستیزانه بسیار موثرتری را به اجرا بگذارند.»
در آسمان تیره به دنبال رنگینکمان تغییر باشیم
حسین علیزاده، مسئول بخش شمال آفریقا و خاورمیانه در سازمان اقدام آشکار جهانی (ایگلهِرک سابق) میگوید: «روحانی در طول دوران ریاستجمهوریاش، کاری مثبت یا منفی در موضوع دگرباشان جنسی ایران انجام نداده است. بهرغم آنکه او دیدگاههای آزادیخواهانهتری در موضوعهایی مانند آزادی بیان، انتخابات، دسترسی به اطلاعات اینترنتی، حمایت از حریم شخصی افراد و رابطه آزادانهتر با دیگر کشورها دارد، ولی دولت روحانی حقوق جامعه دگرباشان جنسی را مسئلهای جدی در نظر نمیگیرد.»
علیزاده میگوید دولت روحانی همانند دولتهای پیشین، آشکارا به همجنسگرایی طعنه نزده است، هرچند جلوی حمله دیگر سیاستمدارها به همجنسخواهی را هم نگرفته است. با این وجود مسئول بخش شمال آفریقا و خاورمیانه در سازمان اقدام آشکار جهانی بر این باوراست که اگر چنانچه ایدههای روحانی در مورد آزادی بیان، حرمت حریم خصوصی، و دسترسی به اطلاعات آزاد محقق شود، بسیاری از افراد از جمله جامعه دگرباشان جنسی از فضای باز شده در جامعه سود میبرند.
در پایان، علیزاده با اشاره کمکهای احتمالی مجلسی میانهروتر به گسترش جامعه مدنی میگوید: «جنبش حقوق جنسی در ایران بایستی همینالان بتواند بحثی آزاد در سطح جامعه پیرامون آناتومی بدن، حقوق جنسی و آزادی افراد برای عشقورزیدن را شروع کند. این حقوق از فرآیندهای سیاسی جوانه نخواهد زد. ایران، نیازمند جنبشی اجتماعی و فرهنگی است که بتواند چنین بحثی را گسترش دهد و شهروندان را وادار سازد تا نظرشان در این مسائل را بیپروا بیان کنند و تابوهای حاکم و کلیشههای اجتماعی موجود را به چالش بکشند.»
مبارزه همیشه ادامه دارد
یاور خسروشاهی، فعال همجنسگرا، در نگاهی مشابه علیزاده، معتقد است تغییر تا زمانی حاصل نمیشود که قوانین مجازات اسلامی بر پایه شریعت نوشته شده باشند، هرچند بایستی نگاهی امیدوار به شرایط موجود داشت: «باید راه جدیدی پیدا کنیم که چه فضا باز شود چه نشود، بتوانیم راه خود را پیش ببریم و به مبارزات خود ادامه دهیم.»
خسروشاهی میگوید در بسیاری کشورها، در تاریخ مبارزات دگرباشان جنسی، تغییر واژه همجنسباز و لواط (Sodomy) به همجنسگرا اهمیتی تغییر دهنده داشته است، «در دو سال گذشته، واژه همجنسگرایی به طور رسمی از طرف حاکمیت بهخصوص در قانون مجازات اسلامی استفاده شده است.
او ادامه میدهد: «ما در خارج از ایران این مزیت را داریم که علنی حقمان را از جامعه طلب کنیم و بخواهیم که روشن کند این شهوت همجنسگرایانه که در قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ ازش نام برده شده، آیا همان عشقی نیست که باعث آوارگی بخش بزرگی از آینده ایران در خارج از کشور شده است؟»
سوال خسروشاهی، سوالهای بیشتری را همراه خودش پیش میکشد: «آیا همان خدایی که شما به آن باور دارید این عشق را در ما جاری نکرده است؟ اگر به عنوان مریضی روانی، همجنسگرایی در سازمان نظام وظیفه به عنوان دلیل معافیت پیشنهاد شده است، آیا جرم دانستنش خلاف اخلاق نیست؟ آیا شما مریض را به دلیل مریضیاش اعدام میکنید؟ آیا وزیر بهداشت و درمان نباید درباره این مرض عشق و اعدام عشاق، نظری رسمی بدهد؟»
خسروشاهی دولت روحانی را موثر در سرکوب بیشتر همجنسگرایان ایرانی میشناسد: «در سال ۹۲ قوانین مجازات اسلامی بازنگری و مجازاتها سختگیرانهتر و مبهم نیز تصویب شد. مجازات “فاعل” در صورت مسلمان بودن تخفیف پیدا کرده است ولی برای “مفعول” همچنان احتمال حکم اعدام باقی است. برای اولین بار در متن قانون از واژه همجنسگرایی در قالب یک جرم استفاده شده است.»
خسروشاهی در پایان میگوید: «نمیتوان منتظر ماند که دولت یا مجلس یا قوه قضاییه توضیحی با اراده خود در این مورد بیان کند، بلکه این ما هستیم که باید به هر طریقی پیگیر باشیم؛ مانند نمایندههایی که بهشان رای دادهایم. در صورتی میتوانیم کنشی فعال در فضای سیاسی ایران داشته باشیم که بدانیم چه چیزهایی را میخواهیم تغییر بدهیم و برای آن راهحل داشته باشیم.»
تفاوتی بین خاتمی و احمدینژاد نیست
محمد احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک، یکی از مشهورترین جملههای دوران ریاستجمهوری خودش را گفت: «ما در ایران مثل شما همجنسگرا نداریم». در حالی نقلقول احمدینژاد همچنان بعد از چندین سال در رسانههای مختلف به عنوان مثالی بر سرکوب جامعه دگرباشان جنسی ایرانی ذکر میشود که محمد خاتمی نیز در دوران ریاستجمهوری خودش، همجنسگرایان را منحرف خطاب کرده بود و جامعه را نیازمند اعدامشناخته بود:
هوداد طلوعی، روانشناس، میگوید: «به نظر من حتی اصطلاحطلبترین افرادی که در نظام جمهوری اسلامی کار میکنند هم نظر مثبتی نسبت به همجنسگرایی و دیگر دگرباشان جنسی ندارند. دگرباشان جنسی نه در دولت خاتمی، و نه در دولت روحانی به حقوق جنسی و تولید مثل، دست پیدا نکردند.»
طلوعی، حضور مردم در انتخابات را بیشتر از هرچیزی در بیپناهی آنان در موضوع اقتصاد میبیند: «در حقیقت به نظر من بعد از تجربههای تلخ انتخابات ۱۳۸۸، آنچه باعث شد مردم نسبت به افرادی مثل رفسنجانی یا روحانی تمایل پیدا بکنند، مشکلات اقتصادی و استیصال گسترده در جامعه ایران بود. اما جمهوری اسلامی حرفی برای گفتن در زمینه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ندارد.»
او معتقد است نه این دولت، نه مجلس آینده، کاری موثر در تغییر شرایط برای دگرباشان جنسی ایران انجام نخواهد داد: «این حکومت پایههای خودش را بر اساس مخالفت خودش با آزادی زنان و اقلیتهای جنسی بنا نهاده و اسمش را حفاظت از ارزشهای خانواده گذاشته است. بنابراین نه از دولت روحانی، نه از هیچ مجلسی میتوان انتظار داشت که قدم مثبتی در جهت بهبود وضعیت زندگی اقلیتهای جنسی و یا حتی حقوق زنان بردارند.»
جامعه دگرباشان جنسی ایران، در فضای بسته و ناامید موجود، به دنبال راهی تازه میگردد تا به جای سرکوب، گفتوگویی امیدوار کننده وضع کند. این جامعه رودررو با مانعی بزرگ است: قوانینی که صرف وجود این افراد را جرمانگاری کردهاند. همچنین جامعهای که بر پایه سنت و مذهب، حضور آنان را پس میزند. با تمامی اینها، این جامعه میخواهد حضور خودش را تثبیت کند.
برای این بخش از جامعه، زمان آن رسیده است که جامعه ایرانی، رودرور با تنگناهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به بازنگری گستردهای دست بزند و همانطور که مانع حضور برخی چهرههای افراطی در دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان شد، مانع از بسط یافتن پیشتر نظریههایی افراطی شود که انسانها را به صرف عاشق شدن، مجازات میکنند و این مجازات را بر تمامی ایرانیان، خواه دگرجنسگرا یا دگرباش، جاری میکنند. وقت آن است که انسان بودن، جایگزین نظریههای افراطی شود و دربها به روی افراطگرایی بسته شود، همانطور که بهتدریج دربها بر چهرههای افراطی بسته میشوند.