آیان هیرسی علی (Ayaan Hirsi Ali، در ادامه با نام هیرسی) دختری پناهنده در هلند بود که با انتقادهای تند خود از اسلام در مدتی نسبتاً کوتاه به چهرهای جنجالی در جهان خبری تبدیل شد. تحول نظری او از یک «مسلمان رادیکال» به «اکتیویستی ضد اسلام» مخالفان و موافقانی در سطح جهانی یافت. در کتاب اخیرش به نام «مرتدین» تلاش میکند تا پلی بر این شکاف عمیق نظری بسازد. مقاله حاضر جستاری است در راه شناخت زمینه های تحول فکری او.
بستر رشد فکری
هیرسی در سال ۱۹۶۹ در خانوادهای مسلمان در سومالی، از پدری تحصیلکرده درغرب و مادری بیسواد متولد میشود. بنا به گفته خودش پدرش مسلمانی روشنفکر و از مخالفان دولت زیاد باره بود. با وجود مخالفت پدر با رسم دیرپای ختنه دختران، او را در پنج سالگی به دستور عمهاش ختنه میکنند. مادرش در تربیت اسلامی او، برادر و خواهر کوچکترش نقش اولیه را بازی میکند.
در شش سالگی به همراه خانواده ابتدا به عربستان و اتیوپی میرود و سرانجام در کنیا ساکن میشود. دوره دبیرستان را در مدرسهای انگلیسی زبان در این کشور به پایان میرساند. در این دوره متأثر از نظرات یکی از معلمانش به یک مسلمان رادیکال تبدیل میشود. در مصاحبهای میگوید که در آن سالها عربستان و سپس ایران با ایجاد مراکز خدماتی و مدارس آموزش قران، سیاست اسلامی کردن مردم نیازمند کنیا را با موفقیت به پیش میبردند.
در جنگ ایران و عراق از حکومت اسلامی ایران حمایت میکند و از فتوای خمینی علیه سلمان رشدی دفاع میکند. در ۲۳ سالگی به عقد غیابی پسرعمویش درمیآید که در کانادا زندگی میکرد. به آلمان میرود تا زمینه اداری سفر به کانادا را فراهم کند. در این گیرودار، از پیوستن به همسر چشم میپوشد و تصمیم به اقامت در اروپا میگیرد. انگیزه تقاضای پناهندگی او از هلند با توجه به روایتهای چندگانه دوستان و بستگانش در پرده ابهام باقی مانده است.
در سال ۱۹۹۲ پناهندگی سیاسی میگیرد وبه یاد گیری زبان هلندی میپردازد. او مدتی به عنوان نظافتچی و سپس با نام مترجم به کار در بخش اتباع بیگانه پلیس میپردازد. در سال ۲۰۰۰ از دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد درعلوم سیاسی میگیرد. در دوره دانشجویی با کلوپ روشنفکران طرفدار روشنگری و منتقد اسلام آشنا میشود. پس از پایان تحصیلات در بخش پژوهشی حزب کارگر هلند ( PVDA) در زمینه حقوق زنان در اسلام مشغول به کار میشود.
در سال ۲۰۰۲ در یک مصاحبه مطبوعاتی به اسلام به عنوان یک دین مخرب به ویژه در ارتباط با شرایط زنان مسلمان میتازد و خشونت را جزئی از ذات اسلام میداند. با این اظهارات تند علیه اسلام نظرات مداراگرایانه حزب کارگر در رابطه با ادیان را به چالش میکشد و مورد انتقاد حزب قرار میگیرد. او که برای رسیدن به اهداف بلندپراوازانه اش فضای حزب کارگر را تنگ میبیند، دعوت حزب فِی.فِی.دِی (حزب مردم برای آزادی و دموکرسی V. V . D ) برای همکاری را میپذیرد. این حزب با گرایشهای نئولیبرالیستی به او میدان میدهد تا نظرات ضد اسلامی خود را به راحتی بیان کند و از او به عنوان برگ برندهای علیه حزب کارگر در رقابت های انتخاباتی استفاده میکند. بدین ترتیب او در سال ۲۰۰۳ به عنوان نماینده این حزب وارد پارلمان میشود. این نظر نیز هست که خانم فردونک، وزیر انتگراسیون و مهاجرت از جناح راست این حزب از نظرات ضد اسلامی آیان استفاده کرد تا ورود پناهنده به ویژه از کشورهای اسلامی را محدود کند.
هیرسی در سال ۲۰۰۴ سناریوی فیلم کوتاهی نوشت که به کارگردانی تئو ونخوخ (Theo van Gogh) در تلویزیون هلند به نمایش در آمد. سه ماه پس از نمایش این فیلم، کارگردان آن توسط یک مسلمان رادیکال به قتل رسید. قاتل در نامه ای که از خود در محل ترور بر جا گذاشت، هیرسی و ویلدرز، نماینده دیگری از این حزب را که منتقد تند اسلام بود، به مرگ تهدید کرد. هیرسی و همکارش مدتی مخفی شدند و سپس در پوشش امنیتی کامل دو باره به کار در مجلس ادامه دادند. ایجاد ترس و ناامنی، در تقابل قرار دادن گروه های مختلف جامعه و مخارج بالای امنیتی برای حفظ جان آنان این سوال را ایجاد کرد که تا کجا باید هزینههای آزادی بیان بی حد و مرز را پرداخت.
مخالفانش دست به کار شدند تا با او ازطریق رسانهای به مقابله برخیزند. درهمین راستا برنامه انتقادی زمبلا (Zembla) در ۱۱ می ۲۰۰۶، مستندی پخش کرد که تهیهکنندگان آن به سومالی و کنیا سفر کرده و با برادر و دیگر آشنایان هیرسی درباره زندگی گذشته او مصاحبه کرده بودند. نتیجه گیری این بود که بخشی از داستان پناهندگی این نماینده مجلس ساختگی بوده است. این کار از نظر قوانین پناهندگی میتوانست به پس گرفتن ملیت هلندی و اخراج «خطاکار» بینجامد.
خانم فردونک ( Verdonk )، مسئول رسیدگی به پرونده هیرسی شد. او که با تاکید بر بی چون و چرایی قوانین به «زن آهنین» معروف شده بود، در تنگنای سختی قرار گرفته بود. وزیر برای اثبات آهنین بودنش تصمیم گرفت ملیت هلندی را از او پس بگیرد. پنج روز پس از پخش برنامه مستند تلویزیونی هیرسی اعلام کرد که سریعاً خاک هلند را به قصد رفتن به امریکا ترک میکند تا در اتاق فکر یا اندیشکده نومحافظهکاران به کار ادامه دهد. در جلسه مذاکره ویژه برای بررسی این موضوع در پارلمان هلند، نمایندگان مجلس از چپ و راست، تصمیم وزیر را ظالمانه خواندند و هیرسی را قربانی قدرت طلبیهای او دانستند. نتیجه این شد که پاسپورت هیرسی به او باز گردانده شود اما همین بحران، به سقوط دولت در ۲۹ جون ۲۰۰۶ انجامید.
دستاوردها
ورود هیرسی به هلند همزمان میشود با وزش بادهای نامساعد اجتماعی علیه قوانین پناهندگی و مهاجرت به ویژه از کشورهای اسلامی. هنگام تحصیل در برخورد با طرفداران روشنگری و منتقدان اسلام، دیوار بلند باورهایش ترک بر میدارد. به هنگام کارآموزی و پژوهش در «خانههای امن» و آشنایی با زنان مسلمان آسیب دیده از خشونت خانگی، به منتقدان اسلام و به کمپین مبارزه علیه ختنه زنان میپیوندد. زخمهای کهنه ناشی از ختنه بر جان و روحش تازه میشود. حاصل پژوهشها و تجربیات فردیاش را در اولین کتابش به نام «کارخانه تولید پسر» در ۲۰۰۲ منتشر میکند. دراین کتاب شرایط زنان مسلمان را رقتبار میخواند. به نظر او در جهان اسلام، درجه ارج و منزلت زنان را تعداد فرزندان پسر تعیین میکند. برای پذیرش این نقش دختران جوان تربیت میشوند تا بنده خدا، عبد پدر، برادر، فامیل و قبیله باشند.
حمله تروریستی بنیادگرایان مسلمان در ۱۱سپتامبر به برجهای دوقلو و پنتاگون در آمریکا، اسلام هراسی در هلند را به اوج خود میرساند. اسلامستیزی و محدود کردن ورود مهاجر و پناهنده به کشور، فاکتور مهمی برای کسب آرا در رقابتهای انتخاباتی برای مجلس محسوب میشود. هیرسی به عنوان کاندیدای مجلس برای حزب راست ف.ف.د. با زیبای غربی پسند مرکز توجه رسانههای خبری قرار میگیرد. او با مهارت از این تریبونها برای تبلیغ افکار و رسیدن به آرزوهای بلندش استفاده میکند.
انتقادهای اولیه هیرسی به شرایط زنان مسلمان در فرهنگ اسلامی، جوانه امیدی در دل زنان مسلمان معتقد به برابری جنسیتی و فیمینیستهای غربی ایجاد کرده بود. چون این بار صدای اعتراض از دل گروهی برخاسته بود که بیشترین فاصله فرهنگی را با روشنگری و خردورزی داشت. برخی از هوادارنش او را «نماینده موج سوم فمینیستی» در هلند خواندند. اما با پیوستن او به حزب راست و حمله به تمامیت اسلام و مهاجران، امید ایجاد گفتمانی سازنده بین فرهنگهای متفاوت به یاس تبدیل میشود.
هیرسی با نگاه ذات گرایانه به اسلام، حقیقت وجود مذاهب مختلف و تجلی گوناگون فرهنگی اسلام در محیطهای متفاوت را نادیده میگیرد. او اسلام را به عنوان «مکتب پوچگرایانه مرگ» نفی میکند و خشونت را هویت ذاتی اسلام میداند و راه نجات، به ویژه نجات زنان مسلمان، را روی گرداندن از این دین میداند. او همان زمان اعلام کرد که هدفش بیدار کردن زنان مسلمان و وظیفهاش رهاندن آنان از قید بندگی است. چنین برخوردی خشم زنان مسلمانی را برانگیخت که با خوانشی سکولار از دین به هماهنگی تنگاتنگی با فرهنگ غرب رسیده بودند و به مقامات بالایی در هلند دست یافته بودند. فرصت طلبیهای سیاسیاش سبب شد تا عدالتخواهان اجتماعی از او روی برتابند.
پس از فروکش کردن تب انتخاباتی و ورود او به مجلس، برخی از رسانهها به بررسی دستاوردهای تبلیغاتی او پرداختند. نتیجه بررسی به طور کلی این بود که او موفق شده بود مشکلات زنان از جمله خشونت خانگی را در اولویتهای قانونگذاری مجلس قرار دهد. ولی در جلب همکاری خود این زنان برای استفاده بهینه از این قوانین ناموفق بوده و در برخی موارد نتایج عکس به دست آمده است.
در این راستا مصاحبه گر یک برنامه رادیویی در دسامبر ۲۰۰۳، در یک مصاحبه ماراتنی سه ساعته، دستاوردهای او را به عنوان نماینده مجلس زیر سؤال میبرد. هیرسی تلاش میکند تا از این فرصت برای آشتی با مخالفانش استفاده کند. در پاسخ به مجری که «چرا به عنوان یک اسلام ستیز شهرت جهانی پیدا کرده است؟»، میگوید که او با اسلام مخالفتی ندارد و روزنامهنگاران را در معرفی چنین چهرهای از خود دخیل میداند. او با لحنی آشتی جویانه و گاه با چرخشهای نظری میگوید که مخالف اسلام نیست، فقط نگران رشد اسلام رادیکال و سیاسی است. با برداشتهای صلح طلبانه از دین و تلاش روشنفکران مسلمان اصلاح طلب آشناست و از آنان حمایت میکند. ستایشگر کور روشنگری و مدرنیسم نیست. از هولوکاست و برده داری به عنوان فجایع این دوران نام میبرد.
در پایان برنامه مصاحبه گر میپرسد: «پس چرا او از بیان این گونه نظراتش در کمپین های انتخاباتی پرهیز میکند؟» او پاسخ میدهد که «احزاب چپ قبل از او تلاش کردند تا مشکلات بیان شده را با لحنی آرام بیان کنند ولی بیان نرم این مصلحان راه به جایی نمیبرد. پس او ناچار میشود تا با لحنی طوفانی کسب آرا کند.»
هیرسی و رشد اسلامهراسی
نتایج منفی برخورد افراطی او را میتوان به طور خلاصه چنین بیان کرد:
– تقویت کلیشههای اورینتالیستی موجود علیه مردم شرق به ویژه مسلمانان از جمله این تصور که فرهنگ اسلامی ارتجاعی است که مردانی خشن و زنانی بی اراده و دنباله رو میپروراند.
– تبلیغات منفی علیه مهاجران ومسئول شناختن به ویژه مسلمانان در ایجاد نابسامانیهای اجتماعی -اقتصادی در جامعه چندملیتی.
– دامن زدن به اسلام هراسی و تشدید جنگ روانی بین گروهها و عمیق ترکردن شکاف اجتماعی بین «خودی» و «بیگانه». نمود بارز این پدیده زمینه سازی برای اجرای آسان تر تبعیض نژادی در بازار کارعلیه گروههای مهاجر شده است.
– کمک به رشد نژادپرستی در پوشش برتری فرهنگی و ایجاد ترس و تهدید به ویژه در اقلیتهای مهاجر از کشورهای اسلامی. این امر سبب شد گروه های مختلف مسلمانان اختلاف نظرهای خود را موقتاً کنار بگذارند و به هم نزدیکتر شوند تا به قولی از هستی اجتماعیشان دفاع کنند. نتیجه این که مبارزه زنان و دختران جوان برای کسب آزادیهای بیشتر به بهانه حفظ وحدت اسلامیبه سکوت کشانده یا سرکوب شد.
– کمک به ایجاد پدیده «پیشگویی محقق کننده» (Self-fulfilling prophecy )، بدین مفهوم که عمومیت بخشیدن نکات منفی یک فرهنگ به کل جامعه فرهنگی سبب تقویت تصوراتی میشود که میتوانند حاوی اطلاعات نادرستی باشند و میتوانند این گونه کلیشههای رفتاری را به جامعه مورد نظر تلقین کنند. باور به این اطلاعات نادرست، میتواند به تحقق این تصورات کمک کند. در این شرایط فرد رفتاری ارائه میدهد که جامعه بر اساس کلیشهها از او انتظار دارد.
– نگاه ایستا و ذاتگرایانه به فرهنگ گروهی و تأکید بر نکات منفی آن میتواند سرنوشتگرایی را در جامعه مورد تهاجم، تقویت کند. این پدیده میتواند هرگونه تلاش برای تغییر در گروه را بی ثمر جلوه دهد. من خود شاهد گفتوگوهایی با زنان مسلمان بودم که تسلیم سرنوشت بودند و از امکانات موجود برای حل مشکلاثشان استفاده نمیکردند. آنان از رفتار خشونت آمیز مرد خانواده شکایت داشتند، ولی در جواب به پیشنهاد من برای مراجعه به روانشناسان خانواده برای کمک به تغییر رفتارخشونت آمیز، میگفتند: آخ، شما هم مثل هیرسی علی فکر میکنید؟ این رفتارها هم بخشی از فرهنگ ما است و اجباراً برای حفظ پیوند خانواده باید تحمل کرد. در ضمن ترس از جدا کردن و بردن کودکان و نوجوانان به مراکز تربیتی سبب میشد تا مادران به مراکز رسیدگی به خشونت خانوادگی مراجعه نکنند.
– به سکوت و سکون کشاندن صدای جنبشهای خواهان دیالوگ و همزیستی مسالمت آمیز. توضیح این که زنان مهاجر برای پیشرفت خود به طور عمده با دو گونه مانع در کشورهای میزبان مواجهاند: اول فاکتورهای بازدارنده فرهنگی متعلق به اقلیتهای مذهبی -قومیخود و دوم عبور از سد کلیشههای اورینتالیستی موجود در جامعه هلند.
برای مقابله با این مشکلات جنبش زنان «سیاه، مهاجر و پناهنده» با انتشار کتابی در سال ۱۹۹۹ از دستاوردهای موفق این زنان در زمینههای مختلف علمی و فرهنگی اعلام موجودیت کرد. این جنبش تلاش میکرد تا از پتانسیلهای مثبت فرهنگی خود این گروه ها در جهت رشد آگاهی فکری آنان استفاده کند. تاسیس تشکلهای ویژه این زنان تلاشی بود برای ایجاد همبستگی و انتقال تجارب زنان به همدیگر. پایهگذاران این جنبش از گروههای مختلف مهاجر و پناهنده با گرایشهای متفاوت فکری، بر این باور بودند که پروسه تغییر به زمان نیازمند است. «از خود بیگانگی» میتواند به نهادینه شدن برابری خواهی و سکولاریسم آسیب رساند. در جنجالهای رسانهای هیرسی، صدای بیهیاهوی این جنبش نوپا در نطفه ماند و راه به جایی نبرد.
چرخشی دیگر؟
هیرسی به تازگی پس از چندین سال نسبتا آرام، با انتشار کتابی جدید با نام «مرتدین» دوباره در برد رسانههای خبری قرار گرفته است. او در این کتاب اسلام را اصلاح پذیر و تحول را لازمه ادامه حیات آن میداند. او با الهام از جنبشهای خاورمیانه «بهار عربی» به این نتیجه میرسد که اسلام ظرفیت لازم برای تحول را دارد و به آینده اسلام امیدوار است. به رسانهها انتقاد میکند که با پخش یک جانبه خشونتهای گروههای تروریستی سبب رشد بنیادگرایان میشوند. خواهان برخورد شدید با جهادیهای غربی و حمایت از روشنفکران دینی است.
او مسلمانان را به سه گروه تقسیم میکند: مکی، مدینی (مدینهای، منسوب به مدینه، جایی که حکمرانی اسلامی از آنجا آغاز شد) و مسلمانان منهتن و خود را وابسته به گروه آخر میداند. از نظر او گروه مکی لیبرال و صلح طلب است و با آنها میتوان وارد دیالوگ شد. اما مدینی ها رادیکال و طرفداران اسلام سیاسی هستند. حاصل چنین نگاهی به اسلام را ایجاد گروههایی مثل القاعده، بوکو حرام و داعش میداند. دسته آخرهمان مسلمانان سکولار و تحول طلب هستند که وظیفه رفرم در اسلام برعهده آنهاست.
او در مصاحبه با تلویزیون هلند درباره این کتاب، راه حل گذشتهاش را در خروج از اسلام و مبارزه با آن را ساده لوحانه و غیرعملی خواند. او در پاسخ به این سوال که آنظرش درباره مسلمانان زیادی که از او متنفرند، چیست؟» میگوید مشکلی با این گروه ندارد اگر بیان تنفر آنان قهرآمیز نباشد.
از هیرسی تا کنون شش کتاب منتشر شده است و او صاحب ۱۳ جایزه ازکشورهای گوناگون است. او در سال ۲۰۱۴ نتانیاهو، نخست وزیراسرائیل، را کاندیدای صلح نوبل اعلام کرد و «حماس» را نماینده مرگ و اسرائیل را ناجی زندگی خواند. با این اظهارات، جوایزی که دررابطه با صلح به او اهدا شده با اعتراضات بسیار همراه بوده است.
با وجود این تحولات، با توجه به عملکرد هیرسی همچنان جای سوال باقی است که او تا چه اندازه میتواند روشنگری مستقل و به دور از مراکز قدرت باشد؟
با تشکر از سرکار خانم پروین شهبازی به خاطر زحمت ترجمه و انتشار .
به نظر میرسد ایشان بیشتر یک شیاد باشند تا یک منتقد دین و مذهب .
شیادی که در چند برهه زمانی ، مرتب عقاید و رفتارش را تغییر داده و به قول معروف طرفدار حزب باد بوده است .
دست آخر هم چون دیده است فعلآ آشتی با جاهلین مذهبی عواید و منافع بیشتری دارد ، مجددآ از دین من در آوردی محمد حمایت کرده است .
بنده هم اسلام را به سه دسته تقسیم میکنم :
1 = اسلام سیاه ذغالی ، همان اسلامی که فعلآ در حال تاخت و تاز در خاورمیانه و کشورهای مرتجع عربیست و جز خشونت و تعصب کور که ذات دین اسلام را تشکیل داده ، چهره ای از صدر اسلام را به نمایش گذاشته است .
2 = اسلام توت فرنگی ، همان اسلامی که رنگش کرده اند و مقداری هم تلطیف شده و در اروپا جولان میدهد و هر از چند گاهی مقداری سیاه ذغالی هم به آن اضافه میشود .
3 = اسلام توت فرنگی با خامه ، همان اسلامی که در آمریکا و آمریکای شمالی از فرقه های گوناگون اعم از متعصب مذهبی و روشنفکر گرا تا سیاستمداران اپوزیسیون مانند ملایان ارانده شده ایرانی و روشنفکر نماها مانند سروش سنگش را به سینه میزنند و حنجره خود را برای کسب قدرت از دست رفته و منافع شخصی جر میدهند .
تمامی اسلامگراها با تفاسیر مختلف از این دین من در آوردی سعی مینمایند چهره متفاوتی از آن به مردم جهان ارائه نمایند ، از اردوغان فاسد با آن آرزوهای بر باد رفته اش گرفته تا خامنه ای ولی امر دزدان جهان و اسد جنایتکار و ملک سلمان در عربستان که همه و همه واقعیت پوچ ، ذات این دین را فهمیده و آن را به دکانی جهت کسب منافع مادی و سیاسی خود تبدیل کرده اند .
به امید نابودی این ویروس من در آوردی محمد در سراسر جهان .
بهنام / 13 June 2015
در این شرایط بی هدفی سیاسی هستند فرصت طلبانی که برای ارضاء شهوت شهرت طلبی خود بر موج شوار میشوند و با باد تغییر جهت میدهند. نمونه های دیگری از همین پدیده در اسکاندیناوی نیز وجود دارد. وسائل ارتباط جمعی نیز جهت مندانه این افراد را بزرگ میکنند تا روشنفکران اندیشمند به حاشیه رانده شوند.
جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خذف میشکند بازارش
دادجو / 14 June 2015
“فرهنگ اسلامی” چیزی نیست جز کنش اجباری مردم تحت سلطه مقتدران.
این نتیجه گیری در تمام مذاهب و ایدئولوژی های دیگر در دست مقتدران نیز صادق است. اما چون خانم شهبازی از چیزی به اسم “فرهنگ اسلامی” نام می برد، از این اصطلاح در این جا استفاده می شود.
اگر فرض بر این باشد که خدائی نیست که با انسانی تماس گرفته و آن انسان را “مامور هدایت” هم ولایتی هایش به نماید حاصل منطقی ادعای آن انسان (مامور یا رسول) اعمال اقتدار او بر انسان های دیگر است. در مورد مشخص اسلام، رسول در تکاملش و خیلی زودی به “حاکم” تبدیل می شود. از آن به بعد هرچه رسول می خواهد لازم الاجراست والا مالیات اضافه، شکنجه وحتی مرگ مژده ی کسانی است که از اوامر او ویا جانشینانش سرپیچی کنند.
واضح است که یک انسان به تنهائی قادر به حکومت نیست. این ضرورت، طبقه حاکم بر محکومین را پایه گذاری می کند. از آنجا که رفرنس رسول “الله” است بنا براین قشری به وجود می آید که این “الله” را بهتر می فهمد ویا اصلا با خود “الله” در ارتباط است. این قشر از افرادی تشکیل شده که خواندن ونوشتن میدانند (ملا هستند) و وظیفه ای جز عادی وبدیهی ساختن اقتدا به روحانیون و پیروی از آن ها ندارد. حاصل روند فعالیت روحانیون در طول صدها سال، تکوین فرهنگی است که بایدآن را فرهنگ “تعبدی” و “تسلیم” خواند ونه از واژه ی جعلی “فرهنگ اسلامی” استفاده کرد.
آیان هیرسی علی زن بزرگی است که علیه “فرهگ تسلیم” و “فرهنگ بندگی” انسان و به ویژه زنان شمشیرش را از رو بسته است.
خانم “پروین شهبازی” یا کتاب تازه آیان هیرسی علی را نخوانده است، یا آن را سرسری خوانده و یا “انتقاد” او به هیرسی علی ریشه در جای دیگری دارد که به انتشار کتاب “چرا اسلام الان به اصلاحی اساسی نیاز دارد(1)” زیاد مربوط نیست.
(1) Why Islam Needs a Reformation Now
Sohrab Alborz / 20 June 2015
تحلبل كاملي است
امران / 04 July 2016