Opinion-small2

فقیهان که متخصص برساخته‌های اعراب پیش از اسلام‌اند (احکام فقهی امضایی)، از اخلاق، معنویت، پارسایی و آخرت‌گرایی هم سخن گفته و می‌گویند. برخلاف لیبرالیسم که با تمایز خوب از حق، دولت را قلمرو احقاق حق دانسته، شهروندان را در انتخاب شقوق مختلف زندگی خوب آزاد می‌گذارد و برای دولت وظیفه اخلاقی – از طریق تحمیل یک سبک زندگی خاص- قائل نیست، دولت را دارای وظایف اخلاقی به شمار آورده و بر این باورند که دولت موظف است تا مردم را به بهشت برساند. به تعبیر دقیق‌تر، راه‌های رفتن به بهشت را برای آنان هموار سازد. یا دقیق‌تر از این، راه‌های رفتن مردم به جهنم را مسدود سازد.

Khamenei

فقیهان زمام‌داری سیاسی را “حق ویژه” خود قلمداد می‌کنند. تبعیض؛ اساس و ریشه نظریه ولایت فقیه است. اگر فقیهی در رأس دولت قرار گرفت، حکومت مادام‌العمر حق ویژه اوست (خامنه‌ای در بیست و ششمین سال رهبری قرار دارد و اگر ۲۰- ۱۰ سال دیگر عمر کند، چه بر سر ایران خواهد آمد؟)

فقه که چیزی جز برساخته‌های اعراب پیش از اسلام نیست، در طول تاریخ- به قول مرتضی مطهری و مهدی بازرگان- رشد سرطانی پیدا کرده است. فقها خود را حداقل بهترین اسلام‌شناسان قلمداد می‌کنند که دیگران/غیر فقیهان باید به عنوان عوام به این متخصصان رجوع کنند.

اخلاق هم یکی از دانش‌های بشری است که متکفل حسن (خوب) و قبح (بد) کنش‌های آدمیان است. فقها نه تنها خود را نمادهای انسان‌های اخلاقی قلمداد می‌کنند، بلکه این مدعا را می‌پراکنند که مردم باید فضیلت و رذیلت اخلاقی را از آنان بیاموزند.

اینک که قدرت سیاسی و اقتصادی در چنگ آنان قرار دارد، مدت‌هاست که وارد بحث “سبک زندگی” شده و قصد داشته و دارند تا یک سبک زندگی را به عنوان بهترین سبک زندگی- و “الگوی ایرانی و اسلامی”- به همگان تحمیل کنند. شکست آنان در این زمینه موضوع این نوشتار نیست.

مطابق نظریه “افعال گفتاری” جان آستین، زبان هم نوعی کنش است، یعنی انواع افعال دانسته و خواسته‌ای که به مدد زبان انجام می‌گیرد. از این رو، زبان هم قابل داوری اخلاقی است. همان چیزی که ادب نامیده شده است.

فقها که هرگونه انتقادی از مقدسات را اهانت به مقدسات به شمار آورده و مجازات‌های سنگین برای آن وضع کرده‌اند، حتی انتقاد از رهبری را هم اهانت به شمار آورده و تحت عنوان اهانت به رهبری شش ماه تا دو سال زندان برای آن وضع کرده‌اند.

با این همه، آنها در اهانت و هتاکی به دیگران دارای اختیارات وسیع بوده و این کنش را هم حق ویژه خود به شمار می آورند. البته احادیثی هم برای این عمل خود جعل کرده و مدعی‌اند که صدور آنها از معصوم و شخص پیامبر اسلام قطعی است. (احادیث ناظر به بدعت‌گذاران در دین است، اما مگر هر امر جدیدی را اگر آنان بخواهند نمی‌توانند بدعت در دین به شمار آورند؟)

داستان هتاکی‌های فقیهان هزاران صفحه را در بر می‌گیرد. نوشتار کنونی ناظر به برخی از هتاکی‌های اخیر فقیهان است.

هتاکی به آمریکا و اسرائیل

آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به کنگره حج در ۲۶/۳/۱۳۷۰ دولت اسرائیل را “سگ دست آموز استکبار” نامید. در ۲۶/۳/۷۲ گفت: «صهیونیست‌ها هم در این منطقه، مثل سگِ زنجیرىِ استکبار عمل‌می‌کنند. پارس کردن و پاچه گرفتن و به این و آن پریدن، شأن صهیونیست‌هاست.»

در ۴/۶/۷۳ گفت که دولت اسرائیل «در حکم سگِ زنجیری دولت امریکاست.» در ۱/۱/۷۵ خطاب به زائران حرم امام رضا گفت: «امروز در رأس دشمنان خارجی این ملت – که مبارزه اصلی سیاسی خارجی ما در دنیا با اوست – رژیم فاسدِ غاصبِ خبیثِ صهیونیستِ حاکم بر فلسطین اشغالی و پشت سر او، رژیم ایالات متّحده امریکاست… مثل غولی که افسارش دست یک سگ است و هر جا می‌خواهد، او را می‌برد.»

در ۱۹/۱۱/۸۳ خطاب به دولت آمریکا گفت: «شما سگ هاری را که پنجه به کودک و پیر و زن و مرد و نظامی و غیرنظامىِ فلسطینی می‌زند، دارید حمایت و تقویت می‌کنید؛ معلوم است که مسئله‌ خاورمیانه به این ترتیب حل نخواهد شد.» در ۱۹/۸/۹۰ دولت اسرائیل را “سگ نگبهان” آمریکا در منطقه خواند. در ۲۹/۸/۹۲ گفت: «گاهی شنیده می‌شود دشمنان ملّت ایران، از جمله از دهان نحسِ نجسِ سگِ هار منطقه در رژیم صهیونیستی، چانه می‌جنبانند که ایران تهدید همه جهان است.» آیت‌الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز عید فطر ۷/۵/۹۳ گفت: «سگ هارى و گرگ درنده‌اى به انسان‌هاى مظلوم حمله کرده است

شاید فقیهان به گونه‌ای بتوانند استفاده از این گونه تعابیر هتاکانه را نسبت به اسرائیل که دشمن بزرگ به شمار می‌آورند، توجیه کنند. اما در عین حال در حال ادب‌آموزی به مقلدان خود بوده و هستند.

آیت الله خامنه ای در ۱۹/۷/۹۱ گفت :”ما از فرانسه، از ایتالیا، از اسپانیا خاطره‌ی بدی نداریم. بله، از انگلیس خیلی خاطره‌ی بد داریم؛ انگلیس را میگوئیم “انگلیس خبیث“؛ لیکن کشورهای دیگر اروپائی نه”. در ۱/۱/۹۲ دوباره می‌گوید: «دولت انگلیسِ خبیث هم با ملت ایران دشمنی می‌کند؛ این هم یکی از دشمنان سنتی و قدیمی ملت ایران است”. در ۱/۵/۹۳ گفته است: “امروز قدرتهاى سلطه‌‌گر غربى – یعنى چند دولت بزرگ و ثروتمند و مقتدر غربى که در رأس آنها آمریکا است، پشت سرش هم انگلیس خبیث – محکم ایستاده‌‌اند براى اینکه از این رژیم غاصب و ظالم و سنگدل دفاع کنند.»

در ۱/۴/۸۳ درباره دولت آمریکا گفته است: «دشمنان جمهوری اسلامی و در رأس آنها و خبیث‌تر از همه‌ی آنها دولت ایالات متحده‌ امریکا جنجال علیه جمهوری اسلامی درست کردند و آن را مستمسکی دانسته‌اند برای این‌که بتوانند روی جمهوری اسلامی فشار بیاورند… ببینید چقدر باید برای بشر انحطاط باشد و واقعاً برای نسل بشر امروز ننگی از این بالاتر نیست که یک چنین انسانهایی، یک چنین وحشی‌هایی؛ گرگ‌های خون‌آشام و درنده، ادعا کنند که طرفدار حقوق بشرند! و آن وقت همین‌ها دهان‌هایشان را علیه جمهوری اسلامی باز کردند و یاوه‌گویی و هرزه‌درایی کردند و هر چه به دهنشان آمد، گفتند.»

در ۱۲/۸/۷۲ کار را به زیبایی‌شناسی کشاند و گفت: «رئیس جمهور امریکا را ببینید! آن وزیر امور خارجه بدشکلش [وارن کریستوفر] را ببینید! راجع به جمهوری اسلامی که حرف می زنند، نفرت و بغضا و دشمنی ملت ایران و جمهوری اسلامی، از سر و صورتشان می بارد.»

در 1۱۴/۱۱/۷۳ دوباره حس زیبایی شناسی آیت‌الله خامنه‌ای با هتاکی همراه می‌شود. در خطبه های نمازجمعه تهران می‌گوید: «حال می‌فهمید که چرا امریکایی‌ها عصبانیاند؟ حال می‌فهمید که وقتی دولتمردان امروز امریکا – بخصوص آن وزیر خارجه زشت و نفرت‌انگیزشان [وارن کریستوفر]- دور دنیا راه می‌افتند و این‌جا و آن‌جا می‌گویند “ما می‌خواهیم دولت ایران را زیر فشار بگذاریم تا سیاست‌های خود را عوض کند”، این سیاست‌ها چیست که می‌خواهند عوض شود؟»

آیت‌الله جنتی در نماز جمعه ۲۸/۶/۹۳ گفت: «آمریکای لعنتی، دروغگو و حقه باز ائتلافی به نام ائتلاف ضد داعش درست کرده. البته رهبری آبروی آمریکا را برد. خدا لعنت‌شان کند.»

احتمالاً چون از نظر فقیهان نظام آمریکا مهم‌ترین دشمن و عامل همه مسائل و مشکلات جمهوری اسلامی قلمداد می شود، دشنام دادن به این دولت اخلاقاً موجه باشد.

مصباح یزدی بی‌شعور و هاشمی رفسنجانی سگ

اما هتاکی‌های فقیهانه، دوست و دشمن نمی‌شناسد. دوستی که امروز خودی است، به محض غیر خودی شدن، مورد هتاکی قرار می‌گیرد.

mesbah-Hashemi

در نزاع‌های اخیر تاریخی/سیاسی میان آیت‌الله مصباح یزدی و هاشمی رفسنجانی، هاشمی گفت که قبل از انقلاب با خامنه‌ای به دیدار مصباح یزدی رفته‌اند تا او را به مبارزه علیه شاه وادارند، اما مصباح یزدی مبارزه را حرام می‌دانست و به همین دلیل آیت‌الله خامنه‌ای به مدت ۱۰سال- تا پیروزی انقلاب- با او قهر بود. مصباح یزدی روایت دیگری از آن دیدار ارائه کرد و گفت که هاشمی رفسنجانی مدافع “منافقین” بود و به آنها [سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب] کمک های مالی می کرد.

هاشمی رفسنجانی با تعابیر تند آیت‌الله خمینی به مصباح یزدی پاسخ گفت: “مقدس نماهای بی‌شعور می گفتند مبارزه با شاه حرام است“. مصباح یزدی هم هاشمی رفسنجانی را سگ نامیده است.

آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی در ۲۷/۶/۹۳ به تحلیل اختلافات فکری خود و هاشمی رفسنجانی پرداخت و گفت : «در انقلاب نیز افرادی داشتیم که ۳۰ سال انقلابی بودند، زندان رفته، شکنجه شده و گاهی تا پای مرگ رفته بودند، در هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌ها حاضر شده و با جان خود بازی کرده بودند، ولی پس از چندی از مسیر خود برگشته و برای نمونه قاچاقچی و ضد انقلاب شده اند.»

آیت‌الله مصباح یزدی علت دگرگونی هاشمی رفسنجانی را دنیاطلبی قلمداد کرده و می گوید: «قرآن کریم نیز می‌فرماید “کسی که زندگی آخرت را رها کرده و به دنبال دنیا رفته است، داستان او داستان سگ است”، یعنی فرد به مقامی می‌رسد که ممکن است حتی مستجاب دعوة باشد ولی پس از مدتی برگشته و مثل سگ شود؛ در طول تاریخ اسلام نیز شاهد چنین نمونه‌های بوده‌ایم.»

آیت‌الله جنتی هم در خطبه‌های نماز جمعه به کمک مصباح یزدی شتافت و هاشمی رفسنجانی را نفرین کرد. او گفت: «ما باید بیدار باشیم. از فتنه باید درس بگیریم زیرا مسئله، مسئله براندازی بود. آدم دلش نمی‌آید نفرین کند اما باید نفرین کنیم کسانی را که فتنه را قبول نکردند و با چراغ سبز نشان دادن به فتنه‌گران و خانواده‌های آنان این مسئله را نادیده گرفتند. مقام معظم رهبری در دیدار خود با هیأت دولت به این نکته اشاره کردند که فتنه، خط قرمز ماست. چند سال از فتنه می‌گذرد و رهبری باز هم قضیه را رهبری می‌کند چرا که قضیه را می‌داند.

می‌دانند که عده‌ای به دنبال این هستند که فتنه را زنده کنند و می‌خواهند ادامه دهند و شکستی را که خورده‌اند جبران کنند و از این رو رهبری گفتند این مسئله خط قرمز است. هر کسی که قبول نکند فتنه خط قرمز است در بحث ولایت فقیه و قبول داشتن آن از سوی وی باید شک کرد. باید در خیلی از چیزهای آن شک کرد. در انقلابی بودن وی باید شک کرد.»

هاشمی رفسنجانی از نظر اینان دیگر خویی به شمار نمی رود. سگی است که باید او را نفرین کرد. برای این که، اولاً: وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ را انکار نکرده است. ثانیاً: مهندس موسوی و مهدی کروبی را نه تنها محکوم نکرده، بلکه تأیید هم کرده و آزادی آنان را پیگیری کرده است. ثالثاً: به دنبال فتنه‌گری جدید- پیروزی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی در سال آینده- است.

وابستگی تمام عیار به پست‌ترین مراتب دنیا

جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی، کار را به هتاکی متقابل کشانده است. برای دنیا آن چنان به یکدیگر می‌تازند، که گویی به آخرتی باور ندارند. آنان که خود را بهترین متخصصان اسلام قلمداد می کنند، احتمالاً از پس پرده خبر داشته و فقط مردم را سر کار گذارده‌اند. همه چیز به پست‌ترین مراتب دنیا ختم می‌شود. کاری که با هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی کردند، کاری که با آیت‌الله منتظری کردند، کاری که با مهندس موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد می‌کنند، کاری که با بهائیان کرده و می‌کنند، کاری که با دراویش کرده و می‌کنند، کاری که با یک زن (غنچه قوامی) خواهان تماشای مسابقه والیبال تیم ملی کرده‌اند؛ هیچ یک نشانه اعتقاد به زندگی پس از مرگ نبوده و نیست.

صادق لاریجانی
صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه ایران گزارشگر ویژه سازمان ملل را دروغگو خواند

کدام اخلاق؟ کدام ادب؟ هتاکی و فحاشی را به فضیلت رایج نظام تبدیل کرده‌اند؟ آنان حتی به معاهده‌هایی که امضا کرده‌اند، پایبند نیستند. اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی از معاهده‌های بین‌المللی است که توسط ایران امضا شده است.

مگر وفای به عهد یکی از ارکان اخلاق به شمار نمی‌رود؟ بر این اساس سازمان ملل موظف به پیگیری و گزارش رعایت حقوق بشر در ایران است. اما وقتی دبیر کل سازمان ملل گزارش خود را ارائه می کند، آیت‌الله صادق لاریجانی درباره گزارش دبیر کل که با موضوع حقوق بشر در ایران به مجمع عمومی این سازمان ارائه شده ، گفته است: «تاکنون در گزارش‌های گزارشگر ویژه سازمان ملل دروغ‌های زیادی خوانده بودیم اما این بار همان موارد خلاف واقع و اشتباه در گزارش دبیر کل سازمان، البته به صورت محتاطانه‌تری، تکرار شده است …

بارها گفته شده است که بسیاری از بحث‌های حقوق بشری به مبانی دینی، قانونی و حقوقی برمی‌گردد؛ بنابراین دبیرکل سازمان ملل چه کاره‌است که از حکومت ایران بخواهد اجرای یک حق خصوصی [یعنی قصاص] مبتنی بر ایمان مردم را متوقف کند؟… گزارشگر ویژه می‌گوید ما با قوانین ایران چندان مشکلی نداریم بلکه به نحوه اجرای آن معترضیم؛ اما پرداختن به مواردی نظیر قصاص در گزارش‌های حقوق بشری دروغ بودن این ادعا را روشن می‌کند.»

به ادب پاسخ‌گویی رئیس قوه قضائیه ایران به دبیر کل سازمان ملل بنگرید. او به وظیفه قانونی خود عمل کرده و اینها برخلاف تعهداتشان حقوق بشر را نقض کرده‌اند. اما برای همین بی‌ادبی هم توجیهاتی وجود دارد. آیت‌الله خمینی گفت که حفظ نظام اوجب واجبات است، برای حفظ نظام می توان کلیه احکام اولیه اسلام- عبادی و غیر عبادی- را تعطیل کرد و نظام می تواند کلیه تعهدات دو طرفه خود با مردم را یکطرفه ملغی سازد.

وقتی نظام- یعنی منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی- در خطر باشد، وفای به عهد- یعنی رعایت حقوق بشر- ملغی شده و هتاکی به اساس دفاع از اسلام و جمهوری اسلامی تبدیل می‌شود.