ده سال پیش، رنگ موهایم تیرهتر بود، ابروهایم باریکتر. لباسهای گشادتری میپوشیدم و غذاهای ملایمتری میخوردم. وزنم به مراتب کمتر بود. ده سال پیش، من در شهری بزرگ و شلوغ زندگی میکردم. رنگ سبز را بیشتر دوست داشتم و وقتم بیشتر صرف کتاب خواندن میشد. با آدمهای دیگری دوست بودم که اهل کافه و تئاتر بودند. عاشق رقص و مهمانی بودم.
حالا اما زندگیام عوض شده و با آن روزها بسیار تفاوت کرده است. موهایم سفیدتر شدهاند و ابروهایم پهنتر. لباسهایم تنگترند و به غذاهای تند و آتشی بیشتر علاقه دارم. ده سال گذشته و من مهاجرت کردهام. شهری که در آن زندگی میکنم کوچکتر است و روابط و مناسبات در آن زمین تا آسمان با شهر زادگاهم فرق دارد. من بچهدار شدهام و وزنم بیشتر شده. رنگ آبی اولویت من درانتخاب رنگ پرده و دکوراسیون خانه است. علاقهام را به کتاب از دست ندادهام، اما بیشتر زمانم را در اینترنت میگذرانم. معاشرتهایم تغییر کرده و بخشی از اوقاتم را با خانوادههای بچهدار سپری میکنم و سفر، بخش جدا نشدنی زندگیام شده است.
من همان آدم سابقم، اما زندگی من در ده سال بسیار عوض شده. فارغ از جهانبینی و فلسفه زندگی، راه و رسم بسیاری از کارهایم نیز تحت تأثیر محیط و تجربه تغییر کرده است. حالا من مجموعهای هستم از علایق و عادتها و روابط و انتظار دارم بسیاری از آنها با گذشت زمان و تجربههای زندگی تغییر کنند.
برای عوض شدن سبک زندگی اما لازم نیست حتما ده سال بگذرد؛ گاهی یک سفر، یک عشق، ملاقات یک آدم تازه، دیدن یک فیلم یا خواندن یک کتاب میتواند همه چیز یک شبه تغییر دهد و عناصر تازه و جذابی به آن اضافه کند.
عکسهای قدیمیتان را نگاه کنید. ده سال قبل کجا بودید و چه میکردید؟ به جز خط عبور ایام و خاکستر عمر که روی چهره و موهایتان نشسته، حتما چیزهای بسیار دیگری در شما تغییر کرده است. شاید هم چندان عوض نشده باشید و همه چیز را مثل گذشته حفظ کرده باشید، اما اگر خوب نگاه کنید میبینید عناصر ویژهای در زندگیتان وجود دارد که رنگ ویژهای به آن میدهد و شما را از بقیه متمایز میکند و همان عناصر، همزمان به آنهایی که به شما شباهت دارند نزدیکتان میکند. این همان سبک زندگی شماست.
برای عوض شدن سبک زندگی اما لازم نیست حتما ده سال بگذرد؛ گاهی یک سفر، یک عشق، ملاقات یک آدم تازه، دیدن یک فیلم یا خواندن یک کتاب میتواند همه چیز را یک شبه تغییر دهد و عناصر تازه و جذابی به آن اضافه کند.
جامعهشناسان، سن، طبقه اجتماعی، قومیت و جنسیت را از ویژگیهای اثرگذار بر سبک زندگی هر فرد میدانند. یعنی هویت شما از ساختار و طبقه اجتماعیتان، از جنسیت، سن و باورهای مذهبی یا غیرمذهبیتان شکل میگیرد. عناصر یک سبک زندگی، مشترکاتی برای گروههای اجتماعی ایجاد میکند. وقتی جوان باشید، سبک زندگیتان به جوانان شبیهتر است هرچند ممکن است انتخاب کنید که تمام عمر سبک زندگی جوانان را حفظ کنید یا از همان دوران جوانی، به سبک زندگی جوانترها هیچ علاقهای نداشته باشید.
سرک کشیدن به دنیاهای دیگر
سیّال، لغزنده و غیرقطعی. زندگی از این نوع است. اینکه چه بپوشی و کجا بروی، لحظههای خالی را با چه پر کنی، کدام موسیقی را بپسندی یا با چه کسی وقت بگذرانی. برای هیچ کدام اینها یک راه و روش قطعی و اجباری وجود ندارد.
بیشتر آدمها معتقدند که باید سبک زندگیشان را خودشان انتخاب کنند. شاید خیلی از جاهای دنیا اینطور باشد، اما گاهی هم پیش میآید که حکومت و نظام خانواده و بخشهای دیگری از ساختار قدرت، سبک زندگی آدمها را کنترل میکنند. در چنین فضاهایی انتخاب تا حدی تحت تأثیر قرار میگیرد: نمیشود هر چه میخواهی بپوشی یا ممکن است شرایط اقتصادی اجازه ندهد تفریحات خاصی داشته باشی و به سفر دلخواهت بروی.
«زندگی» در «زمانه»، جایی خواهد بود برای حرف زدن از خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنی، لذت و سرگرمی و تفریح، شنیدنیها و دیدنیها و رفتنیها. جایی برای اینکه خود را بیابید یا خودهای تازهای بشناسید.
با این حال به تعداد آدمها راه برای زندگی کردن هست. آدمها این ویژگی را دارند که به زندگیشان رنگهای مختلف و متفاوتی بزنند و از میان بیشمار انتخابی که برای گذراندن لحظهها وجود دارد، آنهایی را انتخاب کنند که با حال و سلیقهشان مطابقتر است. بخشی از این فرایند انتخاب هم یادگرفتنی است. زندگی کردن را میشود هم تجربه کرد، هم آموخت. میشود یاد بگیریم که چطور عصرهای تابستانی را خنک تر کنیم: با دستور ساختن یک لیوان نوشیدنی خنک، با ساختن چند گلدان از قوطیهای نوشابه، یا گوش کردن به پیشنهاد رفیقی که تازگی یک فیلم جذاب دیده است. میشود یاد بگیریم که چطور میتوانیم خلاًهای رابطه را در اتاق خواب یا محل کار پر کنیم یا بفهمیم که کدام رنگ و مد، بر برق نگاهمان اضافه میکند.
توجه به سبک زندگی، سرک کشیدن به دنیاهای دیگر هم هست؛ کشف اینکه شیوههای دیگری برای دیدن دنیا وجود دارد؛ مسیرهای تازهای برای عبور از راههای هر روزه، طعمهایی که قبلاً نچشیدهایم یا عادت و تکرار، اجازه و جسارت چشیدنشان را نداده است. از همه جالبتر و هیجان انگیزتر، میتواند کشف تفاوتها باشد: اینکه غیر از آنچه ما تا حالا از زندگی شناختهایم، آدمهایی هستند با راه و رسم دیگر و از این لحاظ، سبک زندگی یعنی درک تفاوتها.
«زمانه»، تریبونی است برای صداهای دیگر و از این رو، میخواهد دری به روی زندگی باز کند: فضایی در فاصله اخبار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و … که انسان امروز را محاصره کردهاند. دریچهای برای لحظهای توقف؛ البته نه برای سکوت که برای به یاد آوردن آنچه زندگی به ما هدیه داده است؛ یادآوری ارزش لحظات، مادر و پدر و همسر و زن و مرد یا دیگری بهتری شدن، پرسشگری درباره چیزهایی که قبلاً در زندگیمان نبودند و حالا میخواهیم به زندگی راهشان دهیم. هر چیز سیال، لغزنده و غیرقطعی، درست مثل خود زندگی، با فاصله گرفتن از هر آنچه تبلیغات، آن را با لطمه زدن به سلامت جسم و روان و محیط زیست، به ما تحمیل میکند.
«زندگی» در «زمانه»، جایی خواهد بود برای حرف زدن از خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنی، لذت و سرگرمی و تفریح، شنیدنیها و دیدنیها و رفتنیها. جایی برای اینکه خود را بیابید یا خودهای تازهای بشناسید.