بالاخره ۶ ماه مذاکرهای که ایران به دنبال تصدی سیاست “نرمش قهرمانانه” آقای خامنهای پذیرفته بود با توافق کامل به پایان نرسید اما از آنجا که نظرات به هم بسیار نزدیکتر از آغاز مذاکرات شده، قرار بر تمدید آن شده است.
برای اینکه درک کنیم که آیا توافقی که گفته میشود در دسترس است برای مردم ایران مناسب و حافظ حقوق ملی است یا نه چند توضیح لازم است:
۱ ـ توضیح اول اینکه مسئول اصلی مهندسی و پیگیری سیاست اتمی ایران همواره آقای خامنهای بوده است، به غیر دوره کوتاه آقای خمینی یعنی بین سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸ که اولین تلاشها برای از سر گرفتن سیاست اتمی زمان شاه در ایران صورت گرفت و تا حدودی به غیر دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی که به علت جا نیافتادن رهبری آقای خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی بطور نسبی مستقل عمل میکرد، چه در دوره دوم آقای هاشمی رفسنجانی و دو دوره آقای خاتمی و احمدی نژاد و چه در یکسال اخیر آقای روحانی. رهبر همچنان که دیدیم در دوره آقای احمدی نژاد او را در دو سال آخر کاملا از دخالت در سیاست اتمی ایران کنار گذاشت و بعد از انتخابات مهندسی شده آقای روحانی، در کلیه جزئیات مذاکراتی را که آقای ظریف که خود را وزیر خارجه اقای خامنهای خوانده بود پی گرفته است و در آنها دخالت و تصمیمگیری کرده و میکند.
از این رو هر گونه مسئولیتی در باره سیاست اتمی ایران باید به نام آقای خامنهای نوشته شود. در نتیجه اینکه عدهای چون در انتخابات اخیر ریاست جمهوری اسلامی مبلغ آقای روحانی شدند و هر چه فاجعه بود را به نام آقای احمدی نژاد نوشتند، یکی از دروغهای بزرگ دنیای سیاست ایران است و اگر آقای احمدی نژاد هم چنین کرده بود ـ که چنین نیست ـ آقای خامنهای گفت که ایشان به او خیلی نزدیک است و سیاستهایش را میپسندد. مخالفتهای آخر آقای خامنهای با آقای احمدی نژاد به خاطر سیاست خارجی و اتمی او نبود، بلکه به خاطر قلقلک دادن نظریه ولایت فقیه و پا را از گلیم خود بیرون گذاشتن بود. اما متاسفانه برخی بخاطر انتخابهای سیاسی خود مبلغ این دروغ هستند که مسئول به بن بست رسیدن سیاست هستهای در سالهای قبل، آقای احمدی نژاد بود. البته نگارنده حتی یک لحظه موافق دفاع از آقای احمدی نژاد و سیاستهای ویرانگرش نیست بلکه غرض از یادآوری این نکته واقعیتی بود که برخی بر آن پرده میکشند.
۲ ـ در مقالههای مختلف به وضوح توضیح دادهام که ایران برای تامین انرژی خود اصلا نیازی به انرژی هستهای نداشته و رژیم ایران از سیاست اتمی برای تحکیم قدرت خود استفاده کرده و نه برای تامین انرژی. رژیم فریب بزرگی را در بوقهای تبلیغاتی خود با عنوان ” انرژی هستهای حق مسلم ماست” کرد، اما در پشت این شعار در واقع آنچه که بر سیاست خارجی حکومت همیشه حاکم بوده است یعنی “حفظ قدرت اوجب واجبات است” پنهان شده بود. آقای خامنهای گمان میکرد که سیاست هستهای بهترین سلاح برای حفظ نیروهای داخلی با ادامه دشمن تراشی است اما گمان نمیکرد که برگ برگردد و مجبور به تن دادن به مذاکرات در ضعف شود.
۳ ـ با اینکه انتخابهایی که دولت ایران در آغاز کار برای راه اندازی صنعت غنی سازی اورانیوم و ساختن راکتور آب سنگین اراک کرده بود، بر اساس نیاز تامین انرژی و استفاده از تکنولوژی هستهای در صنعت و پزشکی نبوده و در آغاز ماجرای هسته ای، دولت ایران اهداف امنیتی نظامی داشته است، اما از حدود ۱۲ سال پیش برنامه امنیتی خود برای استفاده از تکنولوژی هستهای را کنار گذاشته است. اما غرب و خصوصا اسرائیل موفق شدند که با بالا بردن “خطر ساختن سریع بمب اتمی” توسط ایران، دست به تبلیغات و مانورهایی بزنند و در نتیجه رژیم ایران را در تلهای که خود کنده بود بیندازند و تا میتوانند از موقعیت استفاده کنند.
توضیح اینکه دانستن این موضوع که ایران قادر نیست بمبی را که برای اسرائیل خطرناک باشد در مدت کوتاه بسازد مشکل نبود. اما بیش از ۲۰ سال است که اسرائیل از مترسک بمب اتمی ایران با بهترین مانورها استفاده کرده است. واقعیت این است که ایرانیان سرسپرده نیز در این جنجال تبلیغاتی به کمک اسرائیل و غرب شتافتند و این آرزوی خام را داشتند که آنها را قانع کنند تا رژیم را با تهاجم نظامی سرنگون کرده و آینده ایران را به دست آنها بسپرند. اما غرب و اسرائیل خود به اندازه کافی از میزان “خطر ایران” آگاه بودند و میدانستند این خطر جدی و عاجل نیست. گفتههای اخیر ژنرالهای اسرائیلی در این باره بسیار جالب است و خوانندگان را به خواندن گفتههای اخیر آنها دعوت میکنم. آنها اکنون اعتراف میکنند که عمدا خطر ایران را سالها بزرگ کردهاند.
۴ ـ خامنهای مدعی بود که این غرب است که با درافتادن با ایران ضرر میبیند. در آغاز میگفت نمیتوانند ایران را تحریم بکنند و اگر هم بکنند ایران قوی خواهد شد! اما اینها شعارهای بیهودهای بود که خود نفس قبول مذاکره از سوی رژیم در باره سیاست اتمی و تقلا برای برداشتن تحریمها نشان داد که همه فریب بوده است.
غرب ضرری از تحریمها ندید و بلکه اقتصاد ایران بود که فلج شد. نتیجه سیاست اتمی آقای خامنهای این شد که اقتصاد ایران در این ۱۰ سال بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار متضرر شده است و اکنون کسی نیست مسئولیت این هزینه بزرگ را بر عهده بگیرد. فرصت رشد در موقعیتی مناسب از ملت ایران و خصوصا نسل جوانش بنام “انرژی هستهای حق مسلم ماست” گرفته شد. و اکنون همانطور که پیش بینی میشد رژیم طلبکار هم هست و همانطور که در پایان جنگ با عراق مدعی شدند اکنون نیز میخواهد شعار پیروز شدیم سر دهد.
۵ ـ اما در این ده سال غم انگیز تنها غرب و اسرائیل نبودند که از این موقعیت سود بردند. به غیر از رژیمهای ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس، روسیه تا توانست در ماجرای راکتور بوشهر ایران را دوشید و اکنون نیز قصد دارد راکتورهای جدیدی به ایران بفروشد و بالاخره اینکه چین بخش مهمی از اقتصاد ایران را به دست گرفت. چنانچه در مذاکرات اخیر در وین این دو کشور کوچکترین عجلهای برای اینکه مذاکرات به نتیجه برسند نداشتند و از آنجا که میدانستند فشار شدید غرب مذاکرات را طولانی خواهد کرد نه تنها نگران نبودند بلکه آنها از هرگونه تقویت شدن مناسبات ایران با کشورهای غربی بیمناک بودند و هستند. در اصل همه بر سفره چربین غنی سازی و سیاست اتمی ایران حاضر بودند و کسی که کنار نشسته بود و گرسنه با حسرت نگاه میکرد مردم ایران بود.
۶ ـ از همان آغاز، موافقتنامه ژنو را ترکمانچای آقای خامنهای خواندیم. نه برای اینکه بحران باید ادامه پیدا میکرد بلکه برای این یادآوری که اگر به شعارهایی که آقای خامنهای در این ده سال داده است بنگریم متوجه میشویم از کجا به کجا رسیده است. بنا بود ایران صدها هزارسانتریفوژ نسل چندم داشته باشد و راکتور آب سنگین اراک ۵ سال پیش باید راه اندازی میشد و فردو محل مناسب غنی سازی صنعتی میگشت و… اما همه اینها به کنار رفته است.
به راستی آقای خامنهای جام زهر را سر کشیده است. اما دو چیز او را از خمینی متفاوت میکند اول اینکه شهامت و اتوریته خمینی را ندارد که بپذیرد جام زهر را سر کشیده است. خمینی که مسبب ادامه جنگی بود که در سال ۶۰ میشد در پیروزی به آن پایان داد، جنگ را آنقدر ادامه داد و ریشه اقتصاد ایران را چنان خشکاند و نسلی را به فنا داد که بالاخره در ذلت مجبور شد قرارداد صلحی را که هرگز نمیخواست بپذیرد امضا کند. اما آقای خامنهای چنین جراتی ندارد؛ از جمله قبول روحانی برای مقام ریاست جمهوری با هدف انتقال مسئولیت صورت گرفته است. تفاوت دوم او با آقای خمینی در این است که آقای خامنهای در فرصتی مناسب موفق شد از برگ آقای روحانی استفاده کند و طوری عمل کند تا سیاستی را که در خفا در مذاکره با امریکاییها مدتها بود پیش میبرد تا به مسئله اتمی پایان دهد چنان بنماید انگار مردم بر خلاف خواسته او این سیاست را بر او تحمیل کردهاند.
“نرمش قهرمانانه” آقای خامنهای را بخشی از سیاسیون که اکثرا از اصلاح طلبان بودند لبیک گفتند و با او همراهی کردند. قدر مسلم اینکه مردم ایران نه جنگ را میخواستند و نه ادامه بحران را. بحرانی که فقر و بدبختی و فساد را در جامعه ایرانی را تشدید کرده بود، بحرانی که از آن مافیاهای نظامی مالی سود گسترده میبردند. اما آقای خامنهای در انتخابات با یک سنگ دو نشان زد: هم بخشی از جامعه را به پای صندوقهای رای کشانید و هم توانست به نام برنده انتخابات سیاست سازش پنهان خود را پیش ببرد. اما از آنجا که در موقعیت ضعف بسر میبرد غرب قصد دارد تا آنجا که ممکن است سیاستهای خود را تحمیل کند. اینکه مذاکرات پایان نیافته است بدین خاطر است که هنوز به اندازه کافی سیاستهای خامنهای را “تحقیر” نکردهاند.
۷ ـ اما اگر در دور بعدی توافقی هم صورت گیرد، نه به برقراری روابط سالم با کشورهای خارجی و نه به بازشدن فضای درون ایران خواهد انجامید، زیرا آقای خامنهای هیچیک از این دو را نمیخواست و نمیخواهد. او از همان آغاز هدف خود را تعیین کرده بود : باید از بار تحریمها کاسته میشد و حاضر بود بهای اینکار را بدهد بدون اینکه به اساس قدرتش صدمه زده شود.
۸ ـ این توافق در باره امری صورت میگیرد که مردم ایران، از کم و زیاد آن تنها تا حدودی طی مذاکرات مطلع شدند، ولی باز هم بیگانه باقی ماندند. و خطر مهم اینکه رژیم سیاست اتمی خود را با هزینه بالا و با ساختن راکتورهای جدید میخواهد ادامه دهد. همچنان که جام زهر خوردن در جنگ ایران و عراق به صلح مناسب و واقعی نینجامید، این قرارداد نیز به مسئلهای اساسی یعنی غیراقتصادی بودن سرمایه گذاری بر روی انرژی اتمی در ایران نه تنها پایان نداده بلکه آنرا غامض تر کرده است.
در ایران بسیار اندک بودند که این سئوال اساسی را مطرح کردند که: اصولا انرژی هستهای به چه کار ایران میآید؟ رژیم هرگز در این باره توضیحی نداد، زیرا توضیحی وجود ندارد. یکی از مفاسد حاشیهای همین مذاکرات با توجه به نوعی که صورت گرفته است، همین مسئله اساسی است. بجای اینکه مسئله اساسی مطرح شود ماجرای “مبارزه” ایران با ۶ قدرت جهانی به صحنه کشیده میشود و هر روز مانند یک سریال دنباله دار مردم را در انتظار پایان آن قرا میدهند.
در همین یکسال که آقای روحانی روی کار آمده است اقتصاد ایران به قول خود رژیمیها ۱۵۰ میلیارد دلار هزینه داده است.
تصمیم گیریهای اعلام شده در باره ساختن راکتورهای هستهای جدید بسیار مهم هستند و کسی سخنی از آنها نمیگوید. راکتور بوشهر که اکنون راه افتاده است اینک با اینکه کاملا زیان میدهد متوقف کردن آن کار چندان سادهای نیست. اگر راکتورهای دیگری در ایران ساخته شوند اثرات بسیار مخربی بر سیاست انرژی ایران خواهند گذاشت که تا سالها بر جان اقتصاد ایران و سیاست خارجی ایران خواهند افتاد. زیرا اینگونه عملکردها وقتی به مرحلهای خاص میرسند، دیگر به میزانی غیر قابل برگشت میشوند، حتی اگر مناسب نباشند.
۹ ـ مسئله باقی مانده در مذاکرات بیشتر در مورد تعداد سانتریفوژها و حدود تحقیقات در باره آنهاست. آیا مردم ایران میدانند که سانتریفوژها اصلا به کار ایران نمیآید و اولویتی در اقتصاد ایران ندارد؟ کشوری که اورانیوم طبیعی لازم را ندارد و مجبور است اورانیوم را از کشورهای دیگر وارد کند چرا نتواند اورانیوم غنی شده را وارد کند، چنانکه الان وارد میکند؟. داشتن ۳۰۰۰ یا ۸۰۰۰ یا ۲۰۰۰۰ و یا حتی ۱۰۰۰۰۰ سانتریفوژ “نسل اول” که بازدهی بسیار کمی دارند و مصرف برق بسیار بالا، نه تنها سودی برای ایران ندارد بلکه همه ضرر است. اگر رژیم بر این مسئله که تعداد زیادی سانتریفوژ داشته باشد اصرار میورزد تنها برای پوشاندن فریب بزرگ و باصطلاح “پرستیژ” و “حیثیت” خودش است. رقمهای نجومی که اقتصاد ایران بابت چند هزار سانتریفوژ از دست داده است قابل مقایسه با بهای چند صد میلیون دلار لازم برای خرید سوخت اورانیوم نیست که اکنون نیز از روسیه وارد میشود. این هشدار را بارها داده ام که فرصتها از دست میروند و این دولت مردم را سرگرم مذاکرات کرده است. اگر این مذاکرات به توافق هم بیانجامند برای مردم ایران چیزی جز پیگیری سیاست ویرانگر اتمی در بر نخواهند داشت.
دو مسئله اساسی
سرانجام اینکه در جریان این مذاکرات که بین ایران و قدرتهای خارجی صورت میگیرد، دو مسئله اساسی برای مردم ایران بدون پاسخ ماندهاند:
ـ هزینه سیاستهای اتمی ۲۰ سال اخیر به چه میزان بوده است و مسئولیت آن با کی است؟ چرا واقعیت به مردم ایران گفته نمیشود؟ چرا نمیگویند راکتور بوشهر بدون محاسبه ضررهای ناشی از تحریمها حتی اگر سی سال هم بطور مدارم کار کند باز هم خرجش را تامین نخواهد کرد؟ چرا نمیگویند ایران حتی برای سوخت راکتور بوشهر اورانیوم طبیعی لازم را ندارد؟ چرا نمیگویند که اگر همه این هزینهها صرف بهبود نیروگاههای گازی و سرمایه گذاری بروی انرژی بادی و خورشیدی و کم کردن مصرف انرژی در ایران شده بود ما اکنون در جایگاه دیگری قرار گرفته بودیم؟
ـ متاسفانه خبر میرسد که روسیه در کار ساخت دو راکتور دیگر خواهد بود و قرارداد این دو راکتور بزودی امضا خواهند شد.
به راستی ادامه ساخت راکتورهای جدید توسط روسیه در ایران بر اساس چه دادههایی صورت میگیرد؟ ساختن چنین راکتورهایی ما را وابسته تر میکند نه مستقلتر.
اتم و گروههای مافیایی قدرت
حل مسئله اتمی ایران با استقرار دمکراسی در ایران گره خورده است. تا زمانی که بررسیهای کارشناسی و بحثهای آزاد در باره انواع سیاستهای انرژی با توجه به موقعیت و امکانات ایران صورت نگرفته باشند، و تا زمانی که مردم از کم و کسر و هزینههای سیاستهای مختلف آگاه نشده باشند، تا زمانی که الویت حفظ نظام جای خود را به اصل رعایت حقوق ملی نداده است، تا زمانی که مردم خود را در تصمیم گیریها دخیل ندانند، صحنهگردان گروههای مافیایی قدرت خواهند بود، گروههایی که سود و اهداف آنان با حقوق مردم همخوانی ندارد.
در حالی که حتی در کشورهای دمکراتیک با وجود دمکراسی و انواع و اقسام کنترلها خطر لابیها و مافیاها کم نیست، چگونه میتوان انتظار داشت که در ایران ولایت مطلقه فقیه و تحت کنترل سپاه پاسداران سیاستی در جهت حقوق مردم اتخاذ شود؟ از اینرو وظیفه اصلی کارشناسان و متخصصین و صاحبنظران، دادن اطلاعات درست به مردم و ارائه راه حلهای مناسب است نه چرخ پنجم رژیم شدن و توجیه کردن سیاستهای آن و دائم یادآوری کردن که باید “واقع گرا” بود و “امکانات” را سنجید و “آرمانگرایانه” برخورد نکرد.
واقعگرا کسانی هستند که واقعیتها را چنان که تشخیص میدهند، بدون ترس و واهمه و بدون اینکه خود را محصور خواستههای رژیم قرار دهند در اختیار مردم میگذارند. واقعیتگرایی برای کسانی که خواهان دمکراسی هستند در این است که حقوق مردم و توانایی هایشان را یادآور شوند و نه محدودیتهایی که رژیم فریب و وحشت ساخته است. و مسلما این با مردم ایران است که سرنوشت خود را در دست گیرند و انتخاب خود انجام دهند. انتخابی که هر چه دیرتر صورت گیرد ممکن است هزینههای غیر قابل جبرانی داشته باشد. حق مسلم ما، حق انتخاب در استقلال و آزادی است.
نویسنده محترم نتیجه مذاکرات شش ماهه را در قالب یک ادعا نامه علیه خامنه ای طرح کرده اند وتاریخ 35 ساله را مثل یویو به عقب وجلو میبرند تا حقانیت دادخواست در دادگاه تکنفره بعنوان دادستان و قاضی به حکم برسانندو حضور در مذاکرات شش ماهه ای که به نتیجه نرسیده و در واقع نتایجی هم داشته است لوث کنند .
ببینیم این مذاکرات در دوهه بصورت نا منظم و در مسقط طراحی شده و مرتب ادامه داشته است طرف مذاکره کننده امریکائی اقای برنز بوده که خاورمیانه شناس است و سالیوان که متخصص امنیتی است طرفهای ایرانی ولایتی وزیر خارجه سابق است و صالحی که عنوانا وزیر خارجه ودر اصل متخصص اتمی است و اصولا انتخاب او بعنوان وزیر خارجه در حرکت نفس گیر عزل وزیر خارجه قبلی برای عنوان رسمی شرکت در این مذاکرات است.
بهانه مذاکرات اتمی است ولی همه سیاستهای خارجی ایران مورد غور وبر رسی قرار میگیرد رئیس جمهور را ببازی نمیگیرند چون تاریخ مصرفش تمام شده است ومهره سوخته ای بحساب میاید.
مذاکرات ادامه میابد و انتخابات بهر روی و روشی روحانی را رئیس جمهور میکند وگروهی که کنار گذاشته شده بودند ودنبال حکومت جهانی نبودند به قدرت میرسند.
کشور در تحریم راهی بجز مماشات ندارد مذاکره میکنند واین بار قسمت اتمیش را مدیرکل اتمی سازمان ملل دنبال میکند وگزارشهای او باب مذاکرات سیاسی را باز میکند زخمی 35 ساله نمیتواند شش ماهه التیام بیابد
اینجا با نویسنده همراهم که زیان دیده و خسارت کشیده مردم ایرانند ولی انها کجایند چطور میتوانند در مذاکرات شرکت کنند وچگونه حق خود را بستانند.
ثروت ملی از بین رفته است غارت شده است و گروههائی که الفبای حکومت نمیدانند هماوردی یک مذاکره سخت را بر نمیتابند شروع میکنند که این را بردارید انرا بگذارید تا حق مردم ایران رعایت شود.
مذاکرات ششه ماهه بیک توافقنامه نیجامیده ولی برا ی ایران این دست اورد را داشته که تحریمها بیشتر نشود .پولی از سپرده های بلوکه شده ما بدهند و این بار میگویند انچنانکه بحسابهای ایران در هر جا که لازم است قابل ارسال باشد یعنی اینکه دوباره توسط بابک زنجانی زیر ورو نشود.
خبرها را بخوانیم
اول هفته رئیس اتاق تجارت ایران و چین اعلام کرد که چینی ها حاضر شدند66 ملیارد دلار درایران بصورت فینانس سرمایه گذاری کنند ولی بانک مرکزی حاضر نیست ریال این سرمایه گذاری را تامین کند .
اخر هفته رئیس بانک مرکزی در پاسخ به خبرنگاران گفت این پول متعلق به ایرانست و نزد یک موسسه چینی نگاهداری میشود دولت گذشته بر این منوال عمل کرده است ولی ما مشغول مذاکره ایم تا بتدریج ازاد شود .
نتیجه اینستکه پولهای ارسال نفت به چین را که بلوکه شده است میخواهند بصورت فینانس و بشرط تامین ریالی ان بنام چین در پروژه ها مصرف کنند و سودش را هم ببرند . البته کمسیون هم دارد.
امید اینستکه تلاش شود توافق غیر مکتوب دارائی ها بهر صورت در چین و هند و کره جنوبی ازاد شود رقمش بالای 100 ملیارد دلار است .
واقع گرائی فریاد زدن نیست و بیان انچرا که شخص میفهمد عنوان نمودن مشکلی را حل نمیکند بلکه واکاوی حقایق بر مستندات قابل فهم است .
انچه در ایران گذشته است رفتن یک حکومت مستبد و جانشینی ان به نظامی است که از قرن بست ویکم فاصله دارد ومسلما نوشته هائی از این قماش بهروز ی برای مردم فراهم نمکند .
اگر نیروگاه اتمی با صلاح و صرفه نیست مسلما انرژی حاصله از خورشید و باد با تکنولوژی ها ی اامروزی گرانتر خواهد بود و اگرهم تصور شود که میتوانیم نفت بیشتر ی تولید و صادر کنیم به شهادت تاریخ مذاکرات نفت در قردادهای 1313 و 1333 نشان میدهد که طرفهای خارجی همانها که هم اکنون جلو ما صف ارائی کرده اند اجازه نمیدهند که ماو یا هرکشور دیگر خاورمیانه ای پولهای حاصله از نفت را بهر طریق که خواست مصرف کند عربستان ده برابر ما نفت صادر میکند ولی از پولهایش خبر ی نیست امارات همین وضع را دارد و در خبر ها هم بود که قطر قرار داد تسلیحاتی 11 ملیاردی با امریکا بسته است که مسلما در زمان تحویل 33 ملیارد خواهد شد
لابد بامید روزی که هر قطری یک موشک داشته باشد.
واقع گرا باشیم تا بتوانیم در امدهایمان در ست خرج کنیم.
منوچهر / 19 July 2014
مقاله خوبی است. هشدارها بجا است. نکته هایی که در هیاهوی تبلیغاتی نباید از آنها غفلت شود. جای سپاسگزاری از آقای مهران است. از نوشته آقای منوچهر هم بهره بردم. ولی کاش این موضع را در برابر مهران نمی گرفتند . « دادگاه تکنفره بعنوان دادستان … » ؟ دادگاه تکنفره جمهوری اسلامی است. 34 سال است آقای خمینی ( در زمان خود ) و آقای خامنه ای ( پس از وی ) و طرفدارانشان حرف میزند و تهمت و دروغ و افترا و … می بندند ولی کسی حق پاسخگویی یا توضیح ندارد. ….
بابک / 20 July 2014
با تشکر فراوان از جناب دکتر مصطفوی عزیز .
بهترین مقاله ای بود که تاکنون در رابطه با سیاستهای اتمی خوانده بودم .
متاسفانه حماقت خامنه ای و سران سپاه قاچاقچیان پاسدار ، بدترین خسارتها و عوارض را برای ملت ایران به همراه داشته است .
سیاستهای ضد مردمی رژیمی منحوس که در راه ویرانی و غارت و چپاول ملت ایران گام برمیدارد .
بهنام / 20 July 2014
این دست مقالات مانند مقالات جناب گنجی روشنگرانه است و منم تشکر میکنم.
ببنید در ایران حدود 10 تا 15 درصد جمعیت طرفدار رژیم هستند که از اقشار کم سواد و بسواد و عموما فقیر هستند و به دلیلی ضعف شدید فرهنگی قادر به تشخیص ماهیت ریاکار و زذالت حتا ضد اسلامی رژیم نیستند! بعلاوه حدود 4 میلیون مزدبگیر و جیره خوار دولت و حکومت شامل کارمند و پرسنل نیروهای مسلح بعلاوه سیستم اغواکننده بیسج با حدود سیزده میلیون عضو!
اینکه میگویم اغواکنند به این معنی است مثلا یک جوان 18 ساله که حتا نماز نمیخواند و زور تا شب گارش عیاشی و دختربازی است برای تخفیف سربازی میرود عضو بسیج میشود یا دختری در خانه مانده و خواستگار ندارد برای سرگرم شدن میرود عضو بسیج میشود چون خانواده متعصب و جامعه یی روی خوشی به کار زن در خارج ندارد و کارفرمایان سواستفاده گر که میخواهند علاوه بر بردگی کاری زن از او هم سواستفاده***بکنند این وضعیت وحشتناک را بوجود میاورد که مردم از روی نیازهای مادی بروند عضو بسیج بشوند!
اینها همه موثق و حقیقت است ولی کسی جرئت نداد در داخل بیان کند.
میزان نارضایتی در نیروهای مسلح است. سران سپاه در حال چپاول هستند و هر کدامشان کمیسیون میگرند ولی بسیاری خودشان راسا شرکتهای کذایی ساختند و پروژه بر میدارند ولی بدنه سپاه و ارتش بی نصیب هستند.
نیورهای انتظامی بخاطر فشار مالی و طمع روی به فساد و رشوه و کمیسیون گیری اورده اند و حتا دله دزدها زد و بند میکنند!
با یا وجود بدنه نیورهای مسلح نیز از وضعشان نارضی هستند. اسرا و معلولان جنگ/آزادگان و جانبازان ناراضی هستند. آزادگان در جلوی مجلس تظاهرات اعتراضی میکنند نسبت به پایمال کردن حق و قخوقشان ولی پلیس رژم انها را کتک میزنند!
با این حساب باید دانست چرا در ایران یک انقلاب تمام عیار نمیشود که رزیم به شدت فاسد و حتا صد اسلامی و لبیته ضد انسانی چون این این سرنگون نشود.
این حکومت ضد اسلامی است چرا حق الناس را ناحق میکند و این بزرگرتین دلیل ضد اسلامی بودنش است و البته یک سری کارهای ظاهری مثل طرح حجاب و عفاف و شلاق زدن و اینها را انجام میدهد در حالی طبق سنت شیعه اصلا اجرای حدود در زمان غیب امام عصر نبایست باشد و در کل حق الله است. ولی این رژیم بخاطر ماهیت رعب آور اجرای حدود و طرح عفاف و حجاب انجام میدهد تا بیشتر مردم مرعوب شوند وگرنه برای این حکومت اخلاقیات پشیزی ارزش ندارد و خودشان بدترین مفاسد اخلقی و اقتصادی و قتل و غارت انجام میدهندو بزرگرتین حق الناس جان، آبرو و مال و ناموس است همه موارد عمال این رزیم نقض میکند پس این رژیم ضد اسلامی است.
واقعیت اینست این مارهای جمهوری اسلامی ولایی در زمان شاه سابق درس سرکوبگری و خشونت و ساواکیزم را آموختن و حالا افعی شده اند.
اینها بخوبی میدانند جایگاهی در نزد اکثریت مردم ندارند و چون دیگر اهمیتی به مردم نمیدهند و میدانند مردم عرضه سرنگونی شان فعلا ندارند و باخودشان میگویند به درک بذار ایران خسارت ببنید. مهم اینست جیب ما پرپولست و عیش و نوشمان را مکینیم!
داستان به همین روشنی است، ایران تبدیل به فسادخانه و چپاولگاه عمال رژمی شده و مردم هم فعلا مرعوب هستند.
ولی تاریخ ثابت کرده ظلم همیشه نخواهد بود و نسل آینده بزودی طومار این ظلم را در هم خواهد پیچید و ظالمان به سزایشان خواهند رساند. این رژیم گردن کلفتر از کمونیست شوروی نیست. تنها حربه رژیم اعتقادات دینی و مذهبی مردم است که آن هم با این دین گریزی وسیعی که در ایران شده دیگر از دستش خارج شده.
فقط یک نکته متاسفانه منفی و مانع جدی در حرکت سرنوگن کننده مردم باقی است و شوربختانه این رژیم منحوس هم ناجوانمردانه دارد بدان دامن میزند و آن مسئله قوم گرایی و تجزیه طلبی است. متاسفانه بخشی از اقوام بجای همراهی با اکثریت مردم دارند حرکت مردمی ضد رژیم را کند میکنند و بحش بزرگی از مردم دچار شک کرده اند چرا که میترسند کشور تجزیه شود مثل سالهای 1324 یا 1357 امیدوارم اقوام و مرزنشینان با بقیه مردم ایران همکاری کنند و اجازه دهند خواسته های برحقشان پس از سرنگونی رزیم در یک نظام دموکراتیک تحقق یابد.
جوان / 20 July 2014
در مورد بلوکه شدن 120 میلیارد دلار از دارایی های ایران یک نظری وجود دارد که درکل به نفع مردم فعلا است، چرا که دست کم این ثروت عظیم را عوامل غارتگر رژیم هنوز به جیب نزدند روی کار بیادی ولی در این فاصله اندک بعید است.
احتمالا رژیم با غربی ها به توافق می رسد و با چرب کردن سبیل شرکای چینی و روسی با بخشی از 120 تا و بقیه را هم به شرکت های غربی می دهد صرف خریدهای بیهوده. چیز چندانی دندان مردم ایران نمی گرد مثل سرمایه گذاری و فقر زدایی …
دولت حسن روحانی کاملا نشان داده چیزی در چنته ندارد، همان روش استثمار کارگران و مزد بگیران را ایران دنبال می کند، سرمایه داری اسلام گرایی به مراتب وحشتانک تر از نوع غربی اش خون مردم میمکد! با وضع حداقل دستمزد زیر نرخ تورم و حتا حذف اضافه حقوق بازنشتگان!
در همین سند تحقیق و تفحص مجلس از خودرو اعلام شده سهم کارگر از قیمت محصول یک تا دو درصد است ولی بیشترین فشار بر کارگران است با مزد زیر خط فقر.
حقوق و درامد پایین قشر کارگر ناتوان و ضعیف می کند.
از طرفی طبقه متوسط هم با تورم نابود شده است تقریبا
احمدی نژاد وظیفه نابود کردن ایران به خوبی انجام داده و روحانی در حال تثبیت این وضعیت است.
البته پشت سر همه این فجایع خامنه ای و دار و دسته آخوندی- نظامی اش قرار دارند.
خلاصه دوران بسیار سیاسی ایرانیها مرعوب شده و قافیه باخته بایست تجربه کنند!
شاید چند سال دیگر شکنجه ببینند تا گوشمالی حسابی از تاریخ ببینند مردمی که فریب دروغگویان دین فروش چون آخوند را خوردند.
با در سالهای آینده ایران را یکی از سکولارترین و مذهب گریزترین انسان های تاریخ خواهیم یافت! چرا که آخوند چنان بلایی سر عقاید دینی و مذهبی ایرانی ها اورده که کلیسای قرون وسطای اروپا نیاورده است!
به قولی آن ده درصد جیره خوار و فقیر فرهنگی نیز در آینده متوجه فاجعه حکومت دروغ و ریا و ظلم جمهوری اسلامی خواهند شد.
حق جو / 21 July 2014
بعد از انتخابات مهندسی شده آقای روحانی؟؟ فکر میکنم در مورد رد صلاحیتها و تایید کاندیداها میشود عنوان مهندسی را به کار برد ولی ظاهرا شما آرای نهایی و انتخاب روحانی را هم مهندسی خامنه ای میدانید! لابد کل ماجرا خیمه شب بازی بوده و از اول نظر خامنه ای به روحانی بوده و نه بقیه کاندیداها. خدا رحمت کند دایی جان ناپلئون را.
رضا / 21 July 2014