مریدان و منصوبان و مواجببگیران خامنهای، حملات خود را به قلمرو فرهنگ و بهبود روابط با آمریکا معطوف کردهاند. به رخ کشیدن نقاط ضعف فرهنگی دولت به وظیفه همگانی تبدیل شده است.
سرلشکر محمد علی جعفری- فرمانده کل سپاه- در ۲۵/۱/۹۳ ضمن اعلام نارضایتی از عملکرد دولت گفته است: «متاسفانه دولت از پیشنهادات و اقدامات بسیج برای اقتصاد مقاومتی استقبالی نکرده است و امیدواریم دولت از توان موفق بسیج و سپاه و ظرفیت عظیم مردم در این عرصه ها استفاده کند.»
دولت حسن روحانی تمایلی به دخالت سپاه در اقتصاد و واگذاری طرحهای اقتصادی به سپاه و بسیج ندارد. به طور طبیعی این رویکرد با واکنش نظامیان مواجه خواهد شد. فرمانده سپاه کاهش حضور سپاه و بسج در اقتصاد را به منزله مخالفت با سیاستهای “اقتصاد مقاومتی” اعلام شده از سوی آیتالله خامنهای قلمداد میکند.
اعتراض فرهنگی
اما نارضایتی منحصر به حوزه اقتصاد نیست، که حوزه منافع بینظیر کمیاب است. اعتراض نظامیان قلمرو فرهنگ را هم در بر گرفته است. فرمانده کل سپاه میگوید که خطرات و تهدیدات فرهنگی دشمن- که در تعبیر جدید ولیفقیه “جنگ نرم فرهنگی” به شمار رفته- توسط مسئولان اجرایی حس نمیشود. اما سپاه و بسیج که این خطرات و تهدیدات را احساس کردهاند، وظیفه دارند تا حس خود را به دیگران در کشور انتقال داده تا همگان به این درک نائل شوند.
نارضایتی منحصر به حوزه اقتصاد نیست، که حوزه منافع بینظیر کمیاب است. اعتراض نظامیان قلمرو فرهنگ را هم در بر گرفته است.
به همین منظور باید “جبهه فرهنگی گسترده مردمی” تشکیل گردد. منتها تعارضی در طرح تشکیل این جبهه وجود دارد. برای این که فرمانده کل سپاه، از یک سو تشکیل آن جبهه را خودجوش خوانده، اما از سوی دیگر، مدعی است که سپاه و بسیج در این ابتکار نقشآفرین خواهند بود. سردار جعفری میگوید که مطابق فرمایش مقام رهبری، گفتمانسازی فرهنگی، الگوسازی و تعیین مختصات فرهنگی “کار بسیج” است.
درست در همین روز، علی سعیدی- نماینده ولیفقیه در سپاه- گفته است که در شرایط حساس و پیچیده امروز، بیشترین مسئولیت بر عهده سپاه و بسیج است. خطر چیست؟ او میگوید: «برخی گروهها به دنبال ورود به خطوط قرمز هستند که طبیعتا نیروهای ارزشی و متدینین جامعه تحمل نخواهند کرد.» گویی جامعه ایران به دو گروه تقسیم میشود: نیروهای ارزشی (اصولگرایان سنتی و افراطی) و نیروهای غیرارزشی (دیگران).
فرمان حمله رهبری
حقیقت این است که فرمان حمله فرهنگی به دولت توسط آیتالله خامنه ای در روز اول فروردین در سخنرانی مشهد صادر شد. او ضمن مقایسه فرهنگ با هوا، از فرهنگ/هوای کثیف و فرهنگ/هوای سالم سخن گفت و مدعی شد که دشمن برای نابودی، بر فرهنگ- یعنی “هدف قرار دادن ایمان و باورهای مردم”- متمرکز شده است. به همین دلیل، “مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه فرهنگی باشند؛ رخنههای فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند.”
البته او تمامی آسیبهای اجتماعی را به گردن بیگانگان نمیاندازد، بلکه عوامل داخلی را هم در این راه مقصر دانسته و بر نقش آنها نیز انگشت تأکید مینهد.
خامنهای میگوید، بیاعتقاد کردن مردم به پایههای انقلاب، یکی از فعالیتهای دشمن از روز اول بوده است. حساس بودن مسئولین کشور به این امر به معنای نفی آزادی نیست.برای این که آزادی به معنای نفی قانون و ضابطه نیست. آزاد گذاردن زدن ریشه ایمان دینی جوانان مانند آزاد گذاردن توزیع هروئین و دیگر مواد مخدر است.
فرمانده سپاه میگوید خطرات و تهدیدات فرهنگی دشمن توسط مسئولان اجرایی حس نمیشود اما سپاه و بسیج که این خطرات و تهدیدات را احساس کردهاند، وظیفه دارند تا حس خود را به دیگران انتقال دهند.
در همه نظامهای دموکراتیک خطوط قرمزی وجود دارد که همه ملزم به رعایت آن هستند. نقد و تردید در واقعه هولوکاست در دنیای غرب بزرگترین گناهان ، قابل تعقیب قضایی و مجازات است. با این همه از ما انتظار دارند که آزادانه “خطوط فرمز اعتقادی” را انکار کنند. استقلال را مسخره کرده و وابستگی را تئوریزه میکنند، همه خلقیّات منفی را به ایران و ایرانیان نسبت داده و سبکهای زندگی اروپایی و آمریکایی را تجویز میکنند. نهاد خانواده را نفی کرده و اصالت لذت و شهوترانی و اباحیگری را به عنوان ارزش تبلیغ میکنند.
دستگاههای رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف ایجابی و دفاعی را بدون ترس از هوچیگری دشمن انجام دهند. در عین حال: «مَراجع فرهنگی (علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد)، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم.
اعتقاد من این است که مجموعه انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ می توانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولان بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است.»
پیروان به پیش
در چند هفته گذشته،مریدان و منصوبان و مواجببگیران آیتالله خامنهای، حملات خود را به قلمرو فرهنگ و بهبود روابط با آمریکا معطوف داشتهاند.
در جمهوری اسلامی، بیشترین قدرت در دست ولیفقیه قرار دارد. به همین دلیل باید بیشترین نقدها معطوف به نهاد ولایت فقیه و مصداقش شود. رهبر را باید پاسخگو کرد.
در ۲۵/۱/۹۳ جمعی از اساتید و مدیران مدارس حوزه علمیه قم طی نامهای به خامنهای ضمن طرح شعارهای بی پایه درباره ساختن “تمدن نوین”، از افتخار/عدم پشیمانی تقابل ۳۵ ساله با آمریکا سخن گفته و افزودهاند: “تن دادن به مطالبات نظام سلطه شباهتی به صلح حدیبیه که یک فتح مبین بود، ندارد.” آنها سپس به نقد توافقنامه ژنو پرداخته و گفتهاند که همه چیز را دادهایم و هیچ نگرفتهایم.
این گروه در ادامه نوشتهاند: «در کنار اینها دیدارهای وزیر خارجه ایران با همتای آمریکایی خود، گفتوگوی تلفنی رئیس جمهور محترم با رئیس جمهور جنایتکار آمریکا و این که قبل از جلسه مهم مذاکرات خزانه کشور را خالی اعلام کنیم، پس از تهدید به روی میز بودن گزینه نظامی بگوییم آمریکا با یک بمب میتواند توان تسلیحاتی ما را به کلی نابود کند، آنگاه که دشمنان از تلقی موثر افتادن تحریمها شادمانی میکردند، با ایجاد صفهای طولانی تصویر یک کشور قحطیزده را به نمایش درآوریم. یا مکررا کشور را در معرض انواع بحرانها معرفی نماییم، نشان از تعجیل در تحلیل تصمیم دارد که بر نگرانیها میافزاید و موجب شده که مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه درباره حساسیتهای این توافقات و ظرافتهای آن تذکراتی به دولتیان بدهند.»
اما انتقاد اصلی ناظر به فعالیتهای فرهنگی دوران دولت جدید است که با “دستیابی به تمدن نوین اسلامی” منافات دارد. آنها میگویند: «زیر سوال بردن اساسیترین باورهای دینی در نشریات، بازگشت عناصر معلومالحال به عرصه فرهنگ، تجلیل از افرادی که هیچگونه سنخیتی با میانی ارزشی انقلاب ندارند و زمینهسازی برای فعالیت آنها و تغییرات گسترده در وزارت علوم که موجب عکسالعمل مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه شده است، بر این نگرانیها میافزاید.»
شکست و پیروزی
این فرمان آیتالله خامنهای نیز چون فرامین قبلی به نتیجهای منتهی نخواهد شد. زیرا:
انتقاد اصلی ناظر به فعالیتهای فرهنگی دوران دولت جدید است که با “دستیابی به تمدن نوین اسلامی” منافات دارد.
یکم- امر واحدی به نام فرهنگ وجود خارجی ندارد. کثرتگرایی فرهنگی واقعیتی انکارناپذیر است. تشبیه فعالیت های فرهنگی دیگران و متفاوتها به هروئین، فرهنگ آنان را به مواد مخدر تبدیل نخواهد کرد. اگر آن همه تبلیغ سطحی و مجازات اعدام موجب کاهش مصرف موارد مخدر شد، این نوع فرامین هم میتواند موجب کاهش مصرف کالاهای فرهنگی دیگران شود.
دوم- امر واحدی به نام ارزشها وجود ندارد. کثرتگرایی ارزشی واقعیتی انکارناپذیر است. مهمترین خصوصیت انسان- به تعبیر جان استیوارت میل- ویژگی انتخابگری است. به تعبیر او، انسان موجودی انتخابگر است. انتخاب وقتی معنا دارد که شقوق مختلف وجود داشته باشد و آدمی از میان این شقوق مختلف دست به انتخاب بزند.
اثبات برتری یک نظام ارزشی بر نظام ارزشی دیگر اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار است. ضمن آن که آدمیان همیشه مجبور نیستند میان خوب و بد یکی را برگزینند، در اکثر مواقع، در زندگی جمعی، انتخاب میان ارزشهای متعارض خوب صورت میگیرد. به عنوان مثال، انتخاب میان آزادی و عدالت اجتماعی در مواقعی که میان این دو تعارض وجود داشته و جمع هر دو امکانپذیر نباشد. انتخاب میان کمک به فامیل، دوستان، هم میهنان و شهروندان دیگر کشورها.
سوم- اگر خامنهای با این فرمان موفقیتی به دست بیاورد، آن موفقیت، موفقیت ناکام کردن دولت در پیشبرد اهدافش در این شرایط حساس است، نه پیروزی دیگری. تولید و ابداع فرهنگی فرمانپذیر نیست. با فرمان نمیتوان اثری هنری خلق کرد، یا دیوانی چون دیوان حافظ برساخت. میتوان متفاوتهای فرهنگی را بازداشت کرد، میتوان به آثارشان اجازه نشر نداد، اما خلق فرهنگ از طریق سرکوب امکانپذیر نیست.
اگر خامنهای با فرمان حمله فرهنگی، موفقیتی به دست بیاورد، موفقیتش ناکام کردن دولت در پیشبرد اهدافش در این شرایط حساس است، نه پیروزی دیگری.
چهارم- تجربه ۳۵ ساله جمهوری اسلامی نشان داده که آثار دگراندیشان و دگرباشان در ایران منتشر شده و نظام سانسور و سرکوب نتوانسته است در این زمینه موفقیتی به دست آورد. مدعا این نیست که آثار همه دگراندیشان و دگرباشان منتشر شده است، اما فضای فرهنگی ایران به اندازه کافی تکثرگرایانه بوده و هست.
پنجم- انقلاب ارتباطات مانع تراشی را مرتفع کرده است. صدها تلویزیون، رادیو، وبسایت و… شبانه روز در حال انتقال فرهنگهایی به ایرانند که مطلقا مطلوب زمامداران جمهوری اسلامی نیست. هیچ مانعی تاکنون نتوانسته است در برابر این سیل عظیم بایستد.
ششم- برتری فرهنگی در میدان رقابت آزاد باید کسب شود. با سرکوب و مانعتراشی نمیتوان مدعی برتری فرهنگی شد. در عین حال، سرکوب فرهنگی به طور طبیعی ایجاد مظلومیت کرده و دل ها را مجذوب ستم دیدگان خواهد کرد.
چرا مراجع تقلید قم نگران رشد مسیحیت و بهائیت در ایرانند؟ چرا زمامداران جمهوری اسلامی دائماً نگرانی خود را از رشد سکولاریسم و لیبرالیسم اعلام کرده و میکنند؟ ایدههای فمینیستی در جامعه ما رشد کرده یا زوال یافته است؟
هفتم- نقد آزادانه و بیرحمانه دولت حسن روحانی بسیار خوب است و همه باید از آن استقبال کنند. مخالفت با این نقد، مخالفت با آزادی و اصلاح است. اما یک بام و دو هوایی فاقد معناست. همین نقد باید درباره تمامی ارکان قدرت (قوه قضائیه، مجلس، شورای نگهبان، سپاه، بسیج، صدا و سیما، حوزههای علمیه، مراجع تقلید، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، و…) صورت پذیرد.
نقد نیز متناسب با اختیارات افزایش خواهد یافت. در جمهوری اسلامی، بیشترین قدرت در دست ولیفقیه قرار دارد. به همین دلیل باید بیشترین نقدها معطوف به نهاد ولایت فقیه و مصداقش شود. رهبر را باید پاسخگو کرد. به فرض آن که نقد دین موجه نباشد، اما نقد ولیفقیه چرا مجاز نیست؟ چرا نقد شورای نگهبان جزو خطوط قرمز است؟ چرا قوه قضائیه سرکوب کند و به جای آن قوه مجریه مجبور به پاسخگویی جهانی باشد؟ چرا از روحانیت، مراجع تقلید، سپاه و بسیج نتوان آزادانه انتقاد کرد؟
بنازم به اشتهایت سردار!.
اینهمه سد و تونل آبی قلابی زدیدو میلیاردها بجیب زدید و باعث خشک شدن رودها و دریاچه ها شدیدو از اسکله هایتان کشتی نفتکش صادر میکنید و مخابرات را هم که صاحب شدید.قاچاق مشروب و سیگارو…راهم که دستتان است و فوتبال راهم چاپیدید و به هلاکت رساندیدو…..
hasani / 15 April 2014
تحقیق کردم فهمیدم بدنه اصلی سپاه هیچ منفعتی از این فعالیتهای اقتصادی م مالی سپاه بهر نمیبرند/معلوم نیست سود این کارها به جیب چه کسی میرود؟!
دخالت نظامی در سیاست و اقتصاد؟
کشور مان دارد به کجا میرود؟
چکار کنیم
بدبخت شدیم؟
راهی نجاتی هست؟
ایا روزی خوش خوایم ید؟
10101 / 15 April 2014
منظورشون از فرهنك شخص خامنه اي و حكومت ديكتاتوريشه و نمي خواد كسي از اين خطوط به اصطلاح فرهنكي عبور كنه
ايمان / 15 April 2014
همانطور كه گفتىد “انتقاد بى رحمانه” ميبايست در درجه اول شامل نهاد ولايت فقيه كه كاملآ غير دمكراتيك و ماوراى انتخاب مردم است باشد. فرهنگ هم مثل علم يك پديده جهان شمول (يونيورسال) است و همه را تحت الشعاع خود قرار ميدهد و نميتوان بر عليه آن مبارزه كرد.
Tooraj / 15 April 2014
“نقد نیز متناسب با اختیارات افزایش خواهد یافت. در جمهوری اسلامی، بیشترین قدرت در دست ولیفقیه قرار دارد. به همین دلیل باید بیشترین نقدها معطوف به نهاد ولایت فقیه و مصداقش شود. رهبر را باید پاسخگو کرد. به فرض آن که نقد دین موجه نباشد، اما نقد ولیفقیه چرا مجاز نیست؟ چرا نقد شورای نگهبان جزو خطوط قرمز است؟ چرا قوه قضائیه سرکوب کند و به جای آن قوه مجریه مجبور به پاسخگویی جهانی باشد؟ چرا از روحانیت، مراجع تقلید، سپاه و بسیج نتوان آزادانه انتقاد کرد؟”
چگونه ولایت فقیه میتواند نقدها را معطوف به نهاد خود و مصداقش
کند هنگامیکه به دروغ ولایت خود را عینأ چون ولایت رسول خدا پنداشته
و بالنتیجه مخالفت با خود را همچون محاربه با خدا و رسولش میپندارد؟
پس انتقاد آزادانه از روحانیت، مراجع تقلید، سپاه و بسیج همان و آزادانه
به دارآویزانه شدن همان.
اما دیر یا زود خامنه ای و مریدانش در درگاه خالق خوذ جوابگو گشته و
تیدیل شدن جمیع ایشان به هیزم در آتش جهنم همان.
Majid / 15 April 2014
بدبختی شما اینه که هنوز به اصلاح طلب جماعت امید بستین غافل ازاینکه این جماعت هزاررنگ از صد اصولگرا خطرناکترند
ح ل / 16 April 2014
اینکه خامنه ای گفتند دشمن (!)«همه خلقیّات منفی را به ایران و ایرانیان نسبت داده »درست است. به خدا درست است. در فیلمهایی که در سازمان صدا و سیمای زیر امر خامنه ای ساخته میشود( یا آنها که در دوره خمینی ساخته میشد ) بر هرچه نقش منفی مانند دزد و آدمکش و جنایتکار و خیانتکار است نام ایرانی میگذارند و برهرچه نقش مثبت است نام عربی. یعنی بگفته خامنه ای «دشمن» « همه خلقیّات منفی را به ایران و ایرانیان نسبت داده ». حرف ازاین درست تر نمیشود. نمونه دیگر علی لاری جانی یکی از برادران فرومایه است که در دانشگاه آریامهر شریف گفته ایرانیان پیش از اسلام بیسواد و وحشی بودند و به این افتخار هم میکردند! که این برخلاف گفته های پیامبر در باره ایران ( پیش از اسلام ) است. نمونه ها در این سی و پنج سال فراوانند.
در ضمن، اقای گنجی عزیز چند بار خواهش کردم از این اولا و ثانیا و …. رابعا دست بردارید و همان یکم و دوم و … خودمان را بنویسید. دیگر اینکه اساتید و فرامین نیست و استادان و فرمانها است. تا کنون که اثری از پذیرش و اصلاح ندیدم. اینها را هم خواهشمندم دقت بفرمایید و درست بنویسید
عطار / 16 April 2014
شرابی میخواهم که مرد افکن بود زورش ، که دمی بیاسایم ز دنیا و شر شورش ، واقعا در ایران در حال انتقال به مدرنیته چه میگذرد رجال کجایند دلسوختگان ملت و نخبگان چه میکنند سنگ روی سنگ بند نمیشود و از کسی هم کاری بر نمی آید فرهنگ سنتی دارد رخت بر می بندد و هجوم فرهنگ های مختلف بی محابا به مانند سیلی سهمگین دارد همه جا را فرا میگیرد از ملایان کاری بر ساخته نیست و روشنفکران نیز به جز تعدادی را بیشتر نتوانسته اند از خواب غفلت بیدار کنند .
خسرو / 16 April 2014
فن غریب سازی تو سط برشت در تاتر ابداع شد اما در همه حوزه های دیگر دورنما را اشکار می کند
مکان: المان
زمان :دوران بعد از جنگ جهانی اول
کمونیست ها حکومت وایمار با گرایشات لیبرالی را خطرناک تر از فاشیست ها ارزیابی می کردند .حکومت وایمار جلو انقلاب مورد نظر کمونیست ها را می گرفت .
بسیاری می اندیشیدند که حمایت کمونیست ها از جنبش فاشیستی اشتباه تاکتیکی بود اما در واقع هردو کمونیسم و فاشیسم از ابشخور توتالیتاریسم بودند و هردو به دنبال جنبش و دولتی که یک بار برای همیشه بهشت را بر زمین برپا دارد .
اما انکس که بدنبال ایجادبهشت بر زمین است ابتدا جهنمی در خویش ایجاد کرده است : نیچه
شاهد / 18 April 2014