داستان‌هایش را این‌طور شروع می‌کند: «سلام سهندم. سهند صاحبدیوانی، فرزند علیرضا صاحبدیوانی؛ حسابدار سیاسی، نوه شاهپور صاحبدیوانی؛ آجودان، نبیره رضا صاحبدیوانی؛ فرمانده ارتش و ندیده نایب علی خان صاحبدیوانی؛ پهلوان. داستان‌گویی را روی دوش پدرم یاد گرفتم. روزهایی که من را روی دوشش سوار می‌کرد و در حالیکه که من با یک دست مو‌هایش را گرفته بودم و با یک دست دیگر سیب‌زمینی با مایونز ملچ و ملوچ می‌کردم، بین کانال‌های شهر آمستردام قدم می‌زد و برایم قصه می‌گفت؛ قصه‌هایی که از مادربزرگش شنیده بود، قصه‌های شاه عباس، شاهنامه، جنگ‌های پدربزرگ پهلوانی‌ها و بدمستی‌های پدر شیرازی‌اش و شجاعت و خماری مادر زابلی‌‌اش.»

cafmssd02

ایجاد فضای مناسب برای ترویج داستان‌گویی بین جوانان

سهند صاحبدیوانی پس از ده سال فعالیت در زمینه داستان‌گویی و نوازندگی در هلند و به خصوص در شهر آمستردام٬ ۲۶ ژانویه به عنوان داستان‌گوی سال هلند برگزیده شد. این سومین سالی بود که این داستان‌گوی ایرانی‌تبار ۳۳ ساله، در هلند نامزد داستان‌گوی سال شده بود.

داوران سهند را به خاطر نقش بی‌نظیرش در تشویق و ترویج قصه‌گویی بین جوانان در هلند به عنوان داستان‌گوی سال انتخاب کردند. به گفته داوران، سهند در اجراهای شخصی و فضایی که در مرکز فرهنگی «مضراب» در آمستردام ایجاد کرده٬ توانسته هنر داستان‌گویی را بین جوانان از ملت‌ها و کشورهای مختلف زنده کند. از فعالیت‌های این هنرمند و تلاش او برای همکاری با هنرمندان مختلف از سراسر دنیا هم قدردانی شده است، مخصوصاً از تلاش او به عنوان یک ایرانی برای همکاری با یک داستان‌گوی اسرائیلی. البته روش داستان‌گویی سهند که روی صحنه با شور و هیجان درآمیخته نیز از چشم داوران پنهان نمانده است.

هنر نقالی و داستان‌پردازی

سهند صاحبدوانی در ۱۴ سالگی، زمانی که آنه فان دلفت، یک معلم زبان هلندی و داستان‌گوی مطرح هلندی از او و ۱۲ نوجوان مهاجر دیگر خواست که داستان‌هایشان را روی صحنه اجرا کنند٬ می‌دانست در آینده چه حرفه‌ای را در پیش خواهد گرفت: داستان‌سرایی و داستان‌گویی.

سهند در کنار پدری کتابخوان و فیلم‌دوست و مادری خواننده و اهل موسیقی بزرگ شده است. او در سال ۱۹۹۰ وقتی که ده سالش بود، در «خانه آفتاب»، اولین رستوران ایرانی در شهر آمستردام حمید دانشور، بازیگر تئاتر را روی صحنه دید که داستان رستم و سهراب را اجرا می‌کرد. همان‌موقع محسور هنر نقالی و داستان‌گویی شد.

او با تعجب به چهره‌های کنجکاو و هیجان‌زده تماشاگران و چشم‌های پراشکشان نگاه کرد و از پدرش پرسید: «مگر مردم نمی‌دانند که رستم، آخر داستان سهراب را می‌کشد؟ پس چرا اینقدر با هیجان داستان را دنبال می‌کنند؟»

پدر هم در پاسخ گفت: «این هنر نقال است. داستان را با چنان هیجانی تعریف می‌کند که حتی اگر داستان زندگی خودت هم باشد با دقت به آن گوش می‌دهی تا پایان داستان.»

«مضراب» آرزوی دوران نوجوانی

سهند صاحبدیوانی روی صحنه اولین اجرایش در ۱۴ سالگی (۱۹۹۴) آینده‌اش را پیش چشم مجسم کرد: یک اتاق با میزهای چهارگوش چوبی و چهارپایه‌های کوچک٬ یک سماور و فرش‌ها و پشتی‌های ایرانی. وسط این اتاق سهند صاحبدوانی به عنوان داستان‌گو ایستاده است و شنوندگان هم اطرافش حلقه زده‌اند. آرزوی او ۱۰ سال بعد، در سال ۲۰۰۴ در کافه‌ای کوچک و دنج در محله جردن که از محله‌های مردمی آمستردام است، تحقق پبدا کرد.

این کافه که «مضراب» نام گرفت٬ با شب‌های موسیقی و چای و آش رشته شروع به کار کرد. «مضراب» به مرور زمان به پاتوق نوازنده‌های جوان آمستردام از ملیت‌های مختلف تبدیل شد. در «مضراب» نوازندگان با هم بداهه‌نوازی می‌کنند و روی ریتم و ملودی موسیقی از سراسر جهان با هم دیگر همنوازی‌هایی دارند. در «مضراب» ۱۵ نفر جای نشستن و شاید ۱۰ نفر هم جای ایستادن داشتند٬ اما بیشتر از ۶۰ نفر را در خود جا می‌داد و در همان حال ۵۰ نفر هم پشت در به انتظار می‌ایستادند.

cafmssd03

پس از یک سال شب‌های داستان‌گویی «مضراب» هم شروع شد. اول به هلندی و بعد‌ها به انگلیسی.

«مضراب» کوچک به علت استقبال زیاد مجبور به تغییر مکان به جایی بسیار بزرگ‌تر در شرق آمستردام شد و پس از آن به شمال آمستردام رفت. مضرابی که شب‌های داستان‌گویی را با پنج نفر شروع کرد پس از ده سال با حضور ۲۰۰ نفر برگزار می‌شود. آش رشته‌ای که در روزهای اول شاید دو مشتری داشت امروز بین هزاران بازدید‌کننده مضراب تبدیل به یک اصطلاح برای سوپ ایرانی شده است که «مامان» آن را می‌پزد.

«مضراب» اما همچنان با درآمدی که از چای یک یورویی و سوپ چهار یورویی و قلکی که از محبت و لذت مردم با سکه‌های ته جیبشان پر می‌شود٬ اداره می‌شود.

فضایی الهام‌بخش

داستان‌گویی در کافه مضراب

سهند صاحبدیوانی در «مضراب» فضایی ایجاد کرده است که در آن بسیاری از داستان‌گویان قدیمی جان تازه‌ای گرفتند و بسیاری از داستان‌گویان نوپا داستان‌گویی حرفه‌ای شدند.

«مضراب» الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان آلترناتیو آمستردام بوده است. از نوازندگان گرفته تا شاعران و نقاشان و عکاسان و رقصنده‌ها؛ محلی که نه تنها جایی برای هنرمندان است بلکه فضایی است آزاد برای کنشگران اجتماعی از سراسر دنیا برای طرح دغدغه‌های شخصی و اجتماعی‌شان؛ از کنشگران اسراییلی و ایرانی و فلسطینی گرفته تا کنشگران دگرباشان جنسی و حامیان محیط زیست.

مضرابی که با موسیقی شروع شد و با داستان‌گویی بزرگ شده٬ امروز محلی است برای تآ‌تر تجربی٬ تآتر بداهه٬ آموزش رقص و موسیقی٬ شب‌های فیلم٬ شب‌های بحث درباره انقلاب‌ها و تغییرات جهانی. «مضراب» محلی است که بسیاری آن را خانه می‌دانند٬ بسیاری مدرسه و بسیاری از مهاجران و غیر مهاجران در چاردیواری آن آغوش گرم و امن خانواده‌ای پر مهر و بی‌قضاوت را پیدا کردند.

بسیاری هم تلاش کردند که داستان مضراب و روح زندگی که در آن جریان دارد را بیان کنند. برخی با ساخت مستند و برخی با کارتن. با گزارش تلویزیونی کوک در بی‌بی‌سی فارسی و گزارش ویدیویی رادیو هلند.

حفظ حرفه و سنت داستان‌گویی

cafmssd04

سهند صاحبدوانی که برای اولین اجرای رسمی‌اش در چادری در ساحل شرق آمستردام مقابل ۱۰ نفر٬ ۳۰ یوور و ماکارونی‌ای به قول خودش بدمزه دریافت کرد٬ امروز همراه با چند گروه داستان‌گویی و نوازندگان مختلف برای سالن‌های بزرگ هزار نفری برنامه اجرا می‌کند. او داستان‌های قهرمانان ایرانی٬ هندی و فنلاندی را با داستان‌های بازیگوشی‌ها و انقلابگری پدرش و آواز‌ها و مقاومت مادرش و بوی آش و نوای تار درمی‌آمیزد. او در کنار نوازندگان مجاری و ترک و ایرلندی و در کنار داستان‌گو‌های هلندی و اسراییلی و آمریکایی از زندگی می‌گوید؛ از زندگی مشترک ما آدم‌ها از قرن‌های دور تا امروز و شاید حتی آینده.

سهند صاحبدیوانی از امروز تا یک سال داستان‌گوی کشور هلند است؛ داستان‌گویی که به گفته بسیاری از داستان‌گو‌های مطرح هلند نقش بسیار بزرگی در زنده نگه داشتن این فرهنگ و حرفه و تبدیل آن به یک فرهنگ عمومی و فراگیر ایفا کرده است.

در همین زمینه:

 «شتر تروآ» برنامه رادیویی سهند صاحبدیوانی در زمانه