ابوالحسن صبا در ۲۹ آذر ماه ۱۳۴۶ چشم از جهان فرو پوشید. حضور صبا و آموزههای او و فراگیر شدن آنها، تأثیری بنیادین در جامعه موسیقی سنتی نهاد و چنان ریشهای دوانید که با مرگ او و شاگردانش نیز از میان برنخاست.
صبا در صف نوآوران سنتی پس از درویش خان و علینقی وزیری جای میگیرد با این امتیاز که شاید فعالتر از آنها بود و در همه حوزههای موسیقی کار کرده است.
ابوالحسن صبا میگفت ریشه موسیقی یکی است و تفکیک آن به شرقی و غربی معنائی ندارد و قائل شدن به جدائی، سبب پدید آمدن وضعیت ناهنجار کنونی در موسیقی ملی ما شده است.
در حوزه آموزش نخست در صدد پاکسازی ردیف سنتی برآمد. گوشههای تکراری را به کناری نهاد، در راستای شادسازی ردیف، قطعات ضربی تازهای ساخت و به آن افزود؛ قطعاتی چنان سازگار، که رفته رفته به گوشههای ماندگار تبدیل شد. بعد این ردیف پالوده و پاکیزه را با الفبای بینالمللی موسیقی نوشت و در چند جلد انتشار داد. این مجموعه مورد بهرهگیری هزاران هنرجو قرار گرفته و هنوز چیز دیگری نتوانسته جایش را بگیرد. صبا این ردیف پالوده را ابتدا برای ویولن تنظیم کرد و بعد برای سازهای دیگر. ویولن ساز محبوب او بود. کوشید آن را به تابعیت موسیقی ایران درآورد. پیش از او این ساز فرنگی را به شیوه کمانچه مینواختند. صبا شیوهای ویژه برای نواختن آن پیدا کرد که دیگر نه متعلق به کمانچه بود و نه بوی موسیقی فرنگی میداد، به این ترتیب یک ساز پر از ظرفیت و قابلیت اجرائی به همت صبا به مجموعه اندک سازهای ملی افزوده شد. صبا خود با نواختن ماهرانه ویولن عملاً کوشید امکانات گسترده آن را در اجرای قطعات حساس و دشوار آشکار سازد. همین کوششهای او بود که ویولن را به یکی از محبوبترین سازهای موسیقی ایران تبدیل کرد؛ محبوبیتی که هنوز با وجود مخالفتهای مستمر سنتگرایان از میان نرفته است.
ابوالحسن صبا در سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. پدرش کمالالسلطنه، همان دولتمدار قاجاری است که شفیع درویش خان شد تا شعاعالسلطنه از قطع انگشتان او منصرف شود.
«زنگ شتر»، ساخته استاد ابوالحسن صبا
صبا در مدرسه آمریکائیها درس خواند و به موازات آن نزد استادان برجستهای چون میرزا عبدالله، درویش خان و حسین اسماعیلزاده نواختن سهتار و تار و کمانچه را آموخت. صبا به اینها نیز بسنده نکرد و تنبکنوازی را از حاجی خان ضربی و ویولن تازه وارد را از حسین خان هنگآفرین فراگرفت.
ابوالحسن صبا: «اگر میخواهیم موسیقی نشاطآور داشته باشیم اول باید در ذهن و قلب خود ایجاد بشاشت و نشاط نمائیم (نه در ظاهر) طبعاً موسیقی ما هم نشاطآور خواهد شد.»
صبای بیست و یک ساله در سال ۱۳۰۲ در مدرسه موسیقی وزیری نام نوشت و کار روی ویولن را نزد خود وزیری ادامه داد و با مبانی علمی موسیقی نیز آشنا شد و به محض آنکه کارآمد شد، برای تدریس موسیقی به استخدام مدرسه درآمد و به همکاری با ارکستر تازهبنیاد مدرسه پرداخت.
در سال ۱۳۰۸ که وزیری مدرسه صنایع مستظرفه را در رشت بنیاد کرد، صبا را به سرپرستی آن برگزید. سفر به شمال از نقطههای عطف در زندگی صبا به شمار میرود. او در گیلان به موسیقی سحرآمیز بومی نزدیکتر شد و به گردآوری آن پرداخت و قطعههائی از آن را برای اجرای با ویولن تنظیم کرد (مثل زرد ملیجه، قاسم آبادی، دیلمان).
خلاقیت ذهنی و دستاوردهای عینی زندگی صبا از چیزی بیش از استعداد و قریحه خبر میدهد که با نبوغ پهلو میزند. از یاد نبریم که صبا علاوه بر آنکه در نواختن غالب سازهای ملی مهارت داشت با نقاشی و طراحی و خطاطی و منبتکاری نیز آشنا بود.
صبا از طریق ردیفهای پیراستهاش در خانه همه موسیقیدانان حضور دارد و آموزههای نوآورانه خود را تداوم میبخشد. قطعاتی از ساختههای او همانگونه که اشاره کردیم در ردیفهای او جای گرفته و در تمرینها و کنسرتها به زندگی خود ادامه میدهد. از سوی دیگر انتشار ردیفهای صبا در هزاران نسخه، هزاران شاگرد برای او در سراسر ایران فراهم آورد. به جاست اگر او را آموزگار بزرگ موسیقی ایران بنامیم.
«زرد ملیجه» ساخته ابوالحسن صبا با اجرای بهیاد ماندنی همایون خرم
صبا رغبت چندانی به ساخت و پرداخت تصنیف و ترانه نداشت ولی شماری موسیقی بیکلام از او بر جای مانده که در میان آنها چند چهار مضراب سخت تأثیرگذار از کار درآمده، از جمله چهار مضراب سهگاه معروف به «زنگ شتر».
صبا نظرات ویژهای درباره موسیقی سنتی ایران داشت، ولی چون سنتگرایان افراطی آن را برتر از همه انواع موسیقی نمیدانست. او میگفت که ریشه موسیقی یکی است و تفکیک آن به شرقی و غربی معنائی ندارد و قائل شدن به جدائی، سبب پدید آمدن وضعیت ناهنجار کنونی در موسیقی ملی ما شده است.
حرفهای ناب دیگری از صبا باقی مانده که نشاندهنده دریافت درست او از موسیقی ایران است:
«… موسیقی ایرانی ساخته روح و محیط و تأثرات و عواطف خودمان است، چیزی نیست که به دور ریخته شود یا عوض شود. فقط برای آنکه احتیاجات امروز را کفایت کند باید در قالب علمی ریخته شود و بر اساس موسیقی صحیح استوار گردد، نه اینکه با تقلیدهای ناروا آن را از جاده اصلی منحرف سازد.»
حرف دیگر درباره غم انگیز بودن موسیقی ایران است. او در اینباره نظری جامعهشناسانه دارد: «میگویند موسیقی ایران مغموم است و باید موسیقی نشاطآور جای آن گذاشت. اگر موسیقی نشاطآور تهیه شود که ریشههای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد که دیگر نمیتوان آن را موسیقی ایرانی نامید، و اگر بنیان موسیقی مغموم باشد چگونه میتوان از آن موسیقی بشاش و خندان به وجود آورد؟ پس اگر میخواهیم موسیقی نشاطآور داشته باشیم اول باید در ذهن و قلب خود ایجاد بشاشت و نشاط نمائیم (نه در ظاهر) طبعاً موسیقی ما هم نشاطآور خواهد شد.»
گالری زمانه:
ابوالحسن صبا با برخی از دیگر بزرگان موسیقی ایران