ماهنامه سینمائی «پزیتیف» به همراه «کایه دوسینما» معتبرترین نشریه سینمایی فرانسه است که به مناسبتهایی شماره ویژهای منتشر میکند. اخیراً به بررسی مکتب نئورئالیسم و تأثیرات آن طی ۶۰ سال گذشته در سینماهای کشورهای گوناگون پرداخته است.
سینمای ایران که امروزه در صحنه جهانی جوایز بسیاری از جمله نخل طلا (کن)، شیر طلا (ونیز)، دوربین طلا (کن)، خرس طلا (برلین)، پوزپنگ طلا (لوکارنو)، صدف طلا (سن سباستیان) و اسکار بهترین فیلم خارجی را برده، بیتأثیر از این مکتب نبوده است.
سردبیر ماهنامه پزیتیف، آقای میشل سیمان، از محمد حقیقت که کتابی درباره صد سال تاریخ سینمای ایران به زبان فرانسه منتشر کرده و در مجلات سینمایی فرانسه مثل «کایه دوسینما» و «پزیتیف» و در ایران در «ماهنامه فیلم» و «بانیفیلم» هم به نقد فیلم میپردازد، خواسته بود مطلبی درباره تأثیرپذیری سینمای ایران از مکتب نئورالیسم بنویسد که در این مجموعه به چاپ رسیده است. ترجمه این مقاله اکنون از نظر شما میگذرد:
فرخ غفاری، کامران شیردل و داریوش مهرجویی
در طی سالهای جنگ جهانی دوم تقریباً تمامی فعالیتهای سینمایی در ایران متوقف شده بود. فعالیت سینماگران ایرانی از سال ۱۹۴۷ از سر گرفته شد. اولین نمونه را میتوان فیلمهای اسماعیل کوشان دانست که کارگردان فیلمهای تجاری و ملودرامهای خانوادگی همراه با صحنههای زد و خورد و نزاع، کاباره و رقص و آواز بود. برای داشتن یک سینمای متفاوت میبایست منتظر شروع فعالیت فرخ غفاری در سال ۱۹۵۷ شد. غفاری با فیلم «جنوب شهر» سینمای متفاوتی را ارائه کرد که از نئورئالیسم ایتالیایی بهرهمند بود. او در این فیلم از دکور طبیعی و داستانی در مورد مردم عادی، استفاده کرده بود. غفاری که بهخوبی سینمای جهان را میشناخت، تحصیلکرده فرانسه بود و از منتقدان مجله سینمایی «پوزیتیف» بهشمار میآمد. او با «هانری لانگلوا» نیز همکاری کرده بود. غفاری پس از بازگشت به ایران سینماتک را بنیان نهاد و شروع به ساختن فیلم کرد.
نصرت کریمی و کامران شیردل پس از تحصیل سینما در ایتالیا به ایران بازگشتند. شیردل در سال ۱۹۶۷ برای ساخت فیلم «اون شب که بارون اومد» به شمال ایران رفت.
در این فیلم یک نوجوان با آتش زدن کت خود، قطاری را در نزدیکی یک روستا متوقف میکند. او ادعا میکند که یکی از پلهای راه آهن، یک کیلومتر آن طرفتر بر اثر سیل فروریخته است. دوربین کارگردان صحنههایی را ضبط میکند که ببینده نمیتواند تشخیص دهد که چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میگوید. این نوع کار زیبا در رابطه با واقعیت و جعل واقعیت، الهامبخش عباس کیارستمی برای فیلم «قضیه شکل اول، قضیه شکل دوم» در سال ۱۹۷۹ و مدتی پس از آن، فیلم شاهکار «کلوزآپ» در سال ۱۹۹۰ شد.
«شوهر آهو خانم» فیلمی از داود ملاپور در سال ۱۹۶۸ است که از رمانی به همین نام نوشته علی محمد افغانی اقتباس شده است. این فیلم درباره زندگی مرد نانوائی است که مذهبی است، مردم به او احترام میگذارند و با همسر و چهار فرزندش زندگی میکند. روزی یک مشتری که زنی مطلقه و مادر دو فرزند است دل این مرد نانوا را میرباید. این اثر جذاب از زندگی روزمره مردم عادی، بیننده را وارد زوایای پنهان و پیچیده جامعه ایرانی میکند. نصرت کریمی که در زمان اقامتش در ایتالیا، دستیار ویتوریو دسیکا بود در فیلم «اون شب که بارون اومد» با کامران شیردل نیز همکاری کرد. اولین فیلم او «درشکهچی» در سال ۱۹۷۱ بود. این فیلم در فضایی طنزآلود، صحنههایی از زندگی روزمره یک خانواده را در جنوب پایتخت به نمایش گذاشته است. بازیها در این فیلم، به یاد ماندنی هستند، بهویژه بازی کارگردان در نقش اصلی. فیلم درخشان «گاو» (۱۹۶۹) ساخته داریوش مهرجویی نزدیکی غریبی به سینمائی نئورالیسم پیدا میکند که نوشتن درباره آن مطلبی گسترده و جداگانه میطلبد.