جعفر پناهی، حسن یکتاپناه و بهمن قبادی
ردپای کیارستمی را در فیلمهای سایر کارگردانهای ایرانی از جمله برخی از دستیاران او نیز میتوان مشاهده کرد، از جمله جعفر پناهی که در سال ۱۹۹۵ برای فیلم «بادکنک سفید» جایزه دوربین طلایی جشنواره کن را برد. گذشت زمان داستان در این فیلم با زمان واقعی مدت فیلم کاملاً یکسان است. در ساعتهای نزدیک به تحویل سال نو، یک دختر کوچک قصد دارد که یک ماهی قرمز برای قرار دادن بر سر سفره هفتسین بخرد. او در مسیر خرید، اسکناس درشتی را که مادرش به او داده است گم میکند و در طول فیلم ناامیدانه به دنبال آن میگردد. این نوع فیلمسازی که مدت زمان روایتی آن با مدت زمان فیلم یکی است را در سایر آثار پناهی نیز میتوان دید. از جمله فیلم «آینه» در سال ۱۹۹۷ و فیلم «آفساید» که برنده خرس نقرهای برلین در سال ۲۰۰۶ شد. در فیلم «آفساید» دختران جوان سعی میکنند که وارد استادیوم فوتبال شوند؛ جایی که ورود زنان به آنجا ممنوع است.
حسن یکتاپناه، دستیار دیگر کیارستمی به زیبایی در فیلم «جمعه» داستان یک کشاورز افغان را به تصویر میکشد که عاشق یک دختر ایرانی میشود. او سادگی زندگی روزمره آنها را نمایش میدهد.
بهمن قبادی نیز برای اولین فیلم بلند خود یعنی «زمانی برای مستی اسبها» در سال ۲۰۰۰ داستان زندگی یک کودک معلول در یک خانواده فقیر را انتخاب کرده است. دوربین طلای جشنواره کن در سال ۲۰۰۰ به طور مشترک به این فیلم زیبا و فیلم «جمعه» داده شده بود. در اثر قبادی میتوان تأثیرهایی از فیلم «راه» اثر ایلماز گونی (سینماگر کرد ترکیه) را دید.
محسن مخملباف، رخشان بنیاعتماد، کیانوش عیاری
محسن مخملباف را باید نمونه متفاوتی دانست که دائماً سبک کارش را عوض میکند و در برخی از فیلمهای او میتوان تأثیر نئورئالیسم را مشاهده کرد. او یکی از اپیزودهای فیلم «دستفروش» را که در سال ۱۹۸۷ ساخت، به صورت مستقیم از یکی از آثار موراویا نویسنده ایتالیایی اقتباس سینمایی کرده است. مخملباف برای فیلم «سلام سینما» در سال ۱۹۹۵ تعداد بسیار زیادی از عاشقان سینما را نشان میدهد که برای بازیگر شدن شور و شوق فراوانی دارند. او در فیلم «نون و گلدون» که در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه هیئت داوران فستیوال لوکارنو شد، گذشته مبارز خود را به نمایش گذاشته است. تازگی و طراوت نئورئالیسم ایرانی را میتوان در اولین فیلم سمیرا مخملباف در سال ۱۹۹۸ یعنی فیلم «سیب» مشاهده نمود. سناریو و مونتاژ این فیلم را محسن مخملباف انجام داده است. ژان لوک گدار از این فیلم بسیار تعریف کرده است. این فیلم که اقتباسی از یک داستان واقعی است زندگی دو خواهر دوقلو در یک خانواده فقیر را به تصویر میکشد. پدر خانواده برای پاک نگه داشتن و محافظت دختران خود از دنیای خارج، آنها را در خانه زندانی کرده است.
فیلم «نرگس» از رخشان بنیاعتماد، مستعدترین زن فیلمساز ایران را نیز باید به خاطر بیاوریم. در این فیلم زندگی «آفاق»، زن پا به سن گذاشته، معتاد و دزدی به نمایش درمیآید که خود را قربانی عشق به مردی کم سن و سال کرده است و زمانی که مرد رؤیاهایش، او را به خاطر زن دیگری به نام نرگس ترک میکند، در هم میشکند.
فیلم «آبادانیها» ساخته کیانوش عیاری که در سال ۱۹۹۴ برنده یوزپلنگ نقرهای جشنواره لوکارنو شد در واقع بازسازی فیلم دزد و دوچرخه اثر دوسیکا است. عیاری برای نزدیک شدن به نئورئالیسم، این فیلم را سیاه و سفید ساخت.
در این فیلم صحنههایی از زمان جنگ ایران و عراق به تصویر کشیده میشود. مردی از اهالی آبادان با شروع جنگ و بمباران، مجبور به ترک شهر خود میشود تا در تهران ساکن شود. زندگی در تهران برای او بسیار سخت است و علاوه بر این نیز اتومبیل فرسودهاش که وسیله امرار معاش او بوده، دزدیده میشود. او در طول فیلم همراه با پسر کوچکش به دنبال ماشین خود میگردد. عیاری با ساخت این فیلم در محلههای محروم شهر تهران نگاهی نقادانه و اجتماعی به جنگ و تأثیرات آن در جامعه دارد. این فیلم مورد پسند حاکمیت قرار نگرفت، چرا که همانطور که آیت الله خمینی گفته بود «جنگ برای آنها یک نعمت الهی بود»!
فیلم «دان» ابوالفضل جلیلی در سال ۱۹۹۸ درباره زندگی یک پسربچه است که از یتیمخانهای فرار کرده و اکنون باید بدون کارت شناسایی و پول زندگی کند. ترسیم این تابلوی عریان از جامعه معاصر ایران برای کارگردان، که خود اعتقادات مذهبی دارد، گران تمام شد و خشم سانسورچیان رژیم را برانگیخت. او در فیلم قبلی خود یعنی «یک داستان واقعی» که در سال ۱۹۹۵ برنده جایزه بزرگ فستیوال «سهقاره» شد، نیز به زندگی افراد محروم و در حاشیه پرداخته بود. جلیلی در این فیلم به زندگی یک کارگر سیزده ساله که در نانوایی کار میکند پرداخته است. در هنگامی که یک بازیگر را برای فیلم انتخاب کرده، جلیلی متوجه میشود که بازیگر دچار یک بیماری شدید است. او فیلمبرداری را متوقف کرده و درمان پسر نوجوان را پیگیری میکند که همین موضوع، داستان فیلم را در نسخه نهایی تشگیل میدهد. اصغر فرهادی نیز علاقه خود به واقعگرایی را در سال ۲۰۰۴ با فیلم «شهر زیبا» نشان داد. او در این فیلم زندگی یک نوجوان محکوم به اعدام را به نمایش گذاشته است. واقعگرایی نزدیک به نئورئالیسم فرهادی را در سال ۲۰۱۱ در فیلم «جدایی نادر از سیمین» که با موفقیت جهانی رو به رو شد نیز میتوان مشاهده کرد.
در سینمای ایران میتوان مشاهده کرد که چه از دور یا از نزدیک، مستقیم یا غیر مستقیم، خودآگاه یا ناخودآگاه، اکثر سینماگران مشهور ایرانی وامدار نئورئالیسم ایتالیا هستند.
منبع ترجمه: محمد حقیقت – ماهنامه سینمایی پوزیتیف – شماره ۶۲۹ – ژوئیه و اوت ۲۰۱۳