هفته پیش، در طی سه روز صلاحیت وزیران پیشنهادی روحانی در مجلس شورای اسلامی برگزار شد. بعضی از نماینگان مجلس در سخنرانیهایشان شعرخوانی هم کردند و اشعار آنها در برخی رسانهها با چاشنی شوخی و طنز بازتاب پیدا کرد.
اینگونه شعرهای وزن و قافیهدار در مایههای عرفانی، مذهبی یا اجتماعی پیشینهای بس دراز در ایران دارد. در زمان شکلگیری مشروطه هم که زبان ما در اثر نفوذ درباریان و کاتبان و تاریخنگاران چاپلوس افت کرده بود و ناتوان بود در بیان کردن سادهترین پدیدههای ناشناخته، به قافیهبافی و نثر مسجع روی آورده بودیم. یکی از خاصیتهای قافیهبافی این است که ذهن مخاطب را از پرسش نسبت به موضوع بازمیدارد و به جای آنکه بخواهد او را با استدلال محکم قانع کند، او را فریفته قافیهها میکند. ریشه این عقبماندگی فرهنگی در چند سال گذشته را باید در جلسات شعرخوانی در حضور رهبری نظام جست.
شعر اجتماعی و شعر طنز هم که بهترین نوعش را در اشعار هادی خرسندی سراغ داریم، از دیرباز در ایران مؤثر بوده. اشعاری مثل اشعار محمد رضا عالیپیام یا اشعار هادی خرسندی واکنشیست به شعر درباری و ستایشگر و تخدیرکننده.
محمود کریمی، یکی از شاعران درباری در یکی از شعرخوانیهایش در نزد رهبری، با مخاطبی ناآشنا و نامعلوم صحبت میکند، احساساتش به جوش میآید و به خودش ترحم میکند. اصولاً دلسوزاندن به حال خود، به جای پذیرش مسئولیت یکی از ویژگیهای اشعار واپسگراست.
این نوع شعرهای مذهبی، شبهعرفانی و قافیهدار در فرهنگ تعزیه ریشه دارند. تعزیه در زمان ناصرالدینشاه قاجار در ایران به اوج رسید. از آن پس بود که شعر مذهبی، شعر اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد و در نهضت مشروطه که ذاتاً سکولار بود، در شعر امثال ملکالشعرای بهار یا ایرج میرزا به راه مردم افتاد.
در حال حاضر در ایران هر دو این جریانهای شعری را در کنار هم مشاهده میکنیم. آنچه که در حاشیه اتفاق میافتد، شعر متعالی ایران است؛ شعری که با نیما آغاز شد و در شاملو و فروغ و نصرت رحمانی و اخوان ثالث و مانند آنها ادامه پیدا کرد.
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130819_majles_nushazar.mp3[/podcast]