در سال ۱۳۹۲ ظرفیت دانشگاهها برای پذیرش دانشجوی جدید در دورههای کارشناسی و کاردانی یک و نیم میلیون نفر است. تعداد متقاضیان در سال ۱۳۹۱ نیز حدود ۹۰۰ هزار نفر بود (معاون آموزشی وزیر علوم، مهر، ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲). با توجه به عدم افزایش تعداد دانشجو نسبت به سال قبل، بدین ترتیب دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی با صدها هزار صندلی خالی مواجه خواهند بود.
کنکور نیز در این شرایط نه برای مشخص شدن واردشدگان و واردناشدگان بلکه صرفاً برای انتخاب رشته است. مدعای این نوشته آن است که جمهوری اسلامی با افت کیفیت و کاهش منزلت، مشکل کمبود صندلی در آموزش عالی را حل کرد و امروز مؤسسات آموزش عالی با افزایش ظرفیت مواجه هستند.
فعالیت آموزشی: جزوهنویسی
فعالیت ورزشی در دانشگاههای ایران در حد فعالیتهای ورزشی در دبیرستانهاست، تقریباً هیچ.
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران غیر از چند استثناء دانشجویان را به جزوهنویسی (و کتابناخوانی) عیناً مانند دوران دبیرستان عادت دادهاند. برای پی بردن به رواج عام جزوهنویسی فقط نگاه کنید به آمار تیراژ کتب دانشگاهی و نشریات علمی و کتبی که باید به عنوان منابع درسی در دروس مختلف به دانشجویان معرفی شوند. در کنار آن نگاهی بیندازید به اتاق اکثر دانشجویان در ایران و ببینید چند کتاب در اتاق آنها پیدا میکنید. چهار میلیون دانشجو با استانداردهای دانشگاهی باید سالانه دهها میلیون کتاب بخرند و این یعنی یک صنعت دهها هزار میلیارد تومانی نشر کتب دانشگاهی که در ایران وجود خارجی ندارد.
اساتید کم- یا بیصلاحیت
در دوره احمدینژاد تلاش شد اساتید باسابقه و شناختهشده در رشتههای علوم انسانی تصفیه و بازنشسته شوند و به جای آنها افراد بسیجی و مقامات حکومتی به کرسیهای تدریس دست یابند. امروز تقریباً همه مقامات حکومتی پست و موقعیت دانشگاهی دارند. کیفیت کار این اساتید چند شغله از پیش قابل حدس است. این افراد در کسب مدرک نیز اکثراً مسیرهای عرفی آموزشی را طی نکردهاند و صلاحیت آموزش ندارند. از سوی دیگر معادل قرار دادن سطوحی از تحصیلات حوزوی با مدارک عالی دانشگاهی هزاران طلبه را به عنوان استاد به دانشگاهها سرازیر کرده است.
فعالیت ورزشی: تقریباً هیچ
فعالیت ورزشی در دانشگاههای ایران در حد فعالیتهای ورزشی در دبیرستانهاست، تقریباً هیچ. فقط برای روشن شدن این موضوع نگاه کنید به تأسیسات ناموجود ورزشی در دانشگاهها (بهجز چند دانشگاه بزرگ)، فقدان مسابقات دانشجویی، و اعزام اعضای تیمهای ملی به مسابقات دانشجویی در میدانهای بینالمللی. اگر دانشگاهها در حوزه ورزش رونقی داشتند نیازی به تقلب در این حوزه نبود. شاید استادیومها و تأسیسات ورزشی مجهز و چند منظوره در دانشگاهها به تعداد انگشتان دو دست نرسد.
فعالیت پژوهشی: نظامی
نمایش پیشرفتهای علمی در ایران هیج ربط وثیقی با دانشگاهها ندارد. فعالیتهای پژوهشی در ایران تحت نظر مؤسسات نظامی است، خواه هستهای، خواه میکربی و خواه بیولوژیک. از همین جهت است که مردم عادی هیچ اثری از فعالیتهای پژوهشی در زندگی عادی خود نمیبینند. همچنین در رسانههای دولتی و شبهدولتی هیچ اثری از نتایج این پژوهشها دیده نمیشود. مطالب (بسیار اندک) علمی و فنیای که در رسانههای داخل کشور به چشم میخورند همه ترجمه از منابع غربی هستند.
معادل قرار دادن سطوحی از تحصیلات حوزوی با مدارک عالی دانشگاهی هزاران طلبه را به عنوان استاد به دانشگاهها سرازیر کرده است.
دانشگاههای امروز ایران از امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی بسیار اندکی برخوردارند. حتی بخشی از زمینهای دانشگاهی دولتی که برای توسعه آنها در نظر گرفته شده بود در سالهای اخیر در اختیار نهادهای نظامی و امنیتی قرار گرفته است. بودجههای دانشگاهی هرگز به اندازه سرمایهگذاریهای بلندمدت بر روی آزمایشگاه و کارگاه و رصدخانه و دیگر امکانات پژوهشی نبوده است. همچنین حکومت آنچنان به دانشگاهیان ایرانی اعتماد نداشته تا پروژههای سری خود را خرد کرده و در اختیار آنها بگذارد. برنامههای پژوهشی پرخرج نظامی و هستهای همه کاملاً منفک از محیطهای دانشگاهی دنبال میشوند.
فعالیت فرهنگی
از منظر مقامات جمهوری اسلامی همه فعالیتهای فرهنگی در دانشگاهها باید در جهت تقویت و تحکیم ایدئولوژیک نظام باشند. از همین جهت بوده است که تعدادی از باقی مانده اجساد کشتهشدگان جنگ در هر دانشگاه و مؤسسه آموزشی عالی دفن شده است تا محیطی برای مراسم مذهبی- ایدئولوژیک فراهم شود؛ برنامه مسجدسازی در دانشگاهها صدها میلیارد تومان از بودجههای دانشگاهی را به خود اختصاص داده، و سالانه دهها هزار دانشجو با هزینه دولت به جبهههای جنگ برده میشوند تا آنها در فضای بسیجی قرار گرفته و جذب بسیج و سپاه شوند. همه این برنامهها عیناً در دبیرستانها نیز اجرا شده (تحت عنوان راهیان نور یا ساخت نمازخانه) یا قابل اجرا (دفن اجساد) هستند.
فعالیت سیاسی: تحت تهدید
مؤسسات آموزش عالی در دوره انتخابات ۱۳۹۲ از ۲۰ خرداد تا ۲ تیر تعطیل شدند: “دانشگاهها و خوابگاهها قبل و بعد از برگزاری انتخابات باز است.” (وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، واحد مرکزی خبر ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲) خوابگاههای دانشجویی نیز در این دوره تخلیه شدند. دولت از مدتی پیش از انتخابات رسماً اعلام کرد که دانشگاهیان نباید در انتخابات ۹۲ فعال باشند: “اساتید دانشگاه نباید در انتخابات از کاندیدای خاصی حمایت کنند.” (وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، تسنیم ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲) تنها کاری که دانشگاهها مجازند انجام دهند آن است که گوش مجانی برای نامزدهای حکومت گرد بیاورند.
در سالهای بعد از بروز جنبش سبز هیچگونه فعالیت سیاسی دانشجویی جریان نداشته است و تنها خبرهای سیاسی مربوط به دانشگاهها سخنرانی مقامات و مناظره میان باورمندان به ولایت فقیه در سالنهای دانشگاهی بوده است. حضور صدها هزار نفری دانشجویان در تظاهرات ضد حکومتی سال ۸۸ حکومت را به این نتیجه رساند که باید فعالیت سیاسی در دانشگاهها را با اتکا بر زندانی کردن فعالان دانشجویی به ۵ تا ۱۰ سال، محرومیت از تحصیل، تهدید و ارعاب و حملات مغولوار به مراکز دانشگاهی بهطور کلی تعطیل کند.
آیا ارزشش را دارد؟
وضعیت مؤسسات آموزش عالی کشور به گونهای است که هر فرد یا خانوادهای قبل از تصمیمگیری برای رفتن به دانشگاه یا ثبتنام فرزند خود مجبور است به این پرسش پاسخ دهد که آیا ارزشش را دارد یا خیر. در سالهای گذشته خیل عظیم ترک تحصیلکنندگان در همان مقطع دبیرستان یا مدرسه راهنمایی به این پرسش با رها کردن مدرسه پاسخ دادهاند. دو عامل که صندلیهای دانشگاهها را پر نگاه میدارد به تأخیراندازی سربازی برای پسران، و چشم و همچشمی خانوادهها در داشتن دانشجو در میان خود است.
آمار روشنی از ترک تحصیلکنندگان در مقطع آموزش عالی در دست نیست اما با بالا رفتن هزینهها و نیز تاریکتر شدن چشمانداز کسب شغل متناسب پس از اتمام تحصیل میزان این جماعت به احتمال زیاد باید افزایش یافته باشد. بسیاری از مدیران آموزش عالی در چند سال گذشته از خالی ماندن صندلیهای مؤسسات آموزش عالی شکایت داشتهاند در حالی که نسل امروز دانشگاهی متولدان نیمه اول دهه ۱۳۷۰ هستند که هنوز رشد جمعیت بالای دو درصد در سال بود. در سالهای اخیر به واسطه کاهش رشد جمعیت تعداد دانش آموزان مقطع ابتدایی به شدت کاهش یافته است اما چند سالی طول خواهد کشید تا این موضوع خود را در آموزش عالی نشان دهد.
1- شخصا در دوران دانشجویی، علاقه ای به خواندن جزوه نداشتم و با وجود گران بودن کتابها اقدام به خریدن و خواندن چند منبع می کردم. اما متاسفانه باید اذعان کرد که گران بودن کتاب های دانشگاهی، حداقل در رشته تحصیلی خودم (حقوق) و عدم بازنگری در این کتابها از سوی مولفان، در برخی موارد باعث می شود تا جزوه ی یک استاد از آن کتابها به روز تر و بار علمی بیشتری داشته باشد.
برای مثال،زحمات دکتر ناصر کاتوزیان برای رشته حقوق بر دست اندرکاران پوشیده نیست. اما کتاب مقدمه علم حقوق ایشان با اینکه حداقل 80 بار کتابشان تجدید چاپ شده است آنگونه که شایسته و بایسته است مورد تجدیدنظر قرار نگرفته است.
در عین حال شخصی همچون دکتر ضیاء بیگدلی که مولف کتاب حقوق بین الملل عمومی (یکی از منابع ارشد در رشته حقوق بین الملل) می باشند، بعید است که چاپی تازه از کتابشان صورت بگیرد و مطلبی به آن افزوده نشده باشد.
همچنین گاهی اوقات جزوه یک استاد به لحاظ حجم مطالب و به روز بودن آنها از کتاب منتشر شده توسط استادی دیگر بیشتر است.
2- جزوه خوانی مربوط به جمهوری اسلامی نیست، در دوران پهلوی نیز، جزوه خوانی امری مرسوم بود. بسیاری از کتابهای موجود دانشگاهی،زمانی جزواتی بوده اند که به همت دانشجویان آن رشته گردآوردی شده و با صلاحدید و بازنگری استاد مربوطه به صورت کتاب منتشر شده اند. برای نمونه جزوات حقوق تجارت دکتر فخاری ( که هنوز هم به صورت جزوه منتشر می شود)
3- گردش مالی مورد نظر نگارنده این مقاله وجود دارد. اما به جای اینکه کتاب چاپ بشود، جزوه منتشر می شود.
4- نویسنده مقاله ادعا کرده است که نمایش پیشرفتهای علمی در ایران هیج ربط وثیقی با دانشگاهها ندارد.
تعداد مقالات منتشر شده در ISI خلاف مدعای فوق را ثابت می کند. همچنین کذب ادعای کپی برداری صرف از روی منابع غربی را.
ارسلان / 21 August 2013
دوست نادیده ی من،آقای محمدی!
دوباره و مانند عموم مطالب قبلی تان به نکته ای بسیار کلیدی و تا اعماق تاریک ، اشاره کرده اید.شاید بتوان گفت این (نافرهنگ) ما تا اعماق اش خود علم گریز و دانش گریز بوده ، که مفهومی چون آموزش و اماکنی چون دانشگاه به مانند سایر (کلمات) فقط یک کلمه بوده اند، و نه حتی سایه ای از آن…راستی، چطور میشود در چنین (اجتماع) و (نافرهنگی) ذهنی تحقیقی داشت،یا به بیانی دیگر اصلا(ذهن) داشت!
پ.ی / 24 August 2013