جنبش مشروطیت جنبشی بود برای آزادیخواهی و تجددطلبی مردم ایران و مبارزه برای برپایی حکومت قانون و تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه که سرانجام به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران انجامید.
مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ماه ۱۲۸۵خورشیدی برابر با پنجم اوت ۱۹۰۶ میلادی فرمان مشروطیت را امضاء کرد.
به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت با علی اصغر حقدار گفتوگویی انجام دادهایم.
آقای حقدار در طی ۲۳ سال بیش از ۲۰ عنوان کتاب و بیش از ۶۰۰ مقاله در زمینههای سیاسی، پژوهش تاریخی و معرفی و نقد کتاب منتشر کرده است. او همچنین در انتشارات کویر دبیری مجموعه «اندیشههای ایرانی» را به عهده داشت و در کندوکاو پیرامون اندیشههای جواد طباطبایی، فریدون آدمیت، داریوش شایگان و محمد علی فروغی کتابهایی منتشر کرده است.
او در سال ۱۳۸۷ دبیری مجموعه «اندیشه امروز ایران» در نشر چشمه را به عهده گرفت و پنج عنوان از تصحیحات عصر مشروطیت را در آن مجموعه منتشر کرده است. در ادامه پژوهشهای او در عرصه تاریخ اندیشه در ایران، در سال ۱۳۹۱ «اندیشه سیاسی داریوش همایون» و «حزب مشروطه ایران و لیبرال دموکراسی به مثابه مشروطه نوین»، «صد سال اندیشههای ایرانی»، «آرامش دوستدار و هنر نیندیشیدن»، «تاریخ تحولات فرهنگی و سیاسی در ایران معاصر» را منتشر کرد. از دیگر تألیفات او تصحیح انتقادی «مجموعه آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده»، تصحیح «گزیده مقالات محمد علی فروغی»، «رسائل عصر مشروطیت» و تصحیح و ترجمه (از ترکی) «سه رساله محمد امین رسولزاده» است که این آثار در ایران ممنوع از انتشار تشخیص داده شدهاند.
آقای حقدار از سال ۱۳۸۹ در پی افزایش فشار و توقیف کتابهایش، مجبور به ترک ایران شد و اکنون در تبعید زندگی میکند.
عدهای از محققان بر این باورند که انقلاب مشروطیت در تحقق اهداف خود شکست خورده.
بهنظر من «مشروطیت، پروژه ناتمام مدرنیته در ایران» است. انقلاب مشروطه نقطه عطف تجددگرایی بوده، به این معنی که متجددان اولیه در ایران، در عصر پیشامشروطه نظیر میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی و… یا کنشگران سیاسی- اجتماعی مثل عباس میرزا، میرزا تقی خان امیرکبیر و میرزا حسین سپهسالار که در نوسازی ایران نقش داشتند، در پی ایجاد قانون و انتظام حکومت و رعایت حقوق مردم بودند؛ این مفاهیم جزو اهداف اولیه انقلاب مشروطه بوده و با ایجاد اولین پارلمان و تدوین نخستین قانون اساسی و تفکیک قوای سهگانه دولتی، بخشی از اهداف تجددخواهانه مشروطیت محقق شد. در بخشی از این فرایند، اهدافی مثل آزادیخواهی و برابریخواهی، انتظام عمومی جامعه، هدایت مدرنیسم ادبی و هنری در جاهایی ناتمام ماند و نتوانست به اهدافاش دست یابد. همچنین باید به مسأله دهقانان و هویتدهی به زنان ایران اشاره کرد که در سپیدهدمان مشروطیت به محاق سنتگرایی رفت و در آشفتگی اجتماعی و سیاسی آن دوران معلق ماند. به این معنا معتقدم انقلاب مشروطه شکست نخورده است؛ حتی با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ که نوعی «آنتیمشروطیت» بود، باز هم مشروطیت به حضور خود در فرهنگ و سیاست ایران ادامه میدهد.
در کدامیک از دورههای تاریخی، انقلاب مشروطه میتوانست به حرکت خود ادامه دهد؟
این حرکت در یک صد سال گذشته به انواع و انحای مختلف ادامه داشته است؛ برای مثال میتوان به نوسازیهای اجتماعی و فرهنگی عصر رضا شاه اشاره کرد. در این مدت، شاهد ایجاد ارتش ملی، نهادهای آموزشی، آموزش و پرورش همگانی، تأسیس دانشگاه، برپایی فرهنگستان، تشکیل بانک و ایجاد نهادهای جدید مدنی مثل قوه قضائیه و استقلال آن از سایر قوا، جداسازی قوانین مصوبه پارلمان از احکام شریعت هستیم. ورود زنان به عرصههای اجتماعی که تابعی از آشنایی ایرانیان با دنیای مدرن است هم در همان دوره به وقوع پیوست و به تعبیری، بر ارتقای مشروطهخواهی و جنبههای حقوقی و اجتماعی آن افزود.
به اصلاحات ارضی و کشف حجاب اشاره کردید. در دوره مشروطه تا چه میزان به مطالبات زنان و نیز اصلاحات اقتصادی پرداخته شد؟
علی اصغر حقدار: بیتوجهی رژیم پهلوی به نوسازی سیاسی، زمینه اصلاحات را از بین برد و فضا را برای فعالیت تجددستیزانه اسلامگرایان فراهم ساخت. با سرنگونی حکومت پهلوی و حاکمیت اسلامگرایان، نهادهای مشروطیت از عملکرد واقعی خود تهی و مشروطیت ناتمامی که وجود داشت، به تعطیلی کشانده شد.
بحث اصلاحات اقتصادی را در اسناد تاریخی دوران مشروطیت داریم؛ در صورت مذاکرات مجلس اول و دوم، عدهای از نمایندگان به مسأله دهقانی و اصلاحات ارضی اشاره داشتهاند. ایده اصلاحات ارضی تحت تأثیر اندیشههای سوسیال دموکراسی بود که توسط برخی کوشندگان سیاسی و فرهنگی به فرهنگ نوپای مشروطه در ایران وارد شد. برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی هم در نوشتههایشان، اعم از رساله و مقالاتی در روزنامهها، به ضرورت توجه به معضل زمین پرداختهاند. همینطور فعالان اولیه حقوق زنان، اشخاصی مانند صدیقه دولتآبادی با تأسیس روزنامههایی برای زنان، مطالبات زنان را در راستای تحقق اهداف مدرن مشروطهخواهی خواستار بودند. اما بههمریختگی اوضاع عمومی کشور تا سالیان بعد، اینگونه مسائل را به حالت تعلیق درآورد تا در سالهای دهه ۱۳۴۰ با آرامش نسبی که بر جامعه حاکم بود، نوسازی اقتصادی در دوره اول اصلاحات ارضی، ایران را از جامعهای ارباب – رعیتی به جامعهای اقتصادی و صعنتی کشاند و زنان با به دست آوردن حق رأی توانستند در امور سیاسی و اجتماعی حضوری فعال و سازنده داشته باشند.
چنانچه انقلاب مشروطه به ثمر میرسید، آیا اسلامگرایی درایران شکل نمیگرفت؟
بیتردید با فرهنگسازی برای اهداف مدرنگرایانه مشروطیت و توجه به نوسازی سیاسی و رعایت جایگاه پارلمان، احزاب و مطبوعات در سالهای گذشته تا تغییر رژیم سیاسی در ایران، اسلامگرایی فرصتی برای ابراز وجود پیدا نمیکرد و ایرانزمین میتوانست اکنون با حضور فعالانه در جهان نقش تاریخی و فرهنگی بهینهای بر عهده بگیرد؛ در واقع بیتوجهی رژیم پهلوی به نوسازی سیاسی و انسداد سیاسی که در جامعه آن دوران حاکم بود، زمینه اصلاحات را از بین برد و فضا را برای فعالیت تجددستیزانه اسلامگرایان فراهم ساخت. با سرنگونی حکومت پهلوی و حاکمیت اسلامگرایان، نهادهای مشروطیت از عملکرد واقعی خود تهی و مشروطیت ناتمامی که وجود داشت، به تعطیلی کشانده شد.
در دوره مشروطه، روحانیت، نسبت به تجدد و تجددخواهی رابطهای دوگانه داشت، امروز نیز در انقلاب اسلامی شاهد ادامه همین راه هستیم. دامنه این روند و تغییرات را چطور ارزیابی میکنید؟
پایگان دینی در تاریخ معاصر ایران بیشتر با سنت گرایی و تجددستیزی به حیات خود ادامه داده است؛ پیش از مشروطیت، تجدد مذهبی با بابیان و آئین بهائی شروع شده بود و بخشی از نوسازی اخلاقی و فرهنگی را پیش میبرد؛ اعلان ختم شریعت قدمائی و آزادی پوشش که قرةالعین آن را شروع کرده بود، وضعیت علمای سنتی را به چالش میکشید. در مشروطیت نیز برخی از علمای دینی منفعلانه و از موضع حفظ موقعیت خویش، به همراهی با مشروطهخواهی تمایل پیدا کردند و بخش عمدهای از آنان به مخالفت با مشروطیت پرداختند. مستندات تاریخی نشان میدهند که در جریان جنبش مشروطیت، ما در میان علمای سنتی با دو گرایش یا جریان معارض و مقابل باهم روبرو هستیم؛ عدهای در سودای حفظ وضع موجود و طرفدار سنت و شریعت هستند و عدهای دیگر در پی نوسازی و تجددگرایی هستند. نقاط برخورد این گرایشها مسأله حقوق عرفی، آزادی و قانون بود؛ مسائلی که بنیادهای دولت مدرن را در خود داشتند و در گذار از حاکمیت سنتی بودند.
روزنامهنگاران و نویسندگانی نظیر ملکالشعرای بهار نقش مؤثری در دوره نخست مشروطه داشتند، چرا بهتدریج شاهد کمرنگ شدن این نقش مهم حتی در دوران پهلوی هستیم؟
یکی از علتهای آن، عدم توجه به نوسازی سیاسی در ایران عصر پهلوی است. همه میدانیم مطبوعات و روزنامهها رکن اصلی دموکراسی هستند. یکی از مشکلات مهم موجود در جامعه مدنی ایران پس از انقلاب مشروطه این بوده که دولتها از آن زمان تاکنون به توسعه سیاسی بیتوجهی کردهاند. در دوره پهلوی اول و دوم، استقلال روزنامهنگاران که برای توسعه سیاسی نیز لازم بوده، در بیشتر مواقع مورد توجه قرار نگرفت و برای استقلال فکری و سیاسی روزنامهنگاران مانعتراشی میشد. بخشی از این مسائل، برمیگردد به عدم فرهنگسازی مدرنیته و مشروطهخواهی در ایران و اولویتدهی به نوسازی اقتصادی و توسعه فرهنگی، بدون اهمیت دادن به توسعه سیاسی به عنوان حلقهای از پروسه مدرنسازی و پروژه مشروطیت؛ به این معنا حضور روزنامهنگاران بهتدریج کمرنگ میشود، به طوری که روزنامهنگاران از گردونه توسعه جامعه خارج شده و از آن وظیفه اصلی مدنی خود رانده میشوند. همانطور که اشاره کردم، یکی از مشکلات مهم در دوره پهلوی این بود که به توسعه سیاسی بهایی نمیدادند و اغلب از آن جلوگیری نیز میکردند؛ به آن دوره از این جهت انتقاد جدی وارد است؛ انتقادی که مبتنی بر «ناتمام ماندن مشروطیت» در ایران و به محاق رفتن توسعه سیاسی است.