«در زندان» به معرفی زندانیان از خلال آثار، ترجمه‌ها و نامه‌هایشان می‌پردازیم؛ همراه اندیشه‌ی آن‌ها می‌شویم و به‌ این‌ طریق، آن‌ها که پشت دیوارها محبوس‌اند را بیش‌تر می‌شناسیم.

فروغ سمیع‌نیا، کنش‌گر حقوق زنان ساکن گیلان است که ۲۵ مردادماه ۱۴۰۲، در آستانه فرا رسیدن سالگرد اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» و هم‌زمان با موج دستگیری فعالان زنان بازداشت شد. او در زندان لاکان رشت، حکمی شش سال و سه ماهه را می‌گذراند. از فروغ سمیع‌نیا نوشته‌های دقیقی در دست است که مخصوصا بر جنبه‌های اقتصادی حقوق زنان متمرکز است. او همچنین پس از بازداشت، گزارش‌های قابل توجهی از روند بازجویی، برخورد بازجوها و همچنین شرایط زندان لاکان رشت منتشر کرد. موضوعات مورد توجه او را مرور می‌کنیم:

فقر و مشکلات معیشتی زنان

فقرِ زنان از جمله موضوعات محوری نوشته‌ها، ترجمه‌ها و گزارش‌های فروغ سمیع‌نیاست. او درباره‌ی حذف زنان از محیط‌های کاری نوشته بود:

خانه‌نشینی زنان، فقر آنان را به دنبال دارد و قوانین ایران تمهیدی برای فقر این گروه از جامعه نیاندیشیده است. قوانین ازدواج و طلاق، زنان را از دستیابی به منابع مالی محروم می‌کند. دولت جدید نیز با ارائه لایحه حمایت از خانواده ضربه دیگری را به زنان وارد می‌کند. چراکه بر اساس ماده ۲۴ این لایحه: دولت باید از طریق دستگاه‌های فرهنگی و رسانه های عمومی در جهت ترویج فرهنگ ازدواج و رعایت برقراری مهریه های متعارف اقدامات لازم را به عمل آورد. و تبصره یک این ماده می‌گوید: میزان مهریه متعارف با توجه به وضع عمومی اقتصادی کشور هر سه سال یک بار از طرف رئیس قوه قضائیه اعلام می‌شود.

رفاه زنان کارمند یا حذف آنان از محیط کار، بهمن‌ماه ۱۳۸۹

او در مصاحبه‌ای با «بیدارزنی» درباره‌ی «ایجاد تشکل‌های زنان بر پایه‌ی مشکلات معیشتی» گفته بود:

شخصاً فکر می‌کنم در جامعه‌ای که زنان آن شهروند درجه دو محسوب شده‌اند، ایجادِ تشکل در میان زنان، سخت و البته در صورت تشکیل، خود یک موفقیت محسوب می‌شود. پایه این تشکل‌ها به نظرم باید بر مشکلات معیشتی و روزمره‌ی زنان بنیان نهاده شود؛ مثلاً تشکلی از زنان کارگر یا کشاورز، تشکلی از زنان کارآفرین و یا هر چیزی که مبنای معیشت و مشکلات آنان را داشته باشد. به نظرم این موضوع در شرایط فعلی اهمیت ویژه‌ای دارد.

ایجاد تشکل‌های زنان بر پایه‌ی مشکلات معیشتی، اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۶

او همچنین در گزارشی از صنایع پوشش، آسیب‌های خصوصی‌سازی برای اشتغال زنان را به بحث گذاشته بود:

سیاست‌های خصوصی‌سازی و مردسالاری دست در دست هم عده زیادی از زنان کارگر را از کار بیرون کردند که در هیچ کجای آمار این کارخانه و کارخانه‌های دیگر نمی‌آید و هیچ نهادی هم قرار نیست برای آن کاری انجام دهد. وقتی در کارخانه‌ای که به شیرخوارگاه هم مجهز است زنان زیادی به خاطر عدم اجازه شوهرانشان و به بهانه نگهداری از فرزندان بیکار می‌شوند یعنی احداث کودکستان رایگان در محل کار یکی از راهکارهای کمک به اشتغال زنان بوده و راه‌حل نهایی نیست چون این خدمات در حالی ارائه می‌شود که قانون حق اشتغال زن را به شوهرش واگذار کرده و مرد می‌تواند در پناه قانون اجازه کار کردن را به همسرش را ندهد. همچنین عرف جامعه نیز این مسئله را پذیرفته شده می‌شده می‌داند و چنین است که قانون و عرف و نظام حاکم در هماهنگی با یکدیگر زن را تخت هر شرایطی بیکار می‌سازند.

صنایع پوشش؛ کارخانه‌ای که خصوصی‌سازی آن را ویرانه کرد، خردادماه ۱۴۰۰

فروغ سمیع‌نیا در گزارشی دیگر نیز با نقد قانون‌گذاری و منع پیش‌گیری از بارداری، به گره‌گاه مادری و فقر پرداخته است:

مسئولین، با تاکید بر فرزندآوری و وعده‌های بسیار، هنوز راهی برای حل مشکلات اقتصادی و وضعیت نابه‌سامان و اوضاع ناامن کشور در منطقه پیدا نکرده و حتی به این مسائل اشاره نیز نمی‌کنند. طرحی را برای افزایش جمعیت در کشور تصویب کرده‌اند که قربانی آن، زنان و در نهایتْ کل جامعه است. کودک همسری، آمار بالای بیکاری زنان، حذف زنان از مسئولیت‌های اجتماعی و معطوف کردن آنان به نقش‌های همسری و مادری، همواره طی سال‌های اخیر، یکی از  کارهای ارائه شده توسط دولت‌ها بود و این‌بار، تحت پوشش طرح جوانی جمعیت و به بهانه‌ی پیری جمعیت، انجام می‌شود.

گزارش تصویب یک قانون علیه حق تصمیم‌گیری برای فرزندآوری، اسفندماه ۱۴۰۰

https://www.instagram.com/p/DCM3Ijpo4HQ/?img_index=1

Ad placeholder

دادخواهی و مبارزه با سرکوب‌‌ زنان

فروغ‌ سمیع‌نیا همچنین کنش‌گری در عرصه‌ی دادخواهی است، دادخواهی او فراتر از نزیکان یا اعضای خانواده می‌رود و با اجتماع، سیاست و اقتصاد سیاسی گره می‌خورد. او با درگذشت هدیه شیرپور، زن جوان ۱۹ ساله‌ای که در بازداشت اولش در ۱۳۹۸ در زندان با او آشنا شده بود نوشت:

۲۳ خردادماه ۱۴۰۰ وقتی هدیه با دوستانش از زیباکنار به رشت برمی‌گشت در اثر سانحه تصادف جانش را از دست داد. قلبی که تنها به عشق مردم می‌تپید در همان لحظه تصادف از تپش ایستاد و دنیایی از عشق و شور و امید به ساختن دنیایی برابر را با خود از بین برد. تمام لحظات خندیدن و خشم و فریاد و اعتراضش در زندان همچنان در ذهن من مانده. تنها به زندگی ناتمام هدیه می‌اندیشم که به خاطر زندگی در جامعه‌ای نابرابر و پر از بی‌عدالتی به قهقرا رفت. هدیه آرزو داشت که روزی رسیدن به جامعه‌ای برابر و آزاد را در خیابان جشن بگیریم، اما بدون تحقق این رویا از دنیا رفت. این یادداشت شاید در ظاهر برای هدیه شیرپور نوشته شده است؛ زنی آزادی‌خواه و مبارز که در همین خاک ایستاد و لحظه‌ای از مقاومت باز نایستاد. اما در واقع تلنگری به ماست که یادمان باشد چه جان‌ها و آرزوهایی در دل خاک این کشور مدفون شده است و تحقق این رویاها تا چه اندازه مهم است.

فروغ سمیع‌نیا برای هدیه شیرپور

همچنین در گزارشی از اعتراضات زن، زندگی، آزادی، فروغ سمیع‌نیا به فرارفتن از رسانه‌های جریان اصلی و گفت‌وگوی مستقیم با معترضان دعوت کرد:

ما اکنون در دوره‌ای تاریخی به سر می‌بریم که گفت‌وگو و بررسی آنچه طی ماه‌های اخیر از سر گذرانده‌ایم می‌تواند ما را به برگزیدن فعالیتی درست برای به ثمر نشستن اهدافمان در آینده یاری رساند. زنانی که با قیام ژینا خیابان را از آن خود کردند این روزها حتی گاهی در گروه های کوچک متشکل شدند. اما نگاه آنان در بسیاری موارد با آنچه رسانه‌های جریان اصلی به ما نشان می‌دهند متفاوت است به همین دلیل گفت‌وگو با آن‌ها از ضروریات این روزهای ماست. در زمانی که قیام فروکش کرده و مردم منتظر شروعی دوباره‌اند پرداختن به جنبه‌های مختلف آن می‌تواند دید روشنی به ما برای آینده بدهد. بی‌شک گفت‌وگو با زنانی که در تمامی لحظات خیابان را در دست داشتند در کنار تحلیل فعالین اجتماعی می‌تواند چراغی برای ادامه راه باشد.

زنان در قیام ژینا، تیرماه ۱۴۰۲

پس از آزادی موقت، در یادداشتی از مشکلات فمینیست‌بودن و فعالیت فمینیستی نوشت:

فمینیست بودن و فعالیت در حوزه‌ی زنان، بدین‌لحاظ با دردسرهای فراوان همراه است، چون قرار است تابوهایی را بشکنی که در اذهان مردم و حتی زنان جامعه به عنوان امری مقدس شکل گرفته است. صحبت از این امور و تلاش برای تغییر دادن اذهان جامعه و فعالیت در مقابل حکومتی که تمام عزمش را جزم کرده تا مقابل زنان بایستد، طبیعتا کاری مشکل است. اما این مبارزه برای فمینیست‌هایی که در کردستان مشغول به فعالیت هستند به مراتب از ما که‌ در گیلان یا تهران زندگی می‌کنیم سخت‌تر است. […] تفکری که برای رهایی زنان در جامعه شکل گرفته است با این احکام پایان نمی‌یابد. روزی ما زنان گیلان و کردستان مانند دیگر زنان سرزمین‌مان، آزادی را جشن خواهیم گرفت و کوهستان‌های زاگرس و البرز، شاهد جشن و پایکوبی ما خواهند بود.

از کردستان تا گیلان، سرکوب علیه زنان، یادداشتی از فروغ سمیع‌نیا

ورود فعالان گیلان به زندان لاکان رشت، گزارش‌های قابل توجهی از وضعیت نابه‌سامان این زندان، اقتصاد زندان و نقض قوانین در این نهاد به دست داد. فعالان گیلان در زندان هم از پا ننشسته‌اند و پیش از ورودشان به زندان لاکان اعلام کردند که قصد بهبود شرایط زندگی برای زندانیان و احقاق حقوقشان را دارند. در گزارشی که در «شرق» منتشر شد، فروغ سمیع‌نیا می‌گوید:

بند زنان زندان لاکان یک بهداری کوچک دارد که یک پرستار در آن است. هفته‌ای یک روز یک پزشک عمومی به بهداری می‌آید. پزشک متخصص به زندان نمی‌آید. امسال یک دندان‌پزشک هم بود. این دندان‌پزشک یکی از زندانی‌های مالی بود که بعد از آزادی رأی کار گرفته بود، هفته‌ای یک روز می‌آمد به زندان و زندانی‌ها را ویزیت می‌کرد. دندان می‌کشید و درست می‌کرد. عصب‌‌‌‌‌کشی و پرکردن و اینها را هم انجام نمی‌‌داد. وضعیت پزشکی به این شکل بود. هیچ پزشک متخصصی به زندان نمی‌آمد در حالی که ما آنجا کلی بیمار با بیماری‌های خاص داشتیم. مثلا اکثر زن‌ها با مسئله عفونت درگیر بودند و پزشک متخصص زنان وجود نداشت. درخواست هم کرده بودند ولی خب فایده‌ای نداشت. برای یک‌سری آزمایشات با نامه به بیرون از زندان منتقل می‌شدند. هیچ امکانات پزشکی دیگری وجود نداشت

در زندان لاکان چه می‌گذرد؟، گفت‌وگوی شرق با فروغ سمیع‌نیا و زهره دادرس

او همچنین در گفت‌وگویی با کانون زنان ایرانی، از برخورد بازجوها و نفرتشان از فمینیست‌ها و فعالیت‌های فمینیستی گفت:

راستش برخورد بازجوهای گیلانی جلو بازجوی تهران بدتر هم می‌شد. رفتار خودش هم بد و خشن بود. در روزهای اول بازجویی به خاطر رعایت رژیم دیابتم اصلاً غذایی نبود که بخورم، یک‌بار در میانه بازجویی باحالت منگی افتادم! بازجو گفت که به درک که حالت بده! در ادامه هم با تمسخر گفت: فمینیست‌ها کجا هستند که ببینند فروغ سمیعی‌شان به چه حالی افتاده. بارها می‌کوبید روی دیوار و فریاد می‌زد: از فمینیست‌ها متنفرم.

فروغ سمیع نیا، فعال حقوق زنان:حالا آن روز رسیده است، تیرماه ۱۴۰۳

پس از صدور حکم و زمانی‌که هنوز برای گذران حکم شش سال و سه ماهه‌اش فراخوانده نشده بود، فروغ سمیع‌نیا نوشت:

هر کنشگری که داخل مرزهای ایران رو برای فعالیت انتخاب کرده طبیعتا چنین روزی رو در زندگیش پیش بینی کرده و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. چهار سالی هم هست که پرونده باز دارم و این یعنی خطر زندان به طور جدی در زندگیم بود. اما وقتی که میخوای تجربه اش کنی حسی متفاوت سراغت میاد. از خودم می پرسم که روزهای آخر چی رو میخوای تجربه کنی که در زندان قادر به انجامش نیستی و پاسخم لیست بلند بالایی است. اما در واقع من از این لیست قدم زدن در خیابان رو انتخاب میکنم.

از یادداشت‌های فروغ سمیع‌نیا در آزادی موقتش

به یاد فروغ سمیع‌نیا و آزادی‌ هرچه زودترش، در خیابان‌ها قدم بزنیم و به مبارزه‌ی او و تداوم آن بیاندیشیم، به فقر زنان و مشکلاتشان در محیط‌ کار نگاهی دقیق‌تر بیاندازیم و برای آن‌ چاره‌جویی کنیم.

Ad placeholder