مجموعه ادبیات فمینیستی در زمانه به معرفی نویسندگان، پژوهشگران و نظریه‌پردازان فمینیست می‌پردازد و در این معرفی بیش‌تر بر مرور آثارشان تاکید دارد. دشمنی جمهوری اسلامی با «فمینیسم» باعث شده است آثار بسیاری از نویسندگان در فضای ترجمه و نشر رسمی جایی نداشته باشد، با این‌حال بخش‌هایی از آثار آنان با تلاش‌های مترجمان و فمینیست‌های داوطلب در وبسایت‌های مستقل منتشر شده و در اختیار مخاطبان‌ فارسی‌دان قرار گرفته است. تلاش ما در این مجموعه این است که به آن بخش آثار ترجمه شده ارجاع دهیم و در حد توان، به این مجموعه بیافزاییم.

آندریا دورکین ۲۶ سپتامبر ۱۹۴۶ (چهارم مهرماه ۱۳۲۵) در کَمْدِن، در ایالت نیوجرسی امریکا زاده شد و با نقدهای تندش به پورنوگرافی و تجاوز شناخته می‌شود. مبارزه‌ی دورکین انتزاعی نبود و از دل تجربه‌های او از فقر، بی‌خانمانی، خشونت‌های مکرر جنسی، تجاوز و تن‌فروشی می‌آمد. او ابتدا در مبارزه علیه جنگ در ویتنام فعال بود و بعد از فارغ‌التحصیلی در رشته ادبیات، برای مدتی به اروپا رفت تا جنبش پروو [provo] را مطالعه کند اما ازدواجش با یک آنارشیست هلندی که او را تا سر حد مرگ کتک می‌زد، باعث شد توجه‌اش به مساله‌ی خشونت جنسی و جنسیتی جلب شود. دورکین پورنوگرافی را ترویج‌ و توجیه‌کننده‌ی تجاوز می‌دانست و می‌گفت که این صنعت از زنان انسان‌زدایی می‌کند و به این طریق، نظامی سرکوب‌گر را از طریق هنجارهای فرهنگی توجیه می‌کند. کتاب او تحت عنوان «پورنوگرافی: مردان، مالکانِ زنان» پژوهشی کم‌نظیر درباره‌ی صنعت پورن ارائه می‌دهد. تمامی آثاری که دورکین به جا گذاشته است، چه کتاب‌های پژوهشی، چه سخنرانی‌ها و چه رمان‌هایش، تماما بحث‌برانگیز و تاثیرگذارند. زبان تند و صریح او در نوشته‌هایش خشم بسیاری را بر می‌انگیخت و باعث شده بود مخالفانش به مردستیزی و مردبیزاری متهمش کنند. این در حالی بود که دورکین صراحتا با مردستیزانی که زنان را جنس برتر می‌دانستند مخالف بود و هرگونه اطلاق برتری بر اساس یک ویژگی ذاتی مثل جنس یا نژاد را اشتباهی خطرناک قلمداد می‌کرد. قلم دورکین به بیان کریستین دلفی، فمینیست ماتریالیست فرانسوی، «درّنده» بود. دورکین زبان را نه یک تزئین و زیبایی، که کنشی سیاسی می‌دانست و با این‌حال متواضعانه باور داشت که بخشی از یک فرایند و جزئی از یک مبارزه است. نوشتار بسیار محکم، جسور، صریح و کوبنده‌‌ی دورکین باعث شده بود شنیدن پیام‌هایش برای بسیاری دشوار باشد:

من بسیار خسته‌ام، از نفس‌افتاده‌ام، و برای خواهرانم گریه می‌کنم. البته‌ که اشک‌های من برای آن‌ها هیچ‌ نخواهد کرد. به نسلی از مبارزان خستگی‌ناپذیر و خریداری‌ناپذیر نیاز است. هر زنی باید رنجی که می‌کشد را به کنش بدل کند. برای هر قطره اشک و همراه هر قطره اشک، باید چاقویی برداشت و متجاوزی را تکه تکه کرد؛ با هر موج خستگی، باید گروهی از زنان قوی و سرسخت قدم پیش بگذارند و زمین بیش‌تری را پس بگیرند که در آن زندگی برای زنان امن باشد. من مصمم‌ام که وجب به وجب این زمینِ پس‌گرفته‌شده را گز کنم.

«دل‌شکستگی»، صفحه ۱۳۸

https://www.instagram.com/p/DB8LavFsBAt/?img_index=1

چرا در شرایط امروز با آندریا دورکین بیاندیشیم؟

روزگار ما روزگار تجاوز است، روزگار تجاوزهای مسکوت‌مانده، انکارشده، رد شده و تکرار شده. ما همچنان در عصر مسئولیت‌گریزی مردان و طردشدگی زنان به سر می‌بریم، در عصر برتری حیثیتِ مرد بر ارزش انسانی و تنِ زن. در هفته‌های گذشته، فهمیده‌ایم که ژیزل پلیکو، زن ۷۲ ساله‌ی فرانسوی برای حدود ۱۰ سال مکررا مورد تجاوز قرار گرفته و متجاوزان ۷۲ مرد ۲۲ تا ۷۴ ساله، از روزنامه‌نگار و پرستار و راننده کامیون تا اعضای شورای شهر و آتش‌نشان و نگهبان زندان بوده‌اند. پرونده ژیزل پلیکو ثابت می‌کند که تجاوز تا چه حد شایع، و تا چه حد انکارشده است. دورکین می‌گفت:

وقتی ازم می‌پرسند که چرا این‌قدر درباره پورنوگرافی سخت می‌گیرم، دلیلش این است که پورنوگرافی انجیلِ سوءاستفاده‌ی جنسی است؛ عین به عین همان است؛ پورنوگرافی قانونی است که اجازه می‌دهد هر وقت دلتان خواست روی بدن زنی ظالمانه‌ خوش‌گذرانی‌ کنید و او اصلا هیچ‌کس به حساب نیاید. هیچ‌کس اصلا او را به شمار نمی‌آورد. او در پایین‌ترین جای ممکن است. همه ما هنوز داریم سعی می‌کنیم به مردان سفید بگوییم که بسیاری ( و نه اندکی) از زنان مورد تجاوز قرار می‌گیرند. […] از تجاوز نمی‌شود فرار کرد. کنش، قصد، و تهدید تجاوز سه رانه‌‌ای هستند که فرهنگ تجاوز را می‌سازند و ۱۰۰درصد ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

«دل‌شکستگی»، صفحه ۱۴۴
https://www.radiozamaneh.com/837082/

از این جهت است که امروز به سراغ دورکین می‌رویم، از این جهت که نوشتار او با جسارت و بی‌رحمی به سراغ موضوعی می‌رود که برای فرار از آن بسیار تلاش می‌شود. دورکین در چنین روزگاری به ما می‌گوید:

بدترین بی‌اخلاقی فقدان همدلی است: مرگ هرگونه مراقبت و توجه نسبت به دیگران آن‌ هم نه از آن جهت که حق ویژه‌ای دارند، بلکه از این جهت که اصلا هیچ‌گونه حقی ندارند؛ بدترین بی‌اخلاقی فقدان علاقه است: بی‌تفاوتی، طوری‌که آن کس که در تنهایی می‌میرد هیچ‌گونه اهمیتی ندارد، طوری‌که هیچ‌کس ضرورت نجات فردی که در رنج است را حس نکند؛ بدترین بی‌اخلاقی زیستن زندگی‌ای مبتذل است از آن رو که فرد می‌ترسد با هرگونه‌ زندگی دیگری مواجه شود: با هرگونه زندگی‌ مایوس‌کننده یا مشوش یا دشوار.

«دل‌شکستگی»، صفحه ۱۵۵

دورکین در ۹ اوریل ۲۰۰۵ (۲۰ فروردین‌ماه ۱۳۸۴) در گذشت و کتاب‌های تاثیرگذار بسیاری به جا گذاشت. از جمله «زن‌بیزاری» که به بررسی نفرت ریشه‌دار از زنان در ادبیات، افسانه‌ها و سیاست‌های فرهنگی می‌پردازد؛ «پورنوگرافی: مردان، مالکانِ زنان» که نقدی کوبنده بر نقش پورنوگرافی در رواج خشونت علیه‌ زنان است و صنعت پورن را با نهاد زندان مقایسه می‌کند؛ «زنان راست‌گرا» که به بررسی دلایلی می‌پردازد که برخی زنان را به حمایت از ایدئولوژی‌های محافظه‌کارانه و مخالفت با اهداف فمینیستی وا می‌دارد (مقدمه‌ای که کریستین دلفی بر ترجمه فرانسوی این کتاب نوشته است بسیار خواندنی است و دلیل کم‌توجهی به آثار دورکین در فرانسه را از نظرگاه ماتریالیستی به بحث می‌گذارد)؛ «دخول» که تحلیلی بحث‌برانگیز از رابطه‌ با جنس مخالف ارائه می‌دهد و نقش آن را در سرکوب پدرسالارانه بررسی می‌کند؛ و «دل‌شکستگی: خاطرات سیاسیِ فمینیستی مبارز» که خاطرات خود او را مبنایی برای بازنگری بر زندگی‌، کنش‌گری و مشکلاتش در مقام نویسنده‌ای فمینیست قرار داده است. دورکین نویسنده‌ای حقیقتا انقلابی بود. شاید آن‌چه در مقدمه‌ی «زن‌بیزاری» نوشته است مبارزه‌ی خستگی‌ناپذیرش را بهتر ترسیم کند:

در مقام نویسنده‌ای با تعهد انقلابی، از انواع کتاب‌هایی که نویسندگان می‌نویسند و دلایلشان برای نوشتن به درد می‌آیم. می‌خواهم نویسنده‌ها کتاب بنویسند از آن رو که به محتوای آن متعهدند؛ می‌خواهم نویسنده‌ها کتاب‌ها را به مثابه‌ کنش بنویسند؛ می‌خواهم نویسنده‌ها کتاب‌هایی بنویسند که در چگونگی، و حتی چرایی زیستن تغییر ایجاد کند؛ می‌خواهم نویسندگان کتاب‌هایی بنویسند که ارزش زندان رفتن داشته باشد، ارزش مبارزه کردن داشته باشد، و اگر لازم باشد، ارزش مردن داشته باشد.

«زن‌بیزاری»، صفحه ۲۴

Ad placeholder

ترجمه‌هایی از آندریا دورکین به زبان فارسی

از دورکین کتاب‌های بسیاری به جا مانده است که هیچ‌یک به فارسی ترجمه نشده، با این‌حال و مطابق معمول، تلاش فمینیست‌های داوطلب باعث شده است برخی مقاله‌ها و متن‌های سخنرانی‌ او برای مخاطب فارسی‌دان در دسترس قرار بگیرد. آن‌چه در ادامه می‌آید، اشاره‌هایی به این ترجمه‌هاست که بخش عمده آن‌ها در شماره‌های مختلف نشریه «هشت مارس» منتشر شده‌اند. بخش‌هایی از آن‌ها و لینک دسترسی به منابع اصلی را در این بخش خواهید یافت:

از آن‌جا که فمینیستم، بار تجاوز به همه‌ی زنانی را که طی ۱۰ سال گذشته با من صحبت کرده‌اند به دوش می‌کشم؛ از آن‌جا که زنم، بار تجاوز به خودم را نیز حمل می‌کنم. تصاویر شهرهای اروپایی را در زمان طاعون‌زدگی دیده‌اید؟ آن هنگام که گاری‌ها در سطح شهرها حرکت می‌کردند و مردم فقط اجساد را برمی‌داشتند و روی گاری‌ها می‌انداختند؟ این همان حسی است که آگاهی از تجاوز به شما می‌دهد. پشته‌ها و پشته‌ها و پشته‌های انبوه اجساد زنانی، که هر یک نام، وجه انسانی و زندگی دارند بر روی هم تلنبار شده‌اند.

تجاوز، خشونتی علیه زنان*، ترجمه کیمیا مرادی و نیلی سپهر

او بسط‌یافتنی است، مسخره است، بدون نام است. او یک دهان، یک واژن، یک مقعد است. چه کسی شخص او را به طور خاص می‌خواهد وقتی که امثال او بسیارند؟ چه کسی دلتنگ او می‌شود وقتی که او بمیرد؟ چه کسی برای او سوگواری می‌کند؟ چه کسی به دنبال او می‌گردد اگر که او گم شود؟ منظورم این است که او کیست؟ او هیچ کس نیست. نه این که مَجازاً هیچ کس نباشد، به معنای واقعی کلمه، او هیچ کس نیست.

تن فروشی و برتری مردان، ترجمه مهسا روژان و دیبا دلارا

قبل از این‌که بتوانیم زندگی کنیم و دوست داشته باشیم، باید به خواهری انقلابی بدل شویم. این بدان معناست که باید دست از حمایت مردانی که به ما ستم می‌کنند، بکشیم؛ باید از تغذیه‌ی آن‌ها و پوشاندن و تمیز کردن پشت سر آن‌ها دست‌برداریم؛ نباید به آن‌ها اجازه دهیم از زندگی ما تغذیه کنند. این بدان معناست که باید هویتی را که به ما به‌عنوان زن آموزش داده‌شده، کنار بگذاریم. باید خودمان را از همه‌ی آثار مازوخیسم که گفته‌شده مترادف با زن بودن است پاک‌ کنیم. باید همه‌ی مؤسسات، قوانین، فلسفه، مذهب و آداب‌ورسوم این نظام مردسالار را که با تغذیه از خون «کثیف» ما و بر روی کار «بی‌اهمیت» ما ساخته‌شده، مورد حمله قرار دهیم و نابود کنیم.

جادوگران، ترجمه سمیرا باستانی

اگر قرار باشد «ریشه و شاخ و برگ» برده‌داری خشکانده شود، این زنان‌اند که باید آن را بخشکانند. مردان، آن‌طور که تاریخشان گواهی می‌دهد، تنها جوانه‌های آن را کنده و گل‌های آن را می‌چینند. از شما می‌خواهم که خود را به آزادی خویش متعهد بدانید؛ از شما می‌خواهم که به چیزی کمتر از آن قانع نشوید، مصالحه نکنید، معامله نکنید و فریب وعده‌های بی‌اساس و دروغ‌های ظالمانه را نخورید. می‌خواهم به شما یادآوری کنم که اگر برده‌داری از بیخ و بن و از برگ و شاخه نابود نشود، گویی که اصلاً از بین نرفته است. از شما می‌خواهم به خاطر بیاورید که آن‌قدر زمان مدیدی را بَرده بوده‌ایم که گاهی فراموش‌ می‌کنیم آزاد نیستیم. می‌خواهم خاطرنشان کنم که ما آزاد نیستیم. از شما می‌‎خواهم که به انقلاب زنان متعهد باشید: انقلابی متشکل از تمامی زنان، به‌دست تمامی زنان و برای تمامی زنان؛ انقلابی با هدف ‌برکندن ریشه‌ی استبداد به‌گونه‌ای که هرگز دیگر توان سر برآوردن نیابد.

خون ما: بردگی زنان در آمریکا، ترجمه کیمیا مرادی و نیلی سپهر

تمامی جنایات ساده و پیچیده‌ی خشونت، اَعمال جنسی نیز هستند. تحت سلطه‌ی مردان، تفاوت ماهوی بین سکس و خشونت وجود ندارد. هر جنایت خشونت‌باری که علیه یک زن انجام می‌شود، جنسی است: در هدف قرار دادن قربانی، شیوه‌ی آسیب‌رساندن به زن، چرایی آسیب‌زدن به او، احساس حقانیت مرد نسبت به آن‌چه با زن می‌کند، حس رضایتی که عملش به او می‌دهد و نیز برخورداری از حمایت اجتماعی‌ برای استثمار یا آزار رساندن، در همگی این‌ها سکس مسأله‌ی مرکزی است. حمایت اجتماعی می‌تواند جریان اصلی یا زیرزمینی با ضمانت اجرایی کامل از سوی سیستم یا به‌طور ضمنی در نحوه‌ی کارکرد آن باشد.

خشونت علیه زنان: قلب را می‌شکند، هم‌چنین استخوان‌ها را، ترجمه کیمیا مرادی و نیلی سپهر

من معتقدم که آزادی زنان باید از رد مازوخیسم در خود ما آغاز شود. من معتقدم که ما باید ریشه‌های جنسی که ما را به سمت خودآزاری سوق می‌دهد در خودمان از بین ببریم. من معتقدم که ما باید اعتبار خودمان را، به صورت جداگانه و در میان خودمان ایجاد کنیم – آن را تجربه کنیم، از آن موقعیت‌های دیگر بیافرینیم، و هم‌چنین فرصت شکل بخشیدن به دروغ مردانگی در برابر و در مقابله با ما را از مردان بگیریم. من باور دارم که رهایی ما از مازوخیسمِ عمیق‌مان، که در بردارنده‌ی بسیاری از فرم‌های شکنجه است، در اولویت قرار دارد؛ این اولین ضربه‌ي مرگباری است که ما می‌توانیم بر سلطه‌ی سازمان‌یافته‌ي مردان بزنیم.

خون ما: بازنگری و گفتمانی درباره‌ی سیاستِ جنسی ریشه‌یابی علت‌ها، ترجمه سمیرا باستانی

وقتی زنی قانونی را که رفتار درست زنانه را به او می‌گوید، نقض می‌کند، توسط مردان، مأموران‌شان و فرهنگ‌شان به عنوان آشوب‌گر کنار گذاشته می‌شود. به انزوا کشاندن زن شورش‌گر از طریق اجتناب کردن از او، نادیده انگاشتن‌اش، سرزنش و محکوم کردنش صورت می‌گیرد.

سیاست جنسیِ ترس و شجاعت، ترجمه سمیرا

هنوز در رسانه‌ها متهم زنی است که به او تجاوز شده، مخصوصا اگر از متجاوز نام برده باشد. این‌که زنی بگوید «به من تجاوز شده» برایش آسان‌تر خواهد بود تا این‌که بگوید، «ویلیام جفرسون کلینتون [بیل کلینتون] به من تجاوز کرد». جونیتا برودریک به ما گفت که چه کسی به او تجاوز کرده و هیچ‌کس او را به هیچ طریقی که اهمیتی داشته باشد پاسخ‌گو نکرد. […] اعتبار مسئله‌ای کاملا جنسیتی است: شگفت‌انگیز است که با این‌همه تجاوز، تعداد متجاوزها اینقدر کم است.

«دل‌شکستگی»، صفحه‌های ۱۱۶ و ۱۱۹

آن‌چه باید در نظر گرفته شود زنانی‌اند که کار می‌کنند، کار نمی‌کنند، کار «زنانه» می‌کنند، کم‌تر استخدام می‌شوند، کم‌تر مزد می‌گیرند، اولین نفر‌هایی‌اند که اخراج می‌شوند، در اتحادیه‌ها جایی ندارند، ارتقا یا افزایش حقوق یا آموزش حین اشتغال نمی‌گیرند، و در یک کلام به همه طرق ممکن مورد تبعیض‌اند. تصور کنید که مردان کارگر چنین شکایت‌هایی را طرح کنند، چپ به سرعت درگیر می‌شود، نگران می‌شود، خشمگین می‌شود، کتاب‌ها نوشته می‌شود و اعتصاب‌ها به صف می‌شود. این حقیقت که چپ درباره وضعیت تاسف‌اور زنان کارگر ساکت است تصادفی نیست. برعکس، مانیفستی است از اتحاد مردان برای حفاظت از قدرت مردانه و امتیاز مردانه: وضعیت مردان فقیر هر چه باشد، زنان باید از آن‌ها فقیرتر باشند و در نتیجه باید در وضعیت اقتصادی، و در نتیجه جنسی به لطف آن‌ها وابسته بمانند.

«مارکس و گاندی لیبرال بودند: فمینیسم و چپ «رادیکال»»

Ad placeholder

اگر انگلیسی می‌دانید:

از مهم‌ترین آثار آندریا دورکین که هنوز به فارسی ترجمه نشده، می‌توان به سراغ کتاب‌های زیر رفت:

  • زن‌بیزاری اولین کتاب دورکین است که در ۱۹۷۴ منتشر شد و با تحلیل افسانه‌ها، روایت‌های سنتی، و داستان‌ها ریشه‌های زن‌ستیزی را در پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی بررسی کرد.

Women Hating

  • خون‌ما: بازنگری‌ها و گفتمان‌هایی درباره‌ی سیاست‌های جنسی در ۱۹۷۶ منتشر شد و مجموعه مقاله‌هایی بود که به نقد خشونت مبتنی بر جنسیت، شیءسازی از زنان، و چالش‌های همبستگی فمینیستی می‌پرداخت.

Our Blood: Prophecies and Discourses on Sexual Politics

  • پورنوگرافی: مردان مالکان زنان در ۱۹۸۱ منتشر شد و نقدی از پونوگرافی را به مبارزات فمینیستی ارائه کرد که ساختارشکنانه و بی‌مانند بود. دورکین مخالف سرسخت این صنعت بود و آن نهادی فرهنگی برای مشروعیت‌بخشی به خشونت علیه زنان می‌دانست، نهادی که زنان را همچون اشیائی بازنمایی می‌کند که تحت سلطه‌اند، تحقیر می‌شوند و مورد خشونت قرار می‌گیرند. از نظر دورکین، پورنوگرافی به خشونت جلوه‌ای اروتیک می‌دهد و از این طریق بنیانی فرهنگی برای خشونت و سوء‌استفاده در دنیای حقیقی را می‌گذارد. نقد دورکین به پورنوگرافی بسیار فراتر از امر اخلاق است و آن را از منظر سیاسی بسیار مهم می‌داند، برای دورکین پورنوگرافی همان وزن و اهمیتی را داشت که هر شکنجه یا مجازات دیگری در طی تاریخ علیه گروهی از مردم به دلیل ويژگی‌شان در بدو تولد.

Pornography: Men Possessing Women

  • زنان راست‌گرا در ۱۹۸۳ منتشر شد و به بررسی دلایلی پرداخت که برخی زنان را وا می‌دارد از ایدئولوژی‌های راست‌گرا که نقش‌های سنتی جنسیتی را ترویج می‌کنند دفاع کنند. عقیده او این بود که برخی زنان ممکن است پدرسالاری را وسیله‌ای برای حفظ امنیت تلقی کنند، حتی اگر چنین نظامی برای زنان بسیار آسیب‌زا باشد.

Right-Wing Women

  • دخول (Intercourse) در ۱۹۸۷ منتشر شد و به کندوکاوی در سکس میان جنس‌‌های مخالف می‌پرداخت و عقیده داشت ساختارهای پدرسالارانه بر روابط صمیمانه اثر می‌گذراند و درک از سکس را شکل می‌دهند. این کتاب بحث‌های بسیاری برانگیخت و مخالفان سرسختی داشت که دورکین را به مردبیزاری متهم کردند. نقدهای تند دورکین و بیان محکمش درباره‌ی سکس، بحث درباره‌ی رابطه‌ی جنسی هنجارین میان مردان و زنان را داغ کرد و موافقت‌ها و مخالفت‌های تندی که برانگیخت همگی باعث غنای گفتمان فمینیستی در این حوزه شدند، حوزه‌ای که تا پیش از این ورود به آن بسیار دشوار بود.

Intercourse