هم مراکز ورزشی زیر مجموعه شهرداری و هم مراکز خصوصی افراد نابینا را به مرکز خود راه نمیدهند مگر آنکه کسی را همراه خود بیاورند. الزام داشتن همراه برای نابینایان در مراکز ورزشی عادلانه نیست و تحمیل هزینه است چون هزینههای کلاس ورزشی و رفت و آمد آنها را دو برابر میکند و بسیاری از افراد دارای معلولیت بهدلیل عدم توانایی در تأمین این هزینه از ورزش کردن منصرف میشوند.
اینها گفتههای مهدیه مهدوی، یکی از ورزشکاران نابیناست که در گزارشی به قلم رویا بابایی در خبرگزاری «خبرآنلاین» منتشر شده است.
مهدوی میگوید حتی افراد نابینایی که در میادین ورزشی مدال کسب کرده و در سطح کشور شناخته شدهاند هم به مراکز ورزشی راه داده نمیشوند و آنها هم حتما باید همراه داشته باشند.
مریم عزیزی که او نابیناست تجربه مشابهی با مهدیه مهدوی دارد. او با یکی از دوستان بینای خود به چند باشگاه مراجعه کرده اما هیچ باشگاهی نپذیرفته که او را ثبتنام کند و به او گفتهاند که مسئولیت او را قبول نمیکنند.
مشکل باشگاهها از کمبود منابع و عدم توجه به نیازهای تمام افراد جامعه نشأت میگیرد. مریم عزیزی در اینباره میگوید:
مشکل اصلی باشگاهها این است که مربی مخصوص نابینایان ندارند. من گفتم حتی حاضرم خودم مربی خصوصی بگیرم و شما فقط اجازه دهید در باشگاهتان تمرین کنم یا فقط اجازه استفاده از تردمیل و دوچرخه را به من بدهید اما قبول نکردند و گفتند تعداد نفرات و دستگاهها زیاد و ممکن است آسیب ببینی.
مریم عزیزی به مسئولان باشگاه گفته که حتی مسئولیت هر اتفاقی را میپذیرد اما آنها نپذیرفتند و گفتند فقط در صورتی قبول میکنند که او را ثبتنام کنند که یک فرد بینا هر جلسه همراه مریم باشد و در طول زمان باشگاه چشم از او برندارد.
مریم کسی را ندارد که بتواند مدام وقتش را صرف او کند و بهخاطر داروهایش هم باید ورزش کند. او میگوید:
من بهعنوان یک شهروند حق بهرهمندی از امکانات جامعه را دارم. جامعه را که فقط برای یک گروه از افراد نساختهاند اما چرا این حق باید از من دریغ شود.
حسین عامری هم از ورزشکاران دارای محدودیت بینایی و ساکن تهران است. به گفته حسین عامری امکانات تهران بهعنوان پایتخت چندان چشمگیر نیست و جز برخی از فضاهایی که مختص خود نابینایان است امکان استفاده از بقیه امکانات برای نابینایان وجود ندارد.
عامری میگوید در هر محله تهران چند باشگاه بدنسازی وجود دارد اما نابینایان و معلولان تقریبا از امکانات هیچکدام از آنها نمیتوانند استفاده کنند و این تازه وضعیت تهران است و شهرهای دیگر به مراتب ضعیفتر هستند.
محدثه احمدی، ساکن مشکین دشت کرج، از تجربه منفی خود در باشگاه ورزشی میگوید که مربی به او اجازه حرکت آزاد نمیداد و به دلیل مشغله با سایر ورزشکاران، تمرینهای او را قطع میکرد، که باعث سرد شدن بدن و بیفایده شدن ورزش میشد. در مقابل، خاطره حبیبی تجربه مثبتی در شیراز دارد؛ مربی او به جای دستگیری، او را راهنمایی میکرد تا دستگاهها را خودش پیدا کند، چون تجربه کار با نابینایان را داشت.
دسترسی ناپذیری و کمبود امکانات و نیروی انسانی
بیشتر مراکز ورزشی برای افراد دارای معلولیت، از جمله نابینایان دسترسپذیر نیستند و مدیران مراکز ورزشی بهجای اینکه مجموعه خود را مناسبسازی کنند، از ورود نابینایان جلوگیری میکنند تا در صورت بروز حوادث احتمالی، به مشکل دچار نشوند.
افراد نابینا و کمبینا به دلیل محدودیت در بینایی نمیتوانند حرکات ورزشی را تقلید یا بدون راهنمایی دیگران به دستگاهها دسترسی پیدا کنند. مراکز ورزشی به دلیل نپذیرفتن هزینه استخدام مربی ویژه برای افراد نابینا، ورود این افراد را به همراه داشتن شخص دیگر مشروط میکنند. این رفتار هم هزینههای ورزش را برای نابینایان دو برابر کرده و هم استقلال آنان را زیر سوال میبرد. فعالان حوزه معلولان این رویکرد را نقض حقوق شهروندی میدانند. همچنین، با وجود قوانین مناسبسازی برای افراد معلول، این قوانین اجرا نمیشوند و نظارت کافی بر اجرای آنها وجود ندارد؛ این عوامل به محرومیت نابینایان از دسترسی به ورزش و امکانات سلامت منجر میشود.
مطالبات نابینایان چیستند؟
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی ۲۲ مهر ۱۴۰۲ در گزارشی از خبرگزاری «ایسنا» خبر داد که ۲۲۳ هزار و ۲۰۹ فرد دارای آسیب بینایی زیر پوشش سازمان بهزیستی قرار دارند که ۱۳٬۵ درصد معلولان کشور را تشکیل میدهند. به گفته فاطمه عباسی و طبق برآورد سازمان بهداشت جهانی در حال حاضر نزدیک به ۲۹۰ میلیون فرد دارای آسیب بینایی در مناطق مختلف جهان وجود دارد که حدود یک پنجم این جمعیت را نابینایان و مابقی را افراد کمبینا تشکیل میدهند.
به گفته فاطمه عباسی مهمترین مطالبات افراد نابینا و کمبینا حق دسترسی کامل به امکانات آموزشی، بهداشت و سلامت، تردد ایمن در فضای شهری و مشارکت فعالانه در عرصههای سیاسی و اجتماعی در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و قانون حمایت از حقوق معلولان و قانون عصای سفید آشکارا تاکید شده است. عباسی میگوید دولت مکلف است با استفاده از کمیته هماهنگی و نظارت بر اجرای قوانین، تمامی دستگاههای کشور را به اجرای این قوانین و تامین حقوق نابینان مکلف کند.
برخی از مهمترین مطالبات نابینایان در ایران عبارتاند از:
- دسترسی به خدمات عمومی و مناسبسازی محیطها: یکی از اصلیترین مطالبات نابینایان، مناسبسازی فضاهای عمومی مانند خیابانها، پارکها، مراکز حملونقل عمومی، و ساختمانهاست. بسیاری از محیطهای شهری هنوز فاقد امکانات لازم برای تردد امن و مستقل افراد نابینا هستند. نصب علائم بریل، مسیرهای ویژه نابینایان، و تجهیزات الکترونیکی برای اطلاعرسانی صوتی در اماکن عمومی از خواستههای مهم آنها است.
- حمایت در حوزه آموزش و تحصیلات: نابینایان خواستار دسترسی بیشتر به آموزشهای باکیفیت و منابع درسی مناسب، از جمله کتابهای بریل و ابزارهای دیجیتال آموزشی هستند. بسیاری از مدارس و دانشگاهها هنوز فاقد زیرساختهای لازم برای حمایت از تحصیل نابینایان هستند.
- فرصتهای اشتغال: دسترسی به فرصتهای شغلی مناسب یکی دیگر از مطالبات اساسی نابینایان است. آنها خواستار اجرای بهتر قوانین مربوط به اشتغال معلولان هستند که بر مبنای آن نهادهای دولتی و غیردولتی باید درصدی از مشاغل را به افراد دارای معلولیت اختصاص دهند.
- حمل و نقل عمومی مناسب: دسترسی به وسایل حملونقل عمومی یکی از مشکلات جدی برای نابینایان است. نصب تجهیزات صوتی در اتوبوسها و مترو، ایجاد سیستمهای هدایتکننده و بهبود دسترسی به این وسایل از مطالبات مهم در این حوزه محسوب میشود.
- افزایش آگاهی و مبارزه با تبعیض: نابینایان خواستار افزایش آگاهی عمومی درباره حقوق و توانمندیهای خود هستند. مبارزه با تبعیض و کلیشههای منفی درباره نابینایان نیز بخشی از مطالبات آنهاست.
- دسترسی به تکنولوژیهای کمکی: بسیاری از نابینایان درخواست دسترسی به فناوریهای کمکی از جمله نرمافزارهای صوتی، دستگاههای خواندن متن، و دیگر ابزارهای دیجیتال دارند که میتواند زندگی روزمره و ارتباطات آنها را تسهیل کند.
قانون عصای سفید
«قانون عصای سفید» در ایران به مجموعه قوانینی اشاره دارد که با هدف حمایت از حقوق افراد نابینا و کمبینا تصویب شدهاند. این قوانین به تأمین حقوق شهروندی این افراد، بهبود دسترسی به خدمات عمومی و تسهیلات شهری، و حمایت از استقلال و کرامت انسانی آنها پرداخته است. این مجموعه قوانین از مهر ۱۳۹۶ در ایران اجرا شدهاند.
عصای سفید نماد استقلال و توانمندی افراد نابینا است و قوانین مرتبط با آن شامل موارد زیر میشود:
- حق عبور و مرور ایمن: رانندگان موظفاند هنگام مشاهده فرد نابینا با عصای سفید، حق تقدم را به او بدهند و با احتیاط بیشتری در کنار او رانندگی کنند.
- دسترسی به خدمات عمومی: سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی موظفاند تسهیلات مناسب برای افراد نابینا فراهم کنند، از جمله آسانسور، تابلوهای راهنما و مسیرهای ویژه برای تردد ایمن در معابر.
- مناسبسازی محیطهای عمومی: بنا بر قانون، ساختمانها و فضاهای عمومی باید به گونهای طراحی شوند که دسترسی آسانتری برای افراد نابینا داشته باشند.
- حمایت از آموزش و اشتغال: قانون عصای سفید همچنین به حق افراد نابینا برای آموزش، اشتغال و مشارکت اجتماعی اشاره دارد.
وعده این قانون این است که بکوشد جامعه را به برابری بیشتر برای افراد نابینا سوق دهد و از تبعیض در دسترسی به امکانات جلوگیری کند. اما پس از گذشتن حدود شش سال آیا این قانون در ایران اجرا میگردد؟ آیا اجرایی شدن این قانون جامعه نابینایان را راضی کرده است؟ آیا نابینایان به حق دسترسیپذیری به مراکزی همچون باشگاههای ورزشی دست یافتهاند؟
روایتهایی که در آغاز این نوشته خواندید نشان دادند که وعدههای قانون عصای سفید دستکم در حوزه مناسبسازی باشگاهها و فراهم کردن شرایطی که افراد دارای آسیب نابینایی بتوانند مانند دیگر شهروندان ورزش کنند، هنوز عملی نشده است.