توضیح: کادرهای آبی نمونههای نادرست از نوشتن درباره معلولیت است
نحوهی برخورد با کلیشهها در فیلم و ادبیات
پرواضح است که معلولان به علت شرایط خاص خود و نیز به علت اینکه انواع گوناگونی از معلولیت وجود دارد که برای سایرین ناشناخته است، بسیار در معرض تبدیل شدن به موجوداتی بیگانه هستند که انواع ژانرهای فیلم و ادبیات از آن تغذیه میکنند. در مقالهها نباید از صرف اینکه فیلم یا متن به فرد معلولی پرداخته است ذوقزده شد، بلکه باید این مساله را بررسی کرد و مورد پرسش قرار داد. این فرد و نیز معلولیت به چه صورت بازنمایی شده است؟ آیا صرفا چون این فرد معلول بوده است در فیلم یا متن به او پرداختهاند یا آنکه تمامی جنبهها را ملاحظه میکنند؟ آیا کل جذابیت این نمایش ناشی از نمایاندن چیزی بیگانه است و در نتیجه فرد را به ابژهای غریب فروکاسته است؟
«فیلمش خیلی جالب بود. معلولها از تجربههای جنسیشون حرف میزدن.»
معلولیت به مثابه ویژگیای خنثی
باید مداوم این موضوع به مخاطب گوشزد شود که معلولیت نه ویژگی منفیای است که با دستاوردهای دیگر جبران شود و نه ویژگی مثبتی است که فرد را لایق پاداش میکند. این موضوع به نکتهی اول هم مربوط میشود: معلولیت ویژگی درام نیست. معلولیت ویژگیای است خنثی در کنار سایر ویژگیهای فردی و اگر امروز به مثابه ویژگی مثبت یا منفی یا درام دیده میشود علت آن اموری است که با آن گره خوردهاند، مانند معماری شهری غیردسترسپذیر، قوانین ناعادلانه، آموزش نامناسب، باورهای دینی و غیره.
این موضوع به فراخور موضوع مقاله باید مشخص و ردیابی شود.
«درسته که نابیناست اما شاعر بزرگیه.»
کلیشه
خود فرد معلول هم از کلیشهها لزوما رهایی ندارد. به این ترتیب هرچه که معلولان در باب معلولیت میگویند یا هر خواستهای که دارند لزوما به حق نیست. مرز بسیار ظریفی در این میان وجود دارد که باید رعایت شود. گفتهها و خواستههای معلولان نه تنها قابل نقد است بلکه باید مثل هر گفتهی دیگری نقد شوند تا آنها را در رسیدگی به مطالبات خود کمک کنند و نیز موجب تفکر انتقادی و آموزش صحیح در آنها شود. اینکه فرد معلول نقد نشود روی دیگر همان سکهای که معلول را مستحق ترحم میداند و از سطح غیرمعلولان پایینتر.
«تمامی گزارههای رییس کمپین معلولان صادق است.»
واژگان
در مورد انتخاب واژگان مورد استفاده طرفدار وسواس نیستم اما واژگان را باید فکر شده انتخاب کرد. البته راهنمای «چگونه موضوعات حوزه معلولیت را پوشش دهیم؟» به این موضوع کمک خواهد کرد.
«معلول و سالم غیرمعلول»
اقلیت خاص
معلولیت تحت تاثیر بستر خود است و در نتیجه تجلیهای یکسان ندارد. معلول جنگ و معلول پولدار و معلول حاشیهنشین و معلول معترض چنان شرایط متفاوتی را تجربه میکنند که جا دارد از خود بپرسیم به چه معنا تمامی آنها معلول هستند. همواره باید در مطالب توجه کرد که یکی از ویژگیهای معلولان به مثابه یک اقلیت این است که آنها در خود چنان ناهمگوناند که نمیتوان گفت به مثابه یک گروه اجتماعی منافع خاصی را نمایندگی میکنند یا قابلیت اتحاد دارند. معلولیت یعنی نداشتنِ چیزی اما برای اتحاد باید یک ویژگی ایجابی یعنی داشتنِ چیزی هویتبخش باشد. به همین علت معلولان اقلیت نیستند یا اقلیتی با مختصات خاص هستند.
روایتگری
صرف روایت زندگی معلولین یا نشستن پای داستان زندگی آنها کافی نیست. روایت باید همواره پرسشگرانه و انتقادی باشد. برای نویسنده اهمیت ندارد که آیا فرد احساس رضایت میکند یا اینکه از کلیشهها آزرده نیست. بلکه نویسنده باید به وظیفهی آگاهیبخشی خود را در حین نوشتن روایت پایبند باشد. او باید برای مخاطب تحلیل کند که عوامل را در کجا باید جست و نیز باید نشان دهد که این وضعیت طبیعی نیست بلکه قابل تغییر و بهبود است، هرچند که خود راوی با آن خو گرفته باشد.
وظیفهی ما قصه گفتن نیست که در آن صورت هزار و یکشب قصههای سرگرمکنندهتری در چنته دارد. وظیفهی ما تحلیل و آگاهیبخش از طریق روایت است.
به جای روایت خام و تاکید رمانتیک بر عاشقیت و صبر مادر دارای فرزند معلول باید اتفاقا روشن کرد که چگونه ساختارهای نابرابر اجتماعی از همین اصطلاحات رمانتیک بهره میبرند تا بر خود سرپوش بگذارند.