از شغل به معنی کاری درآمدزا انتظار می‌رود که در وهله‌ی اول حداقل‌های زندگی شخص شاغل و خانواده را تأمین کند و در وهله‌ی دوم سبب استقلال اقتصادی فرد شود. این موضوعی است که نمی‌توان در بین مشاغل زنان روستایی و حاشیه شهرهای بزرگ یافت. برای زنان با فرهنگ مردسالار سنتی حاکم بر جوامع روستایی، دستیابی به استقلال اقتصادی اهمیتی حیاتی دارد زیرا از این طریق است که استقلال شخصیتی، عاطفی و اجتماعی پدید می‌آید. اما تنها چیزی که از مشاغل موقت یا دائم زنان روستایی شاهدیم این است که این شغل‌ها تنها کمک‌خرجی موقتی است که صرف مخارج خانواده می‌شود بدون اینکه استقلال مالی برایشان به ارمغان بیاورد؛ پول تو جیبی اندکی که خود در نحوه مصرف آن نقشی ندارند.

زنانی که وارد بازار کار مشاغل روستایی یا حاشیه شهری می‌شوند پیش از شروع می‌بایست درباره نوع کار، زمان شروع کار، چگونگی انجام آن، رفت و آمدها و… از «سرپرست»‌های خود (پدر، برادر و همسر) اجازه بگیرند و از آنجا که زن در فرهنگ سنتی و حاکم ایران، فردی «صغیر» محسوب می‌شود که باید برایش تصمیم گرفت، آزادی عمل اندکی در انتخاب کار و نحوه‌ی خرج کردن درآمد دارند؛ موضوعی که در بین طبقات شهری با زنان شاغل و تحصیلکرده، از طریق مقاومت مدنی و نیازهای اجتماعی به کار زنان در جامعه، ذره ذره عقب نشسته است و گرچه قوانین رسمی همچنان سلطه‌ی مرد را بر شغل زنان تضمین می‌کند اما به لحاظ عرف اجتماعی چندان کارایی ندارد.

مشاهدات میدانی و پژوهشی از مناطق مختلف ایران نشان می‌دهد که همچنان در روستاها، حاشیه شهرها، مناطق مهاجرنشین و هر جایی که فرهنگ سنتی هنوز بر روابط اجتماعی حاکم است، شغل زنان در اختیار مردان است و زنان روستایی و حاشیه‌نشین برای کسب اندک درآمد ناشی از مشاغل خانگی می‌بایست با موانع مختلفی از درون خانواده گرفته تا جامعه و فرهنگ، نظام‌های مالی و خدماتی و… دست و پنجه نرم کنند. 

 اشتغال زنان راهکاری برای افزایش شاخص توسعه

به‌محض این‌که حرف از اشتغال زنان روستایی به‌میان می‌آید، کارآفرینی به عنوان اولین راهکار خودنمایی می‌کند. کارآفرینی برای زنان روستایی و زنان حاشیه‌نشین شهری باید به شکلی باشد که کار در نزدیکی یا داخل منزل ممکن باشد زیرا بنا به دلایل سنتی و مسئولیت‌های خانوادگی، زنان از کار بیرون از خانه استقبال نمی‌کنند.

کار در خانه، علی‌رغم مزایایی همچون پذیرش از سوی پدر، برادر یا همسر، زنان شاغل را از حمایت نهادهای مدنی، مالی و اجتماعی دور می‌کند. آن‌ها برای انجام مسائلی همچون مراودات مالی و اعتباری همچنان به اطرافیان مرد خود وابسته خواهند ماند و از آنجا که در عرصه اجتماع حضور ندارند، کمتر از فراز و فرود وضعیت کسب و کار خود مطلع می‌شوند.

زنان با حجاب و روبند محصولات کشاورزی را می‌چینند و بسته‌بندی می‌کنند و حمل می‌کنند
زنان کارگر در روستای «زیارت مولا»، در دهستان گوربند بخش مرکزی شهرستان میناب در استان هرمزگان – عکس از حسن شیروانی/خبرگزاری ایرنا

از این روست که اغلب زنان شاغل که با کارآفرینی در سال‌های اخیر تا حدودی توانسته‌اند روی پای خود بایستند پس از مدتی دست از کار کشیده‌اند. به عنوان مثال «پس از برگزاری دوره‌ها و کارگاه‌های آموزشی و ترویجی، ثبت شرکت تعاونی و ایجاد صندوق‌های خرد روستایی، تولید، فرآوری و بازاریابی گیاهان دارویی و ایجاد فرصت‌های شغلی جایگزین دامداری و مشاغل کوچک خانگی برای زنان» محققان دریافتند که این اقدام‌ها تأثیرات مثبت اقتصادی و اجتماعی در عرصه خانواده و محیط روستایی نشان نداده است.[1]

دست از کار کشیدن دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد، اما بی‌اطلاعی از وضعیت بازار محصولاتشان در کنار افزایش مسئولیت‌های خانوادگی که ادامه کار را برای زنان غیرممکن می‌کند از دلایل عمده‌ی آن است. با این همه، علی‌رغم بیکاری‌های پی‌درپی، زنان روستایی همچنان در پی کسب درآمدهای کوچک به دنبال راه‌های تازه‌ای هستند و در تغییر مداوم کسب و کارهای مختلف انرژی و توان خود را می‌آزمایند. یکی از دلایل اشتیاق زنان به داشتن کسب و کارهای خرد، مسائل اقتصادی خانواده و کم کردن بار مالی آن است. دلیل دوم این است که زنان به دنبال نقطه اتکایی هستند که بتوانند آینده‌ی اقتصادی زندگی خود را بدون وابستگی به مردان خانواده تضمین کنند تا از سلامت روانی- اجتماعی بیشتری برخوردار شوند و بتوانند خود تصمیم‌گیرنده مسائل خود باشند.

امروزه «تقویت کارآفرینی زنان روستایی به لحاظ معقولانه بودن، انسانی بودن و سازگار بودن با محیط زیست اهمیت اساسی دارد. زنان در کشورهای در حال توسعه امید اول برای ارتقای خانواده‌ها و توسعه کشور هستند.»[2]

Ad placeholder

تعهد به حضور در خانه مانعی بر سر کار زنان روستایی

کارآفرینی در ایران به دهه ۱۳۸۰ برمی‌گردد که مشکل بیکاری بیش از دهه‌های قبل جلب نظر می‌کرد و پیش‌بینی‌ها حکایت از حادتر شدن وضعیت بیکاری داشت. بنابراین «شروع کارآفرینی در ایران به اجرای برنامه سوم توسعه برمی‌گردد»؛ کاری که در برنامه پنجم توسعه پی‌گرفته شد و به وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، موسسه جهاد دانشگاهی و … پیشنهاد شد. عدم دسترسی روستاییان به منابع، دوری روستاها از مناطق مرکزی شهری که انزوایی ناخواسته را سبب می‌شد و کمبود دانش فنی و مهارت و عوامل خانوادگی و … موانع بزرگی در راه ایجاد اشتغال برای زنان روستایی شمرده می‌شد که هنوز هم برخی عوامل آن بر جای خود باقی مانده است. شاید یکی از مهمترین عواملی که زنان روستایی را چندان علاقه‌مند به بازار کار تعریف شده توسط کارآفرینان نمی‌کند کمبود تقاضا یا به عبارتی کمبود بازار برای محصولات خانگی‌شان باشد. این وضعیت در روستاهایی که سال‌های اخیر تبدیل به روستاهای گردشگری شده‌اند کمتر به چشم می‌خورد اما در همان روستاها هم اولاً این مشاغل فصلی است و دوماً همه نمی‌توانند از فصل گردشگری که فصل فروش محصولات روستایی است بهره ببرند.

بر اساس پژوهشی در دهستان گلاب، از توابع شهر کاشان تأکید بر نقش‌های سنتی زنان و تعهد به حضور در خانه، مانع از آن می‌شود که زنان بر توزیع وقت و انرژی خود کنترل داشته باشند و بنابراین به خاطر «حضور در بازار کار در ایفای موازی تعهدات کار و خانواده با تعارض نقش مواجه هستند.»

در گفت‌وگو با یکی از زنان روستایی در کاشان که صنایع دستی خود را به گردشگران عرضه می‌کرد، مشخص شد علاوه بر مشکلاتی که زنان این منطقه در بازاریابی با آن مواجه‌اند، مسئولیت‌های خانوادگی باعث می‌شود در مقایسه با همتایان مرد خود فرصت کمتری برای عرضه و فروش داشته باشد و این گذشته از آن است که اغلب زنان روستا به‌خصوص اگر متأهل باشند حق مالکیت بر درآمدشان را ندارند. این ساختار مردمحور روستایی باعث می‌شود که امکان اشتغال برای مردان بیش از زنان فراهم باشد و از آن‌جا که مردان مالک درآمد زنان هستند، زنان روستایی برای یادگیری، مهارت‌آموزی و رقابت در بازارهای کوچک محلی انگیزه‌ی کمتری داشته باشند. گرچه این موضوع از دید خود زنان روستایی پنهان مانده است و آن‌ها مسلم می‌دانند که درآمدشان از فروش محصولات باید به همسر تعلق بگیرد با این استدلال که هر دو برای خانواده کار می‌کنند ولی نکته‌ی مسلم این است که عدم مالکیت بر درآمد باعث کاهش انگیزه و عدم بهره‌وری در کار می‌شود. 

در گفت‌وگو با زنان حاشیه‌ی شهر مشهد نیز همین نکته خودنمایی می‌کند. طیبه، زن سی و چند ساله دارای دو فرزند که متولد ایران و مهاجر افغانستانی‌ست گفت که پیش از ازدواج، پدرش و در حال حاضر همسرش، گرچه علاقه‌مند به درآمد اضافی او هستند اما حاضر نیستند او شغل‌هایی بیرون از منزل داشته باشد. او می‌گوید جامعه‌ی مهاجر افغانستانی در محله، دایره‌ای محدود دور زنان ترسیم می‌کند که آن‌ها را از حضور در بیرون از خانه منع می‌کند، مگر اینکه زنی بسیار بر حقش پافشاری کند و برای آن بجنگد و در این صورت هم باید مسئولیت‌‌های خانه و فرزندان را داشته باشد و هم کار خودش را. نهایت کاری که او توانسته است بکند این است که غذاهای خانگی بپزد و برای مغازه‌دارها بفرستد اما جلب مشتری در این کار هم چندان ساده نیست و نیاز به رفت و آمد و حضور مستمر در بازار دارد.

در روستایی از توابع اشتهارد در استان مرکزی، ملیحه می‌گوید که با وجود مدرک دانشگاهی توان راه‌اندازی کسب و کار ندارد. او که مجرد و سی ساله است می‌گوید تحصیل‌کرده‌ها نمی‌توانند سراغ مشاغل سنتی روستایی بروند زیرا هم کارهایی مثل قالیبافی و … را خوب یاد نگرفته‌اند و هم این‌که اعتماد خریدار به آنها در این کارها کمتر از کسانی است که به‌طور سنتی حرفه‌ای این کار هستند.

تعدادی زن پشت به دوربین رو به دارهای قالی فرش می‌بافند
تصویری از یک کارگاه قالیبافی – مکان، تاریخ و نام عکاس: نامعلوم

به‌علاوه، در صورت داشتن کسب و کار در مشاغل سنتی یافتن بازار فروش بدون واسطه بسیار سخت است و از آنجا که قالیبافان سرمایه اولیه لازم را ندارند برای بافت هر فرش نیاز به سرمایه‌گذاری هست که مواد اولیه را برایشان فراهم کند و سفارش را از خریدار بگیرد و به آنها بسپارد. همین چرخه به معنای این است که سهم زیادی از فروش صنعتی مثل فرش دستباف سهم واسطه می‌شود. زنی دیگر از همان روستا اضافه می‌کند که حالا اغلب زنانی که امکان کارکردن دارند ترجیح می‌دهند در کارخانه‌های نزدیک اشتهارد کارگری کنند به جای این‌که برای خود کسب و کاری راه بیندازند.

این نکته البته به معنای این است که زنان در مناطق شبه‌روستایی نزدیک به پایتخت که در محاصره کارخانه‌ها هستند تا حدودی توانسته‌اند از نقش سنتی خود فاصله بگیرند و به مشاغل دیگری روی بیاورند ولی این به معنای استقلال مالی آن‌ها نیست.

Ad placeholder

نبودِ پشتوانه‌ی مالی

حالا دیگر بر همگان روشن است که کارآفرینی یکی از چندین عامل مؤثر در توسعه‌ی پایدار روستایی است و برای همین ایجاد شغل برای زنان روستایی اهمیت می‌یابد اما برطرف کردن موانع بزرگ سر راه آن در تمام مناطق یکسان نیست. نتایج یک تحقیق در سال ۹۴ در روستای شلیل شهرستان اردل (استان چهار محال و بختیاری) نشان داد که سه عامل «نداشتن پشتوانه مالی و پس‌انداز کافی، نداشتن وثیقه و ضامن برای استفاده ار اعتبارات دولتی و عدم توانایی در رقابت با مردان در عرصه تجارت و اقتصاد مهم‌ترین موانع توسعه کارآفرینی زنان روستایی در این منطقه است.»[3]

در مناطق روستایی و حاشیه شهرها، دسترسی به منابع و امکانات اندک است، روابط اجتماعی به طور کامل شکل نگرفته است و اگر باشد بیشتر بر اساس پیوندهای خویشاوندی و همسایگی است تا کاری، و ازین رو نه تنها استقبال زنان از مشاغل تازه کم است بلکه اصلاً امکان شکل‌گیری خیلی از مشاغل نیست. تنها راه باقیمانده استفاده از ظرفیت مشاغل سنتی است که در مناطق گردشگری همچون ماسوله در گیلان و برخی از روستاهای کاشان و… در فصل‌های به‌خصوصی از سال امکان‌پذیر است که بدون حمایت دولتی درآمد چندانی نصیب شاغلان این صنایع نمی‌کند. به‌خصوص که به‌دلیل داغ شدن فصلی بازار رقابت صنایع دستی در این جاها، به سرعت متولیانی همچون دهیاری‌ها و ارگان‌های مشابه نواحی حاشیه دست به کار می‌شوند و بازار را به دست می‌گیرند و افراد غیروابسته به این ارگان‌ها مجبورند برای رسیدن به آن بازار فصلی تلاش و هزینه‌ای چند برابر داشته باشند.

نام عکاس و تاریخ عکس: نامعلوم

در شهر شوش، وجود آرامگاه دانیال نبی فرصتی فراهم آورده است تا در فصل‌های خنک سال زنان محلی بتوانند غرفه‌هایی را برای فروش محصولات خود در صحن مقبره بر پا کنند، ولی برای داشتن این غرفه‌ها باید اجاره بها بپردازند. طبیعی است که همه‌ از پس پرداخت اجاره بهای سنگین این غرفه‌ها به متولیان شهرداری یا تولیت برنمی‌آیند و بخش بزرگی از زنان شاغل عملاً امکان فروش محصولات خود را نمی‌یابند. این وضعیت در دیگر مناطقی که دارای امامزاده‌های گردشگری است نیز وجود دارد و طبیعتاً دهیاری‌ها اداره‌ی غرفه‌ها را به دوستان و آشنایان خود می‌سپارند و در سهم فروش آنان شریک می‌شوند. شریک‌شدن در سهم فروش اگر مابه‌ازای اجاره بها باشد شاید تا حدودی مقدور به صرفه باشد اما وضع مالیات بر غرفه و دیگر هزینه‌های تحمیل شده بر غرفه‌داران عملاً دست زنان خوداشتغال را از این بازارها دور می‌کند.

«جمعیت زنان روستایی نسبت به زنان کل کشور ۲۸ درصد است و سهم قابل توجهی در تولید ناخالص ملی، مشاغل، نوآوری و رفاه اجتماعی دارند. آمارها در ایران نشان از آن دارد که کمتر از ۱۰ درصد کارآفرینان را زنان تشکیل داده‌اند.»[4]

نداشتن پشتوانه مالی، پایین بودن سطح سواد، وظایف زیاد زنان در خانه و نیز گرایش پایین مردان در پذیرش زنان به عنوان همکار در تیم‌های کاری را از دیگر موانعی دانسته‌اند که زنان در روستاهای خراسان داشته‌اند. به تمام این عوامل می‌بایست عدم تمایل بانک‌ها و موسسات مالی به دادن وام به زنان دارای کسب و کار و نیز نداشتن ضامن معتبر از سوی زنان شاغل را افزود که کار زنان را تبدیل به چیزی کرده است که انتظار درآمد ثابت و قابل اتکا از آن نرود و عاملی شود بر این‌که کار زنان روستایی و حاشیه شهری از سوی خانواده نیز جدی نگرفته نشود. که خود سبب‌ساز ایجاد موانع خانوادگی بیشتری خواهد بود به حدی که گویا زنان در حاشیه شهرها و مناطق روستایی پذیرفته باشند که کار کردن در اصل به معنای بیگاری است؛ کاری بی‌جیره و مواجب که فقط آن‌ها را امیدوار نگه می‌دارد تا شاید در آینده‌ای دورتر وضعیت کمی بهتر شود و بتوانند سرانجام به استقلال مالی دست یابند. تنها تکیه‌گاهی که زنان روستایی و حاشیه‌نشین همچنان بر ادامه‌ی کار دارند امید به آینده‌ی بهتر کاری است که تا وقتی نگرش‌های سنتی و نگاه حاکمیت به نقش زنان در اجتماع تغییر نکند حالا حالاها امکان تحول چشمگیری وجود نخواهد داشت.


[1] تحلیل موانع فرآوری کسب و کارهای زنان روستایی: مطالعه‌ای در حوزه آبخیز تیل‌آباد استان گلستان، بیتا طباطبایی عمید، محمدرضا شهرکی. نشریه کارآفرینی در کشاورزی. جلد هفتم. شماره سوم. پاییز ۱۳۹۹

[2] تحلیل موانع کارآفرینی زنان روستایی در شهرستان کاشان، محسن شاطریان، زهرا نصرآبادی، فاطمه منصوریان. فصلنامه اقتصاد فضا و توسعه روستایی. سال ششم. شماره ۳. پاییز ۱۳۹۶. پیاپی ۲۱

[3] شناسایی موانع توسعه کارآفرینیِ زنان روستایی مطالعه موردی: دهستان شلیل، شهرستان اردل، حامد قادرمرزی، علیرضا جمشیدی، داود جمینی، حمید نظری سرمازه. فصلنامه برنامه‌ریزی منطقه‌ای، سال پنجم، شماره ۱۷ ، بهار ۹۴

[4] تحلیل موانع فرآوری کسب و کارهای زنان روستایی: مطالعه‌ای در حوزه آبخیز تیل‌آباد استان گلستان، همان